به گزارش پایگاه عدالت خواهان ایران" شوق مسئولیت و قدرت طلبی موضوعی نیست که بتوان آن را در بین رفتار برخی سیاسیون کتمان کرد. این شوق و یا به عبارت بهتر شهوت قدرت دقیقا برخلاف آن جمله شهید بهشتی است که ما «شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت».
بیشتر بخوانید:
مطالبه گری جانباز خادملو عدالتخواه گلستانی
به کرات دیده یا شنیده شده که افراد از رده های بالا تا پایین برای گرفتن این پست یا آن مقام به رایزنی و لابی می پردازند. از خود تعریف می کنند، گزینه دیگر را تخریب می کنند، وعده امتیاز میدهند، قول سکوت می دهند و خلاصه هرکاری که لازم باشد برای دریافت پست انجام می دهند.
این روزها هم که دولت جدید در حال چینش است از گوشه و کنار خبر میرسد که فلان کس برای دریافت پست به چه تقلایی افتاده است و هزینه های گزاف می کنند که نامشان در میان گزینه های در معرض انتخاب برای کابینه و یا مسئولیت های پایین تر در رسانه ها منتشر شود. برخی نیز پا را فراتر گذاشته و افرادی را در فضای مجازی اجیر می کنند که فهرستی از کابینه احتمالی را با عکس تزیین شده آنها به عنوان وزیر و یا به عنوان مسئولیتهای دیگر همچون معاون وزیر، استاندار و مدیرکل منتشر کنند.
هرچند که آیت الله رئیسی همان طور که اعلام کرد و انتظار هم می رود شخصیتی نیست که به اینگونه افراد میدان دهد. حتی رئیس جمهور منتخب چندی قبل صریحا اعلام کرد: «ستادهای انتخاباتی در واقع آیینه دولت آینده نیستند و دولت براساس بررسی عملکرد و سوابق و برنامههای افراد مختلف طراحی میشود و شکل میگیرد و کسی که وارد دولت و به نماد دولت تبدیل میشود باید متخصص، کارآمد و انقلابی باشد».
اما شاید ذکر دو خاطره مهم از دو شهید برجسته تلنگر لازمی در این بازه زمانی باشد:
التماس شهید کلاهدوز
جواد تاجیک، راوی دفاع مقدس و حماسه مدافعان حرم طی توئیتی ماجرایی از شهید کلاهدوز تعریف کرده است:
«تو جلسه شورای فرماندهی برای انتخاب فرمانده کل سپاه، شهید کلاهدوز با ۶رای از ۷ رای انتخاب شد. خودش به خودش رای نداده بود. بعدشم رفت التماس کرد که مسئولیت رو از دوشش بردارند.
حالا طرف داره به این و اون التماس میکنه برن تو سامانه معرفی مدیران، برای فلان وزارتخانه معرفیش کنن!»
خاطره درس آموز از شهید همدانی
حمید حسام، رزمنده، راوی و نویسنده کتب دفاع مقدس در کتاب ساعت 16 به وقت حلب که به روایت هایی از زندگی شهید حسین همدانی اختصاص دارد، خاطره جالب و درس آموزی را به شرح ذیل نقل میکند:
«آذرماه سال 1369 حاج حسین فرمانده سپاه همدان بود. در همین زمان آزادههای دفاع مقدس از اردوگاههای عراق به میهن اسلامی ایران باز میگشتند. تعدادی از فرماندهان قدیمی لشکر 32 انصارالحسین(ع) و سپاه همدان مانند آقای فرجیان زاده هم به همدان برگشتند. یک روز آقای همدانی بنده را احضار کردند و گفتند: «آقای حسام! نامه ای برای آقای محسن رضایی، فرمانده وقت کل سپاه با این مضمون تنظیم کن که ما هشت سال امانت دار بودیم. اکنون که مسئولان اصلی سپاه و لشگر 32 همدان از اسارت بازگشتند باید این جایگاه را به آنان تحویل دهیم. ما آماده واگذاری این پست و جایگاه هستیم». من گفتم: «حاج حسین این حرف یعنی چه؟» حرفم را قطع کردند و گفتند: «شما کاری نداشته باشید فقط نامه را بنویسید». بنده هم نامه ای را تنظیم کردم و برای فرمانده کل پساه فرستادم. آقای همدانی به ارسال نامه بسنده نکردند. آزادهها که آمدند، با تعدادی از آنها که در گذشته فرماندهی سپاه همدان را برعهده داشتند و با تعدادی از فرماندهان وقت سپاه همدان به ستاد مرکزی سپاه در تهران نزد آقای محسن رضایی رفتند. آقای همدانی رفت پشت تریبون و کفت: «جناب آقای محسن رضایی، فرمانده محترم کل سپاه، بعد از اینکه دوستانمان در اولین روزهای جنگ اسیر شدند، من و تعدادی از دوستان عهده دار این تشکیلات شدیم. ما هفت هشت سال این تشکیلات را اداه کرده ایم و ما حالا آمده ایم این امانت را به دست صاحبان اصلیاش برگردانیم».
بعد از صحبت های حاج حسین، آقای رضایی با طمأنینه و درایت گفتند: «آقای همدانی از شما جز این انتظار نمی رود. این هنر و انصاف و خوش فکری فقط از شما بر میآید. این عمل نشانه حسن اخلاق شماست ولی من نمیتوانم این کار را انجام دهم و تیمی را که هشت سال در اسارت بودند را جایگزین شما کنم. دلیل من هم این است که تشکیلات سپاهی که آن را آن برادران مدیریت میکردند با الان بسیار متفاوت است. الان آنقدر تشکیلات بزرگ شده و ماموریت ها متنوع که با آن دوره قابل قیاس نیست. شما و همکارانتان باید به کارهایتان ادامه دهید».
آنهایی که آقای همدانی را میشناختند میدانند که ایشان از ته دل این حرف را زدند. ایشان اهل شعار دادن نبودند یعنی اعتقادشان این بود که فرمانده سپاه آمده و ایشان باید نیروی او باشند.