به گزارش پایگاه عدالت خواهان"
- رأی بالای رقیب دولت فعلی و پیروزی با درصد کم روحانی، حامل پیامهای مهمی برای دولت روحانی است. ابتدا روحانی باید فرصت طلایی وجود یک رقیب قوی با ۱۵ میلیون هوادار را قدر بداند. جریانی که 15 میلیون طرفدار دارد، قطعاً مطالباتی نیز دارد که این جریان میتواند صدای بخشهایی از جامعه که در اثر سیاستهای اشتباه دولت لطمه دیدهاند را بهخوبی منعکس کند؛ بنابراین اگر آقای روحانی به سربلندی ایران اسلامی میاندیشد، باید از تشکیل و تثبیت یک رقیب سیاسی قدرتمند استقبال کند. در این زمینه میتوان به پیشنهادها و تجربیات دکتر قالیباف و آیتالله رئیسی در دو نهاد بسیار تأثیرگذار برای تأمین اشتغال اشاره کرد. انتظار این است دکتر روحانی همه درگیریهای لفظی و کلامی را که در رقابتهای انتخاباتی ردوبدل شد را کنار گذاشته و از این فرصت پیشآمده نهایت استفاده را برای اعتلای زندگی مردم به کار گیرد. موضوعی که در دوره اول ریاست جمهوری حسن روحانی فقط دشمنی با شهرداری بود، می تواند به شهرداری به عنوان شریک دولت برای تامین اشتغال و هم افزایی بیشتر نگاه کند.
- یکی از اصلیترین تعهدهای دو کاندیدای اصولگرا، تأمین اشتغال و رفع بیکاری در کوتاهمدت و بلندمدت بود. امری که رهبر معظم انقلاب نیز مکرر بر آن تأکید داشتهاند. حال که رقابتهای انتخاباتی تمامشده است، حسن روحانی باید در اولین فرصت جلسات بررسی ابزارهای تأمین سالانه 900 هزار شغل (بر اساس برنامه ششم توسعه) را برگزار و نتایج آن را به اطلاع مردم و رهبری برساند. مردم در کوتاهمدت و بلندمدت نتایج عملکرد دولت را از روحانی میخواهند که در صورت تخطی، دولت روحانی آخرین دولت اصلاحطلبی در ایران خواهد بود و هرگز مورد اعتماد مردم قرار نخواهد گرفت.
- یکی دیگر از پیامهای 15 میلیون رأی رقیب حسن روحانی، خواستهها و انتظاراتی است که دولت در 4 سال اول برآورده نکرد. ازجمله این موارد، وجود کابینه اشرافی بود که بدون توجه به وضعیت معیشتی قاطبه مردم، در حال کاسبی از رانتهای موجود در بدنه دولت بودند. لذا ترمیم کابینه دوم، بهویژه در مورد بخشی از مدیران اقتصادی، قدم اول برای دستیابی دولت به عملکرد مناسبتر و کسب محبوبیت بیشتر است.
- مهمتر از همه، لازم است شخص آقای روحانی توجه داشته باشد که رأی حدود ۱۵ میلیون ایرانی به رقیب ایشان، عمد تا ریشه در اعتراض به «فقر» و «نابرابری» و «فساد» دارد؛ بنابراین اگر در دولت نخست، مأموریت کلیدی آقای روحانی بر حل مشکلات سیاست خارجی متمرکز بود، لازم است مأموریت دولت دوم ایشان بهطور مشخص بر «تولید اشتغال» و «توانمندسازی گروههای کمدرآمد» و «طراحی ساختارهای افزاینده شفافیت اقتصادی» متمرکز باشد. زمانی که دکتر قالیباف موضوع 4 درصد و 96 درصد را مطرح کرد، باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا دکتر روحانی قصد ورود به این موضوع را دارد یا نه؟ برای مثال حذف یارانه ثروتمندان و ترمیم سیستم مالیات گیری ازجمله مواردی هستند که میتواند در ایجاد عدالت اجتماعی مؤثر باشد.
درمجموع باید تأکید کرد، حسن روحانی دیگر فرصتی برای تکرار گذاشته تلخ برای ملت ایران را ندارد، وی باید در اولین فرصت تکلیف هدفمندی یارانهها، تکلیف مسکن، تکلیف ورشکستگی صنایع تولیدی، تکلیف رابطهاش با استان قدس شهرداریها و بهویژه شهرداری تهران، تکلیفش با موج بیکاری و تعطیلی صنایع، تکلیفش با سرمایهگذاریهای خارجی، تکلیفش با تحریمهای باقیمانده، تکلیفش با ورشکستگی بخش کشاورزی، تکلیفش با جریان اشرافی که در بدنه دولت ریشه دوانیدهاند و در قالب وزیر و وکیل و ... از رانتهای گسترده اطلاعاتی برخوردار هستند را مشخص کند. اگر حسن روحانی پاسخ مناسبی برای این مطالبات نداشته باشد، طومار جناح اصلاحطلب برای همیشه بسته میشود.