به گزارش پایگاه عدالت خواهان"با فرارسیدن ماه رمضان برنامه پرطرفدار ماهعسل قبل از افطار از شبکه سوم سیما پخش میشود که هر بار با سنتشکنی در ابراز و افشای برخی مسائل کاملاً خصوصی خانوادههای حاضر در جلسه، موجب اعتراضهایی در فضای مجازی شده است. افشای خیانت جنسی دو زوج طلاق گرفته در برنامه زنده آخرین شاهکار این برنامه بوده است. در این برنامه زوجی که دو سال قبل طلاق گرفته بودند، در برنامه حاضر شدند و آقای م. دلیل طلاق را خیانت جنسی خودش به همسرش دانست. متأسفانه اینگونه شکستن حریمها در رسانه ملی برای جذب مخاطب در حال تبدیلشدن به یک سنت است. درحالیکه یکی از صفات خداوند متعال، ستارالعیوب است، اما این برنامه با یکهتازی در حال افشای رازهای نگفته برخی از افراد برای جذب مخاطب میباشد. اما دکتر مجتبی ارحام صدر با تحلیل روانشناختی، از دریچهای دیگر به این برنامه نگاه کرده است. وی پخش برنامه «ماهعسل» را محصول نگاه تجاری به غم در رسانه ملی میداند.
گوشههای از متن دکتر مجتبی ارحام صدر در ادامه آمده است:
چند سالی میشود که برنامهای با مخاطب نهچندان کم در تلویزیون رسمی مملکت روی آنتن میرود. مجری جوانی با جذابیتهای بصری خاص و لحن و صدای مخملی و دکوراسیون و تنظیمات و میزانسنی که همگی بهدرستی کنار هم قرارگرفتهاند تا کارکرد مشخصی داشته باشند.
سمتوسوی کلی برنامه معلوم است. تریبون دادن به آدمهایی که گرفتاریهای نادر پیداکردهاند و در موقعیتهای دشوار قرارگرفتهاند.
اما در عمل همانگونه که در افکار عمومی هم مطرح است،اتمسفر غالب برنامهی ماهعسل اشک و آهوافسوس است!!
سازوکار اشکآلود
سوگ و سوگواری اگرچه واکنش نرمال و طبیعی انسانی و روانشناختی محسوب میشود اما اگر مکرر و پیچیده و عارضه دار شود، خود دشمن به یک گرفتاری بدل میگردد.
در مورد نقش و جایگاه متناقض سوگ در این فرهنگ تعمق چندانی نشده و اگر هم شده در حد تحلیل و توصیف مناسک و آداب آن بوده که حال و هوای مذهبی و تاریخی هم پیدا میکند.
برخی نوشتهها هم بهصورت یکسویه به نقش فیزیولوژیک سوگ در دستگاه روان انسان پرداختهاند.
سوگ ماهیتی پارادوکسیکال دارد، ازآنجاکه به بهانهی فقدان شکل میگیرد، حال و هوای سلبی پیدا میکند اما به نظر میرسد درجاهایی از زندگی روانی انسان میتواند نقش ایجابی هم ایفاء نماید..
درواقع فرایند سوگواری نوعی پردازش مجدد شناختی تجربهی دردناک فقدان است که اگر درست و کامل و نرماتیو به پیش رود، منجر به سازندگی و آفرینش در ذهنیت انسان میگردد و در خدمت تداوم و ساختاریابی روح و روان درمی آید.
از طرفی دیگر چنانچه مکانیسم سوگواری دچار مشکل شود به صورت توقف و سکته ای در مسیر التیام و بازیابی خلا و حفره ی ناشی از تجربه ی از دست دادن ابژه ی محبوب،عمل می کند و مسبب معضلات بعدی می شود.
ماه عسل بی قراری
ناخودآگاه جمعی ما با دیدن و پذیرفتن واقعیت موجود و حل مسئله ی آن مشکل دارد. ما مردمان بیشتر مایلیم دست و پا زنان از زیر مسئولیت ماندن و ادامه دادن با وضعیت واقعی و موجودمان شانه خالی کنیم و البته همواره مورد تعقیب واقعیت هم بمانیم.
در این زمینه و زمانه ی فرهنگی، برنامه ی ماه عسل با چاشنی های هیستریک اشک و آه و ناله از راه می رسد!!
هر هفته مردمان ما منتظرند تا سازندگان ماه عسل با بهانه ای غمناک که حواشی سینمایی و روایی آن هم تقویت شده به کنار بساط ماتم آنها بیایند.
ماتم در چنین فرهنگی، خودش نقش ابژه ی محبوب را بازی می کند و سوژه ی گرفتار ماه عسلی، دلتنگ سوگ و ماتم می شود و در واقع در عزای عزاگرفتن می نشیند!!
این سوژه ولع ماتم و اشک دارد و اگر روزی روزگاری حس فقد و فاقه نداشته باشد احساس خلا و پوچی می کند!!
ما دیگر در متن نیستیم بلکه در حاشیه های سوگوارانه، بی قرار و فراری از ملانکولیای دردناکی هستیم که ریشه در امر واقعی زیست بوم ما دارد.
سوگ طول کشیده و دائمی در سفره ی فرهنگی ما، تمام و کمال در خدمت تغافل و فرافکنی مسئولیت های بی تعارف ماست در سر و شکل دادن به وضعیت فعلاً موجود.
تجاری و تلویزیونی شدن غم
شادی و تفریح صنعت و گردش مالی خودش را دارد. با کارکردی که غم و ماتم در این جامعه پیدا کرده، طبیعی است که سوگواری هم صنعت خودش را داشته باشد.
برنامه ی ماه عسل تجارت و سودای اشک و آه می کند و با کمک تلویزیون کالای ماتم را می فروشد. رنگ و لعاب هنری و بصری هم در خدمت این ویترین است.
غمگینی و غمگساری در حال خرید و فروش است.هشدار