به گزارش پایگاه عدالت خواهان ایران"چند روزی از افزایش ناگهانی قیمت بنزین و تب و تاب اولیه آن گذشته است و تحلیلهای متعددی از سوی کارشناسان و فعالان سیاسی مطرح و منتشر شده است. طبیعی است که در شرایط التهاب اجتماعی و اعتراضات خیابانی عموما همه حق را به مردم میدهند ، اگرچه فقط در لفظ باشد، و از نبود راهکارهای قانونی لازم برای اعتراض مدنی صحبت میشود، هرچند که تا کنون بینتیجه بوده است! من نیز به سیاق بسیاری معتقدم از مردمی که کنشگری اجتماعی را نیاموختهاند و نه تنها تحت سازماندهی و هدایت و تاثیر نخبگان سیاسی_ اجتماعی نیستند، بلکه هیچ حزب و نهاد اجتماعی و مردمی هم سخنگوی مطالباتشان نیست ، نمیشود توقع اعتراض مدنی آرام و حساب شده داشت.
اما رسانههای آنطرف آبی و سیاستمداران نظامها و جریانهای مخالف جمهوری اسلامی هم از حقوق مردم سخن میگویند و بویژه در مواقع اعتاضات خیابانی نظیر آنچه این چند روز گذشت از مردم حمایت میکنند!
پرواضح است که از مردم سخن گفتن و الدوام محق دانستن مردم در هر شرایطی راهکارخوبی برای سیاسیون و از قضا تسلط بر خود مردم است، از همین رو میبینیم در لیبرال دموکراسی غربی بسیاری از معایب و نواقص ملتها و مردم همواره پنهان میماند و چه بسا که ابزاری میشود برای تسلط بر خود مردم و ملتها.
قصد آن ندارم که وارد بحث های جدی فلسفه سیاسی و ترفندهای کاپیتالیزم و امپریالیزم برای استحمار ملتها و ادبیات جریانهای چپ، به معنای جامعه شناسی سیاسی آن، بشوم. میخواهم برای دقایقی ما مردم با خودمان صادق باشیم و به این پرسش بنیادین پاسخ دهیم که سهم و نقش ما در جامعه و تاریخ سرزمینمان چیست؟ آیا فقط ناظر و شاهد وقایع هستیم یا ابزاری برای نیل به قدرت صاحبان قدرت و سرمایه؟ اصلا سهم ما در اقتصاد و معیشت خودمان، نزدیکان و هم شهریها و هموطنانمان چیست؟ آیا ما در بودجه اقتصادی سرزمینمان سهمی داریم ؟ یا تصور میکنیم که سرزمینمان سرشار از نعمت نفت است و البته کمی آب! و چون اینها ثروت ملی است پس حق داریم بریزیم و بپاشیم و مصرف کنیم؛ آنگونه که در دهه هفتاد و هشتاد با فشار آب برگ درختان کف خیابان در مقابل درب منزل و مغازهها را جارو میکردیم!_حتی هنوز هم بعضا چنین میکنیم!_ و علیرغم پرداخت مبلغ بسیار ناچیز آن، از رایگان نبونش شاکی هم بودیم!_هنوز هم هستیم_ حال آنکه در برخی از کشورهای توسعه یافته تماشای تلویزیون در منازل هم مالیات دارد!
وقتی خبر افزایش قیمت بنزین، با همه نقایص در نحوه و زمان اعلام آن و توجیح نکردن افکار عمومی نسبت به لزوم تغییر و اصلاح مصرف سوخت ، منتشر شد کثیری از مردم نگران از وضعیت آینده معیشت خود اعتراض کردند و راهی خیابانها شدند. اما نه کسی از مسولان به آنها دلیل این افزایش قیمت را صادقانه توضیح داده بود حتی خود مردم هم برای لحظه ای به چرایی این تصمیم و چگونگی واکنش به آن فکر نکردند.
البته اگر فی المثل وزیر نفت بیاید و از مزایای صرفه جویی در مصرف بنزین و کاهش مصرف حاملهای انرژی با مردم سخن بگوید که اگر به سیاق گذشته مصرف کننده بنزین باشیم طی دو سال آینده نیاز به واردات بنزین خواهیم داشت آنهم در شرایط تحریم شاید سرنوشتی مشابه وضعیت دارو و از آن بدتر به سراغمان بیاید! از فردایش به لطف برخی پوپولیستهای رسانه ای و توئیتباز باید پاسخگوی اختلاس خاوری و زنجانی تا گرانی نرخ آرایشگاه سرکوچه اقدس خانم و خارج نشینی عمه زاده بخشدار فلان بخش هم باشد!
چندی پیش خبر فرار مالیاتی۳۰ تا ۴۰ هزار میلیارد تومانی مردم (صاحبان مشاغل و... ) منتشر شد آنهم در شرایطی که مالیاتها ۵۳ درصد از کل بودجه کشور را به خود اختصاص داده است و به دلیل تحریمها درآمد حاصل از فروش نفت کاهش چشمگیری داشته است. با این همه نه کسی از مردم به این موضوع توجه داشت و نه حتی مسولان و نخبگان ! به قدری خبر فرار مالیاتی برای ما بی ارزش بود و هست که گویی این یک قانون نانوشته و یک اصل اقتصادی است! _درست مثل قیمت زمین و املاک که طی یک حرکت کاملا خودجوش مردمی اما بی منطق هرساله افزایش می یابد درحالی که هرچیز که کهنه و فرسوده شود از ارزش آن باید کاسته شود اما در اقتصاد غیر مولد دلالی ، ملاک و صاحب خانه بودن راه خوبی است برای نشستن در خانه و کسب سود و درآمد بدون هیچ زحمت و کار تولیدی از جیب هموطنان و یاران دبستانی ایام اعتراض! _
اگرچه فرار مالیاتی فی نفسه ریشه در منفعت طلبی افراد دارد و امریست محتمل در بسیاری از کشورها که عموما دولتها با وضع مجازاتهای سنگین مانع از آن میشوند اما بنظر میرسد در کشورما این اتفاق بیشتر ریشه در شکاف دولت_ملت داشته باشد اما نکته آن است که این شکاف و بی اعتمادی دست کم از زمان قاجار تا به امروز، علی رغم حاکمیت ساختارهای متفاوت ، بوده و گویی پایانی ندارد !
نکته قابل تامل آنجاست که از قضا مجموع رقم پرداخت کمک هزینههای معیشتی به مردم که قرار بود از درآمد حاصل از افزایش نرخ بنزین بوده باشد، بسیار نزدیک به رقم فرار مالیاتی سالانه ما مردم است یعنی چیزی حدود ۳۰ هزار میلیارد تومان!
طبیعی است وقتی همه به یک بیماری یا درد یا نقص مبتلا باشند کسی متوجه آن نمیشود، بقولی در شهری که همه میلنگند آنکس که راست راه می رود ، خود بیمار جلوه میکند. از همین رو وقتی بسیاری از مسولان خود در شرکتها و هلدینگهای اقتصادی بزرگ ذی نفع باشند و ملاک و صاحب سرمایه قاعدتا سخن از فرار مالیاتی مغایر منافع فردی است، به همین ترتیب بسیاری از توده های مردم ازجمله صاحبان مشاغل ، پزشکان، بازاریان و... نیز فرار مالیاتی برایشان یک امر عادیست.
البته طبقات ضعیف یا کارگران و برخی از اقشار طبقه متوسط مثل کارمندان که البته ناخواسته مالیاتها از درامدشان کسر میشود هم در آتش این گونه به ظاهر رندیها میسوزند؛ در واقع تر و خشک در آتش این دست زرنگیها باهم می سوزند.
این حرفها ممکن است چندان به مذاق حضرات ساختارگرا و آنها که درگیر بازی های جناحی هستند خوش نیاید و اصولا انتقاد از مردم، امکان جلوس بر اریکه قدرت را محدود میکند یا سهم از کیک قدرت را تقلیل میدهد پس باید به سیاق گذشته به دنبال تغییر ساختارها رفت تا شاید سرانجام از دل این رفتنها و آمدنها ساختار آرمانی ما نیز حاصل شود.
حال آنکه اگر قرار بود با اصلاح و تغییر یکسویه ساختارها دنیا گلستان بشود ، پیش از اینها باید حرکت سید جمال الدین اسد آبادی و میرزاتقی خان امیرکبیر به نتیجه میرسید و انبیا و اولیای الهی عمر و جانشان را میان مردم و برای اصلاح افکار و اندیشه ها و تغییر عادتهای غلط خلق الله صرف نمیکردند.