به گزارش پایگاه عدالت خواهان ایران" محسن رهامی، نماینده چپگرای مجالس اول و دوم است. او بعدها در دولت دوم موسوی و سپس در دولت اول هاشمی، معاون وزیر علوم شد. به تازگی هم این فعال اصلاح طلب برای انتخابات ریاست جمهوری اعلام کاندیداتوری کرده است. رهامی در گفتوگوی مفصلی که با روزنامه صبح نو داشته است اظهارات قابل تامل و خلاف رویه اصلاح طلبان را بر زبان آورده که بخش هایی از آنها را در ادامه خواهید خواند:
*ما میخواهیم اصلاحطلبی ادامه پیدا کند و اموری که قابل نقد است، اصلاح شوند. به نظر من انتخابات، بدیل دیگری ندارد و اگر بخواهیم با هر روش دیگری خارج از قانون اساسی و انتخابات حرکت کنیم، هزینههای زیادی به ملت تحمیل خواهد شد؛ بنابراین یک نیروی اصلاحطلب اگر هم نقدی دارد، باید از طریق مجاری قانونی ورود کند و پیگیر شود.
*در انتخابات مجلس[یازدهم]، دوستان اصلاحطلب در اعتراض به رد صلاحیتها که البته در مواردی صحبتشان صحیح هم بود، لیست ندادند اما ما به عنوان جامعه اسلامی مدرسین دانشگاهها در آن برهه، هرچند دیر شده بود، اما لیست دادیم و در انتخابات شرکت کردیم.
*معتقدم این روشها(تحریم انتخابات) جواب نمیدهد و هزینههایی را تحمیل میکند که این هزینهها، مستقیما روی دوش توده مردم بار میشود و در نتیجه فاصله ما با حاکمیت و مسئولان نظام که تا دیروز همکاران ما بودند را افزایش میدهد. این فاصله و شکاف البته به سالهای 88 یا 89 بازمیگردد و من در سالهای پس از آن برهه، تلاش داشتم تا با مشاوران رهبری یا اعضای شورای نگهبان که احساس میکردم گوش شنوایی هم دارند، صحبت و رایزنی کنم. من ساعتها با حضرات آیات مومن و یزدی جلسه داشتم. آیتالله مومن در یک جلسه، چهار ساعت به من وقت داد و نشستیم و بحث کردیم. با مشاوران رهبری که در نهایت منجر به جلسه با شخص ایشان شد هم ساعتها نشست برگزار کردیم. من فکر میکردم اگر قرار است مشکلی حل شود، باید از همین روشها استفاده کرد. دیگران البته این اقدامات را قبول ندارند و در نقد امثال من میگویند که این روشها نتیجهای ندارد چون اگر نتیجه داشت، لااقل خود شما (رهامی) را باید تایید صلاحیت میکردند. ما در چارچوب قانون اساسی به وظیفه خود عمل و مردم را تشویق میکنیم تا از فرصت و امتیاز صندوقهای رای، حداکثر استفاده را ببرند.
*فشارهای زیاد اقتصادی و معیشتی در کشورهای جهان سوم، باعث میشود تا عموم مردم کمحوصلهتر شوند و راهحلهای بلندمدت که میتواند طی 20 یا 30 سال جواب بدهد را تحمل نکنند. در این فضا، افرادی که راهکارهای میانبر نشان میدهند یا روشهای پوپولیستی یا انقلابی دارند، جایگاه بیشتری میان مردم پیدا میکنند.
*دوستان ما در جریان اصلاحطلبی کرارا در سخنرانیهای خود، به مذاکره یا گفتوگوی میان تمدنها اشاره میکنند و میگویند که ایران باید با کشورهای مختلف به خصوص با آمریکا مذاکره کند اما وقتی من نوعی میروم یک ساعت با رهبر این مملکت درباره مسائل اصلاحات یا مسائل کلان جامعه صحبت میکنم، وقتی برمیگردم، غیر از آن نخبگان و افراد پخته که حمایت میکنند، بقیه سعی دارند علامت سوال بگذارند که شما چطور رفتهاید و با حکومت و شورای نگهبان جلسه برگزار کردهاید. ما در پیگیریهای مفصل خود و پس از انجام رایزنیهای طولانی با اعضای شورای نگهبان، توانستیم در انتخابات مجلس دهم به تایید صلاحیت تعداد زیادی از نیروهای اصلاحطلب کمک کنیم. با این حال و به دلیل وجود فضای پوپولیستی، گفتوگو و رایزنی با رهبری و شورای نگهبان گاهی به امتیاز منفی تبدیل میشود.
*آقای سعید حجاریان یک زمانی اصطلاحی را به کار برد، مبنی بر اینکه نیروی اصلاحطلب نمیتواند همزمان روی دو صندلی بنشیند؛ تعبیر این سخن این است که اگر فردی فرضا با آقای خاتمی نشست و برخاست کرد، دیگر نمیتواند برود و با رهبری گفتوگو کند. وقتی یک تئوریسین، چنین ایدهای را میدهد، در واقع دارد فضاسازی میکند.. اگر لازم باشد و شرایط برای اصلاح امور جامعه فراهم شود، نهتنها با رهبر مملکت که خودمان انتخابش کردهایم و در مجلس و حزب جمهوری اسلامی با همدیگر همکار بودیم که با تمام دنیا باید مذاکره کنیم. چطور شما تشویق میکنید که برویم و با آمریکا مذاکره کنیم اما نمیتوانیم با رهبر مملکت دیدار و گفتوگو داشته باشیم؟ دو صندلی که هیچی، اگر مصلحت ایجاب کند با هر تعداد افرادی که لازم باشد باید گفتوگو کنیم.
*به نظر من، طرح مسائل در جلسات خصوصی دونفره، سهنفره و... بر دهها نامه سرگشاده و دهها توییت، برتری دارد. به جای نامههای سرگشاده و با کنایه و نیشدار سخنگفتن، توصیه میکنم که برویم و فضای گفتوگو ایجاد کنیم.
*این طیف اصلاح طلبان از جنبه نخبگانی در اکثریت نیستند اما به لحاظ هیاهو، هیاهوی زیادی دارند. این را هم باید در نظر بگیریم که این نوع هیاهوکردن، مخاطبان بیشتری هم دارد؛ جامعه به دلیل ناآگاهی، این افراد را که هیاهو میکنند و شعارهای تند میدهند، بیشتر به عنوان اصلاحطلب میشناسد؛ مخصوصا الان اینطور شده که هر کسی بیشتر داد میکشد، او را اصلاحطلبتر میدانند.
*در زمان مجلس دهم، کمیتهای متشکل از برخی اعضای فراکسیون امید شکل گرفته بود که جلساتش، همینجا در دفتر من برگزار میشد. من در آن جلسات میدیدم که افراد پرهیاهوی فراکسیون امید، اصلا در جلسات این کمیته شرکت نمیکنند. تعبیر دکتر عارف این بود که در مجلس، اگر میخواستیم یک لابی در فراکسیون امید رای نیاورد و حتما رد بشود، آن را به افرادی میسپردیم که هیاهوی بیشتری داشتند چون بقیه نمایندگان را به موضعگیری وامیداشتند و باعث میشدند تا آن طرح رای نیاورد.
*این افراد پرهیاهو، معمولا در تويیتر یا اینستاگرام فالوئر بیشتری هم دارند اما اگر از آنها بپرسید که کدام مشکل یا معضل را توانستید حل کنید، جوابی ندارند و نهتنها نمیتوانند مسالهای را حل کنند بلکه خود به مسالهای جدید تبدیل میشوند و آن وقت عدهای باید جمع بشوند تا مشکل اینها با نظام را حل کنند.
*آقای موسویخوئینیها مشاور رهبری بودند و خودشان دیگر جلسات مشاوره را نرفتند. آقای جهانگیری که در جلسه با رهبری(سال 95) درخواست کرده بودند افرادی از جناح اصلاحات برای ارتباط مستمر با ایشان در نظر گرفته شوند، همانجا رهبری گلایه کرده بودند که دو نفر از اعضای مجمع روحانیون مبارز به عنوان مشاور، اینجا به بیت میآمدند اما از یک جایی به بعد، دیگر خودشان نیامدند. درباره آن نامه هم شاید آقای موسویخوئینیها صلاح دیده که یکسری مسائل پخش شود؛ شاید هم مأیوس شده و میخواسته صحبتش را با مردم مطرح کند.
*بعضیها علاوه بر اینکه گفتوگو با نظام را مناسب نمیدانند، بلکه تلاش میکنند برخی اقدامات ما مبنی بر رایزنی با مقامات که بعضا به نتیجه هم رسیده -از جمله تایید صلاحیت بسیاری از چهرههای اصلاحطلب در انتخابات مجلس دهم- را هم تخریب کنند و به آن آسیب بزنند.
*شاید خود ایشان(موسوی خوئینی ها) تشخیص داده که دیگر موثر نیست یا آن عقبه تشکیلاتی و جریانی را از دست میدهد. در جامعه ما، هر چه به حکومت نزدیک شوید و بخواهید مشکلات را از طریق گفتوگو با حکومت حل کنید، وقتی برمیگردید، میبینید که تمام پشتیبانی خود را از دست دادهاید. وقتی پیامرسان میشوید تا مشکلی را حل کنید، اگر عقبه توجیه نباشد، مشکلاتی برای آن فرد پیامرسان ایجاد میشود؛ برخی هم از این تخریبها میترسند. وقتی من به قم رفتم و با آیتالله یزدی دیدار کردم، ایشان انصافا حوصله به خرج دادند و باعث شدند تا چند مساله به طور جدی حل شود؛ آیتالله مومن هم همینطور بودند.
*برای سال 93 یا 94. بحث صلاحیت نامزدهای انتخابات مجلس[دهم] بود. بحث رفع حصر هم بود که ما درخواست کردیم با رهبری صحبت کنند و این مساله حل شود. بعدا هم که شخصا با رهبری جلسه داشتم، وقتی از ایشان سوالاتی پرسیدم، ایشان موضوعات را رد نکردند که همین نوع رفتار نشان میداد آیتالله مومن و آیتالله یزدی مباحث طرحشده را البته نه با آن تفصیل سه، چهار ساعته، اما به طور کلی به رهبری منتقل کردهاند. درست است که به هشت سال فعالیت آقای یزدی در مجلس و بعد هم در قوهقضايیه اشکالاتی وارد است اما ایشان در بسیاری از موارد، به حل مشکلات مجموعه اصلاحات کمک کردند. وقتی آیتالله یزدی رحلت کردند و من به عنوان کسی که با خود ایشان همکار بودم و با همدیگر رفت و آمد خانوادگی داشتیم و نوههای ایشان از شاگردان بنده بودند، پیام تسلیت دادم، بسیاری از دوستان ما به شدت انتقاد کردند که شما به عنوان یک چهره اصلاحطلب، چرا باید برای فردی مثل یزدی پیام تسلیت صادر کنید؟
*درست است که بسیاری از نامزدهای ما {در انتخابات مجلس یازدهم} رد صلاحیت شدند اما تیپهایی مثل آقای مجید انصاری یا مرحوم راهچمنی باقی ماندند و آنهایی که در تهران تایید صلاحیت شدند، نسبت به نفرات لیست امید در مجلس دهم، ضعیفتر نبودند. با وجودی که شورایعالی اصلاحات اعلام کرد که احزاب اصلاحطلب خودشان می توانند آتش به اختیار لیست بدهند، وقتی ما لیست دادیم، برخی شروع به تخطئه کردند و گفتند که اینها اصلاحطلبان حکومتیاند و دنبال جایگاه و صندلی هستند؛ خب! اگر دنبال صندلی بودیم، مجلس دهم هم صندلی داشت و کسانی که برای مجلس یازدهم لیست دادند هم میخواستند روی همان صندلی بنشینند(با خنده). با تندشدن فضا در میان اصلاحطلبان، کانال رایزنی با شورای نگهبان هم بسته شد و از این بابت، جریان اصلاحات ضرر کرد.
*اصلاحطلبانی که تند هستند و فکر میکنند که این روش جواب نمیدهد، معتقدند که قبل از تایید صلاحیتها، یعنی بلافاصله پس از عید، باید کاندیدای اصلاحطلبان قطعی و بعد به شورای نگهبان اعلام شود که در صورت تایید صلاحیت این گزینه، جریان اصلاحات حاضر به حضور در انتخابات خواهد شد؛ این نگرانی وجود دارد که عدهای بخواهند شورای نگهبان را در عمل انجامشده قرار بدهند؛ البته نیروهای معتدل مثل آقایان نبوی، مرعشی و کمالی تلاش دارند تا موقع تایید صلاحیتها، اعلام کاندیداهای قطعیشده را عقب بیندازند؛ در این صورت اگر فرضا سه نفر از اصلاحطلبان تایید شدند، میشود درباره نامزدهای اصلی و فرعی سخن گفت و سیاست ائتلاف یا غیرائتلاف را پیش برد. نیروهای معتدل تلاش دارند تا هم لابی شورای نگهبان را حفظ کنند و هم از آن طرف، سعی دارند صندوقها به ضرر اصلاحات از دست نرود.
*در ایران چون حزب قوی نداریم، وقتی فردی رای میآورد دیگر جواب تلفنش را هم نمیدهد. مشکل ما به خاطر این است که اساس انتخابات در ایران حزبی نیست؛ در انتخابات حزبی، اصل ائتلاف رعایت میشود.
*آقای ظریف یکی از گزینههایی است که میشود روی او کار کرد. ایشان به لحاظ ارتباطاتی که توانست با دنیا ایجاد کند، وزیر خارجه موفقی بوده است اما خودشان هم گفتهاند که من در مدیریت داخلی کار نکردهام. ایشان ویترین خوبی برای جمهوری اسلامی در حوزه سیاست خارجی است اما آیا میتواند داخل را هم جمع کند؟ به نظر من، مدیریت داخلی مهمتر از مدیریت خارجی است چون اگر داخل را نتوانیم جمع کنیم، سیاست خارجی جواب نخواهد داد.
*عارف فرد باتجربهای است و در مقایسه با بقیه، ارتباطش با بدنه نظام و شخص مقام معظم رهبری قویتر و بهتر است. اما وضعیت آقای عارف در بدنه جامعه با توجه به اینکه عملکرد مجلس دهم به خصوص فراکسیون امید را عمدتا به ایشان منتسب میکنند، چندان مناسب نیست؛ البته آقای عارف در مجلس، شاید اقدامات خوبی هم صورت داده باشد اما به درستی به مردم منتقل نشده است. از طرفی تصور میکنند که نماینده خوب، نمایندهای است که بیشتر سر و صدا کند و بیشتر توییت بزند که آقای عارف اینطور نبود. اگر شرایط مهیا شود، آقای عارف هم میتواند یکی از گزینههای مناسب باشد. الان واحدهای انتخاباتی بنیاد امید ایرانیان در شهرهای مختلف فعال شده و اگر شرایط مساعد باشد، خود آقای عارف آماده حضور است.
*چپ خط امامی تلاش دارد تا روابط خود، هم با بیترهبری و هم با مراجع را حفظ کند و در مواردی نیز که جریانهای تندرو فرضا در سال 88 تلاش کردند مردم را به خیابانها بکشانند، هیچجا نامی از این مجموعه نمیبینید.
*ما ضد غرب نیستیم اما گاهی مواضع اصلی انقلاب کلا فراموش میشود.