به گزارش پایگاه عدالت خواهان"رهبر انقلاب در مراسم دانش آموختگی دانشجویان دانشگاه علوم انتظامی در بخشی از سخنان خود با هشدار نسبت به آمریکایی ها در خصوص رفتار های خصومت آمیز نسبت به ایران فرمودند؛ دشمن بداند، اگر زورگویی و قلدرمآبی در نقاط دیگر جهان جواب میدهد، در جمهوری اسلامی، جواب نخواهد داد و این نظام، راستقامت و مقتدر ایستاده است. ایشان، علت خصومتورزی روزافزون با ملت ایران را «الهامبخشی برای ملتهای دیگر» دانستند و افزودند: مسئولان فاسد، دروغگو و فریبکارِ آمریکا، وقیحانه ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی را به دروغگویی متهم میکنند، در حالیکه ملت ایران صادقانه حرکت و اقدام کرده و صادقانه نیز این مسیر را تا آخر خواهد پیمود.
رهبر انقلاب اسلامی خطاب به مسئولان آمریکایی تأکید کردند: دروغگو شما هستید؛ دروغگو کسانی هستند که برای هیچ ملتی، سعادت و خوشبختی قائل نیستند و تامین منافع نامشروع خود را به هر قیمتی جایز میدانند. ملت ایران محکم ایستاده است و هر حرکت غلط نظام سلطه در قضیه برجام، با عکس العمل جمهوری اسلامی مواجه خواهد شد. در خصوص این موضع محکم رهبر انقلاب یادآوری چند نکته ضروری است.
منازعه ایران آمریکا صرفا استراتژیک و ژئوپلیتیک نیست
منازعه بین ایران و آمریکا صرفا یک مسئله استراتژیک نیست و دارای ماهیتی ایدئولوژیک است، به همین دلیل انتظار اینکه مشکلات ایران و آمریکا حل و رفع شود، واقعگرایانه نیست. یکی از اختلافات ایدئولوژیک دو کشور بر سر منطقه است، در حالی که جمهوری اسلامی معتقد است الگوی مناسب منطقه ای برای غرب آسیا و شمال آفریقا، الگویی منحصر به مسائل هویتی و براساس نظم مبتنی بر امنیت در این منطقه است، آمریکاییها معتقدند که اولویت با تامین انرژی و امنیت اسرائیل است و در این فرآیند فکری هر اتفاقی در این منطقه بیفتد بایستی متناسب با نظم مبتنی بر آشوبی باشد که منافع اقتصادی آمریکا را نیز تامین کند. در این میان آمریکا «الگو بودن ایران» را مانع اصلی خود در منطقه می داند و تا سر حد توان نیز با آن مبارزه می کند. تقلیل مسائل ایران – آمریکا به مسئله هسته ای، موشکی، حقوق بشر، و حتی نظم منطقه ای، تقلیل صورت مسئله به بخش نامتناسبی از راه حل است. مشکل ایران و آمریکا سوای از مسائل استراتژیک ، مسئله هویتی و ایدئولوژیک است. به همین دلیل است که رهبر انقلاب علت خصومتورزی روزافزون آمریکا با ملت ایران را الهامبخشی ایران برای ملتهای دیگر معرفی می کنند.
ورود به ذهنیت آمریکا نسبت به ایران
موضوع دیگر ، برداشت دولت ترامپ از برجام است. به واسطه تمجیدها و تعریف هایی که در ایران از برجام شده، آمریکایی ها شدیدا معتقدند اگر برجام منجر به تحول اقتصادی در ایران نشده باشد، دست کم مانع از تبدیل شدن ایران به ونزوئلایی دیگر شده است. این موضوع را به طرق مختلف برخی مسئولان جمهوری اسلامی بیان داشته اند و پیام اشتباهی به سمت آمریکا روانه کرده اند. این پیام که برجام دستاوردهای زیادی برای ایران داشته است. لذا این موارد سبب شده است آمریکایی ها برداشت کنند که ایران از منظر اقتصادی آسیب پذیر است، آن ها حتی تصور می کنند امضای برجام، لطف آمریکا به ایران بوده است. به همین دلیل دونالد ترامپ در همان هفته نخست نشستن بر کرسی ریاست در کاخ سفید گفت که او اوباما نیست و ایران باید قدردان آمریکای اوباما باشد.
در این فضا دائم با روح و جسم برجام بازی می کنند و بدون ترس از اقدام متقابل ایران در حین تمدید تعلیق تحریم های مرتبط با برنامه هسته ای که آمریکایی ها بر اساس برجام متعهد به تعلیق آن هستند، با دهن کجی به جمهوری اسلامی تحریم های جدیدی علیه برنامه مشروع موشکی ایران و وضعیت حقوق مدنی و بشر ایران تصویب می کنند. این در حالی است که در ایران هیچ واکنشی نسبت به این موضوع اتخاذ نمی شود و آمریکایی ها هر بار نسبت به مرتبه قبل مصرانه تر تحریم های جدیدی را اعمال می کنند.
آمریکا و برجامی که چندان هم برجام نیست
عده ای از کارشناسان معتقدند در همین شرایط فعلی نیز چیزی به نام برجام برای آمریکا وجود ندارد و این تنها ایران است که به اجرای این سند می پردازد. این سوال در شرایط امروز جامعه برای بسیاری به وجود آمده که موضوعی که سبب شده آمریکایی ها هر لحظه که اراده می کنند دست به تحریم ها و گستاخی های جدید نسبت به ایران بزنند چیست؟ دو پاسخ احتمالی برای این موضوع وجود دارد:
نخست نیازمندی اقتصادی کشورها به ایران
پاسخ نخست همانی است که دکتر محمود سریع القلم از نزدیکان رئیس جمهور آن را بیان می کنند. ایشان در یادداشتی در تاریخ 19 بهمن 1395 بیان می دارند «چرا هر حرف و اتهامی به ایران روا داشتن، بدون هزینه است؟ افرادی هستند حتی نمیتوانند بگویند که ایران کجای کرۀ زمین است؛ اما هرچه میخواهند نسبت میدهند. چرا؟ چون بود و نبود ایران برای آنها اهمیت ندارد. کدام کشور و صنعت و شرکت به ما نیازمند است؟ کدام کشور از ما میترسد؟ اصل اجتناب ناپذیری به این معناست. بنابراین، استراتژی ما برای آنکه حداقل تعدادی از کشورها را به خود نیازمند نماییم ، چیست؟» سپس با بهره گیری از این موضوع که روابط تنگانگ اقتصادی بین ایران و کشورهای دیگر وجود ندارد تا به ایران وابسته شوند، می گویند «سیاست خارجی و استراتژی ملی نمیتواند براساس توصیههای حقوقی، ما به ازای مثبت تولید کند. ما هم دیگران را از خود بینیاز کردهایم و هم بعضاً در مدارهای حساسیت آنان وارد میشویم. نتیجه بسیار روشن است. ایران باید قدرت منطقهای شود. ایرانیها باید ظرفیتها و استعدادهای خود را بروز دهند. ایران باید در مدارهای قدرت، ثروت، صنعت و فرهنگ منطقهای و جهانی حضور داشته باشد. ما کمتر از هند و کرهجنوبی نیستیم. اما تحقق این آرمانها محتاج یک استراتژی است: قدرت، مصونیت و شوکت کشور در ایجاد روابط متقابل و در سایه نیازمند کردن دیگران به خود تضمین خواهد شد.» این نیاز مند کردن دیگران از دید دکتر سریع القلم سبب وابستگی آن ها به ما و این وابستگی منجر به این می شود که از تحریم ها و تهدیدها علیه ایران واهمه داشته باشند.[1]
دوم؛ لزوم اتخاذ یک پاسخ استراتژیک
به نظر می رسد عدم ترس آمریکایی ها نسبت به اعمال عناصر اقتدار و بازدارندگی متناسب ایران نسبت به آمریکا پاسخ صحیح برای این سوال باشد. چند وقت پیش مجلس شورای اسلامی طرح اقدام متقابلی را در پاسخ به تلاش های تحریمی آمریکا مشهور به تحریم های مادر تصویب کرد، اما آن چه به تعبیر کارشناسان در این خصوص وجود داشته، عدم تناسب آن اقدامات با عملکرد آمریکایی ها بوده است. این یادداشت به دنبال این نیست که بگوید اقدام متقابل متناسب در برابر سیاست های آمریکا چیست، صرفا به دنبال این است تا ریشه بی پروایی آمریکا در برابر ایران را بررسی کند.
آمریکای اوباما، آمریکای ترامپ
یکی از ضرورت های امروز سیاست ورزی در کشور، استفاده از اقداماتی است که هم متقابل باشند و هم به همان اندازه اقدامات خصمانه دشمن متناسب عمل شود. اظهار ضعف در برابر مجموعه فکری که هر لحظه در حال تحدید بیشتر اقتصادی و تهدید مضائف سیاسی کشور است، نه تنها راه حل نیست، بلکه پیامی را به آن طرف مخابره می کند که زمینه برای مطالبات نامشروع بعدی نیز فراهم هست. به لحاظ استراتژیک آمریکایی ها دیگر توان استفاده از گزینه های ادعایی خود را ندارند و ماهیتا نسبت به ایران تغییر استراتژی صورت گرفته است. از یک برهه زمانی به بعد، دیگر گزینه نظامی برای آمریکایی ها صرفا استفاده تبلیغاتی از آن برای انتفاع در منطقه ای داشته که فروش سلاح به کشورهای آن منطقه یکی از سیاست های اصولی شرکت ها و کمپانی های تولید سلاح در آمریکا است. برای مثال با وجود اینکه باراک اوباما به رئیس جمهور روشنفکر آمریکا مشهور بود، اما وی و تیم همراه او در کاخ سفید بارها و بارها به استفاده از گزینه نظامی علیه ایران سخن گفت. مثلا در 28 آوریل 2015، برابر با 9 اردیبهشت ماه 1394، جان کری وزیرخارجه آمریکا، در اقدامی نامتعارف، از گزینهی نظامی علیه ایران صحبت کرد و گفت: «اگر دیدیم که آنها به سمت آن (سلاح هستهای) حرکت میکنند، آنگاه ما قادر خواهیم بود به اول بازگردیم و تحریمها را اگر خواستیم باز گردانیم یا فورا به دنبال گزینه نظامی برویم»[2] یا باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا نیز تنها سه روز بعد از بیانیهی مطبوعاتی لوزان، یعنی 16 فروردین 1394 (5 آوریل 2015) در مصاحبه با «توماس فریدمن»، ستوننویس مشهور روزنامهی نیویورکتایمز آمریکا گفت: «این عقیده که ایران قابل بازدارندگی نیست واقعیت ندارد... بنابراین اینکه بگوییم بیایید امتحان کنیم ــ با توجه به اینکه همهی گزینههایمان [از جمله گزینهی نظامی] را حفظ کردهایم ــ نشاندهندهی سادهانگاری ما نیست. اما اگر این مسائل را از طریق دیپلماتیک حل کنیم، بیشتر ایمن بوده و در موقعیت بهتری قرار خواهیم داشت تا از متحدینمان محافظت کنیم و کسی چه میداند شاید ایران تغییر کند. اگر این اتفاق نیفتد، توانمندیهای بازدارندهی ما، برتری نظامی ما سر جایش است»[3] اگر چه آمریکایی ها مدام از گزینه مستقیم نظامی روی میز خود نسبت به ایران صحبت می کنند. اما چندان وقعی نمی توان به این موضوع نهاد، چرا که اولا آمریکایی ها از نظام محاسباتی دقیقی برخوردارند و به خوبی توانایی و اراده طرف مقابل را تشخیص می دهند و ثانیا میدان واقعی منازعه را یافته اند.
این موضوع را باید در کنار این گذاشت که این ها تهدیدات آمریکا در زمان رئیس جمهوری بود که هم جایزه صلح نوبل گرفته بود و هم بسیاری معتقد بودند که نماد سازش در عرصه بین المللی است. چه رسد به آمریکایی که در دستان دونالد ترامپ است، یعنی مردی که اساسا از سیاست چیزی نمی داند، به دلیل ماهیت تفکرات اقتصادی اش، دائما به دنبال دوشیدن گاوهای شیردهی مثل عربستان سعودی است و ... . بنابراین بدون توجه به اینکه باراک اوباما بر مسند قدرت باشد یا دونالد ترامپ، سیستم تصمیم گیری آمریکایی ها به این نتیجه رسیده است که اقدامات مستقیم نظامی به عنوان گزینه مسلط روی میز نسبت به ایران را (به دلیل افزایش توان نظامی ایران و توانمندی ایران در گسترش شبکه های بازدارندگی مستقیم و مثلثی تهران) باید کنار گذاشت.
در این فضا ،اگر اقدام متقابل متناسبی صورت نگیرد، به واقع بار کردن هزینه به کشور است، چرا که نه تنها برداشت آمریکا نسبت به ایران تغییر نکرده (و دلیل آن به استراتژی منطقه ای و بین المللی ایران بر می گردد)، بلکه حوزه اقتصاد به عنوان عرصه حساسیت زا و آسیب پذیر کشور کما فی السابق در تیررس اهداف آمریکایی ها قرار خواهد داشت.
اما روی دیگر ماجرا تداوم وضعیت با شرایط فعلی است. موضوعی که مطلوب آمریکایی هاست این است که ایران وضعیت موجود را وضعیت مطلوب خود نشان دهد، نقض عهدهای مکرر آمریکاییها را نادیده انگارد، به دنبال باز کردن بابی برای گفت و گوهای دیگر با آمریکا باشد تا آن چه روح برجام گفته می شود را متناسب با منطق برد - برد به پیش راند. نگاهی به منازعه ایدئولوژیک، استراتژیک و ژئوپلیتیک ایران و آمریکا نشان می دهد آمریکایی ها در انتظارند تا این مسئله به استحاله و دگردیسی کامل جمهوری اسلامی و تبدیل شدن به یک نظام بی تفاوت نسبت به تحولات بین المللی و منطقه ای پیش رود.
به همین دلیل است که رهبر معظم انقلاب بیان می دارند آمریکاییها بدانند؛ ملت ایران بر مواضع شرافتمندانه و قدرتمندانه خود خواهد ایستاد و در مسائل مهمِ مربوط به منافع ملی، عقبنشینی در قاموس جمهوری اسلامی معنی ندارد و ... هر حرکت غلط نظام سلطه در قضیه برجام، با عکس العمل جمهوری اسلامی مواجه خواهد شد./فارس
انتهای پیام/