3 آبان 1392 فرهنگ و هنر ،

اطلاعات مختصری در مورد زیارتگاه ها ی منطقه ترکمن صحرا

اطلاعات مختصری در مورد زیارتگاه ها ی منطقه ترکمن صحرا

امامزاده آق امام

امامزاده آق امام

آق امام نام امام زاده ای است در بالای تپه ای گنبدی شکل به ارتفاع 3000 متر به نام کوه آق امام در شمال شرقی شهر آزادشهر ، این مقبره متعلق به محمدبن زیدبن اسماعیل علوی ( 282- 270 ه.ق ) است که دومین امیر مقتدر ، فاضل و نیکو سیرت علویان طبرستان و گرگان قدیم می باشد. این امام زاده از شمال به جاده ی بین المللی آزادشهر – مشهد و روستای ترکمن نشین قزلجه و از جنوب به روستای نوده و از مشرق به روستای سیدآباد نیلی و از غرب محدود به زمین های زراعتی است. این منطقه به صورت کوهی منفرد از سلسله جبال البرز است که در هنگام ورود اسلام دارالمرز نامیده می شد و شاخه ای از مسیر کاروانی جاده ابریشم از این ناحیه می گذشت و ارتباط سکنه این نواحی با جنوب ایالت قومس ( کومش ) شاهرود و دامغان مرتبط می شده و به دروازه گرگان مشهور بوده است. فاصله مقبره از جاده آسفالته حدود 3 کیلومتر است.
حسن و محمد بن زید علیهما السلام دو برادر بودند که در مدینه دیده به جهان گشودند. پدرشان زید فرزند محمد بن اسماعیل بن حسن بن علی بن الحسن بن علی بن ابیطالب و مادرشان دختر عبداله بن عبیداله الاعرج بن حسین الاصغر بن علی بن حسین بن علی ابن ابیطالب است.
پس از شهادت زید بن علی بن الحسین در کوفه و یحیی فرزند او در خراسان که منجر به ظهور سایر نوادگان امام حسن و حسین (ع) در نواحی دیگر گردید، جمعی از سادات به بلاد دیلم و گیلان و پاره ای نیز عازم نقاط دیگر از جمله حجاز ، یمن ، آذربایجان ، اصفهان و ری گردیدند. این دو نفر نیز مانند دیگر مهاجران آل ابی طالب از مدینه به ری آمدند و مدت مدیدی را در آن جا گذراندند. در سال 250 ه.ق به علت تظلم حکام طاهری طبرستان و به علت زهد و پارسایی که در رفتار سادات و علویان ولایت که به آن نواحی پناه آوردند، حسن بن زید علوی را که مردی شجاع و عالم بود به عنوان داعی کبیر و رهبر خود بر گزیدند و پس از غالب شدن بر حکام طاهری، حسن بن زید به پشتیبانی سرداران دیلم و اسپهبدان جبال ساری را تختگاه خود ساخت و حکومت علویان با قیام حسن بن زید در طبرستان آغاز شد و امامت زیدیه بر وفق مذهب شیعه در کل طبرستان جاری گردید. حسن بن زید پس از فتح ری ، گرگان و طبرستان دردفع راهزنان دریایی روس که در آبسکون پیاده شده بودند جدی تمام نمود. در هر حال او به سبب شدت و قوت و صلابتش به حالب الحجاره و داعی کبیر ملقب شد و در سال 271 ه.ق وفات یافت. بعضی از مورخین قبر وی را در گرگان در قریه ای به نام روشناخره نوشته اند ، ولیکن در کتب جغرافیای قدیم و جدید این اسم ملاحضه نمی شود ، پس از فوت حسن بن زید ، خلافت زیدیه به حکم وصیت به برادرش محمد بن زید علوی منتقل گردید.
محمد بن زید پس از نابود کردن مدعی خانگی خود- ابوالحسین به گسترش قلمرو خویش پرداخت و از گرگان به دامغان و از آن جا به سمنان و سپس به خوار (تقریبا گرمسار کنونی) رفت و در نزدیکی شهر ری با لشکر اساتکین ترک که از سوی طاهریان حاکم ری شده بود روبه رو شد ، اما شکست خورد و به سوی لاریجان رفت. وی که قبلا حاکم گرگان ( گنبد کاووس ) بود ، مقر خود را به آمل انتقال داد و به سال 273 ه.ق رافع بن هرثمه – امیر خراسان – که ابتدا در دربار طاهریان و سپس به دربار یعقوب لیث صفاری پیوند خورده بود ، به تحریک اسپهبد رستم بن قارن به گرگان حمله برد و محمد در نزدیکی گرگان به مقابله با وی شتافت، ولی شکست خورد وبه استرآباد عقب نشست. در آن سال در استرآباد به طوری قحطی پدید آمد که به نقل مورخین « چنانچه خوردنی نماند و گویند بهای یک درم نمک به دو درم سیم رسید.»
سرانجام در سال 282 ه.ق با شکست عمرولیث از امیر اسماعیل سامانی ، داعی علوی ( محمدبن زید ) از همه جهت فارغ گشت و اهل طبرستان استقلال کامل یافتند و حکومت وی چنان محکم شد که رافع بن هرثمه در نیشابور ، ری ، جرجان و جاجرم و دهستان به نام او خطبه می خواندند و ابومسلم محمد اصفهانی کاتب معتزلی وزیر و دبیر او بوده است.
به نقل از قاضی نورالله شوشتری در کتاب مجالس المومنین و میر ظهیر الدین مرعشی صاحب تاریخ طبرستان در عهد داعی محمد بن زید علوی که به پادشاهی طبرستان رسید ، در حقیقت اولین حکومت مستقل تشیع در دوره عباسیان و بعد از برادرش حسن بن زید ، مامن و ملجا سادات و شیعیان بود و در عهد منتصر خلیفه عباسی که ادعای تشیع می نمود ، مشاهد امیرالمومنین و مشهد امام حسین و سایر مشاهد ائمه خراب بود و برای اولین بار به دستور داعی محمد بن زید جهت تعمیر آن مشاهد ائمه که به وسیله متوکل عباسی خراب شده بود ، همت نمود . محمد بن زید که خود از مردان فاضل و عالم است ، جهت بسط و گسترش تشیع جدی تمام داشت و در زمان او و برادرش حسن بن زید حوزه های علوم دینی گسترش فراوان یافت و او شخصا علاوه بر امارت و فرمانروایی به تدریس علوم شیعی اهتمام تام داشت.

فرجام کار محمد بن زید
در سال 287 ه.ق پس از هفده سال و هفت ماه حکومت بر طبرستان و گرگان ، در روز جمعه پنجم شوال اسماعیل بن احمد سامانی – حاکم خراسان بزرگ – محمد بن هارون سرخسی را با لشکری آراسته برای فتح طبرستان فرستاده بود و سید در مقام غرور و اعتماد بر حول و قوت خویش با بیست هزار مرد جنگی به استقبال وی رفت و در نیم فرسنگی گرگان ( گنبد کاووس ) جنگی در گرفت که منجر به شهادت محمد بن زید گردید و سر بریده وی را به همراه فرزندش زید بن محمد بن زید که به اسارت در آمده بود ، به بخارا فرستادند و او را در محلی به نام گورداعی یا گور سرخ مجاور قبر محمد بن جعفر صادق (ع) معروف به دیباج در دوازده گرگان دفن کردند و در حقیقت با مرگ وی اهل طبرستان استقلال خود و زیدیه ولایت و رهبری را که نزد آنان از سجایای عالی به شمار می رفت ، از دست دادند.

فرزندان محمد بن زید
از محمد بن زید یک فرزند به نام زید بن محمد بن زید که سیدی فاضل و بزرگوار و عالم بود به جا ماند که در جنگ به اسارت سپاه سامانی در آمد و همراه سربریده پدر به بخارا و اسارت امیر اسماعیل بن احمد سامانی در آمد و پس از مدتی اسماعیل سامانی وی را آزاد کرد و او را در برگشت به طبرستان مخیر نمود ، ولیکن وی تا آخر عمر در بخارا ماند و مزارش نیز در همان مکان می باشد و از او سه فرزند در شجره انساب طالبیه مذکور است : 1– ابوعلی اسماعیل بن زید محمد بن زید که اولادش به بخارا هستند . 2– ابوعبدالله محمدالرضا عقبه به بغداد و ارتقیه ظاهرا افریقیه 3- ابومحمد حسن بن زید بن محمد بن زید.

وجه تسمیه آق امام
کلمه آق امام کلمه ای ترکی است و به عنوان یک صفت به کار می رود و معنای آن سفید است ، چون آق چای – رود سفید و صفت در ترکی همیشه مقدم بر اسم است – برای روشن شدن موضوع فوق باید مقداری از وضعیت بنای امام زاده یحیی بن زید اطلاعاتی به دست آورد. از آنجایی که بنای امام زاده یحیی بن زید در سال 125 ه.ق بر بالای قبر او ساخته شده که احتمالا بر اثر زلزله سال 1290 ه.ق این مقبره نیز همانند ساختمانهای دیگر در زمین نشست کرد و فرو رفت. بعدها در بنای جدید نیز در همان سال فرورفتگی احداث شد و برای رفتن به داخل راهرو ، آن که حالتی سرداب گونه و دالانی طولانی و تاریک داشته ، پله هایی تعبیه می کنند. از آن جا که محل این مقبره اندکی تاریک بوده ، لذا ترکمن ها و ترک های منطقه از آن پس به آن قارنکی امام یعنی امام تاریک می گویند. لازم به یادآوری است که پس از ساخت بنای فعلی امام زاده یحیی بن زید در زمان ناصرالدین شاه که حاکم گرگان – علاء الدوله – آن را بر مکان بلندی از سطح زمین ساخت، باز هم لفظ فوق مصطلح است ، اما از آن جایی که مقبره محمدبن زید در بلندی و ارتفاع کوهستان ساخته شده و داخل آن نیز روشن تر از قرنکی امام ( یحیی بن زید) بود ، لذا ترکمن ها در مقایسه آن محل با محل فوق ، لقب آق امام ( یعنی امام سفید ) را به آن داده و این لفظ تاکنون موقعیت خویش را محفوظ داشته است و مردم منطقه اعم از شیعه و سنی از زیارت این دو امام زاده غافل نبوده اند. رابینو نیز در سفرنامه خود می گوید : (قارنکی امام ) در زبان ترکمنی یعنی امام سیاه .

بنای امامزاده آق امام
بنا به گفته ستوده در کتاب از آستارا تا استراباد ، بنای امام زاده بنایی است هشت ضلعی از آجر و گچ که پهنای هر ضلع از داخل دو متر است. بلندی دیوار تا اول گنبد از خارج 5/5 متر است. ابتدای کمربند گنبد هشت ترک است که این هشت ترک با بالا رفتن به دایره تبدیل شده و گنبد نوک تیز مخروطی شکل بنا را به وجود آورده است. پایین کمربند گنبد چهار نورگیر است. قطر داخلی گنبد یعنی فاصله هر دو ضلع مقابل 5 متر است و اطراف گنبد از خارج ایوانی به پهنای 243 سانتی متر با آجر چیده شده است . البته بنا به نقل برخی ، برای آن که بنا دارای حداکثر استحکام به خصوص در دیواره ها باشد تا گنبدی به ارتفاع 5 متر را روی دوش خود نگهدارد ، سازندگان اولیه بنا نقشه آن را چون برج قابوس در گنبد ریخته اند. لازم به ذکر است که بنای فعلی امام زاده با گنبد و ضریح جدید تعمیر شده است. همچنین در «تاریخ جرجان » نوشته ی ابوالقاسم حمزه بن یوسف بن ابراهیم سهمی متوفی 427 ه.ق آورده است که مامون در سال 203ه.ق به گرگان آمد و به همراه او ، علی ابن موسی الرضل علیه السلام و محمد بن جعفر بن محمد نیز بودند و مامون بعدها در گرگان در نزدیکی قبر محمد بن جعفرصادق دیباج قصری که به نام او معروف است بنا کرد ، اما امروزه آثاری از آن بنا باقی نمانده است.

 

زندگی نامه و آرامگاه سلطان حبی خواجه

زندگی نامه و آرامگاه  سلطان حبی خواجه

درباره‌ی خانواده‌ی سلطان حبّی خواجه
حبی خواجه چهارمین فرزند حكیم سلیمان آتا است. زندگانی سلطان حبی كه بیشتر به افسانه شباهت دارد به مراتب شنیدنی‌تر از دیگر عرفای ترك – تركمن است.
در رساله‌ی «حكیم آتا» اشاره شده است كه سلطان حبی دو برادر داشت. در این رساله، نام فرزندان حكیم آتا بدین گونه آمده است: اصغر خواجه، محمود خواجه و حبّی خواجه. «شجره‌نامه‌ی آتای تركمن» تعداد فرزندان حكیم آتا را با افزودن نام «قوچغار خواجه» به چهار می‌رساند. (3)
در باره‌ی زندگانی سلطان حبی در «رساله‌ی حكیم آتا» اینگونه آمده است: «حكیم آتا از عنبر انه دارای سه فرزند به نام‌های محمود خواجه، اصغر خواجه و حبّی خواجه شد.
نام پدر سلطان حبی، «حكیم سلیمان آتا باقیرغانی» (وفات 582 هجری) و نام مادر وی «عنبر» دختر بوراق‌خان ( یا «بوغراخان») است. (4)

علت مهاجرت سلطان حبی به تركمن ‌صحرای ایران
حكیم آتا دو فرزند بزرگ‌تر خود – محمود خواجه و اصغرخواجه - را برای كسب علوم قرآنی نزد «جار الله زمخشری» - عالم و مفسر مشهور - به خوارزم می‌‌فرستد. كوچك‌ترین فرزند او، حبی خواجه، هر روز سوار بر اسب به شكار آهو می‌رود و شكار خود را نزد پدرش می‌آورد. حكیم آتا برای اطلاع از ترقیات روحی فرزند خود به فكر امتحان وی بر می‌آید. آتا مریدی به نام شیخ سعد - برادر كوچك‌تر سلطان سنجر ماضی(5) (فوت 552 هـ. / 58- 1157 م.)- در قصبه‌ی طرادیگان واقع در ولایت جونوق داشت. آتا نام او را ندا می‌كند، شیخ سعد طرفةالعین می‌آید. آتا، حبی خواجه را نیز ندا می‌كند، اما او بعد از مدتی می‌آید. پدر از وی سبب دیركردش را می‌پرسد. او ادعا می‌دارد كه در دریای محیط در حال نجات غریق‌ها بوده است. پدر باور نمی‌كند. حبی خواجه می‌گوید كه نجات یافتگان پنج ماه دیگر یازده سكه‌ی طلا به عنوان شكرانه خواهند آورد. اینگونه نیز می‌شود، بعد از پنج ماه عده‌ای می‌آیند و شكرانه به سلطان حبی می‌دهند و مریدش می‌شوند. حكیم آتا از عروج روحی فرزند خود متعجب می‌شود. روزی حكیم آتا نه گاو قربانی می‌كند و در غیاب سلطان حبی، با دیگر مریدان به ذكر مشغول می‌شود. در این بین حبی خواجه با آهوانی كه شكار كرده می‌آید و از این اینكه پدر وی را دعوت نكرده است اندوهگین می‌شود. با كرامت گاوها را زنده می‌كند و تمامی مردم به او گرایش پیدا می‌كنند. حبی خواجه به پدر می‌گوید كه من برای همیشه از اینجا می‌روم و به حجره‌ی خود وارد می‌شود، كفن می‌پوشد و غایب می شود.»(6)
در این باره، در شجره‌نامه‌ی آتا آمده است: «حكیم سلیمان‌نینگ تؤرت اوغلی بار اردی. بیری‌نینگ آدی اصغر خواجه، و بیری‌نینگ آدی قوچغار خواجه و بیری‌نینگ آدی محمود خواجه و بیری‌نینگ آدی سلطان حبی خواجه – سلّمهم الله – اردی‌لر، تیریك صورتی بیرله غایب بولدولار.»(7)
حكیم آتا برای یافتن فرزند خود به تمام مناطق افرادی را گسیل می‌دارد، اما از او اثری پیدا نمی‌شود. حكیم آتا در رثای فرزند خود شعری دارد كه در «دیوان حكمت» وی آمده است. این شعر را در اینجا می‌آوریم:
واه دریغا یرنینگ گؤك‌نینگ آراسیندا،
یتوردیم من شونقار قوشوم تاپماس منأ.
یارانلار سیز تیلاك‌ده من ایستاكـده ،
ییـغلابـان گـؤزده یـاشیم سیلـماس منأ.

ییغلابان گؤزده یاشینگ سیلغیل تییرلر،
تؤرت یانینگغا ازگو – سوراغ سالغیل تییرلر،
ایسته‌بان جان قوشوم‌نی بوُلغوُل تییرلر،
من آنگا آرام – قرار قیلماس منأ.

من آنگا آرام قرار نتاك قیلغوم،
اتیم اریب، منگزیم سولوب قایدا بارغوم،
یا الها! بوُلوُنماسا من قوُل اؤلگوم،
سوراغینگنی اشیتسم دورماس منأ.

قوشوم‌نینگ آدی گلور شام – عراقدا،
حرم بیرله خطی‌دن، اول تاش – ایراقدا،
پرواز قیلیب یؤری دییرلر، جان فراقدا،
من آنینگ یوللارینی بیلمس منأ.

یولونی بیلمه‌سم تییب نه قیلایین،
عالم اوكوش امكاك قایان گؤره‌یین،
یارانلار سیز قاتینگیز من بارایین،
من بارسام اوشال یردن گلمس منأ.

من بارسام بوُلغای موُ آندا قوشوم،
بوُلوُنماسا دشوار بوْلوُر منینگ ایشیم،
قوْلوُمغا قوْنسا یتگیر شونقار قوشوم،
غاز – قوُ قارشوُ گلسه سالماس منأ.

قوشومغا آت بریلدی آدم توزی،
خوجه علی – قول سلیمان حكمت سؤزی،
كیم بیلدی، كیم بیلمه‌دی بو سرّ سؤزی،
مولام‌نینگ سرّلارینی بیلمس منأ. (8)

ترجمه:
« آه دریغا! در میان آسمان و زمین پرنده‌ی سنقر خود را گم كرده‌ام و آن را نمی‌یابم. ای یاران، شما در دعائید و من از فراق او اشك از چشمانم جاریست.
می‌گویند كه با گریه اشك از چشمانم جاری سازم و به چهار طرف جویندگانی را برای یافتن وی بفرستم. می‌گویند كه باید آن پرنده همچون جانم را پیدا كنم. من در جستجوی اویم و قراری ندارم.
چگونه در فراق او آرام گیرم؟ لاغر گشته‌ام و رنگ بر چهره ندارم، از كجا او را بیابم؟ اگر خبری از او بشنوم، درنگ نخواهم كرد.
خبر پرنده‌ی من از شام و عراق و حرم و ختای می‌رسد. می‌گویند كه پرنده‌ی من در آنجاها پرواز می‌كند. جان من در فراق‌ وی می‌گدازد، چه كنم كه راه را نمی‌دانم.
چه كنم؟ از كه كمك و یاری خواهم؟ ای یاران! اگر او را یافتید تحمل كنید تا من برسم. اگر من بدانجا روم، دیگر باز نخواهم گشت.
اگر من بدانجا روم آیا پرنده‌ام را خواهم یافت؟ اگر او را پیدا نكنم، كار من دشوار خواهد شد. اگر آن پرنده‌ی سنقر من بر دستانم بنشید، اگر غاز و قو هم به نزد من بیاید، آنها را تحویل نخواهم گرفت.
پرنده‌ی من از جنس آدم است. ای سلیمان! آیا سخنان حكمت‌آمیز و پر راز و رمز تو را كسی فهمیده است؟ من بر اسرار پروردگارم واقف نیستم.»

تولد و وفات سلطان حبی
تاریخ تولد و وفات سلطان حبی تاكنون برای ما معلوم نشده است. اما با توجه به وفات پدر وی حكیم آتا در سال 582 هجری بر می‌آید كه وی پیش از تاریخ بدنیا آمده و بعد از این تاریخ نیز فوت كرده باشد. با توجه به محدودیت منابع تاریخی در این باره فعلاً اطلاعات دقیق‌تر را به فرصتی دیگر می‌گذاریم.

نسب‌نامه‌ سلطان حبی
مهمترین منبعی كه درباره‌ی نسب‌نامه «سلطان حبی خواجه» در اختیار ماست «شجره‌نامه‌ی آتا»، می‌باشد. در این شجره‌نامه نام پدران سلطان حبی ذكر شده است. گرچه در این شجره‌نامه به ذكر نام‌ها بسنده شده است با این وجود برخی مطالب آن پاره‌ای از ابهامات تاریخ شخصیت‌های تركمن را برای محققان روشن می‌سازد. یكی از این ابهامات كه تاكنون منتشر نشده است، سلسله انساب سلطان حبی و دیگر عارفان این طایفه‌ی آتای تركمن است.
شجره‌ نامه‌ی آتای تركمن سلسله انساب سلطان حبی را به حضرت عثمان رضی‌الله عنه می‌رساند. سلسله‌ی انساب وی در شجره‌نامه‌ی آتا اینگونه آمده است: «… ایمدی حضرت عثمان‌نینگ دوقوز اوغلی بار اردی: بیری‌نینگ آدی عبدالله اكبر و بیری‌نینگ آدی … ایمدی بیان عبدالله اكبر، عبدالله اكبرنینگ اوغلی هارون، آنینگ اوغلی عبدالجبار، آنینگ اوغلی عبدالقهار، آنینگ اوغلی عبدالله، آنینگ اوغلی عبدالكریم، آنینگ اوغلی شهاب‌الدین، آنینگ اوغلی نجم‌الدین… ایمدی نجم‌الدین‌نینگ ایكی اوغلی بار اردی: بیری‌نینگ آدی سعدآتا لقبی اسمحمود آتا و بیری‌نینگ آدی معروف. آنینگ اوغلی داود، آنینگ اوغلی حسن، آنینگ اوغلی بایزید، آنینگ اوغلی اسكندر، آنینگ اوغلی یحیی، آنینگ اوغلی قیصر، آنینگ اوغلی مراد، آنینگ اوغلی سلیمان آتا رحمه الله علیه. سلیمان آتانینگ ایكی اوغلی بار اردی: بیری‌نینگ آدی سوجوك‌لوك ابراهیم آتا اردی و بیری‌نینگ (آدی) محب آتا اردی.
سوجوك‌لوك ابراهیم آتانینگ اوغلی سلطان قطب الاقطاب حكیم سلیمان آتا علیه الرحمه اردی. حكیم تیب حضرت خواجه احمد یسوی (دین) طریقت بابیندا حكمت گؤردی، اول سبب‌دین حكیم آتا تیب آت قوْیدوُلار.
حكیم سلیمان‌نینگ تؤرت اوغلی بار اردی: بیری‌نینگ آدی اصغر خواجه، و بیری‌نینگ آدی قوچغار خواجه و بیری‌نینگ آدی محمود خواجه و بیری‌نینگ آدی سلطان حبی خواجه اردی، - سلّمهم الله تعالی- اردی‌لر، تیریك صورتی بیرله غایب بولدولار. شیخ سعد نفس اوغلی توُروُر، سلطان سنجر ماضی‌نینگ اینی‌سی توُروُر…» (9)
همانطور كه در متن بالا نیز مشاهده می‌شود، سلسله انساب سلطان حبی به واسطه نوزده تن از پدرانش به حضرت عثمان ذی‌النورین رضی الله عنه ختم می‌شود. در میان این نام‌ها به اسامی شخصیت‌هایی بر‌می‌خوریم كه نام‌شان در تاریخ باقی مانده است و آن گونه كه معلوم می‌شود آنان از نام‌آوران زمان خود بوده‌اند. پدر سلطان حبی، حكیم سلیمان آتای باقیرغانی (582 هجری) سومین و مشهورترین خلیفه‌ی سر سلسله‌ی طریقت یسویه خواجه احمد (فوت 562 هجری) است كه پس از فوت پیر خود راه وی را ادامه می‌دهد.

مزار سلطان حبّی و گزارشی كوتاه از آن
آن گونه كه از شواهد بر می‌آید و عقیده‌ی عموم مردم بر آن تأكید دارد این است كه سلطان حبی به اولیای غایب پیوسته است. ما در همین اواخر شنیدیم كه زیارتگاهی در منطقه قرق جنگل گلستان وجود دارد كه مزار سلطان حبی است.
در تاریخ 28/7/79 بازدید و زیارتی از مزار سلطان حبی توسط نگارنده و همكاران انجام گرفت. سلطان حبی در بلندترین نقطه شمال جنگل گلستان در حد فاصل جنگل گلستان و منطقه گلیداغ قرار دارد. مزار سلطان حبی، در كومه‌ای سنگی قرار دارد. در طرف غرب آن دو كومه دیگر با درب مستقیم به عنوان مهمان‌سرا توسط زائرین ساخته شده است. چند تكه چوب حكاكی شده‌ی قدیمی در روی مزار سلطان حبی قرار دارد. سقف كومه‌ها را پوشانیده‌اند و فقط یكی از ستون‌ها نقش حكاكی‌های قدیمی اسلامی را بر روی خود دارد. مزار حبی را با تخته سنگ‌های بزرگ درست كرده‌اند كه نمایی همچون سنگ‌های دیوار اتاق دارد. مزار سلطان حبی را محلی‌ها «مرغزار اولیا» نیز می‌گویند و دو قله‌ آن طرف‌تر در جانب شمال غربی كوه «گلعذار اولیا» قرار دارد كه به روایت مردم مزار خواهر سلطان حبی است.
در جنوب سلطان حبی، قله‌ی «محمد زمان» (نشین)، در جنوب شرقی قله‌ی «یكه بارماق»، در شرق «دویه اؤركوجی» (كوهان شتر) (دیوار كجی) و در غرب قله‌ی «صوفی قوْتچی» یا «صوفی قوْرچی» قرار دارد.
دورتادور سلطان حبی مزار مسلمین قرار دارد كه به زمان‌های بسیار قدیم احتمالاً به زمان سلطان حبی مربوط است. قدمت سنگ مزارها از زندگی و وجود تمدن در دوران گذشته حكایت دارد.
هنوز نیز زوار از روستاهای گلیداغ، لؤهوندور، یان‌بولاق، یل چشمه و به‌كده به اینجا می‌آیند. برخی عقیده دارند كه اینجا محل عروج سلطان و برخی دیگر محل عبادت و زندگی وی است. احتمال اینكه وی عروج كرده باشد و تاكنون زنده باشد، كم است. این روایت احتمالاً از شجره‌نامه‌ی آتا نشأت می‌گیرد.(10)
با توجه به وفات پدر سلطان در سال 582 هجری، احتمال می‌رود كه وی چند سال پیش از این تاریخ به آنجا مهاجرت كرده باشد. احتمالاً بعد از آمدن سلطان حبی به آنجا، مردم به دور وی گرد آمده و محلی مسكونی در آنجا تشكیل داده باشند. تحقیقات گسترده‌تر باستانشنان اینگونه ابهامات را از بین خواهد برد.

رساله‌ی سلطان حبی
در باره‌ی زندگانی وی رساله‌ای برای ما به یادگار مانده است. این رساله‌ بر خلاف «رساله‌ی حكیم آتا» كه كتابی است منظوم و منثور، فقط به صورت شعر در قالب مثنوی بیان شده است. از این رساله بجز یك ورق، چیز دیگری در دست نگارنده مقاله وجود ندارد. با توجه به گستردگی نام و شهرت سلطان حبی در میان تركمنان، امید می‌رود كه رساله‌ی وی در آینده‌ای نزدیك یافت شود. اكنون چند بیت از این كتاب را می‌آوریم كه به كرامتِ زنده كردن گاو توسط وی اشاره دارد:

بسم الله تیـب أر حـبی، بیــــر دریـنی اوردولار
بایاغــی تك اول سیغیر، تـوروب یؤروبــردی‌لر
سلطان حبی ولـی‌نینگ، آیاقـلارین اؤپـــــدولـر
رخصت آلیـب اول سـیغیر، اوتـلاغالی گیــتدی‌لر
اوشول وقتدا سلیمان، باسین یرگه قویــــدولار
اؤز اوغلونینگ ایشی‌گه حیران بولوب تــوردولار
عارف بولوب بیز ایكه‌و ایـل خلقینی ییغماس‌میز
شاخ چیقاردیق بیز ایكه‌و بیر قازانغا سیغماس‌میز
بو سؤزنی سیز آیتینگـــیز گیـتر یولنی سورالی
سیز تورونگیز جان بابام بیز غریب‌لار یؤرألــــی
تقصیر دییبـــان أر حبی توروب یـؤری بردی‌لر
انه اوغول ایكی‌سی اول حجرأگه گیــــــردی‌لـــر
عـــنبر انه حجرأنینگ ایشــــــیك‌لـرین آلدی‌لار
غایــــب بولوپ حـــــبی‌نینگ لباس‌لاری قالدی‌لار
سلیمان‌نی سورسانگیز خواجه احمدگه نایب‌دیـر
سلطان حبی شول وقتدا تیریك یؤرگن ]غایب‌دیر[
صبح صادق بولغاندا عـــنـبـر انـــــه توردولار
گؤره‌ی دییبان اوغلونی اول حجرأگه گیردی‌لـــر
اوغلون تاپمای انه‌سی آلیپ چیقدی لــــــباسین
فـــــــریـــاد قــــیلیپ آییتدی خدایی‌غا ثناسین
سلطان حبی جان بالام قایدا غایب بولدونگ سـن
من شكسته غریب‌نی ایمدی نامید قویدونـگ سـن
تیری غایب بالامنی ایمدی كیمدن ســــــورایین
غایب بولغان بالامدان …………………………..
غایب‌دان آواز گلدی سلطان حبی تیریك دیـــــر
خضر بیرله الیاس‌غا بیرله ……...........................
هـیـچ اولـیـا تاپـــمادی بــو دنیــانینگ میدارین
غایبدان سؤز اشیتدی كؤنگلی تاپدی قـــــرارین (11)

ترجمه:
«حبی خواجه بسم الله گفت و به یكی از پوست‌ها ضربه‌ای زد. گاو همچون زمانی كه زنده بود بلند شد و به راه افتاد. آن گاو به پاهای سلطان حبی بوسه زد، رخصت خواست. گاو می‌چرید و می‌رفت. در آن وقت حكیم سلیمان آتا سر بر زمین نهاد و از كرامت فرزند خود حیران ماند. حكیم آتا گفت: ما عارف هستیم و بدین گونه مردم را نمی‌توانیم دور خود جمع كنیم. ما همچون دو كله‌ی قوچ هستیم كه در یك دیگ نمی‌توانیم بجوشیم. سلطان حبی گفت: پس ای پدر بزرگوار! من می‌روم. سلطان حبی از جای برخواست و با مادر به راه افتاد. هر دو داخل حجره‌ای شدند. عنبر انه، مادر وی، درب حجره را گرفت. سلطان حبی غایب شد و فقط لباس‌هایش ماند. حكیم سلیمان آتا، نایب خواجه احمد یسوی است. سلطان حبی اكنون غایب است و زنده می‌باشد. صبح صادق، عنبر انه از خواب برخواست و برای دیدن فرزندش رفت. فرزند خود را نیافت، لباس سلطان را بر دست گرفت و فریادزنان ا گفت: ای فرزندم، سلطان حبی، كجا غایب شده‌ای. من غریب و شكسته دل را ناامید رها كرده‌ای. سراغ فرزند غایبم را از چه كسی بگیرم. ندایی از غایب آمد: سلطان حبی زنده است، او با خضر و الیاس همراه گشته است. هیچ یك از اولیا در این دنیا طاقت نیاوردند. چون مادر این سخن از غایب شنید، دلش آرام گرفت.»

نام سلطان حبی در ادبیات تركمن
آنگونه كه سلطان حبی در میان تركمنان مشهور است، چنین به نظر می‌رسد كه نام وی نیز در آثار ادبی پیدا شود. تاكنون تحقیق گسترده‌ای در این مورد انجام نگرفته‌ است، ولی نام وی با توجه به محدودیت منابع موجود، فقط در داستان «یوسف و احمد» اثر قربانعالی معروفی (1735- 1810 م) شاعر شهیر تركمن یافت شد. در این كتاب آمده است:
سانـگا یـار بولوپـدیر حضرت عـلی
دارغان بابا بیلن اول ســلمان ولی
سلطان محمود بیلن سلطان أر حبی
چلتن‌لرینگ بیری تورار، جان بالام (13)

تحقیق از: محمود عطاگزلی/ پاییز 79

زیرنویس‌ها:
1- Turkestan Down to the Mongol invasion ، و. بارتولد، به نقل از نخستین متصوفین ادبیات ترك، پروفسور فواد كوپرولو، چاپ پنجم، آنكارا، انتشارات آریسان، 1984، ص 76.
2- دیوان حكمت، خواجه احمد یسوی، به كوشش دكتر حیاتی بیجه، آنكارا، تركیه دیانت وقفی یایینلاری/ 119، 1993، مقدمه ص XVI، XV.
3- شجره‌ نامه‌ی طایفه‌ی آتای تركمن، دست نوشته طاغن‌نیازشیخ (فوت 1325هـ.ق)، مقدمه و تصحیح محمود عطاگزلی.
4- رشحات عین الحیات، مولانا فخرالدین علی بن حسین واعظ كاشفی (867- 939 هجری)، با مقدمه و تصحیحات و حواشی و تعلیقات دكتر علی اصغر معینیان، شهریور 1356، انشتارات بنیاد نیكوكاری نوریانی، پاورقی ص 22؛ و ترجمه‌ی تركی رشحات، ص 16 به نقل از نخستین متصوفین ادبیات ترك، پاورقی ص 88؛ مذكر احباب، ج 5، ص 534، به نقل از «به نقل از نخستین متصوفین ادبیات ترك، پاورقی ص 88.
5- همان مأخذ.
6- نخستین متصوفین ادبیات ترك، پروفسور فواد كوپرولو، چاپ پنجم، آنكارا، انتشارات آریسان، 1984، صص 91-90.
7- شجره‌ نامه‌ی طایفه‌ی آتای تركمن.
8- دیوان حكمت، حكیم سلیمان آتا باقیرغانی، به كوشش محمود عطاگزلی، شعر «تابماس منأ».
9- شجره‌ نامه‌ی طایفه‌ی آتای تركمن.
10- شجره‌ نامه‌ی طایفه‌ی آتای تركمن.
11- ورقه‌ای به جای مانده از رساله‌ی سلطان حبی.
12- یوسف و احمد، معروفی، قربانعالی، به كوشش مراددوردی قاضی، ویرایش محمود عطاگزلی، انتشارات جلوه، چاپ اول 1377.

برگفته از سایت انجمن شعر و ادب ترکمن میراث

 

گورستان و زیاتگاه خالدنبی

گورستان و زیاتگاه خالدنبی

مجموعه گورستان و زیارتگاه خالدنبی در یک منطقه کوهستانی و در فاصله 90 کیلو متری شمال شرق شهرستان گنبد کاووس و 55 کیلو متری شمال شرق شهرستان کلاله و 6 کیلومتری روستای گچی سو – نزدیک آی تمر از توابع بخش مراوه تپه و بر فراز قله کوه گوگجه داغ واقع شده است.
قله کوه گوگجه داغ که در بین مردم به قله « قدرت» نیز معروف است، حدود 700 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. رشته کوه گوگجه داغ از مشرق به کوه های بابا شملک و از شمال و غرب و جنوب به هزار دره اطراف پیوسته است.
راه ارتباطی زیارتگاه خالد نبی کوهستانی بوده، ولی از طریق کلاله و تمرقره قوزی تا آن محل راه دشواری نیست. بدلیل دوری راه و فقدان وسیله نقلیه و کمبود تسهیلات رفاهی در محل و همچنین گرمای شدید تابستان و سرمای زمستان، بهترین زمان برای انجام دینی و زیارت ماه های فروردین و اردیبهشت است.
در نزدیکی و پایین تر از بقعه خالد نبی، بقعه های عالم بابا و چوپان عطا و دره ای بنام پنج شیر و همچنین چشمه خضر دندان قرار دارند. طبق روایات رایج بین اهالی، عالم بابا پدر همسر خالد نبی و چوپان عطا، شبان خالد نبی یا یکی از اولیای گمنام و یا یکی از همرا هان وی بوده است، که همگی آنها مورد توجه واحترام ترکمن ها می باشند.
در قسمت شرق بقعه چوپان عطا و پیوسته به آن و بر روی یک رشته تپه ماهورهای خاکی که ارتفاع آنها به مراتب کمتر از ارتفاع محل مرقد خالد نبی است، گورستان عظیمی دیده می شود که حدود 600 سنگ مزارهای استوانه ای تا ارتفاع حداکثر 2 متر در آن دیده می شود.

معرفی خالدنبی و شرح زندگی ایشان
یکی از پیغمبران عرب بعد از حضرت عیسی خالد نبی غیث بن سنان عبسی بود ، که در گفتگوی محاوره ای ترکمنان، ایشان را «حالت نبی» می گویند.
به نقل از کتاب ناسخ التواریخ، خالد بن سنان (ع) شش هزار و یکصد و بیست و سه سال بعد از به دنیا آمدن حضرت آدم (ع) و در سال 530 میلادی بر تخت نبوت نشته و مردم زمان خود را به شریعت حضرت «اسماعیل ذبیح اله (ع)» می رسد. او در سرزمین عدن که در یمن می باشد، می زیسته است و از قبیله «بنی عبس بغیض» می باشد. از آنجایکه ایشان در زمره پیامبران تبلیغی بدون کتاب و آخرین مبلغ زین مسیح بوده و وظیفه اش ایجاب می کرد که بعنوان مبلغ دینی به همه جا سفر کند و مردم را به پذیرش دین مسیح دعوت کند. در آن زمان در ایران، خسرو انوشیروان پادشاهی می کرد و آیین زرتشت مذهب رسمی اکثر ایرانیان بود.
فاصله زمانی بین ضهور خالدنبی و ولادت خاتم الانبیاء چهل سال است. به عبارت دیگر خالد بن سنان چهل سال پیش از ولادت خاتم الانبیاء به ظهور می رسد. به طوریکه دختر خالد نبی در دوران پیری به خدمت رسول الله (ص) می رسد، و در حضور مبارک پیامبر ایمان می آورد. و پیامبر می فرمایند: « انبه بنی ضیعه اهله» و در حدیت آمده است که پیغمبر به او فرمود: « مرحبا به انبه اخی » ( از اعلام زرکلی ج 1 – ص 284 ) حضرت محمد در مورد دفن و مزار خالد نبی فرموده اند: « ویقال ان قبره بناحیه جرجان علی قله جبل یقال له خدا ... » قبر حضرت خالد نبی در ناحیه جرجان بر روی قله کوهی که به آن « قدرت » یا « خدا » (در زبان محلی) قرار دارد و ...
در کتاب تفسیر روح البیان قسمت اول صفحه 551 روایتی از قول کلبی نقش شده که طبق آن روایت، مابین پیامبری حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) چهار نبی تبلیغی بوده که 3 تن از آن انبیاء از بنی اسرائیل و یکی از آنان عرب بوده است که همان خالد بن سنان (ع) می باشد و نقل از کتاب تفسیر روح المعانی قسمت ششم صحفه 104 از نظر تاریخ پیامبری حضرت خالد بن سنان به تحقیق به ثبوت رسیده است و از نظر شهاب همچنین روایت کرده است. عین روایت نقل می شود ( و صحح الشهاب انه من الانبیاء ) ترجمه: شهاب ثابت کرده است که خالد بن سنان از ردیف انبیاء می باشد.
پیامبری وی از نظر شریعت ثابت شده است و همچنین کتاب تفسیر صاوی علی الجلالین قسمت اول سوره مائده صحفه 275 و نیز در حاشیه تفسیر الجلالین کلان در سوره مائده صفحه 97 چنیین می گوید مابین پیامبری عیسی و حضرت محمد چهار نبی بوده است، که سه تن از آنان از بنی اسرائیل و چهارمی خالد بن سنان بوده است، که از طایفه عرب عبسی می باشد. در مورد او حضرت محمد (ص) فرموده است: « نبی ضیعه قومه » و به نقل از تفسیر روح البیان قسمت سوم صفحه 241 سوره یاسین خالد بن سنان (ع) عرب و از طایفه بنی عبسی و از جانب خداوند برای هدایت قومش فرستاده می شود . و مابین پیامبری حضرت عیسی و حضرت محمد (ص) بوده و قبر آن حضرت در ناحیه جرجان (جرجان زمین) در قله کوهی می باشد. عین متن روح البیان چنین است: « علی قله جبل فی ناحیه جرجان»
مولف تاریخ گزیده آورده است: خالد بن سنان العبسی معاصر انوشیروان عادل بوده و دعوت دین مسیح می کرد، و در زمین بنی غطغان، در آن وقت آنجا آتشی از زمین برآمدی، هر که در آن نزدیک بگذشتی او را بسوختی. بعضی از اعراب آن آتش را به خدایی می پرستیدند. خالد باده آن را منع کرد، و ایشان را به دین عیسی خواند. او را گفتند : تو آن آتش را دفع کن تا ما دین عیسی قبول کنیم. خالد باده رفیق روی به آتش نهاد. آتش آهنگ ایشان کرد. خالد دره ای داشت، بر آن آتش می زد. رفیقان را گفت تا نعلین بر آن می زدند، بعد از ضرب بسیار آتش بگریخت و به چاهی فرو رفت. خالد از عقب آتش به چاه فرو رفت. بعد از زمانی بیرون آم ، جامه ها از عرق تر شده، اما نسوخته بود. و دیگر آن آتش کس ندید. خالد هر وقت که خواستی باران ببارد، سر به جیب فرو بردی و تا سر بر نیاوردی، باز نیستاد. به وقت وفات وصیت کرد که مرا بر فلان پشته دفن کنید، و بعد از سه روز که شتر دم بریده بر سرگور آید، مرا از گور برآرید تا شما را هر چه تا قیامت خواهد بود حکایت کنم. چون وفات کرد قومش خواستند وصیت او به جای آوردن، اقربای او مانع شدند و گفتند این ننگ بر خود نپسندیم که مرده ما را از گور بر آورند. (تاریخ گزیده صص 68 – 67 )
مرحوم حاج عبدالجلیل آخوند جعفربای از علمای ترکمن صحرا و گنبد کاووس در جزوه ای تحت عنوان «فضیلت نامه خالد نبی» که به زبان ترکمنی نوشته می گویند: « حضرت خالد نبی که مردم مسلمان ترکمن نسل اندر نسل به زیارت بقعه ایشان مبادرت کرده اند، به شهادت کتب تاریخی، تفاسیر و به خصوص نوشته های ابن شهاب وی یکی از پیامبران الهی بوده است. به اعتقاد مردم مسلمان ترکمن، خالدنبی در بلندترین نقطه کوهی در شرق به خاک سپرده شده و شعرا در اشعارشان از ایشان یاد کرده اند.»
ملا مسکین قلیچ شاعر ترکمن ( 1226 – 1283 ه.ش) در یکی از اشعارش می گوید: « بلند نیره خالد بن تیاندور » یعنی بر فرازش خالد نبی آرامیده است.
ترکمنان ساکن ترکمن صحرا و گنبد کاووس عمده ترین زائران زیارتگاه خالدنبی بوده و کرامات و معجزات بسیاری را به خالدنبی نسبت می دهند، و در این باره داستانها دارند.
سابقه مطالعات و پژوهش های انجام شده در خصوص مجموعه تاریخی- فرهنگی خالدنبی
مجموعه تاریخی- فرهنگی خالدنبی بعلت کوهستانی بودن و دشواری مسیر دسترسی و دوری راه کمتر مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است. ظاهرا برای نخستین بار در کتاب «یک مسافرت زمستانی از کان استنپتول به تهران» اثر « جیمز فارسر James Farser» از آن گفتگو می شود. این کتاب در سال 1838 منتشر و چاپ شده است.
فارسر در جریان شرح مراسم تدفین ترکمنستان به قبرستان قدیمی گوکلان که بر بالای رودخانه اترک قرار گرفته است، اشاره می کند . او در این کتاب، تصمیم مردم را به انتقال و دفن مردگان خود از سرزمین خویش به مکان خالد نبی که جایگاه تدفین اجداد ایشان است، توضیح می دهد. بنابراین قبرستان خالد نبی همان مکانی می باشد که بوسیله فارسر ذکر شده است.
دیوید استروناخ «David stronach» دومین پژوهشگر خارجی است که این اثر را مورد بررسی و مطالعه قرار می دهد و گزارش از گورستان خالدنبی در مقاله ای بنام «سنگهای ایستاده در ناحیه اترک» در مجله انگلیسی ایران (سال 1981 میلادی) به چاپ می رساند.
بعدها این مکان توسط پژوهشگران ایرانی نظیر آقایان منوچهر ستوده ( کتاب از آستارا تا استرآباد، جلد 5)، رجبعلی لباف خانیکی (مقاله سنگ افراشته مزارات با خزر، مجله اثر شماره 18 و 19 سال 68 ) و شهریار عدل مورد مطاله قرار می گیرد. تا اینکه در سال 80 گورستان خالد نبی و مجموعه های وابسطه به آن توسط کارشناسان اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان گلستان در فهرست آثار ملی کشور ثبت رسانیده می شود این گزارش حاصل بررسی و تحقیق در گزارش های پژوهشگران یاد شده و مطالعه و پژوهش دقیق ( کتابخانه ای ومیدانی ) نگارنده از دیدگاه های باستان شناسی، تاریخی و مردم شناسی است.

زیارتگاه خالدنبی
زیارتگاه خالد نبی بصورت بنایی مسقف با پلان چهار ضلعی و تعدادی پنجره و در ورودی است، که در ورودی بقعه دارای طاق هلالی می باشد. پنجره ها و در ورودی فلزی ( آهنی ) ساده است و بر هیچکدام از آنها کتیبه تزیین دیده نمی شود.
سقف آرامگاه خالدنبی از بیرون گنبدی مدور سبز رنگ و شلجمی شکل است که کمربند و گنبد داخل هم رفته است.
در داخل بقعه خالد نبی فقط صورت قبری ساده به شکل قبرهای پشته ای به ارتفاع حدود 5/1 متر دیده می شود. این قبر فاقد کتیبه تاریخی می باشد. سقف بقعه بر روی دو ستون فلزی استوار شده است. بر روی یکی از تاقچه های پنجره تعدادی سنگ های کوچک طبیعی از جنس سنگ های رودخانه ای گذاشته شده است. این سنگ ها توسط هیات امنای زیارتگاه و زائرین از محوطه بیرونی زیارتگاه و نیز از فضاهای گورستان قدیمی خالد نبی جمع آوری شده است، که نسبت به آنها باورها و اعتقاداتی وجود دارد که در جای خود اشاره می شود.
در اطراف بقعه خالد نبی تعدادی اتاق یا زائرسرا برای اقامت و استراحت زائرین و یک باب مسجد و چندین سرویس بهداشتی و تعدادی آب انبار ساخته شده است. ترکمن ها به این آب انبارها اصطلاحا لاری می گویند. آب لاریها توسط باران تامین و بوسیله شیروانی ها و لوله های آب باران داخل منزل هدایت می شوند. در حیاط امامزاده خالدنبی با تعداد قبرهای مزارهلایی به شکل سر قوچ مستند روبرو می شویم.

بقعه چوپان عطا
کمی دورتر از زیارتگاه خالد نبی و بر سر قلعه مسلط هزاره دره شمالی، بقعه چوپان عطا وجود دارد. این بقعه بصورت بنایی ساده، مسقف با پلان چهار ضلعی است. که در هر ضلع آن یک پنجره با طاق هلالی می باشد.
پنجره شمالی تبدیل به مدخل شده است. گنبد بقعه فلزی و بصورت نوک تیز شش ضلعی در مرکز سقف ساخته شده است. که دارای کمربندی می باشد. نمای خارجی بنا ساده و سیمان کاری شده است، و نمای داخل بقعه نیز ساده، فاقد تزیین و کتیبه است. در داخل بقعه صورت قبری ساده بدون سنگ قبر دیده می شود.

بقعه عالم بابا
بقعه عالم بابا همانند بقعه چوپان عطا از حیث شکل و پلان ساخته شده است. این بقعه بصورت بنایی ساده چهار ضلعی که در هر ضلع آن یک پنجره وجود دارد . پنجره ضلع جنوبی آن تبدیل به مدخل و در ورودی با طاق هلالی شده است. سقف و گنبد این بقعه نیز مشابه گنبد بقعه چوپان عطا است. در داخل بقعه فقط صورت قبری ساده بدون کتیبه دیده می شود. ساختهای مرقد عالم بابا و چوپان عطا از سنگ های لونه محلی بوده است.
در برابر در ورودی بقعه درخت کوچک نذر کرده وجود دارد که زائرین برای برآورده شدن حاجات خود به ان دخیل می شوند.

گورستان خالدنبی
در شرق بقعه عالم بابا و بر روی یک رشته تپه های خاکی که ارتفاع آن به مراتب کمتر از ارتفاع محل زیارتگاه خالد نبی است، گورستان وسیع با منظره خیره کننده و عجیبی می باشد که سنگ قبر های آن به شکل استوانه هایی به ارتفاع 2 متر و بیشتر دیده می شود . به نظر می رسد بیش از 600 سنگ مزار در گورستان خالد نبی یافت می شود. پراکندگی این سنگ ها در دامنه کوه مرکزی، دامنه شرقی کوه است و برخی دیگر از مجموعه سنگ مزار ها بصورت های منفرد در پته های اطراف که مسلط به هزار دره می باشد ، قرار گرفته اند.
این گورستان که بی شک یکی از قدیمی ترین گورستان های کشور با سنگ مزار های بسیار منحصر به فرد و بی نظیر به شمار می آید و به تنهایی میدان کار پژوهشی بزرگی برای پژوهشگران تاریخ، باستان شناسی، مردم شناسی، مرمت آثار و اشیاء، زمین شناسی، جغرافی، زیست، جانور شناسی، گیاه شناسی و ... است. که متاسفانه به مرور زمان در حال خرابی و ویرانی می باشد.
سنگ مزار های این گورستان که از سنگ های یک پارچه تراشیده شده به سه دسته کلی تقسیم می شوند:
1- سنگ مزارهای استوانه ای بلند، مستقیم و عمود که به شکل احلیل مردان ساخته اند، که احتمالا مخصوص گور مردان بوده است. بدنه و مقطع آنها مدور که گاهی با شکلی شبیه شمع کوچک حجاری شده است برخی از آنها در انتهای به شکل شبه کلاه یا کلاه خود تراشیده اند. ارتفاع آنها ار حداقل یک متر تا حداکثر پنج متر و ارتفاعی مرئی آنها از سطح زمین در این گروه از سنگ مزارها از حداقل 60 سانتی متر تا حداقل 4 متر می باشد. این نوع سنگ مزارها اغلب یک خط افقی را نمایش می دهد.

2- سنگ مزارهایی صلیبی شکل و یا بصورت نیم کره و شبیه دو پستان بزرگ ساخته شده اند، که احتمالا مخصوص گور زنان بوده است. اندازه آنها کوتاهتر از سنگ مزارهای گروه اول و مقطع آنها مستطیل شکل می باشد و در قسمت پهن و گرد که از بالا به پایین آویخته شده است. در بیشتر نمونه های کوچک مربع در نوع خود بی نظبر است. نمونه هایی از آنها انسان هایی را در ذهن تداعی می کنند که ایستاده و دست به کمر زده اند.

3- سنگ مزار هایی که به شکل شاخ قوچ ساخته شده اند. در فرهنگ قدیمی ترکمن ها قوچ مظهر قدرت و فرمانروایی است و نقش شاخ قوچ متداول ترین نماد قدم ترکمن است، که این نقش را در سنگ مزارها، سر ستون خانه ها، در بافته ها و گلیم و مخصوصا در نقش نمد ها، به اشکال مختلف و بسیار زیبا طراحی کرده اند. از حیث تعداد سنگ مزارهای دسته سوم کمتر از دو دسته دیگر یافت می شود.
سنگ مزار های خالد نبی که طول متوسط آنها 2 متر ( حداقل 5/0 و کداکثر 5 متر ) و با قطری بیش از 50 سانتی متر و وزنی بالغ بر 2 تن بصورت ایستاده و در شکل هایی که گفته شد از سنگ یک پارچه حجاری شده و تراشیده شده است.
عموم سنگ مزار های خالد نبی بدون کتیبه و نوشتار هستند، و تمامی آنها به شکل های مختلف انسانی و تجریدی تراش خوده اند و اگر سنگ مزاری دارای کتیبه باشد غیر ماهرانه و تقلیدی ناشیانه از سنگ مزار های قدیمی و کتیبه آن بسیار مختصر و در حد معرفی فرد متوفی است.

تحلیل و تفسیر سنگ مزارهای خالدنبی
سخت و دشوار است که بتوانم این آثار تاریخی را تعبیر و تفسیر کنم، اما سعی آن دارم که برداشت و نظر خود را که در نتیجه پژوهشهای میدانی و مطالعه در کتاب ها و گزارشات کسب کرده ام، بازگو نمایم. هدف من از پژوهش پیرامون سنگ مزارهای خالد نبی نه چگونگی مراسم تدفین است و نه روش آن، بلکه در وهله نخست شناسایی و معرفی ارزشمند آنها از منظر تاریخی، باستان شناسی و مردم شناسی و سپس تلاش شناخت در چگونگی رابطه بین سنگ مزارها، نوشته ها و نقوش روی آن با فرهنگ و پیشینه تاریخی منطقه می باشد.
اساس ساخت و نصب سنگ مزارها بر گور، اندیشه جاودانگی بوده است. بشر می خواهد که حضور و رد پای خاکی محو نشود، لذا با ایجاد سنگ مزار، اندکی او را از فراموشی و افتراق او از دنیا ترمیم می کند . و او را در اذهان آیندگان و بر جاماندگان حاضر و زنده نگه می دارد. بر اساس نظر هوتن مردم شناس انگلیسی، سنگ قبر به ابزار حفاظت زندگی از گزند مرگ مبدل شده است.
از سوی دیگر یکی از جلوه های بارز اعتقادات آیینی و باورهای سنتی هر قوم، شکل ظاهری سنگ مزارهای ایشان است. در منطقه ترکمن صحرا با اشکال و فرم های متنوعی از سنگ مزارها روبرو هستیم، که به گروههایی تقسیم می شوند که هر گروه ویژگی خاصی دارند و وجه مشترک آنها این است که کمتر از نوشتار و کتیبه برخوردار هستند، و تمامی آنها به شکل های مختلف انسانی و انتزاعی و الهام گرفته از دیدگاه های اعتقادی حجاری شده و تراش خورده اند.
بعلت موقعیت ممتاز این منطقه در طول تاریخ و مسیر تلاقی و ارتباطی آسیای مرکزی، شبه قاره هند و نیز عبور و مرور طوائف مختلف مغولان از این منطقه فقط نقوش و فرم های آسیای مرکزی، هندی و مغولی و تبتی دیده می شود.
چنانچه که اشاره گردید سنگ مزارهای خالد نبی در سه گروه زیر ساخته شده اند:
1- سنگ مزارهای با ارتفاع نزدیک به 5 متر که بصورت عمودی بر گور نصب می شوند و به شکل احلیل مردان ساخته شده اند که احتمالا گور مخصوص مردان است. این گروه از سنگ مزارها از دیدگاههای اعتقادی آسیایی مرکزی و هند الهام گرفته و بیانگر مذهب فالیک است.
ضروری است به این مطلب اشاره نمود که این دسته از سنگ مزارها نمادها و نشان هایی از اعتقادات و مذهب فالیک در آسیای مرکزی و هند است که بواسطه مراورات و برخوردها وارد سرزمین ایران شده اند ولی اصل اعتقاد به مذهب فالیک هرگز وارد این مرز و بوم نشده است و ایرانی نخواسته که معتقد به آیین فالیک شود. هر زمان که ایرانی می خواسته از الات تناسلی نام برد از واژه «شرمگاه» استفاده می نموده است.

2- سنگ مزارهای تقریبا صلیبی شکل و یا به شکل نیم کره و شبیه دو پستان که احتمالا مخصوص گور زنان است. (در خصوص این دسته از سنگ مزارها نیز در بخش معرفی آیین فالیک اشارات کافی شده است.)

3- سنگ مزارهای به شکل سر قوچ: قوچ در فرهنگ و باورهای سنتی قوم ترکمن جایگاه خاصی دارد. از حیوانات منسوب به خورشید و مظهر باروری بوده و در نظر مردم محترم است . و متداول ترین نماد قوم ترکمن است. و نشانه قدرت ، فرمانروایی و برکت و احترام می باشد.

قدمت و تاریخ مجموعه تاریخی- فرهنگی خالدنبی

زیارتگاه ها و گورستان
تعیین قدمت ارائه یک تاریخ برای زیارتگاه ها بخصوص گورستان بسیار دشوار و سخت است. هرگونه اظهار نظر در این خصوص تا پیش از انجام یک برنامه علمی و روشمند نظیر گمانه زنی و کاوش باستان شناسی بایستی با احتیاط بیان شود.
در این محل سه زیارتگاه و بقعه وجود دارد، که هر یک در گوشه ای از کوه آرام گرفته اند. قرار گرفتن آنها در ارتفاعات بلند و در مسیر صلب العبور ، دلیل بر قدامت آنها در بین ترکمنستان است.
این زیارتگاه های ساده برای تعیین تاریخ و قدمت هیچ مساعدت زمانی مشخص را ارائه نمی دهند. شیوه معماری، فنون و مصالح بکار رفته در ساخت آن به سبک معاصر است. بر اساس مطالبی که به زبان فارسی نوشته شده و در داخل زیارتگاه موجود می باشد، قبر اصلی، قبری ساده، فاقد کتیبه و امروزی متعلق به خالد نبی است. وی به شهادت منابع مکتوب و تفاسیر از پیامبران تبلیغی دین مسیح می باشد، که 40 سال پیش از ولادت حضرت محمد می زیسته است. دعای علیه السلام که به احترام اسم خالد نبی می باشد، دعایی مرسوم و شایسته رسول اکرم و پیامبران پیشین همانند حضرت موسی (ع) است.
قدمت و تاریخ سنگ مزارها در گورستان خالد نبی نا مشخص و مبهم است. اکثر سنگ مزارها ساده و فاقد کتیبه می باشند. چنانچه نوشتاری هم بر روی آنها حجاری شده بود، به مرور زمان فرسوده و تخریب شده است. در یک نمونه از سنگ مزار کوچک که کتیبه دارد، قدمت آن را به هفتاد سال پیش می رساند.
به نظر می رسد یک نمونه از سنگ قبر کوچک که در پشت آن نقش و تزیین بصورت استخوان جناقی دیده می شود متعلق به دوره قاجاریه می باشد. مقیاس زمانی سنگ قبر های افقی که قدری از آن در خاک مدفون است، نوع بسیار متفاوتی می باشد. سنگ مزارهای افقی، سنگ مزار هایی را در اذهان تداعی می کند که تا چند سال قبل معمولا در گورستانهای دوره سلجوقیان و حتی قبل از آن در مجاورت همدان قابل رویت بود.
با توجه به یافته ها، مواد فرهنگی که جمع آوری نموده اند و قدمت آنها به دوره اسلامی سده های 6 تا 8 هجری می رسد، و نظر به مطالب فوق درخصوص سنگ مزار ها، احتمالا گورستان خالد نبی متعلق به دوره اسلانی ( دوره میانی تا دوره متاخر اسلامی ) می باشد.

بررسی اعتقادات و باور های مردم پیرامون زیارتگاه و گورستان خالد نبی

قبر خالد نبی
در داخل زارتگاه خالد نبی و بر روی قبر وی پارچه سفیدی کشیده اند، که بر روی آن نوار ها و تکه های پارچه های رنگی بصورت افقی دوخته و آویزان شده است، که علت این اقدام بر نگارنده مشخص نگردید. ولی در نزد ترکمنان، سنتی وجود دارد، آنگاه که فرد جوانی که تازه ازدواج کرده، فوت نماید و اصطلاحا جوانمرگ شود، برای وی علاوه بر سنگ مزار، نماد خاصی از جنس پارچه های سفیدی که بر روی آن نوار های رنگی دوخته شده قرار می دهند.

سنگ شدن هندوانه ها
در داخل زیارتگاه خالد نبی و بر روی تاقچه یکی از پنجره ها، تعدادی سنگ های کروی و گرد نگهداری می شوند، این سنگ ها از محوطه بیرونی امامزاده و از پای سنگ مزارها جمع آوری شده است. ترکمن ها عقیده دارند، که این مکان پالیز هندانه ها بوده که بر اثر نفرین خالد نبی تبدیل به سنگ شده اند .

درخت نظر کرده
در برابر در ورودی بقعه عالم بابا، درختچه کوچکی وجود دارد که اصطلاحا از آن به عنوان درخت نذر کرده یاد می کنند. زائرین ترکمن برای بر آورده شدن حاجات خود مانند فراوانی غلات، بهبودی زراعت، افزایش گله و رمه بخصوص برای زایش زنان سترون و عقیم به آن دخیل می شوند و توسل می جویند و در جهت قبله به آن نخ گره می زنند.
در خصوص درختان نذر کرده اضافه می شود که این درختان در کنار زیارتگاه ها و بقاع متبرکه روئیده می شوند، که نظیر آنها در استان گلستان علاوه بر خالدنبی در زیارتگاه های آق امام شهرستان آزادشهر و تکیه بابای روستای پاسنگ شهرستان مینودشت نیز دیده می شود.
زائرین و متوسلین به آنها معتقدند، که این درختان توسط امامزادگان مورد لطف و عنایت قرار گرفته شده و هر یک از آنها دارای قوه و روحی بزرگ هستند، و توسل و دعا در برابر آنها به منظور التجاه به درگاه قوه نمو کننده آنها است و از آنها برآورده شدن حاجات خود را طلب می کنند.

سنگ مزارهای گورستان خالد نبی به شکل انسان
درباره این سنگ قبرها روایات متعدد و متفاوتی وجود دارد. بعضی آنان را پیکره سنگ شده دشمنان خالد نبی می دانند، که گرفتار خشم خداوند شده و به شکل سنگ در آمده اند و گروهی دیگر آنان را یاران پیر (خالد نبی) می پندارند که به امر خداوند برای مصون ماندن از آسیب دشمنان به سنگ تبدیل شده اند.
طبق روایات خالد بن سنان که یکی از انبیاء الهی است در حین فرار از دست قوم خورشید به قله کوه گوگجه داغ پناه می آورد و با یارانش به خواست خداوند به شکل سنگ در می آیند تا اسیر دشمنان نشوند.

سنگ مزارهای گورستان خالد نبی به شکل کله قوچ
در گورستان خالد نبی سنگ مزار هایی دیده می شود که به شکل کله قوچ حجاری و تراشیده شده اند. قوچ و شاخ قوچ در میان همه ترکمن ها و در قسمت های وسیعی از آسیای میانه بعنوان قدرت شناخته شده است.
قوچ در نظرها یک حیوان بسیار پر قدرت و اسطوره ای است و چون مظهر باروری بوده و در گله زایش بوجود می آورد. بنابراین در نظر مردم محترم بوده است. قوچ نیز بعنوان یکی از حیوانات شاخدار، از حیوانات منسوب به خورشید محسوب می گردد.
متداولترین نمادی که تا کنون قوم ترکمن آن را نگهداشته نقش شاخ قوچ است: مظهر برکت و اقتدار و سمبل روح نیاکان.
نقشی که همه جا دیده می شود: از شکل سنگ مزار های سنگی، چوبی و حتی قرار دادن خود شاخ بر روی قبور و نقش آن در نمد های ترکمنی و گلیم ها و قال ها و در بافته ها و سر ستون خانه ها و مساجد .

تیرک (دیرک)
در مجاورت و محوطه بیرونی زیارتگاه خالد نبی تیر چوبی دیده می شود که به چوب درمان یا چوب سرگرمی نیز معروف است. جنس چوب از جنس درختان روسی و بنام درخت سوور است، که مجاورت چشمه خضر دندان می روئیده است. ترکمن ها اعتقاد دارند، که هر کس دندان درد دارد و یا تمایل دارد که به دندان درد مبتلا نشود، بایستی از تیر چوبی یاد شده بالا برود و نوک آن را گاز بگیرد. بر اثر استفاده زیاد از این تیر چوبی، سطح خارجی آن بسیار صاف و صیقلی شده است به نحوی که بالا رفتن از آن به دشواری ممکن است.

چشمه خضر دندان
در مجاورت زیارتگاه خالد نبی، چشمه آبی وجود دارد، که عموما در فصل بهار جریان دارد. به اعتقاد زائرین ترکمن آب این چشمه شفا بخش است و برای رفع مریضی دام ها و گله ها از آن استفاده می کنند. برخی از زائرین هم برای تبرک و شفا آب چشمه را با خود به همراه می برند.

------

زیارتگاه بابا تکیه در دامنه ی شمالی نیلکوه و در 600 متری حاشیه ی جنوب غربی روستای پاسنگ بالا از توابع بخش گالیکش شهرستان مینودشت واقع شده است و با شهر گالیکش حدود 12 کیلومتر فاصله دارد. کوه های مرتفع و جنگل از یک سو و زمین های کشاورزی دیم ( گندم، جو، کلزا، و آفتابگردان و ... ) از سوی دیگر این زیارتگاه را در بر گرفته است.
رودخانه ی روستا با فاصله ی کمی از جبهه ی شمال و شرق زیارتگاه می گذرد، که باعث آبادانی بیشتر محیط اطراف و پر محصولی زمین های کشاورزی و سرسبزی و طراوت منطقه گردیده است. در محوطه ی زیارتگاه بابا تکیه درختان تنومند و کهن سالی نظیر چنار، گردو، راش صنوبر، شمشاد، انجیر، انار و توت دیده می شود.
نام روستا به سبب نزدیکی و مجاورت به جبهه ی شمالی نیلی کوه و جنگل، «پاسنگ» نامیده شده است. از آنجایی که دو روستا به این نام وجود دارد ، روستای پایین تر از این زیارتگاه و ده که به جاده بین المللی مینوشت – مشهد و به شهر گالیکش نزدیکتر است را پاسنگ پایین و این روستا را پاسنگ بالا نامیده اند.

ساختمان زیارتگاه بابا تکیه
بنای قدیمی زیارتگاه را خراب کرده اند، و بنای کنونی را در سال 1350 به جای ان ساخته اند . این بنا در حال حاضر آجری بوده و منحصر به یک اتاق با پلان مربع شکل و سقف شیروانی فلزی ( حلبی ) به اندازه ی 10*9 متر است. در ورودی آن در ضلع شرقی زیارتگاه قرار دارد. و نمای خارجی آن به صورت قوس هلالی می باشد.
زیارتگاه بابا تکیه از دو قسمت فضای اصلی یا شیستان ساده و کفش کن تشکیل شده است ، که با یک در به همدیگر مربوط می شوند. در فضای اصلی یا شبستان ساده جز صورت قبری ساده چیز دیگری دیده نمی شود. نمای قبر به صورت یک ضریح فلزی سبز رنگ به ارتفاع حدود 5/1متر و طول 2 متر و به شکل قبرهای پشته ای ساخته شده است. متصل به آن صندوق نذورات قرار دارد. افراد بیمار را برای شفا به این مرقد و قبر دخیل می بندند. برابر با شجره نامه ی موجود، این قبر مربوط به آصف برخیا است. هیچ گونه اثر تاریخی در این زیارتگاه وجود ندارد.
کفش کن زیارتگاه یاد شده دارای پلان مستطیل شکل است، و با یک شبستان دراز از زیارتگاه جدا می شود. در داخل کفش کن و در دو طرف آن دو تیغه یا هره آجری به ارتفاع 30 سانتی متر ساخته شده، که زائران بابا تکیه شمع های نذری خود را بر روی آن روشن می کنند.
نمای خارجی زیارتگاه بسیار ساده و عاری از هرگونه تزئین و عناصر هنری است. دو پنجره ی فلزی ساده در جبهه ی شرقی بقعه دیده می شود. ساختمان زائر سرا و اتاق خادم زیارتگاه بابا تکیه در ضلع غربی و سرویس های بهداشتی نیز در جبهه ی جنوبی آن است.
فضای بیرونی زیارتگاه محوطه سازی شده است. در حیاط زیارتگاه مزار و قبور مسلمین و شهدای روستای پاسنگ بالا و پایین است. در این مزار دو گونه قبر دیده می شود، قبرهای قدیمی و جدید. قبرهای قدیمی فاقد سنگ مزار و به صورت قلوه سنگ چین و به شکل بیضی می باشند. قبرهای جدید همگی دارای سنگ قبر هستند. که بر روی سنگ قبر مشخصات کلی فرد متوفی شامل نام و نام خانوادگی، نام پدر، تاریخ ولادت و تاریخ وفات حجاری شده است. در برخی سنگ قبرها آیات قرآنی که متضمن طلب آمرزش و رحمت برای متوفی است، خوانده می شود.

بابا تکیه کیست؟
بنابر اعتقادات اهالی روستا و زائران و به استناد شجره نامه موجود، این زیارتگاه مربوط به آصف برخیا است. آصف پسر برخیا ، نام وزیر یا دبیر سلیمان نبی (ع) و یا دانشمندی از بنی اسرائیل است. می گویند، این همان کسی است که علمی از کتاب داشت، و در قرآن کریم ذکر آن رفته است. او تخت بلقیس را از دو ماه راه به کمتر از لمح بصر و چشم زخمی در پیشگاه سلیمان حاضر ساخت.

یک زمان صدر وی از اهل هنر خالی نیست
همچو خالی بندی تخت سلیمان از آصف
اسمان بوسه دهد خاک درش را بامید
کاستانش بزداید ز رخ ماه به کف
« سوزنی »

از دیگر معنایی که برای آصف ذکر شده نام خیناگری مشهور به زمان داوود نبی است.
عمل و علم بیاید صفت آصف شاه ............ آصفی چون کند آن خواجه که نادان باشد
« کمال اسماعیل »

برخیا : نام پدر آصف وزیر سلیمان است.
صورت احمد زآدم بود لیک اندر صفت ........... آدم از احمد پدید آمد چو ز آصف برخیا
« سنایی »

زایران و مردم معتقدند و باور دارند که آصف برخیا وزیر دانای حضرت سلیمان (ع) بوده است و به سبب اینکه :
1- اغلب در مجاورت و در نزدیکی درخت چنار می نشسته و به سیر و سلوک و استراحت می پرداخته و یا با مریدان و یاران خود حلقه های تعلیم ، موعظه و ذکر بر پا می داشته است، به با با تکیه معروف شده است.
2- آصف برخیا در حال فرار از سوی انکار و تفکر کنندگانش به این منطقه رسیده و پناه گرفته و در هنگام تکیه و استراحت به درخت انار، نزدیک زیارتگاه به قتل رسیده است. از این رو به بابا تکیه شهرت یافته است.
به نظر نگارنده آصف برخیا یا همان بابا تکیه یک عارف و صوفی کامل است. کلمه بابا مبین این مطلب می باشد. زیرا عنوان «بابا» خاص مشایخ و بزرگان صوفیه بوده است. می دانیم در تصوف والاترین و شریف ترین و عالی ترین منصب را پیر کامل داراست، که در هر زمان به یکی از نام هایی نظیر قطب، غوث، شاه، مرشد، حضرت، شیخ، درویش، بابا و ... خوانده می شدند. پس بعنوان «بابا» نام دیگر پیر یا قطب زمان است و بابا را پیر پیران کامل اطلاق می کنند که به منزله ی پدر و به عبارت دیگر پدر معنوی می باشد. مانند بابا افضل کاشانی و باباطاهر عریان همدانی.
نگارنده باور دارد که زیارتگاه باباتکیه در آغاز یک خانقاه و محل اجتماع صوفیان صادق و مریدان آصف برخیا بوده است. و در آن مکان حلقه های ذکر و تعلیم، ریاضت و چله نشینی هایی رواج داشته، که غالبا اشتغال به آنها بیشتر وقت صوفیان و سالکان طریق را پر می کرده است. در این کانون آصف برخیا که به مرحله ی پیر کامل رسیده بود، زاویه و کنج خلوت خاص خود را داشته است. و هدایت و سرپرستی خانقاه و مریدان با ایشان بوده است.
پس از اینکه آصف برخیا وفات می کند، و یا بر اثر سخن چینی و توطئه سازی دشمنان و تفکیر کنندگانش به قتل می رسد، بر اساس یک سنت که بانیان یک مکان دینی یا آموزشی را در همان مکان به خاک می سپردند. جسد وی را در خانقاه خودش دفن می کنند. بعدها این خانقاه تبدیل به زیارتگاه می شود و پیرامون آنرا قبرهای مریدان و دیگر مومنین فرا می گیرد. به دلیل اهمیت شخصیت عرفانی آصف برخیا این گورستان و مرقد به لقب طریقتی او « باباتکیه » معروف شده است.

درختان نذر کرده
در اطراف و پیرامون زیارتگاه بابا درختان تنومند و کهن سالی نظیر چنار، صنوبر، راش گردو و انار و ... وجود دارد، که عمر آنها از ده تا چند سال تخمین زده می شود. که در این میان درخت چنار که در فاصله ی کمی از بقعه و در مجاورت رودخانه و راه دسترسی روستا روییده است، از اهمیت خاصی برخوردار است. محیط تنه آن از یک متری زمین 632 سانتی متری است. با توجه به شکل ظاهر و تنومندی آن به نظر می رسد، که از عمر دراز چند ساله برخوردار باشد. گویند که آصف برخیا یا همان باباتکیه به این درختان تکیه می کرده و یا در پای آن می میرد.
چندین درخت نذر کرده ی انار نیز پیرامون بقعه به ویژه در جهات شمال شرقی و شرق زیارتگاه دیده می شود. زائران زیارتگاه معتقدند که از این درخت ها کرامت هایی دیده اند، لذا ایشان برای برآورده شدن حاجت و نیازمندیهای خود نظیر باردار شدن خانم ها، ازدواج دختران، رفع بیماری و شفای مریض، افزایش کشت و پر محصولی زمین، تکثیر و زاد و ولد رمه هایشان به این درختان نذر کرده ی انار دخیل شده و در جهت قبله به آن پارچه گره می زنند.

--------------

حضرت يحيي بن زيد (ع) از نوادگان حضرت حسين بن علي بن ابي طالب مي باشد، مادرش ريطه دختر ابوهاشم عبدا… بن محمد بن حنيفه بن اميرالمؤمنين حضرت علي (ع) است. حضرت يحيي بن زيد در زمان يزيد با 700 نفر از طرفداران خود در خراسان قيام نموده و آنچنان با دشمن به جنگ پرداخت كه سپاه دشمن را شكست داد و با پيروزي خارق العاده اي عازم هرات شد و از آنجا به شهر جرجان روانه شد.
نصروالي خراسان همراه هشتاد هزار سوار مجهز از سپاه شام و اطراف براي سركوبي يحيي وارد قريه ارغوان شد سه روز و سه شب جنگ كرد و در نتيجه يحيي و همراهانش به شهادت رسيدند يحيي همانند پدر و بر اثر تيري كه به پيشانيش وارد شد درعصر روز جمعه سنه 125 هجري قمري شهيد گشت. حضرت يحيي بن زيد كه از طرف پدر و مادر با سه واسطه به امام علي (ع) مي‌رسد. نوه امام زين‌العابدين (ع) و يكي از راويان و محدثين بوده است كه در سنين جواني به شهادت رسيد و در نوشته‌هاي تاريخي او را اولين فردي مي‌دانند كه كتاب صحيف سجاديه را به ايران آورده است. اين امامزاده داراي بناي بزرگ و محوطه‌اي وسيع و رواق آيينه‌ كاري شده مي‌باشد و محوطه داخلي اين امامزاده داراي صحن وسيع و بناهاي متعدد براي استراحت و رفاه حال مسافران و زائران است و در خارج از محوطه نيز پاركينگ وسيع و همچنين بازارچه‌اي به منظور رفع نيازمنديهاي زوار و مسافران اعم از صنايع دستي و مواد خوراكي ايجاد شده است. از امتيازات اين مكان مذهبي وجود محراب گچ بري دوره سلجوقي در جوار ضريح مطهر آن امام است و همچنين اين مقبره در نزديكي شهر تاريخي جرجان قرار دارد.
اين امامزاده در شهرستان گنبد قرار دارد و داراي 23150 متر مربع فضاي مسقف و شبستان است و در اطراف آن 134 زائر سرا وجود دارد.

-------------------

خالد بن سنان (ع) (خالدنبی) آخرین مبلغ دین مسیح
نوشته شده توسط MatinGHezeljeh در تاریخ ۱۳۸۸/۱/۲۳ (4837 بار خوانده شده)

خالد بن سنان (ع) (خالدنبی) آخرین مبلغ دین مسیح در کوه های شمالی قریه گوگجه در بخش مراوه تپه و در محدوده دهستان تمران (تمر قره قوزی) بر فراز ارتفاعات گوگجه داغ، آرامگاه خالد بن سنان (ع) قرار دارد. این زیارتگاه در شمال شرقی شهرستان کلاله در استان گلستان واقع می باشد. این زیارتگاه منسوب به حضرت خالد بن سنان علیه السلام معروف به خالدنبی (ع) است که یکی از اولیا بزرگ و انبیاء دوره فترت بوده و آخرین مبلغ دین مسیح می باشد که مردم را به دین و آیین مسیحیت دعوت می کرده است.
این مکان مقدس در دورترین و بلندترین نقطه منطقه جرجان (منطقه گنبد فعلی) در بالای قله کوهی قرار دارد که این کوه از طرف شرق به کوه های باباشملک و از جهت شمال، جنوب و غرب به هزار دره اطراف پیوسته است به طوری که وقتی از بلندای آرامگاه خالدنبی به دامنه شمالی نگاه کنیم، تپه ماهورها و چین خوردگی های طبیعی که به امواج فرو نشسته دریا شباهت دارد، کاملا محسوس است.
آرامگاه حضرت خالد بن سنان (ع)، جدای از مکان مقدس و زیارتگاه از لحاظ چشم انداز طبیعی می تواند بهترین تفریحگاه برای بهره مند شدن سالم از طبیعت زیبای این منطقه باشد. در کنار این طبیعت زیبا در طرف شرق و جنوب و جنوب شرقی آرامگاه در منطقه ای نسبتا وسیع سنگ هایی باستانی با قدمت تاریخی قبل از اسلام به صورت میله ای و استوانه ای و چلیپا قرار دارد که به وسیله انسان تراشیده شده و با توجه به آثار موجود در منطقه، این آثار حکایت از آن دارد که هزاره پیشین در این منطقه تمدنی بوده است، که این خود یکی دیگر از جاذبه ها و دیدنی های این منطقه محسوب می شود. ولی متاسفانه این مکان مقدس و باستانی، بعلت محرومیت و دورافتادگی مورد بی توجهی قرار گرفته و فاقد نعمت برق بوده و دارای جاده ای صعب العبور، مخصوصا از فاصله شش کیلومتری بقعه که در فصل زمستان بعلت بارندگی های سیل آسا خرابی جاده را دو چندان کرده و باعث قطع ارتباط می گردد و تردد و رفت و آمد را برای زوار محترم و گردشگران عزیز بسیار مشکل می نماید.
در مورد امکانات رفاهی برای زائرین و گردشگران باید گفت که در اطراف بقعه خالدنبی (ع) سی و دو اتاق برای ستراحت زائرین، یک موتور مولد برق، یک باب انبار، یک باب مسجد، یک باب مغازه و تعدادی توالت و سه آب انبار می باشد که آب شیروانی های بناها در این آب انبارها جمع می شود و آب این مکان به این طریق از آب باران تامین می شود و این اقدامات نیز مرهون خدمات و زحمات حاج مراد دردی قاضی نخستین بانی و هیئت امنای این زیارتگاه می باشد.

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.



خالدنبی برگ مبهمی از تاریخ انبیاء
خالدنبی از پیامبران تبلیغی و بدون کتاب می باشد؛ همچنین آخرین پیامبر مبلغ دین مسیح بوده و وظیفه اش ایجاب می کرد که به عنوان مبلغ دین به همه جا سفر کند و مردم را به پذیرش دین مسیح دعوت کند. از طرف دیگر چون خالدنبی در کشوری می زیسته که حاکم و اکثریت مردم آن کشور مسیحی بوده اند، حضرت دیگر لزومی نمی بیند که در میان مردمی که دین مسیحیت، مذهب رسمی آنان بود، به تبلیغ دین مسیح بپردازد، و بدین ترتیب آن حضرت برای انجام فریضه خود به عنوان مبلغ دین مسیح عازم سفر شد.
در دنباله با مطالعه کتابهای تاریخ متوجه خواهیم شد که در آن زمان به جز کشور ایران که خسرو انوشیروان پادشاه آن بود در اکثر کشورهایی که با عربستان و یمن همسایه بودند، مسیحیت، به عنوان دین رسمی به شمار می رفته است و نیز پادشاهان آن کشورها مسیحی بوده اند و به دین خود تعصب خاصی می ورزیده اند. اما در این بین در کشور ایران، آئین زرتشت، مذهب رسمی اکثر ایرانیان بود و چون خسرو انوشیروان در مقایسه با سایر پادشاهان، «نسبت به ادیان پادشاهی سهل گیر بود» (1)، مسیحیت و سایر ادیان و مذاهب نیز در بین ایرانیان رایج بوده است.
با توجه به مطالب اشاره شده و موقعیت و شرایطی که مسیحیت در آن زمان داشته، خالدنبی می توانسته از طریق عبور ازخاک کشورهای همسایه یمن، بدون درگیری و مشکلات، وارد خاک ایران شود.
حضرت خالد بن سنان (ع) در عدن که منطقه ایست مشرف به دریا، زندگی می کرده است، پس این احتمال نیز می تواند وجود داشته باشد که از این طریق خلیج عدن و از راه آبی مسیر خود را تا ایران طی نماید. با توجه به منابع و اطلاعات به دست آمده در اینکه حضرت خالد بن سنان معروف به خالدنبی، آخرین پیامبر مبلغ دین مسیح وارد ایران شد و آرامگاه وی در منطقه جرجان قرار دارد، هیچ شکی نیست. ولی اینکه آن حضرت چطور و از چه مسیری و راهی و به چه طریقی و در چه سالی وارد ایران شده، تا به حال هیچگونه منابع و اطلاعاتی که بیانگر این مطلب باشد به دست نیامده است.
آنچه به نظر نگارنده مسلم می باشد این است که حضرت خالدبن سنان علیه السلام در زمان پادشاهی خسرو انوشیروان برای تبلیغ دین مسیح به کشور ایران آمده، به منطقه جرجان می روند. این نکته نیز قابل بیان است که امکان اینکه خالدنبی از دست قوم و یا اقوامی فرار کرده و این ناحیه آمده، سپس به بلندترین نقطه آن ناحیه درفته اند، وجود دارد. حکایت های مختلفی در این باره گفته می شود که در آنها اشاره شده که خالدنبی و یارانش از دست قومی آتش پرست که قصد جان آنان را داشتند، گریخته و به بالاترین نقطه جرجان، که همان کوههای گوگجه داغ امروزی می باشد رفته اند.
در این حکایتها با اشاره به سنگ های موجود در اطراف مزار حضرت خالد بن سنان (ع) می گویند که بعد از صعود به بلندیهای کوه، خالدنبی و یارانش مشاهده می کنند که قوم مهاجمی که از دستشان فرار کرده اند نیز به تعقیب آنها به طرف کوه یورش برده اند. خالدنبی دست به دعا بر می دارد و از درگاه ایزد منان می خواهد که آنها را از دست این قوم برهاند. در این قسمت، حکایت به دو روایت آمده است، عده ای می گویند به اذن خدای تعالی آن قوم مهاجم، همه به سنگ تبدیل می شوند و عده ای نیز بر این قولند که «خالدنبی و یارانش برای رهایی از دست این قوم آتش پرست به خواست خداوند به سنگ تبدیل شده اند.» (2)
در بررسی این حکایت، به دو مورد بر می خوریم که صحت این مطالب را زیر سوال بده، مورد شک و تردید قرار می دهد. مورد اول اینکه اگر در منطقه جرجان، قومی آتش پرست زندگی می کرد، باید آثاری از آتشکده و پرستشگاه های این قوم در این منطقه و نواحی اطراف آن به دست می آمد و همچنین در هیچ جای تاریخ اشاره ای به اینکه در منطقه جرجان آتشکده ای وجود داشته و یا قومی خورشید پرست یا آتش پرست در این منطقه سکنی گزیده اند نشده است.
مورد دوم اینکه، سنگ هایی که در این حکایات گفته می شود انسان هایی هستند که به سنگ تبدیل شده اند، اولا باید گفت که شکل این سنگ ها هیچ شباهتی با آناتومی بدن انسان ندارد و فقط میله های سنگی می باشند، در گذشته در پای این میله های سنگی دو کرده سنگی به اندازه هندوانه وجود داشته است.
ثانیا مطالعات انجام شده نشان داده است که این سنگ ها از کوه های بلند این منطقه تهیه شده و جنس و نوع این میله های سنگی با جنس و نوع سنگ های کوه یکی می باشد. و اگر با دقت و ظرافت به بیرون و داخل شکستگی های برخی از این سنگها نگاه کنیم متوجه وجود سنگواره هایی به شکل صدف در این سنگها خواهیم شد. در دنباله حکایات در یکی دیگر از این حکایت ها گفته می شود که خالدنبی و یارانش به بالای کوه فرار می کنند، قوم مهاجم در پایین کوه و دامنه کوه های اطراف مستقر می شوند به طوریکه به بلندیهای کوه که خالدنبی و یارانش بر روی آن قرار دارند، دید کامل دارند. خالدنبی و یارانش در بالای کوه در دید دشمنان قرار داشتند باید از آنجا فرار می کردند به طوریکه دشمن متوجه غیبت و فرار آنان از بالای کوه نشود، پس خالدنبی و یارانش برای فریب دشمن و مطلع نساختن آنها از فرار خود از بالای کوه، شروع به تراشیدن میله های سنگی کرده اند که از فاصله های دور با سیاهی یک انسان اشتباه گرفته می شد. خالدنبی و یارانش این میله های سنگی را در زمین فرو بردند و دشمن با دیدن این میله های سنگی از فاصله دور، تصور کردند که خالدنبی و یارانش هنوز بالای کوه می باشند و در دید آنان قرار دارند. خالدنبی و یارانش با این کار خود تواستند از دست آن قوم فرار کنند. دشمن فریب خورده، بعد از چند مدت که خالدنبی و یارانش فرار کرده بودند، به بالای کوه رسیده با میله های سنگی روبرو شدند.
در بررسی این مطلب باید گفت که تراشیدن این همه سنگ، با تعدادی بیش از چند صد میله سنگی، در این مدت کم و با امکانات آن زمان، که در محاصره دشمن قرار داشتند کاری است غیر ممکن و در ثانی، روایت دیگری است که در آن بیان می شود که قوم مهاجم به بالای کوه یورش می برد. جنگ سختی بین خالدنبی و یارانش با قوم مهاجم در می گیرد. در این جنگ عده زیادی از هر دو طرف کشته می شوند و سنگ های مورد بحث ما در این منطقه، مربوط به سنگ قبرهای کشته های این جنگ می باشد. سنگهایی به شکل چلیپا یا صلیب مربوط به مسیحیان و سنگ های مربوط به قوم مهاجم می باشد و عده ای نیز گفته اند که سنگ قبرهای به شکل استوانه ای و چلیپا، نشان دهنده و قبور زن یا مرد می باشد.
در بررسی تاریخی موجود در این محل، هدف از نوشته حاضر، بررسی روایات و گفت ها و بحث های مربوط به این سنگ می باشد، در این روایات مبنا بر این گفته شده که وجود این سنگ ها با شخصیت حضرت خالدنبی (ع) ارتباط و تقارن تاریخی و زمانی دارند و به همین جهت در این مقاله، مبنای روایات موجود در مورد ارتباط سنگها با حضرت خالدنبی (ع) مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و نگارنده این احتمال را نیز می دهد که وجود این سنگها بر فراز گوگجه داغ هیچگونه ارتباطی با شخصت و مزار حضرت خالدنبی (ع) نداشته باشد. به هر حال تایید یا رد این مطالب، بعد از حفاری و کاوش های علمی منطقه به دست باستان شناسان مقدور خواهد بود.

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.



قصه خالد بن سنان (ع)
حضرت خالد (ع) در بلاد عدن در قوم خود ساکن بود.(3) در این زمان اتفاق عجیبی رخ داد، از سنگستان (4) آن دیار آتش عظیمی بیرون آمد. (5) دود ناشی از آتش، هوا را به گونه ای پر کرده بود که در روز روشن، هوا تاریک بود (6) و این آتش شب هنگام به گونه ای شعله ور می گشت و زبانه می کشید که مردم عرب به روشنایی این آتش، تا مسافت راه سه روزه، شتران خود را می چرانیدند. (7)
این آتش به نابودی کشتزارها و حیوانات روی آورد،(8) و هر کس که از نزدیک این آتش می گذشت او را می سوزاند.(9) چه بسا آتش با این عظمت، همه چیز را نابود می کرد.(10) بعضی از اعراب آن آتش را به خدائی (11) می پرستیدند (12) و خالد بن سنان العبسی که در آن بلاد دعوت دین عیسی علی نبیینا و علیه التحیه می نمود. (13) آن فرقه (14) را منع فرمود و از عذاب خدای تعالی ترسانید. (15) مردم به حضرت خالد علیه السلام گفتند که اگر ما را بدین و کیش خویش میخواهی این آتش را خاموش کن،(16) تا نشانه ای برای اثبات نبوت و پیامبریت باشد تا ما را در حق تو لغزشی پیش نیاید.(17) آن حضرت مسئول ایشان را به اجابت مقرون داشت (18) و خالد با ده رفیق شفیق (19) متوجه آن آتش شد (20) و آتش آهنگ ایشان کرد. (21) حضرت خالد عصای (22) خویش را به دست گرفته و به طرف آتش رفت و همچنان با عصایش بر آتش می زد (23) و با عصای خویش آن نار عظیم را خاموش گردانید.(24)
حضرت خالد به رفیقان گفت که تا با کفش هایشان بر آتش بزنند (25) و رفقا همین کار را کردند. (26) سرانجام آن آتش پیش ایشان گریخته و به چاهی فرو رفت.(28) آنگاه خالد بن سنان فرزندان (29) خویش (30) را طلب (31) کرد (32) و گفت: (33) من به داخل این چاه می روم (34) تا این آتش (35) را خاموش کنم (36) و هم اکنون شما را آگاه می کنم (37) که سه روز (38) بر لب این چاه صبر (39) کنید (40) و بعد از اینکه سه روز گذشت من را صدا کنید و بخوانید. (41) من به سلامت از چاه بیرون خواهم آمد (42) و شرط است که در این سه روز مرا صدا نکنید (43) که اگر این سه روز تمام نشده مرا صدا کنید (44) من از چاه بیرون می آیم (45) ولی با این کار خود موجب مرگ من خواهید شد و مرگ من در خواهد رسید.(46) ایشان این پیمان را استوار کردند (47) و آن حضرت برسر چاه آمد،(48) و فرمود: «بدی بدی کل هدی مود،(49) الی الله العلی،(50) لادخلنها و هی تلظی (51) و لا خرجن منها و ثیابی تندی»(52)
«هویدا شوید جمیع هدایتها که به خدا منتهی می شود، خداوند اعلی، داخل می شوم در آتش در حال زبانه کشیدن و بیرون می آیم از آن، در حالی که جامه های من نمناک باشد.»(53)
این را گفت (54) و حضرت خالد از پشت سر آتش به داخل چاه رفت (55) (فرو شد) (56) و آن آتش را خاموش کرد.(57) چون دو روز (58) از غیبت او گذشت فرزندان او دیگر تاب نیاوردند (59) و با خود اندیشیدند که مبادا پدر ما وداع جهان کرده باشد.(60) لاجرم گول شیطان (61) را خورده، بر سر چاه آمده،(62) بانگ برداشتند، (63) که ای پدر اگر زنده ای ما را از حیرت برآور، (64) چون فریاد و صدای فرزندان خالد بلند شد، خالد (ع) (65) از چاه بیرون آمد.(66)
عرق بسیاری کرده بود (67) و لباسهایش از عرق، تر شده بود، اما هیچ جایش نسوخته بود.(68) ولی آن حضرت در نتیجه فریاد و بانگ فرزندان خود، سردرد شدیدی داشت.(69) آن حضرت رو به آنان کرد و گفت: مرا ضایع ساختید و به وصیت من نپرداختید (70) و بدان عمل نکردید و همانطور که گفته بودم مرگ من فرا خواهد رسید و من از این جهان بیرون می شوم. (71) و خبر از مرگ خویش داد. (72)
حضرت خالد بن سنان رو به قوم خود کرده و به آنان گفت که اکنون شما را وصیتی کنم که من چون وداع جهان گویم (73) مرا در قبر نهید (74) و شما بر سر قبر من چهل روز اقامت کنید.(75) بعد از اینکه چهل روز گذشت یک گله گوسفند (77) پیدا خواهد شد (78) و حمار دم بریده (79) پیش روی آن گوسفندان خواهد بود (80) و آنگاه که در برابر قبر من رسیدند (81) آن حمار خواهد ایستاد،(82) وقتی این صحنه را دید آن حمار را بگیرید و بکشید و شکمش را شکافته و آن را بر قبر من بزنید، (83) و آنگاه، قبر مرا نبش کنید (84) تا من زنده از گور برخیزم (85) و شما را از احوال برزخ و قبر از روی یقین و مشاهده خبر دهم. (86) این را بگفت و بمرد. (87) پس فرزندان او جسد مبارکش را به خاک سپردند (88) و به موجب وصیتش، چهل روز بر سر قبر او اقامت کردند.(89) آنگاه دیدند (90) که طبق همان صفت که نشان داده بود، (91) اتفاق افتاد.
گله ای از گوسفندان و خری دم بریده که پیش روی گله حرکت می کرد و آن حمار در برابر قبر آن حضرت ایستاد. (92) مومنان قوم او (93) قصد کردند که بر حسب فرموده خالد (ع)، (94) قبر او را بگوشایند (95) و جسدش را بر آورند.(96) خویشاوندان آن حضرت گفتند که ما بدین کار رضا نمی دهیم تا مبادا از قبر بیرون نیاید و زنده نشود تا این سخن ها در دهان افتد.(97) و نیز، اولاد آن حضرت و عبدالله بن خالد بن سنان (98) از خوف عار، (99) گفتند: اینکار موجب سرزنش ما خواهد شد و برای ما نیکو باشد، زیرا که از این پس مردم عرب ما را اولادالمنبوش خواهند گفت و این عاری عظیم است. (100)
لاجرم، بواسطه حمیت جاهلیت وصیت او را بجای نیاوردند، (101) و نگذاشتند که کسی آن قبر را بشکافد و وصیت آن حضرت را ضایع گذاشتند. (102)

خالد بن سنان (ع) کیست؟
خالد بن سنان معروف به خالدنبی، در زمان فترت (فترت در اصل به دو معنی سکون و آرامش است و به فاصله میان دو جنبش و حرکت یا دو کوشش و نهضت و انقلاب نیز گفته می شود.) یعنی زمانی که میان رفع عیسی (ع) و بعثت محمد (ص) بود مبعوث گشته و در زمان فترت چهار پیغمبر آمده که سه پیامبر از بنی اسرائیل و چهارمین پیامبر از عرب بوده که او خالد بن سنان (ع) می باشد. (103)
خالد بن سنان از قبیله «بنی عبس بن بغیض» (104) که بر حسب نبوی پیامبری بود که قومش حق وی را نشناختند. (105)
چون مرگ خالد فرا رسید، قوم خود را به نزدیکی بعثت رسول اکرم خبر داد. (106) دختر خالد (ع) در سالخوردگی خدمت رسول الله رسید. (107) پیغمبر (ص) او را بزرگوار داشت و ردای مبارک را گسترده او را بر ردای خویش نشاند (108) و فرمود: «مرحبا بابنه نبی اضاعوه قومه» (مرحبا بر دختر پیغمبری که طایفه اش او را ضایع کردند و وصیت او را نکردند.) (109)
از قضا چنان اتفاق افتاد که حضرت رسول صلی الله علیه و آله سوره اخلاص را تلاوت کردند و فرمودند: «قل هو الله احد الله الصمد» (110) دختر خالد به او گفت: پدر من در حیات خویش این سوره را تلاوت می کرد. (111) و در حدیث آمده است که پیغمبر به او گفت: «مرحبا بابنه اخی». (112)
خالد در قوم خویش مقصد و ملجأ بود که در سواغ احوال و مصالح اعمال التجاء به درگاه او می کردند و مقاصد و حاجات خویش به عرض او می رسانیدند و ظفر بر نهج مطالب می یافتند و او مظهر اسم صمد بود و ذاکر رب خویش به اسم احد و صمد، لاجرم حکمت صمدیه به کلمه او اختصاص یافت. (113)
درباره خالد نوشته اند که: « فرشته خدای بر او ظاهر می گشت و جنابش را از حدیث بهشت و دوزخ و میزان و حساب و ثواب و عقاب روز جزا آگاه می ساخت. (114) و آن حضرت مردم را به شریعت عیسی (ع) دعوت می فرمود. (115)
آن حضرت بعد از مبعوث گشتن با قوم خود گفت که فرشته نزد من می آید که خازن نار است و با من از جنت و جهیم و بعثت و میزان و سایر احوالات آخرت حدیث می کند. (116) پس غرض خالد (ع) ایمان آوردن همه عالم بود به آنچه رسل کرام (ع) از احوال قبر و مواطن و مقامات برزخیه به عالمیان رسانیده اند تا رحمت باشد جمیع اهل عالم را (117)، چه او شرف قرب نبوت به نبوت محمد (ع) یافته بود، و می دانست که حضرت الهی به فیض فضل نامتناهی محمد را رحمت عالمیان ساخته است و به رسالت تامه اش نواخته. و خالد رسول نبود: (118) لاجرم خواست که از رحمتی که در رسالت محمدیه است حظی وافر حاصل کند. (119)
خالد بن سنان اظهار کرد به دعوی خویش اخبار و انباء را از برخی که بعد الموت است، و اظهار نبوت خویش در دنیا نکرد، و لهذا نبی ما (ص) فرمود:«انی اولی الناس بعیسی بن میم فانه لیس بینی و بینه نبی.»(120) یعنی: اول خلایق به عیسی بن مریم منم که در میان من و او پیغامبری که داعی خلق باشد بسوی حق و مشرع باشد نیست. و مراد از برزخ موطنی است در میان دنیا و آخرت، و آن غیر برزخی است که در میان عالم ارواح مثالی است و میان این نشأت عنصریه.
پس او دعوی نکرد اخبار را از آنچه در برزخ است مگر بعد از موت، پس امر کرد که نبش قبر او کنند و از او بپرسند تا اخبار کند که حکم در برزخ بر صورت حیات دنیا است تا بدین اخبار صدق همه رسل در آن اخبار که در حیات دنیا اخبار کردند ظاهر شوند. (121) پش قوم او وصیت او را ضایع کردند و رسول (ع) قومش را به ضایع شدن وصف نکرد، بلکه وصف کرد که به اضاعت وصیت نبی خویش را به مرادش نرسانیدند. (122) در قولی گویند که زندگی خالد، سیصد سال بعد از مسیح بوده و صحت این قول را فالوفده تایید کرده است، اگر اینچنین باشد، پیامبر اسلام از نوه های خالد بن سنان می باشد. (123)

معجزات حضرت خالد بن سنان (ع)
هر پیامبری برای اثبات پیامبری و نبوت خود، معجزه ای داشت، حضرت خالد بن سنان (ع) نیز از این قاعده مستثنی نبوده و دارای معجزاتی می باشد. در مقاله حاضر معجزات آن حضرت با توجه به استناد به منابع به دست آمده نوشته شده است.
مسعودی در کتاب مروج الذهب از طریق سعید بن کثیر بن عضیر المصری از پدرش از پدربزرگش از عکرمه از ابن عباس گفت که، رسول الله (ع) فرمود که خداوند، در زمان های قدیم، پرنده ای را خلق کرد که نام این پرنده را العنقا (سیمرغ) می گفتند.
نسل این پرنده در منطقه حجاز (عربستان کنونی) بسیار زیاد شد به طوریکه این پزنده ها، بچه های کوچک را می ربودند و به جاهای نامعلومی می بردند. مردم حجاز از دست این پرنده ها به حضرت خالد بن سنان (ع) که او پیامبری بعد از عیسی از قوم بنی عبس بود، شکایت کردند. آن حضرت دست به دعا برداشت و دعا کردند که نسل این چنین پرندگانی قطع شود. بعد از آن در این سرزمین فقط شکل چنین پرندگانی باقی ماند. (124)
یکی دیگر از معجزات حضرت خالد بن سنان (ع) آنست که آتش را که عرب به روشنایی آن راه سه روزه را می رود، (125) به ضرب عصایش، (126) به داخل چاهی فرو برد (127) و خود از عقب آتش وارد چاه شد (128) و آن را خاموش کرد و دیگر کس آن آتش ندید و حضرت خالدنبی بدون اینکه جایی از بدنش سوخته باشد از چاه بیرون آمد و فقط جامه هایش از عرق تر شده بود. (129)
از دیگر معجزات خالدنبی این می باشد که هر وقت خواستی باران بارد، سر به جیب فرو بردی و باران باریدن گرفتی تا بر سر نیاوردی باز نایستادی. (130)
و در دنباله با خواندن قصه خالد بن سنان (ع) که پیشتر گفته شد متوجه خواهیم شد بعد از اینکه خالدنبی به قوم خود گفت که مرا ضایع ساختید و به وصیت من نپرداختید، (131) آن حضرت خبر مرگ خویش داد و قوم خود را گفت که بعد از مرگش وی را دفن کنند و بعد از چهل روز یک گله گوسفند پیدا خواهد شد که یک حمار دم بریده پیش روی آن گوسفندان خواهد بود و آنگاه که در برابر قبر من رسیدند آن حمار خواهد ایستاد.
طبق فرموده های آن حضرت، چهل روز بعد، همانطور که ایشان فرموده بودند یک گله گوسفند که یک حمار دم بریده پیش روی آنان بود در برابر قبر آن حضرت رسیدند و آن حمار ایستاد. (132) با توجه به اینکه حضرت خالدنبی اتفاقی را که چهل روز بعد از مرگش روی داد را به قوم خود گفت و در ادامه فرمود که این اتفاق، نشانه ای خواهد بود تا در آن موقع نبش قبر او کنند و از او بپرسند تا اخبار کند که حکم در برزخ بر صورت حیات دنیاست تا بدین اخبار صدق همه رسل در آن اخبار که در حیات دنیا اخبار کنند ظاهر شوند.(133)
خالدنبی پیامبری بود که «فرشته خدای بر او ظاهر می گشت و جنابش را از حدیث بهشت و دوزخ و میزان و حساب و ثواب و عقاب روز جزا آگاه می ساخت.»(134)

اصل و نسب حضرت خالدنبی (ع)
خالد بن سنان العبسی (135) مشهور به خالدنبی از قبیله «بنی عبس بغیض» (136) می باشد و نسبت او به اسمعیل ذبیح (ع) می پیوندد. (137) در کتاب ناسخ التواریخ نسبت آن حضرت را اینطور نوشته اند که «خالد بن سنان بن غیث بن عیسی (ع)» (138) از جمله پیغمبران بزرگ است، و در کتاب ارجاء و جماجم، خالد بن سنان را از فرزندان مخزوم بن مالک عبسی دانسته اند، و در ادامه نوشته اند که در بنی اسماعیل پیامبری غیر از او قبل از حضرت محمد (ص) نمی باشد.(139)
ابن الکلبی (140) در مورد نسب آن حضرت این را گفت: «خالد بن سنان بن غیث بن مریطه بن مخزوم بن مالک بن غالب بن قطعه به عبس العبسی» (141)

سال ظهور خالدنبی (ع)
ولادت با سعادت محمد مصطفی (ص) در سال عام الفیل می باشد که طبق گفته تاریخ نویسان برابر با سال 570 میلادی است.
در کتاب ناسخ التواریخ، تاریخ ولادت حضرت محمد مصطفی را، 6163 سال بعد از هبوط آدم (ع) نوشته اند، در این کتاب تاریخ ظهور حضرت خالد بن سنان (ع) را 6123 سال بعد از هبوط آدم (ع) دانسته اند، یعنی فاصله زمانی بین ظهور خالد نبی و ولادت خاتم الانبیاء چهل سال می باشد. به عبارت دیگر حضرت خالد بن سنان (ع)، چهل سال قبل از ولادت خاتم الانبیاء به ظهور می رسد به طوریکه دختر خالد بن سنان در دوران پیری به خدمت رسول الله (ص) می رسد (142) و در حضور مبارک پیامبر، ایمان می آورد. (143) پس با توجه به توضیحات داده شده، حضرت خالد بن سنان (ع)، در سال 530 میلادی به ظهور می رسد.

محل دفن و مزار خالد بن سنان (ع)
« در کتاب الأصابه روایت شده است که حاکم به ابوحاتم الزاری گفته که شنیدم از پدر عبدالملک بن نصر و غره می گویند، در بین قیروان در وسط کوهی بلند، دریای مشاهده کردند و از راهی که از دریا تا کوه می رفت در بلندترین نقطه کوه غاری مشاهده کردند که در داخل غار مردی را دیدند به حالت خوابیده، پیچیده به لباس پشمی سفید که در قسمت سر، کاسه ای نیز وجود داشته، که هیچ تغییری نکرده بود و گروهی از جماعت آن منطقه گواهی دادند که این خالد بن سنان است. گفتم گواهی مردم آن منطقه دروغ است برای اینکه محل زندگی بنی عبس با توجه به منطقه ای که مشخصات آن را ذکر کردند، در کشور مغرب است. این حدیث را بزار و طبرانی از طریق قیس بن ربیع از سالم ذکر کرده است.» (144)
معتبرترین اطلاعات در مورد محل دفن و مزار حضرت خالدنبی از فرموده های حضرت محمد (ص) می باشد که در حدیثی می فرماید: « و یقال ان قبره بناحیه جرجان علی قله جبل یقال له خدا و قد قال فیه الرسول علیه السلام لبعض من بناته جاءته (یا بنت نبی ضیعه قومه) کذا فی الأسئله المقحمه.» (145)
بر طبق فرموده رسول اکرم «قبر حضرت خالد بن سنان در ناحیه جرجان بر روی قله کوهی که به آن خدا (146) می گویند قرار دارد و ...»
در مورد تاریخ فوت حضرت خالد بن سنان، تا به حال منابعی که در آن به تاریخ فوت آن حضرت اشاره ای شده باشد به دست نیامده است.

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.



زیرنویس ها:
1- تاریخ ایران، از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی، گردآورنده احسان یارشاطر، ترجمه حسن انوشه، دانشگاه کمبریج، چاپ 1373 شمسی، جلد سوم، قسمت اول، صفحه 239.
2- گلی، امین الله، سیری در تاریخ سیاسی اجتماعی ترکمن ها، صفحه 274.
3- خوارزمی، تاج الدین حسین به حسن، شرح فصوص الحکم، چاپ فارابی، 1368، چاپ دوم، جلد دوم، به اهتمام نجیب مایل هروی، ص 773- 770 ؛ میرزا محمد تقی سپهر، ناسخ التواریخ، چاپ اسلامیه، 1352 ش، ج 2، ص 336- 334.
4- (این مکان در زمین بنی عطفان می باشد)، مستوفی، حمداله، تاریخ گزیده، به اهتمام دکتر عبدالحسین نوائی، ص 61 ؛ جامع مفیدی، مستوفی بافقی، محمد مفید، به کوشش ایرج اعتبار، تهران 1340، فصل رابع، ص 856 ؛ لغت نامه، دهخدا، علی اکبر، ص 101 ؛ و در کتاب روضه الصفا، ج 1، این سنگستان را در دیار غیس دانسته اند.
5- شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 773- 770 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 336- 334.
6- العسقلانی، شهاب الدین، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 1، 1328، ص 469- 466 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، 336- 334.
7- میر خواند، محمد، روضه الصفا، 1338، ج 1، ص 491 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 336- 334.
8- شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 773- 770.
9- تاریخ گزیده، ص 62- 61 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101، حرف خ، شماره 1
10- الاصابه فی تمییز الصحابه، ص 469- 466
11- الوهیت: جامع مفیدی، ص 856
12- تاریخ گزیده، ص 61 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101، حرف خ، شماره 1
13- جامع مفیدی، ص 856؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334.
14- فرقه: تاریخ گزیده، ص 61
15- جامع مفیدی، ص 856
16- روضه الصفا، ج 1، ص 491 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334 ؛ جامع مفیدی، ص 856 ؛ تاریخ گزیده، ص 61 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101.
17- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334
18- همان منبع
19- جامع مفیدی، ص 856 ؛ تاریخ گزیده، ص 61 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101.
20- همان منبع و شرح فصوص الحکم، ص 771.
21- تارخ گزیده، ص 61 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101.
22- خودی در دست گرفته بر آن می زد: جامع مفیدی، ص 856 ؛ خالد ذره داشت بر آتش می زد: تاریخ گزیده، ص 61 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101.
23- الرزکلی، خیرالدین، کتاب الاعلام، قاموس تراجم، بیروت 1984 م، المجلد الثانی، ص 296 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، الجزء السادس، ص 374 ؛ ابن الاثیر، کتاب الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 376 ؛ روضه الصفا، ج 1، ص 491 ؛ شرح فصوص الحکم، ص 771 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334.
24- روضه الصفا، ج 1، ص 491 ؛ تاریخ گزیده، ص 61 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101؛ جامع مفیدی، ص 856.
27- به همان مغازه که از آنجا بیرون آمده بود در آمد.:شرح فصوص الحکم، ص 771 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334 ؛ تفسیر روح البیان، الجزء السادس، ص 374 ؛ جامی، عبدالرحمن بن احمد، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1370، ص 273- 272.
28- جامع مفیدی، ص 856؛ تاریخ گزیده، ص 61 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101.
29- آن قوم را گفت: روضه الصفا، ج 1، ص 491.
30- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273- 272.
31- وصیت: شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 771.
32- نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 272 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334.
33- همان منبع و تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374.
34- همان منبع و شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 771.
35- من به کشتن این آتش به این مغازه می درآیم: شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 771.
36- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273.
37- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334.
38- همان منبع و شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 771 ؛ نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374.
39- اقامت: ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334.
40- شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 771 ؛ نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374.
41- شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 771 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334.
42- نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334.
43- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334.
44- همان منبع و نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 771.
45- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334 ؛ شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 771 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374.
46- همان منبع و نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273.
47- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334.
48- همان منبع.
49- بدّا بدّا، کل هدیِ مؤدی: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 376، کتاب الاعلام، قاموس تراجم، ج 2، ص 296.
50- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334.
51- همان منبع و الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 376 ؛ کتاب الاعلام، قاموس تراجم، ج 2، ص 296.
52- همان منبع.
53- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 334.
54- همان منبع.
55- جامع مفیدی، ص 856 ؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ص 466.
56- لغت نامه دهخدا، ص 101 ؛ تاریخ گزیده، ص 61.
57- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
58- همان منبع و نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 771.
59- بی طاقت شدند: شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 771.
60- همان منبع و ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
61- نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 771 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
62- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
63- فریادی کردند: شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 771.
64- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
65- شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 772.
66- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335 ؛ نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 772 ؛ جامع مفیدی، ص 856 ؛ تاریخ گزیده، ص 61 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101.
67- جامع مفیدی، ص 856.
68- همان منبع و تاریخ گزیده، ص 61 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101.
69- نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 772 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
70- « صیعتمونی و أضعتم و وصیتی» : همان منبع.
71- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
72- نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 772.
73- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
74- نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 772.
75- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
76- نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 772 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
77- همان منبع.
78- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
79- حماری ابتر: شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 772 ؛ نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ص 466.
80- همان منبع و ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
81- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
82- همان منبع و شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 772 ؛ نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ص 466.
83- الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 376 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
84- همان منبع و علامه الدمیری، حیاه الحیوان الکبری، ص 145 ؛ ابن عربی، فصوص الحکم، به قلم ابوالعلا عفیفی، بیروت، دارالکتاب العربی، ص 213، شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 770 ؛ نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ص 466.
85- همان منبع.
86- همان منبع و روضه الصفا، ج 1، ص 491.
87- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
88- همان منبع.
89- همان منبع و شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 770 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273.
90- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
91- شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 770 ؛ نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273.
92- همان منبع و ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374.
93- قوم عبس: ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
94- همان منبع.
95- شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 770 ؛ نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374.
96- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
97- همان منبع و روضه الصفا، ج 1، ص 491.
98- الاصابه فی تمییز الصحابه، ص 469- 466.
99- شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 770 ؛ نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374.
100- همان منبع و ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
101- شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 770 ؛ نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374.
102- همان منبع و ناسخ التواریخ، ج 2، ص 335.
103- کاشانی، ملا فتح اله: تفسیر خلاصه منهج الصادقین، 1363، ج 1، سوره مائده، جزء 6، ص 382 ؛ مکارم شیرازی، ناصر: تفسیر نمونه، تهران 1361، ج 4، جزء 6، ص 332 ؛ روضه الصفا، ج 1، ص 491 ؛ امام فخر رازی، التفسیرالکبیر، ج 11، ص 194، تفسیر روح المعانی، ج 6، ص 103 ؛ الواعظ الکاشفی، ملا حسین: تفسیر حسینی، لاهور کراچی، 1373، سوره مائده، ص 235 ؛ الصاوی علی الجلالین، سوره مائده، ج 1، ص 275 ؛ الزمخشری، جاراله: کتاب الشکاف، 1397 ه ، 1977 م، الجزء الاول، ص 619 ؛ تفسیر روح البیان، ج سابع، الجزء الثانی و العشرون، سوره یاسین، ص 368 ؛ تفسیر روحالبیان، سوره مائده، الجزء السادس، ص 374، الفتوحات الالهیه (تفسیر جمل)، سوره مائده، ص 503 ؛ تفسیر جلالین، حاشیه کلام، ص 97 ؛ لباب التأویل فی المعانی التنزیل، ج 1، ص 443 ؛ شیخ زاده، محی الدین، تفسیر القاضی البیضاوی، ص 104، حاشیه کلام ؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ص 469- 466.
104- آیتی، ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تجدید نظر و اضافات دکتر ابولقاسم گرجی، تهران، 1369، چاپ پنجم، ص 17.
105- حیاه الحیوان الکبری، ص 145؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 336- 334 ؛ مروج الذهب، ج 1، ص 67؛ الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 376 ؛ تفسیر روح البیان، سوره یاسین، ص 368 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ تفسیر جلالین، حاشیه کلام، ص 97 ؛ لباب التأویل فی المعانی التنزیل، ج 1، ص 443؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ص 469- 466 و 154 ؛ الاعلام، ج 2، ص 284 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101؛ شرح فصوص، ج 2، ص 773- 770؛ نقد النصوص، ص 273- 272.
106- معارف ابن قتیبه، ص 29- 28؛ مروج الذهب، ج 1، ص 68؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ص 466.
107- شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 773- 770 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 336- 334 ؛ روضه الصفا، ج 1، ص 491؛ الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 376 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ الاعلام، ج 2، ص 296 ؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ص 466.
108- همان منبع.
109- شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 773- 770 ؛ نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 273- 272 ؛ لباب التأویل فی المعانی التنزیل، ج 1، ص 443؛ تفسیر جلالین، حاشیه کلام، ص 97 ؛ تفسیر روح البیان، سوره یاسین، ص 368 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 336- 334 ؛ مروج الذهب، ج 1، ص 67 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ص 466 و 154؛ الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 376؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374؛ الاعلام، ج 2، ص 284.
110- روضه الصفا، ج 1، ص 491 ؛ حیاه الحیوان الکبری، ص 145 ؛ مروج الذهب، ج 1، ص 68 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 336- 334 ؛ معارف ابن قتیبه، ص 29- 28.
111- همان منبع و الاصابه، ص 466.
112- تاریخ الخمیس، ج 1، ص 199 ؛ الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 131 ؛ الاصابه، ص 466.
113- شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 773- 770 ؛ الصمد: نقل از شرح کاشانی، ص 324 ؛ نقد النصوص، ص 273- 272.
114- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 336- 334.
115- همان منبع و جامع مفیدی، ص 856.
116- روضه الصفا، ج 1، ص 491.
117- شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 773- 770.
118- همان منبع.
119- همان منبع.
120- این روایت با اختلاف جزئی در احمد بن حنبل، ج 2، ص 437 آمده است. روایات شبیه به این مضمون نیز فراوان است، ولی معمولا با اضافه مطالب دیگری مانند «أنا أولی الناس بابن مریم، و الانبیاء أولاد علات، لیس یینی و یینه نبی.» ؛ بخاری، انبیاء، 48 (ج 4، ص 203)- رک: المعجم المفهرس، ج 6، ص 333، س 19- 18.
121- شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 773- 770 ؛ فصوص الحکم بقلم ابولعلا عفیفی، ص 213.
122- همان منبع.
123- الاعلام، ج 2، ص 296.
124- الاصابه، ص 466.
125- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 336- 334.
126- الاعلام، ج 2، ص 296 ؛ الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 376 ؛ شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 773- 770 ؛ روضه الصفا، ج 1، ص 491 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374.
127- جامع مفیدی، ص 856 ؛ تاریخ گزیده، ص 62- 61 ؛ نقد النصوص، ص 273- 272 ؛ شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 773- 770 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 336- 334 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101.
128- جامع مفیدی، ص 856 ؛ تاریخ گزیده، ص 62- 61 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101.
129- همان منبع.
130- تاریخ گزیده، ص 62- 61 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101.
131- نقد النصوص، ص 273- 272 ؛ شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 773- 770 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 336- 334.
132- همان منبع.
133- فصوص الحکم، ص 213 ؛ شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 773- 770.
134- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 336- 334 ؛ روضه الصفا، ج 1، ص 491.
135- الکشاف، جزء 1، ص 619 ؛ جامع مفیدی، ص 856 ؛ الاعلام، ج 2، ص 296 ؛ تفسیر بیضاوی، ص 104 (حاشیه کلام) ؛ الاصابه، ص 469- 466 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374 ؛ حیاه الحیوان الکبری، ص 145؛ التفسیر الکبیر، ج 11، ص 194؛ الکامل، ج 1، ص 376.
136- تاریخ پیامبر اسلام، ص 17.
137- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 336- 334 ؛ روضه الصفا، ج 1، ص 491.
138- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 336- 334.
139- الاعلام، ج 2، ص 296 ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101 ؛ الاصابه، ص 469- 466.
140- ابن الکبی: هشام ابن محمد معروف به ابن الکبی (وفات 204 ق/ 819 م یا 206 ق/ 821 م) مورخی که درباره تاریخ باستان می نوشت. رک: کتاب تاریخ ایران، ج 3، قسمت اول، ص 710.
141- الاصابه، ص 469- 466.
142- شرح فصوص الحکم، ج 2، ص 773- 770 ؛ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 336- 334 ؛ روضه الصفا، ج 1، ص 491؛ الکامل، ج 1، ص 376 ؛ تفسیر روح البیان، سوره مائده، ص 374؛ الاعلام، ج 2، ص 296 ؛ الاصابه، ص 469- 466؛ نقد النصوص، ص 273- 272 ؛ ؛ لغت نامه دهخدا، ص 101؛ حیاه الحیوان، ص 145 ؛ روح المعانی، ج 6، ص 103؛ تاریخ گزیده، ص 62- 61.
143- الکامل، ج 1، ص 376.
144- الاصابه، ص 469- 466.
145- تفسیر روح البیان، سوره یاسین، ص 368.

منبع گزارش = سایت بایراق

برچسب ها:

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه
1
دیدگاه شما :
پای میلیاردها تخلف درمیان است/چرا برای قطع رانت و تبانی عده ای در سازمان نظام مهندسی استان گلستان اقدام قاطع صورت نمی گیرد؟واقعا چرا؟ اعتبار کالابرگ بر اساس کدملی سرپرستان خانوار شارژ می‌شود/خرید با کالابرگ، جدای از اعتبار تخصیصی و پرداختی بابت یارانه ماهانه آیت الله خامنه ای تنها مسئول در جمهوری اسلامی بخش دوم/سخنی با مسولین ارشد استان سیاست زده گلستان/ 48 درصد مردم استان سیاست زده گلستان زیر خط فقر زندگی می کنند شما آقایان چه راحت شب را با خیالی آسوده به صبح میرسانید!! بخش اول/سخنی با مسولین ارشد گلستان/ 48 درصد مردم استان سیاست زده گلستان زیر خط فقر زندگی می کنند شما آقایان چه راحت شب را با خیالی آسوده به صبح میرسانید!! عکس/داشتن دو مسولیت همزمان جناب شهردار /کدامیک قانون را نادیده می گیرند ، نظام مهندسی گلستان یا شهردار؟ یا هردو؟+سند پیشنهاد عجیب یک گروهک پس از استعفای ظریف! روحانی و جهانگیری هم محاکمه خواهند شد؟/ اتلاف ۱۸ میلیارد دلار از منابع ارزی/همتی هم محاکمه خواهد شد؟ ضعف فضاسازی استان گلستان در ماه مبارک رمضان؛ مسئولان پیگیری نمی‌کنن سوءاستفاده از بیت‌المال محاربه با خدا عدو شود سبب خیر/ ترامپ جیره کدام معارضان ضدانقلاب را قطع کرد؟ تجمع دانشجویان در اعتراض به کشته‌شدن قتل امیرمحمد خالقی دانشجوی دانشگاه تهران +فیلم آقای بی وجدان فرصت طلب بفکر آبروی انقلاب باشید عکس/آیا رئیس‌جمهور این فرد را که برای عکس گرفتن در کنارش قرار دارد را می‌شناسد؟/ آیا پزشکیان از هویت او مطلع بود یا نبود؟ عکس/انتصاب با سوابق هتاکی و فحاشی به شهدای جان فدای مردم ایران؛ به مدیرعاملی ابر پالایشگاه نفت و بزرگترین شرکت قیرسازی در ایران و خاورمیانه اصرار رسانه‌های اصلاح‌طلب بر مذاکره با امریکا/ اگر می‌توانی بزن، اگر نمی‌توانی، صبر و پایداری کن؛ و اسیر هیجان مشو فیلم، جزئیات و تصاویر/ سوال از رئیس جمهور؛ عناصر بدسابقه در دولت روز به روز بیشتر می‌شوند؟! خوابگاه دانشجویی دختران مجدد دچار آتش سوزی شد +بسته عزاداری به مناسبت رحلت جانسوز پیامبر مهربانی و شهادت امام مجتبی(ع)/ چرا امام‌ حسن(ع) شجاع‌ترین چهره تاریخ اسلام است؟ افشای بازدید مالک تلگرام از مرکز صهیونیستی در باکو چگونه موساد در لبنان با تلفن همراه جاسوس جذب می‌کند؟ جزئیات دستگیری یکی از عوامل گروهک جیش‌الظلم شماره موبایل محسنی اژه‌ای شماره موبایل آقای اژه ای شماره موبایل شخصی آقای اژه ای شماره تماس مستقیم آقای اژه ای شماره موبایل آقای محسنی اژه‌ای تماس مستفیم با اژه ای ارتباط و تماس واکنش حجت الاسلام مصطفی رستمی رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها به اظهارات اخیرپزشکیان جزئیات تازه از ماجرای مرگ مرحوم میرموسوی متهم فوت شده در لاهیجان اقدام اسپانلو دادستان انقلابی و تلاشگر استان گلستان در راستای حفظ چند صد میلیارد پول بیت المال در شهرداری گرگان طرز درست کردن عصاره لیمو سیر و جعفری برای درمان پاکسازی و سم زدایی کبد و گرفتگی عروق قلب/طب سنتی, نحوه تهیه عصاره سیر لیمو جعفری, نحوه تهیه عصاره لیمو سیر و جعفری, طرز تهیه عصاره لیمو سیر و جعفری, طرز تهیه عصاره سیر لیمو جعفری عکس اسناد/ درخواست مطالبه گران انقلابی گلستان از وزیر راه و شهرسازی در راستای دهمین دوره انتخابات هیئت مدیره سازمان نظام مهندسی استان گلستان انتصابات افراد مسئله دار مسعود پزشکیان نهمین رئیس‌جمهور و رئیس چهاردمین دولت جمهوری خانم ترک فرماندار کردکوی! مگر بیت المال شهرداری ارث پدرتان است؟ ظریف را بیشتر بشناسید/ از شانتاژ و جنجال تا ژست استعفا محمد جواد ظریف رئیس شورای موسوم به «شورای راهبری کابینه» پیدا و پنهان رای اعتماد نمایندگان به لیست رئیس جمهور عکس/بازگشت تیم زنگنه به وزرات نفت فیلم و عکس/سخنان کامل رهبرانقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در اولین دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت چهاردهم قرار است، تیم اقتصادی مسعود پزشکیان چگونه مشکلات اقتصادی را حل کند؟ مداحی و فیلم/به مناسبت اربعین/ ابا عبدالله الحسین؛ این راه، راه عشق است فیلم و عکس/ انتقاد خادملو مطالبه گر گلستانی به ایجاد کانال اتصال خلیج گرگان به دریای خزر در بستر شن روان/ پیش بینی خشک شدن کانال ایچاد شده تا 4 سال دیگر در شهرداری شهرستان کردکوی چه خبر است ؟ _ ۱ اسناد/آزمون بزرگ برای مدیرکل راه و شهرسازی و نهادهای نظارتی در تایید صلاحیت کاندیداهای انتخابات نظام مهندسی استان گلستان عکس/صدور مجوزهای کیلویی و بدون حساب و کتاب برای استخراج ید از اراضی شمال گلستان فیلم/این موشک ضد موشک ندارد آسیب شناسی مدیریت / مدیران استان گلستان برخلاف دولت انقلابی , مردمی ,سخت کشی و فسادستیزی شهید رئیسی , انتصاب باندی و ناکارآمد , کار نمایشی , صددرصد انتقادپذرنبودن , عدم مبارزه با فساد, برکناری کارکنان جریان انقلابی و مطالبه گر,, ریخت پاش بیت المال و ... از جمله عملکرد آنان میباشد مطالبه گری/مطالبه گری از دیدگاه اسلام و در کلام رهبران انقلاب/مطالبه گری چیست؟/هدف مطالبه گری/ مطالبه گری در کلام رهبری مطالبه گری در نهج البلاغه مطالبه‌گری‌ها منطقی دلیل ترور اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس مشخص شد +جزئیات ترور اسماعیل هنیه در تهران/ علت و ابعاد این حادثه در حال بررسی و نتایج آن متعاقبا اطلاع رسانی خواهد شد. كساني كه كار را نمي‌شناسند ولي مسئوليت قبول مي‌كنند، خائن هستند. پرونده پولشویی موسسه نور روی میز حجت الاسلام محمدرضا مزیدی رئیس پاک دست و عدالت محور دادگاه ویژه رسیدگی به جرایم اخلالگران در نظام اقتصادی کشور در استان گلستان فیلم/دلیل شهادت مصطفی نوروزی و مهدی جهانتیغ و محسن جعفری/لحظه پیدا شدن پیکر شهیدان وزارت اطلاعات(مصطفی نوروزی،مهدی جهانتیغ،محسن جعفری) از آب های دریای عمان انتشار لیست ثبت نام کنندگان انتخابات هیت مدیره نظام مهندسی استان گلستان قبل از تایید صلاحیت+اخبار نظام مهندسی ساختمان استان گلستان