به گزارش عدالت خواهان گلستان"سفرهای تابستونی بهترین فرصت برای تفریح و حتی فکر کردن به یه فردای بهتر و رونق در زندگی و کاره . کافیه برید سفر خارجه و در سواحل زیبای اونجا با یه مایو قصد گرفتن حمام آفتاب داشته باشید اونوقته که سرو کله هر چی آشنا و فامیل و دوسته پیدا میشه و خلاصه تفریحات سالمتون رو باید با اونا ناخواسته تقسیم کنید ….. بعد از چندماه کار و تلاش برای اولین بار به قصد سفر و استراحت و تفریح به یکی از این کشورهای اسمشو نیار همسایه ! سفر کردم.
در بدو ورود مثل این ندید و بدید ها خودمو به ساحلش رسوندم و ادای خارجی ها رو در آوردم و شروع کردم به گرفتن حمام آفتاب اونم با یه مایوی آبی و عینک آفتابی… تازه داشتم برای خودم حال می کردم که یهو یه سطل شن روی سر من خالی شد و برق سه فاز از چشمام پرید! حدس بزنید کی با من این کار ناجوانمردانه رو کرده بود؟ بله میدونم باورتون نمیشه ،اما اون جناب پراید عزیزی بود که چند روز پیش یه مصاحبه جنجالی باهاش کرده بودم.
و اونم با یه جسارت قابل تقدیر شروع کرده بود به افشاگری در مورد وارد کننده های ماشین خارجی و بعضی از نماینده های مجلس که به خونش تشنه بودند. اما این بار اون ظاهر آراسته تبدیل شده بود به پرایدی که یکی از چراغ های اون شکسته شده بود و تمام بدنه اون خط خطی و داغون شده بود! تازه وقتی با من حرف میزد و گاز میداد از اگزوزش شیشه نوشابه به بیرون پرتاب می شد!
وحشت کرده بودم و شروع کردم به فضولی کردن بابت این ضایعه ناگوار اما این بار در سواحل یک کشور غریب!
من: جناب پراید عزیز خدا بد نده ! شما کجا و اینجا کجا؟
جناب پراید : به شما دیگه هیچ ربطی نداره ، هر چی ما پرایدها میکشیم از این دوستی خاله خرسه شما خبرنگارهاست .
من : چرا با من اینجوری صحبت میکنید؟ چرا به خبرنگارها تهمت می زنید؟
جناب پراید : من دیگه با شما و کشور شما کاری ندارم. درخواست پناهندگی دادم به سفارت یه کشور خارجی
من: درخواست پناهندگی برای چی؟
جناب پراید : از اول اشتباه از من بود که با شما مصاحبه کردم و خواستم خدمتی به صنعت خودروی شما بکنم و افشاگری کردم.
من : خب مصاحبه شما بازخورد خوبی داشت و مورد توجه مسئولین قرار گرفت که
جناب پراید : بله چون بازخورد خوبی داشت و امکان داشت افشاگری من کار دست وارد کننده ها و بعضی ها بده من به این روز افتادم!
من : بابا دارم از کنجکاوی دق میکنم بگید جریان چیه خب؟
جناب پراید: چند روز بعد از مصاحبه با شما و رو کردن دست مافیای خودرو چند نفر منو دزدیدند و به زور بردند تو یه پارکینگ رو باز و زیر آفتاب داغ و شروع کردند به شکنجه کردن من و تهدیدم کردند که اگر قوانین واردات خودرو تغییر کنه و افشاگری من باعث بشه منافع خیلی ها به خطر بیافته منو تا آخر عمرم تو یه پارکینگ دور افتاده زندانی میکنند!
من: شکنجه؟ چه جور شکنجه ای؟آخه مگه مملکت بی قانونه؟
جناب پراید : مملکت شما بی قانون نیست. اونا زیادی نفوذ و قدرت دارند.
من: از شکنجه بگید، چه جور شکنجه ای دادن شما رو؟
جناب پراید: زیر آفتاب داغ منو روشن نگه داشته بودند. فیش فن و کولرم رو از جا کنده بودند. به جای بنزین در باک من چایی شیرین داغ ریخته بودند و با کلید رو بدنه من یادگاری می نوشتند منم که هی ریپ می زدم و رادیاتورم خشک شده بود! اعتراض می کردم و میگفتم بابا جون قصد خدمت به صنعت خودرو رو داشتم دشمن مردم که نبودم اون بی انصاف ها هم شیشه در اگزوزم کردند و با مصوبه شورای رقابت چراغ جلوی منو شکستند!
من: یعنی فقط حرفشون همین بود؟
جناب پراید : نخیر. با یه غرور خاصی میگفتند برای اینکه ثابت کنیم چقدر قدرت داریم امسال دو برابر سال گذشته خودروی خارجی وارد کشور میکنیم و اجازه نمیدیم صنعت خودرو در ایران سرپا بمونه
من: نگفتید که از نابودی صنعت خودرو ده ها هزار نفر از کار بیکار میشن؟
جناب پراید: یعنی خودشون نمیدونن این موضوع رو؟ باور کنید اونا بیشتر با من مشکل داشتند بعد سایر خودروسازهای داخلیتون
من: حالا شما چه جوری سر از اینجا در آوردی؟
جناب پراید: والا وقت ناهار تو اینترنت سرشون گرم خوندن صحبت های نماینده هایی بود که تو مجلس سر قیمت و کیفیت من بحث کرده بودند. انگار صحبت ها شون دلنشین بود. واسه همین منو آزاد کردن که برم پی کارم. منم با اولین پرواز خودمو به اینجا رسوندم و رفتم درخواست پناهندگی دادم/.
اما : در همین گیر و دار صحبت بودیم که یه نفر به ما نزدیک شد و به زبون خارجی گفت جناب پراید فردا صبح برای مصاحبه جهت پناهندگی به سفارت مراجعه کنید!