دیگر کسی نیست که متوجه یکبهدوهای آشکارِ بعضی آقایان با رهبر انقلاب نشده باشد اما انگار خیلی از بزرگان تصمیم گرفتهاند ببینند و بشنوند و سکوت کنند
به گزارش پایگاه عدالت خواهان"رهبر انقلاب اخیراً بهوضوح تأکید کردهاند برجام دستاورد مشخصی نداشته؛ سفر هیئتهای خارجی تا امروز ثمری به بار نیاورده؛ و شش ماهی که گذشته مدتزمان کمی نبوده اما منافع برجام دیده نمیشود... اما آقای رئیسجمهور با اعتمادبهنفسی مثالزدنی در کهکیلویه دربارهی برجام تأکید میکنند که «ملت ایران با رهنمودهای رهبر فرهیخته و بزرگوارش توانست پیروزی سیاسی و تاریخی به دست آوَرَد!» در حقیقت رهبری برجام را حتی پیروزی هم نمیدانند چه رسد به اینکه «پیروزی تاریخی!» بدانند؛ و آقای روحانی با صدایی بلند تکرار میکنند که نهتنها برجام یک پیروزی تاریخی است بلکه ضمناً محصول رهنمودهای رهبری است! واقعاً مشخص نیست با انتساب یک پیروزی به شخصی که خودش آن پیروزی را قبول ندارد چه کسی قرار است قانع شود! توقع دارند مردم قضاوتهای اعلامشدهی رهبری دربارهی برجام را باور کنند یا پیروزیهایی(!) که به نظرِ دولت بهدستآمده؟! آیا ممکن نیست کسانی اینگونه رفتارها را نوعی تشویشِ خواسته یا ناخواستهی اذهان عمومی در ابعاد کلان و ملی تلقی کنند؟!
فلانی دارد جواب فلان حرفِ آقا را میدهد!
در زمانهای هستیم که مردم مدام تلاش میکنند امید خود را از دست ندهند؛ و شوربختانه هرروز شاهد پینگپنگِ نظریِ جسورانهی برخی شخصیتها با سکاندارِ انقلاب هستند! یعنی انگار بعضیها منتظرند حضرت آقا چیزی در نقد ایدههایشان بگویند؛ تا به فاصلهی چند روز، جامعه را با واکنشهای علنیِ خود حیرتزده کنند. دیگر کسی نیست که متوجه یکبهدوهای آشکارِ بعضی آقایان با رهبر انقلاب نشده باشد اما انگار خیلی از بزرگان تصمیم گرفتهاند ببینند و بشنوند و سکوت کنند و با شکسته شدنِ علنیِ «اعتباری که فهمِ مسلطِ رهبر انقلاب داشت» کنار بیایند.
حضرات یکلحظه پیش خودشان فکر نمیکنند رهبر صبوری که جلوی چشم مردم با او میدهند و میگیرند؛ قرار است در یکلحظهی حساس بتواند ملت را به نقطهای خاص و سرنوشتساز بکشاند. این آقایان گرچه اکثرشان درس سیاست بینالملل خواندهاند اما آنجایش را حتماً یادشان رفته که طبق ایدهی نوکلاسیکهای منتقدِ کنت والتز[1]، در وضعیتِ رقابت شدید میان قدرتهای منطقهای، هرگونه کاهش در«ظرفیتِ بسیج عمومی امکانات» میتواند دولتها را - در مقابله با تهدیدات - به انتخابِ استراتژیِ «تکرارهای پرهزینه» وادار کند. سادهاش اینکه؛ اگر خدایناکرده اعتبار و توان بسیج کنندگیِ استراتژیکِ رهبر گرانقدرمان با کودکصفتیِ بعضیها آسیب ببیند و مدعیان نیز نتوانند قدرتِ تودههای بزرگ مردم را در روز مبادا بسیج کنند؛ در مقابل تهدیداتِ متنوع، مجبور خواهیم شد با استراتژیهای نامتناسب و «تکراری» از منافع حیاتی کشور حراست کنیم! اینکه «یکی رهبری بگویند و یکی هم آقایان جواب دهند» در ظاهر شاید جالب و جذاب و خبری و هیجانانگیز به نظر برسد؛ اما و صد اما که فردایی در راه است که حضرات برایش هیچ پیشبینی مشخصی ندارند.
جوابِ رئیسجمهور را ندهید!
روشن است کسانی که جواب دادنِ علنی به قضاوتهای رهبری، مجادلهی علنی و رسانهای با ایشان، و بدتر از همه، «موازنهی تأثیراتِ کلام ایشان بر افکار عمومی» را در پیش گرفتهاند حق ندارند توقع داشته باشند کسی این کار را در قبال خودشان نکند! روزنامهها را به عزاخانه تبدیل کردهاند که چرا یک امامجمعه از هزاران امامجمعه، یک مورخ از هزاران مورخ، و یک نمایندهی دلسوز از 290 نماینده مجلس به آقای روحانی معترض شدهاند! توگویی معترضانی که عدهای کاملاً معدودند و صدایشان به هیچ جا نمیرسد نیز باید ساکت و خفه شوند تا احساس فتحالفتوحِ برخی آقایان مخدوش نشود! اولاً «آزادی بیان» اگر شترسواری هم بود، دولادولا نمیشد(!) ثانیاً آن روز که از پینگپنگِ نظریِ آشکارِ آقایان با رهبر انقلاب شاد و سرخوش میشدند و محافلشان گرم بود باید فکرِ رفتاری که باب میشود میافتادند. تازه یادشان افتاده از معدودی امامان جمعه شاکی شوند(!) حالآنکه جامعهای که قضاوتها و رهنمودهای رهبرش احترام نداشته باشد و در تریبونهای رسمی، جوابِ هشدارهای او داده شود و از تأثیر کلامش بر مردم کاسته شود؛ تکلیف بقیه سرانش روشن است. خودشان را پشت مفاهیم کشداری مثل «ارادهی ملت» قایم میکنند و نالهی گوشخراش سر میدهند که به «نماد ارادهی ملت» توهین شده است! توگویی رهبر انقلاب نماد باورها و اعتقادات ملت نبودند وقتیکه در تریبونهای رسمی به فهمهای راهگشای ایشان «حملههای هوشمندانه و غیرمستقیم» میشد و برخی مسئولین طوری وانمود میکردند که انگار رهبر انقلاب نمیدانند چه خبر است و آنها میدانند! بعضی دقیقاً در وضعیتی که انتظار میرفت «باهوش» باشند و رهنمودهای خیرخواهانهی رهبری را دستمایهی اصلاحِ رفتار خود کنند و منفعت ببرند؛ تریبونهای خود را دستمایهی خنثی کردنِ تأثیراتی کردهاند که قرار است رهنمودهای رهبری روی جامعه بگذارد! شوربختانه خیلی از بزرگان هم این واقعهی کمسابقه در انقلاب اسلامی را مدتهاست میبینند و هنوز سکوت را ترجیح میدهند.
چند کلمه با آقای دکتر
جناب آقای روحانی! اجازه ندهید برخی بهظاهر حامیانِ خبیث، مردم را در انتخابِ بینِ شما و رهبر انقلاب قرار دهند! خدا میداند این به ضرر شماست؛ و خدا میداند دلسوزانِ واقعیِ شما دلواپستان هستند؛ معلوم هم نیست چقدر فرصت دارید. وقتی رهبری بهوضوح به مردم میگویند سفر هیئتهای خارجی هیچ تأثیر مثبتی برای کشور نداشته؛ تأکید مجدد شما روی سفر 350 هیئت اقتصادی به ایران - در سخنرانی کهکیلویه – کاملاً به ضرر شماست! نسبت به اطرافیانی که این ایدهها را مطرح میکنند تردید کنید. کسانی که شمارا در مقابل قضاوتها و هشدارهای علنی و صریحِ رهبر انقلاب قرار میدهند دوستِ شما نیستند جناب آقای رئیسجمهور! بعضی از روزنامهها و نشریاتی که این روزها خودشان را حامی شما جا زدهاند و شبانهروز برایتان سینه چاک میکنند؛ در انتخاب 92 تا لحظاتِ آخر نامزد دیگری داشتند؛ امروز هم مطمئن نیستند حامی شما بمانند یا نه! یادتان نرود که تجدیدنظرطلبهای فتنهگر و زندان رفتههای 88 مملو از کینهاند و از علنی شدنِ شکاف میان ایدههای شما و قضاوتهای رهبری نهفقط لذت میبرند بلکه تغذیه میکنند! یادتان نرود که علنی شدنِ فاصلهی قضاوت شما با قضاوت رهبر انقلاب قرار نیست برایتان «رأی آوری!» داشته باشد. هرکس این ایده را نزد شما مطرح کرد؛ تردید نکنید مایل به رئیسجمهور شدنِ دوبارهی شما نیست!
[1] - کنت نیل والتز در نظریه سیاست بینالمللِ خود فرض کرده بود که قابلیت مواجهه کشورها با تهدیدات «یکسان» است! این ایدهی او منتقدان فراوانی ازجمله نوکلاسیکها داشت. آنها معتقد بودند نه قابلیت مواجهه کشورها با تهدیدات یکسان است و نه در عمل واکنشهای یکسانی رخ میدهد. نوکلاسیکها دولتها را با توجه به میزان رقابت خارجی و میزان ظرفیت بسیج امکانات داخلی ناچار میان یکی از سه استراتژیِ تقلید، تکرار و یا نوآوری میدانستند. ازنظر آنها وقتی دولتی درگیر رقابتهای شدید خارجی است، کاهش توان بسیج کنندگیِ داخلی او را مجبور به انتخاب استراتژی تکرار از نوع پرهزینهی آن میکند. حداقل خطر استراتژی تکرار در برابر تهدیدات این است که مشتِ کشورِ مربوطه نزد دشمنانش باز است و واکنش او به تهدیدات «قابل پیشبینی» است!