به گزارش پایگاه عدالت خواهان" «تمامي گزينهها روي ميز است». اين جملهاي است كه براي مردم ايران آشناست و ترجيع بند بسياري از سخنان مقامات امريكايي در خصوص پرونده هستهاي بوده است. در حقيقت اين جمله پنهان كردن تهديد به حمله نظامي مستقيم در لفافهاي از استعاره است تا همواره سياست ابهام حفظ شود.
اين سياست ابهام به امريكاييها در دوران مذاكرات هستهاي كمك ميكرد تا بتوانند هزينه شكست مذاكرات در نظر ديپلماتها و مسئولان ايراني را چنان بالا ببرند كه هر گونه مقاومت احتمالي در مقابل زيادهطلبيها در مذاكرات مساوي با آغاز جنگ در نظر گرفته شود.
تأثير چنين سياستي را ميتوان در سخنان حسن روحاني رئيسجمهور اسلامي ايران ديد. وي در يك گفت و گويي به اين نكته اشاره ميكند و به نقل از اولاند رئيسجمهور سابق فرانسه ميگويد: در سال 2012 قدرتهاي جهاني در حال مذاكره براي حمله به ايران بودند.
اگر بخواهيم تنها به اخبار رسانهاي اتكا كنيم، اين سخن تا حدودي به واقعيت نزديك است اما تاملي در مسائل ميداني به خوبي نشان ميدهد كه سخنان اولاند تنها يك گزافه گويي بوده است.
تهديد نظامي باز هم به ادبيات امريكاييها باز ميگردد
پس از انعقاد تفاهمنامه هستهاي بين ايران و كشورهاي 1+5 سطح تهديدات نظامي عليه ايران به طرز چشمگيري كاهش يافت، اما با به قدرت رسيدن ترامپ استفاده از گزينه نظامي به عنوان يك ابزار فشار عليه ساير كشورهاي مستقل دنيا حتي ونزوئلا نيز بار ديگر به صحنه سياست خارجي اين كشور بازگشته است.
مروري بر ادبيات دونالد ترامپ نشان ميدهد كه بدون شك در صورت تشديد رفتار غيرمسئولانه امريكا عليه ايران و خروج اين كشور از برجام بار ديگر «تهديد نظامي» به سخنرانيهاي رئيسجمهور امريكا باز خواهد گشت. واضح است كه چنين تهديدهايي بيش از آنكه ارزش نظامي داشته باشد با هدف تأثيرگذاري و مرعوب كردن طرف مقابل انجام ميشود.
متأسفانه نگاهي كوتاه به برخي سخنان و اظهارنظرهاي فعالان سياسي چه درمطبوعات و چه در رسانهها به خصوص در سال 90 تا 92 نشان ميدهد كه اين راهكار تا حدودي جواب داده و بحث حمله نظامي به عنوان يك اتفاق واقعي در نظر گرفته شده است.
جالب اينجاست كه حتي در انتخابات رياست جمهوري ارديبهشت سال جاري برداشته شدن سايه جنگ از سر كشور با امضاي برجام به عنوان يكي از شعارهاي تبليغاتي يكي از كانديداها بيان ميشود.
حالا سؤال اينجاست كه آيا اين تهديدات نشاني از واقعيت دارد يا اينكه بايد نگاهي دوباره به شرايط امريكاييها براي اجرايي كردن آنها بيندازيم.
حضور مردم بيمه نظام است
واقعيت اينجاست كه حتي در دوران اوج تهديدات امريكاييها عليه ايران نيز انديشكدهها و شخصيتهاي صاحب نظر به اين حقيقت اذعان داشتند كه توان نظامي و قدرت داخلي ايران به هيچ عنوان اجازه چنين اقدامي را نخواهد داد.
يكي از مهمترين دلايل چنين استدلالي همبستگي و انسجام نظام جمهوري اسلامي ايران چه در سطح نخبگان و چه در سطح تودههاي مردم بوده است. حضور مردم در مقاطع حساس، مهمترين عنصر قدرت جمهوري اسلامي است. قيام مسلحانه نيروهاي ضدانقلاب در تهران، آمل، كردستان و تركمنصحرا و همچنين جنگ تحميلي هشتساله رژيم بعث صدام، فتنه تير ۱۳۷۸ و فتنه سياه ۱۳۸۸ از جمله مقاطع تاريخي بودند كه عنصر اصلي قدرت جمهوري اسلامي، يعني«حضور مردم در صحنه»، آن را بهسوي موفقيت راهبري نمودهاند.
رائول مارك گرخت، عضو ارشد انديشكده بنياد دفاع از دموكراسي در مقالهاي مينويسد: «براي تصور كردن سناريوهايي (همچون حمله نظامي) كه در آنها تهران تسليم غرب ميشود (كه مستلزم يك توافق اصلاحشده و مهار فعاليتهاي ايران است) بايد اين چنين تصور كرد كه بين سپاه پاسداران، رهبري و ديگر نخبگان ديني در ايران اختلاف پيش آيد و گروهي در ايران كه خواستار تسليم شدن به غرب هستند بر وفاداران انقلاب اسلامي ايران پيروز شوند. اين سناريو در صورتي عملي است كه تهران تصور كند واشنگتن از نظر نظامي آماده نابود كردن برنامه هستهاي و سپاه پاسداران است. اما با توجه به سياستهاي امريكا (امريكا در حالت جنگي قرار ندارد) و خصوصيات روحي نخبگان حاكم بر ايران احتمال اين امر بسيار كم است.
اين مسئله از سوي رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز مورد تأكيد قرار گرفت و ايشان حضور مردم در صحنه و يكپارچگي آنان با نظام جمهوري اسلامي ايران را يكي از مهمترين دلايل ثبات بالاي ايران عنوان كردند.
در كنار اين در طول سالهاي گذشته نه تنها توان دفاعي ايران رو به كاهش نرفته بلكه در سالهاي گذشته با سرمايهگذاري صورت گرفته توانمندي نيروهاي مسلح در حوزههاي گوناگون از جمله موشكي به شدت افزايش يافته است.
چرا امريكا ميتواند
انديشكده «امنيت نوين امريكا» در مقالهاي به افزايش توان نظامي ايران اشاره كرده و مينويسد: ايران براي اولين بار در تاريخ، قدرت نظامي كلاسيك خود را پيشرفته كرده است، بهطوري كه به آن اجازه ميدهد اهدافي را در فاصله صدها كيلومتري مرزهاي خود نابود كند. تعداد اندكي از كشورهاي جهان اين قدرت نظامي را دارا هستند. ايران ميتواند محاسبات را تغيير داده و توازن قدرت را در منطقه غرب آسيا بر هم بزند.
به عنوان مثال ايران توانسته است، ذخاير موشكهاي بالستيك خود را به صورت مداوم گسترش دهد، به گونهاي كه هم اكنون يكي از اصليترين دغدغههاي مقامات امريكايي سلاحهاي موشكي ايران است كه ميتواند به صورت يك سلاح راهبردي عليه رژيم صهيونيستي و پايگاههاي امريكايي مورد استفاده قرار بگيرد.
از سوي ديگر پيروزي ايران نيز در سطح منطقه توان راهبردي ايران را به شدت افزايش داده است. نيكلاس هراس دراينباره معتقد است كه ايران در حال حاضر به اوج نفوذ منطقهاي خود رسيده است. نفوذ اين كشور به درياي مديترانه بين مرزهاي اسرائيل و ناتو رسيده است... ايران هماكنون دهها هزار نظامي را در سوريه، عراق، يمن و ايران رهبري ميكند.
از طرف ديگر امريكاييها از محدوديتهاي خود در حوزه اقتصادي آگاهند و به اين حقيقت واقفند كه هر گونه تحركي عليه ايران ميتواند چنان هزينهها را براي اين كشور بالا ببرد كه ديگر براي اين كشور تحمل پذير نباشد.
انديشكده امنيت نوين امريكا در مقالهاي، درباره تأثيرات اين اتفاق بر اقتصاد جهاني اشاره كرده و مينويسد: آغاز جنگ نظامي بين اين كشور و امريكا، منجر به پيامدهاي ويرانگري بر اقتصاد جهاني خواهد شد بهصورتي كه فراتر از توان تحمل متحدان امريكا و خود امريكاييها خواهد بود.
انتخاب بر عهده طرف مقابل است
با چنين شرايطي آيا سزاوار است كه عدهاي در داخل در صورتي كه تهديد نظامي بار ديگر به گفتمان امريكاييها بازگردد، آن را جدي بگيرند. سخن گفتن از سايه جنگ با وجود دلايل آشكار و متقن درباره برتري ايران در حوزه نظامي بر امريكا تنها ميتواند از يك روحيه مرعوب سرچشمه بگيرد. روحيهاي كه همواره به دنبال كوتاه ترين و ساده ترين راه ممكن براي رفع تهديدات است. تحولات چند سال گذشته به خوبي نشان دهنده اين نكته است كه در صورت موثر واقع نشدن تهديدهاي نظامي امريكاييها به سرعت در حوزه ديپلماسي تسليم خواهند شد.
حال انتخاب با كساني است كه ميخواهند چشمان خود را بر اين واقعيت ببندند و بازهم تهديدات امريكاييها را جدي بگيرند يا اينكه رويكرد متفاوتي را در پيش بگيرند.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/