گفتار ششم ـ امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود
در روایتهای شماره 2 و 3 قسمت «الف» گفتار اول و شماره «2» قسمت «د» گفتار اول و حدیث قسمت «ب» گفتار سوم ملاحظه شد که گاهی فریضهی امر به معروف و نهی از منکر با فریضهی دیگری به نام «اقامهی حدود» یا «حفظ حدود» و یا «اقامهی امر خداوند» تکمیل گردیده است. روشن است که اقامه حدود خود نوعی نهی از منکر میباشند منتها این مرتبهی از نهی از منکر، دارای ویژگی خاصی است و به همین علت در کتابهای فقهی باب خاصی به آن اختصاص یافته است.[1] اقامه حدود خود دارای شرایط خاصی میباشد و وظیفهی همگانی نیست؛ بلکه به عهدهی فقها، حاکمان شرع و رهبران جامعه است که به اقامه حدود الهی بپردازند.
در روایت دوم از قول حضرت علی، علیهالسلام آوردیم که فرمود: «غایت دین، امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود است». در روایت سوم فرمود: «قوام شریعت به امر به معروف، نهی از منکر و اقامه حدود است». در روایت دهم آمده است که آن حضرت فرمود: «هرکس سه خصلت در او باشد از شر دنیا و آخرت در امان است: امر به معروف، نهی از منکر و حفظ حدود الهی». حفظ حدود الهی که در اینجا بیان گردیده است، از «اقامه حدود» عامتر بوده و با امر به معروف و نهی از منکر بیشتر مطابقت دارد. در روایت شانزدهم، حضرت همگان را به مسابقه برای اقامهی حدود الهی و امر به معروف فرا میخواند. و بالاخره در حدیث قسمت «ب» گفتار سوم، صفات اقامهکننده امر خداوند را اینگونه برشمرد:
1) مدارا نمیکند؛
2) سازش نمیکند؛
3) از مطامع و حرص و آز تبعیت نمیکند. اقامه امر خداوند نیز اصطلاحی عام و دربر گیرندهی امر به معروف، نهی از منکر و اقامه حدود است.
گفتار هفتم ـ امر به معروف و نهی از منکر و جهاد
از دیدگاه امام علی علیهالسلام، امر به معروف و نهی از منکر هر یک شعبهای هستند از شعب جهاد.
1) «ایایمان علی اربع دعائم: علی الصبر و الیقین و العدل و الجهاد ... و الجهاد منه علی اربع شعب: علی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و الصدق فی المواطن و شنآن الفاسقین:[2] ایمان بر چهار پایه استوار است: صبر، یقین، عدل و جهاد.(آنگاه حضرت به ترتیب برای هر پایه، چهار شعبه را برمیشمارد تا به جهاد میرسد. جهاد چهار شعبه است: امر به معروف، نهی از منکر، صدق و راستی در هر حال و دشمنی با فاسقان». در روایت شماره پنج که شرح آن گذشت نیز دیدیم که حضرت، ارزش امر به معروف و نهی از منکر را از همه اعمال نیک و حتی جهاد در راه خدا بالاتر میداند. در روایت شماره 37 قسمت «ج» گفتار سوم نیز ملاحظه شد که حضرت پس از آنکه خطاب به امام حسن علیهالسلام، در وصیتنامهاش فرمود: «و أمر بالمعروف تکن من اهله» و پس از آن فرمود: «و انکر المنکر بیدک و لسانک و باین من فعله بجهدک»، در ادامهی موضوع، جهاد را به میان کشیده و میفرماید: «و جاهد فیالله حق جهاده و لا تأخذک فیالله لومه لائم» لذا ارتباط تنگاتنگ امر به معروف و نهی از منکر با جهاد و ارزش والای هر یک از این فرایض به خوبی در گفتار آن امام مشهود است.
گفتار هشتم ـ امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت
نصیحت شیوهای است که در امر به معروف و نهی از منکر لسانی باید مورد توجه آمر و ناهی باشد و از این ابزار به خوبی در راه هدف مقدسش استفاده نماید. همچنین از آنجا که همه انسانها جایزالخطا هستند، طبعاً همگی نیازمند نوعی نصیحت از جانب همرزمان خود میباشند. در میان آثار و روایتهای رسیده از امام علی علیهالسلام، تعابیر و مطالب بسیار مغتنم و نغزی در خصوص ارزش نصیحت و همچنین نصیحتپذیری وجود دارد که در اینجا چشمهای از آن را ذکر میکنیم:
1) «لا خیر فی لیسوا بناصحین الناصحین:[3] قومی که ناصح نباشند و نصیحتکنندگان را دوست نداشته باشند، هیچ خیری در بین آنها نیست».
2) «النصح ثمره المحبه:[4] نصیحت میوه محبت است».
3) «من قبل النصیحه أمن الفضیحه:[5] کسی که پذیرای نصیحت باشد، از رسوایی در امان است».
4) «من اکثر التوفیق الاخذ بالنصیحه:[6] بیشترین توفیق در قبول نصیحت است».
5) «من ساتر عیبک فهو عدوک: کسی که عیب ترا پنهان دارد، دشمن توست».
احادیث مذکور در کوتاهترین و موجزترین کلمات به بهترین نحو، ارزش فضیلت نصیحت، نصیحتکنندگان، نصیحتپذیران، دوستداران ناصحان و همچنین عدم پنهان نمودن عیبهای دیگران را بیان میکند.
گفتار نهم ـ امر به معروف و نهی از منکر عامه نسبت به خاصه و حکام
همانطور که در ضمن حدیث شمارهی 5 قسمت «الف» گفتار اول آورده شد؛ آن حضرت تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خداوند را در مقابل امر به معروف و نهی از منکر همانند قطرهی آبی در برابر دریایی پهناور دانستند. در ادامهی این کلام نورانی مطلب عجیبی را بیان میدارند و اضافه مینمایند که از امر به معروف و نهی از منکر بالاتر هم داریم و آن، گفتن سخن حق نزد حاکم ظالم است.
1) «... و افضل من ذلک کله کلمه عدل عند امام جائر:[7] بالاتر از همه اینها اعمال نیک، جهاد در راه خدا، امر به معروف ونهی از منکر، سخن عادلانهای است که در مقابل پیشوای ظالم گفته شود». آن حضرت در جای دیگر به مردم میگویند: «من دو حق بر گردن شما دارم؛ اول وفای به بیعت و دوم نصیحت کردن من به صورت آشکار و پنهان است»
2) «و اما حقی علیکم فالوفاء بالیعه و النصیحه فی المشهد و المغیب:[8] حق من بر شما وفای به بیعت و نصیحت آشکار و نهان است». بنابراین از منظر امام، عامهی مردم و آحاد جامعه نه تنها وظیفه دارند که مقابل پیشوای ظالم بایستند و او را از معصیت باز دارند، بلکه در مقابل پیشوای عادل و معصومی همچون خودش هم حق دارند او را نصیحت کنند و بالاتر از آن، اینکه این نصیحت یک تکلیف است و حق امام بر مردم است که باید مردم آن را ادا نمایند! در جایی دیگر به مردم تذکر میدهد که اگر به این وظیفه و حق و حق خود یعنی امر به معروف و نهی از منکر نسبت به حاکم عمل نکنند، مستوجب عقوبت و مجازات الهی خواهند بود.
3) «انالله لا یعذب العامه بذنب الخاصه اذا عملت الخاصه بالمنکر سراً من غیر أن لا تعلم العامه. فاذا عملت الخاصه بالمنکر جهاراً فلم تغیر ذلک العامه استوجب الفریقان العقوبه منالله عزوجل:[9] هرگاه خاصه بطور پنهانی و به گونهای که عامه نفهمند مرتکب منکر شوند، خداوند عامه را عذاب نمیدهد. ولی اگر خاصه بطور علنی و آشکار مرتکب منکر گردند و عامه برای تغییر و اصلاح آنان اقدام نکنند، هر دو گروه(عامه و خاصه) سزاوار عقوبت و مجازات خداوند عزوجل میباشند».
بنابراین عوام مردم نسبت به گناهان خواص چنانچه پنهانی و غیرعلنی صورت بگیرد، به گونهای که همگان از آن آگاه نگردند. مسئولیت و تکلیفی نداشته و خدای متعال نیز آنان را از این نظر مستوجب عقاب نمیداند. اما آن زمان که خواص جامعه بطور علنی و آشکارا مرتکب اعمال ناشایست گردند، وظیفهی عموم مردم است که نهی از منکر نمایند و مانع از ارتکاب معاصی و منکرات گردند. اگر در این حال عامه وظیفهی خود را انجام نداده و به بهانهای زمینه را برای معصیت خاصه از بین نبرده و آنان را نهی از منکر نکنند، هر دو گروه(عامه و خاصه) استحقاق عقاب و عذاب الهی را پیدا نموده و خداوند و خداوند عزوجل آنان را مجازات خواهد کرد.
گفتار دهم ـ خلاصه و نتیجه بحث
دیدیم که امام اول شیعیان و مولای متقیان، امر به معروف و نهی از منکر را «افضل اعمال لق»، «غایت دین»، «قوام شریعت»، «صفت خداوند» و «بالاتر از همهی اعمال نیک و جهاد در راه خداوند» معرفی مینماید که همگی دلالت بر فضیلت این فرضیه دارد. همچنین ملاحضه کردیم که در خصوص آثار و برکات این دو فرضیه فرمود که آمر به معروف در زمره «اهل معروف» قرار میگیرد و به مؤمنان پشتگرمی میدهد. ناهی از منکر نیز بینی کفار و منافقان و فاسقان را به خاک مالیده از مکر و نیرنگ آنان در امان میماند. سلامت دنیا و آخرت، ثواب مضاعف و اجر فراوان از دیگر فواید اجرای امر به معروف و منکر است. علاوه بر آن، حضرت امر به معروف و نهی از منکر را معیار سنجش اعمال و نیز شایسته و سزاوار مسابقه و رقابت میدانند. همهی این مطالب را برای بیان اهمیت امر به معروف و نهی از منکر و اثبات جایگاه ویژه و خاص آن در بین سایر فرایض ذکر نمودیم.
آنگاه مسأله وجوب امر به معروف و نهی از منکر(صرفنظر از اهمیت فراوانی که برای آن ذکر کردیم) مورد بحث قرار گرفت و با بیان چهار روایت از آن امام بزرگوار، وجوب این دو فریضه مورد تأکید قرار گرفت. عامل بودن آمر و ناهی، سازشناپذیری و بیتوجه بودن به ملامت دیگران در راه اجرای فریضهی امر به معروف و نهی از منکر، از خصوصیات بارزی هستند که از دیدگاه امام علی علیهالسلام، لازم است آمر و ناهی آنها را مراعات کند. مراتب سهگانهی امر و نهی(قلبی، لسانی، یدی) و ارزش و اعتبار یکی از آنها به خوبی در کلام علی علیهالسلام، مورد توجه و عنایت قرار گرفته و در این میان، مرتبهی اول، که اساس و مبنای دیگر مراتب است، بیشتر مورد اهتمام آن حضرت قرار گرفته است و از دیدگاه امام، کسی که امر به معروف و نهی از منکر را در مرتبه قلبی ترک نماید، مردهای در بین زندگان است.
در بحثی دیگر، خطرات ترک امر به معروف و نهی از منکر و علت و عامل اصلی ترک این فرضیه را از دیدگاه امام بیان نمودیم. از جمله آثار و خطرات ترک امر به معروف و نهی از منکر عبارت است از: گمراهی، لعن خداوند، حاکمیت اشرار، عدم استجابت دعا، نفوذ بیگانگان و اقویا در امور مسلمانان، نازل شدن بلاها و هلاکت مردم، عدم امکان مجاورت و همنشینی با خداوند برای بندگان و اولیای الهی. در گفتارهای دیگر رابطهی امر به معروف و نهی از منکر نسبت به «اقامهی حدود»، «جهاد» و «نصیحت» بیان شد. در پایان نیز کلمات گهربار دیگری را از آن حضرت درخصوص این موضوع که عوام مردم وظیفه دارند حکام و خواص را نهی از منکر نموده و در برابر خطاها و منکرات آنها ساکت ننشینند، آوردیم.
[1]. از جمله بنگرید به: المحقق الحلی، جعفربن الحسن، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و احرام. مطبعه الاداب فیالنجف الاشرف، 1389 ه/ 1969 م، ج 1، ص 344 و دیگر کتب فقهی که معمولاً در مباحث خود ترتیب محقق حلی را رعایت نمودهاند.
[2]. الکلینی. پیشین، ج 3، صص 84 ـ 85؛ دشتی. پیشین، حکمت 31، ص 628 ـ 630.
[3]. علیزاده. پیشین، ص 116، به نقل از میزان الحکمه 10 /61.
[4]. همان.
[5]. همان، ص 118(به نقل از غررالحکم و میزان الحکمه 10/ 59).
[6]. همان، ص 119(به نقل از غررالحکم و میزان الحکمه10/60).
[7]. عبده. پیشین، حکت 374، ص 746؛ الآمدی. پیشین، ج 1، ص 238، شماره 272.
[8]. فیضالاسلام. پیشین، خ 34، ص 114.
[9]. صافی گلپایگانی، لطفالله. راه اصلاح یا امر به معروف و نهی از منکر. دفتر انتشارات اسلامی، قم: 1373، ص 52 ـ 53(به نقل از وسایل 11/407).