تاثیر انقلاب اسلامی بر فرهنگ عمومی باعث شد تا "نقش ها" باز تعریف شده و هر کسی نقش خود را متناسب با تاثیری که از مفاهیم و آموزه های مکتبی و یا علوم انسانی دیگر بهره برده و متناسب با آن دو رویکرد خود را تعریف نماید.
به گزارش "پایگاه عدالت خواهان ایران" حجتالاسلام احمدرضا احمدی رئیس سابق شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی گلستان با ارسال یاداشتی تحت عنوان کارایی تکلیف مداری یا وظیفه پنداری در سیل های اخیر؟ نوشت:
عده ای " نقش" خود را با صبغه الهییات و سیره معصومین علیهم السلام و برخی دیگر "نقش" خود را با آموزه های انسان محوری که برگرفته ازعلوم انسانی که در جهان مدرن مطرح است و مشخصا تحت عنوان "جامعه شناسی" تنظیم می نماید.
در علوم انسانی نهایت و غایت مسئولت افراد نسبت به هم "وجدانیات"است که یک جامعه مدنی را به رعایت حقوق متقابل توصیه کرده و وظایف حقوقی را تنظیم و متخلف را مجازات می نماید که البته آنچه که در حقوق فردی در علوم انسانی مورد تاکید است تقدم "حقوق من" بر "حقوق ما" است.
از منظر این مکتب از یک سو رفاه و آسایش حق من است و از سوی دیگر حق دیگران را باید محترم بشمارم ولی اگر دیگران مشکلی دارند به خودشان مربوط می شود و به تعبیری دیگر، "مشکل خودشان" است. این نگرش می گوید، من در برابر رفع مشکل دیگران تکلیفی ندارم و اگر در نظام اجتماعی قانونی وضع شود و مرا به وظیفه ای مامور کند در حد وظیفه قانونی اقداماتی می کنم و خارج از قرادادهای اجتماعی و قانونی، حتی وظیفه دیگری ندارم.
اما یک نگرش دیگری در مقابل این تئوری وجود دارد که مبانی و معارف الهی است و این نگرش مولفه های دیگری دارد.
۱.انسان در مقابل انسانهای دیگر وظایفی دارد و رعایت حقوق دیگران مطابق قرارداد اجتماعی و قوانین لازم الاجرا است.
۲.انسان در برابر مشکل همنوعان خود هم "مسئول" و "مکلف" است و همانند رابطه اعضای یک پیکر که اگر عضوی بدردی گرفتار آید دگر اعضای آن پیکر بی قرار گردند. انگیزه خدمت در این نگره "فرا مادی"است.
۳.تعلل و کوتاهی انسانها در مقابل مشکلات یکدیگر هم مجازات دنیویه دارد و هم مواخذه اخرویه. در نگره غیر الهی، به آخرت اعتقادی وجود ندارد تا به مواخذه معتقد باشد
۴.رفع و دفع فتنه از انسان دیگر، فراتر از یک وظیفه قانونی است بلکه علاوه بر وظیفه مندی، تکلیف شرعی است تا مشکلی را از انسان دیگر رفع و دفع کند و اگر اگر کسی چنین کرد و انسانی را نجات داد به مثابه احیاء یک عالم پاداش دارد و اگر تعلل بورزد گویا عالمی را ویران ساخته است که مجازات آن در دست خداوند است. و این همان نگرش جمعی است که مکتب اسلام به جماعت انسانی دارد برخلاف نگرش مکتب مادی انسان محورانه که به انسان و منافع فردی انسان معتقد است.
کسانی که در نجات دیگر آحاد جامعه در بحران سیلهای اخیر که "بر حسب وظیفه سازمانی" در میدان هستند با کسانی که بر حسب تکلیف در میدان قرار دارند متفاوت است و اگرچه هستندکسانی که علاوه بر وظیفه مندی، تکلیف مدار نیز هستند و چه بسا تکلیف مداری را بر وظیفه محوری مقدم می کنند، این افراد در توجه به گرفتاران، آرام و قرار ندارند.این نگرش هم به حسنات دنیویه نظر دارد و هم آخرت گراست. بسیجیان و گروه های جهادی و مردم غیرسازمانی که فرمانی از بالادستی دریافت نمی کنند تا وظیفه سازمانی را به انجام برسانند از جمله شاهد مثالهایی هستند که منطق پذیر است و یا کسانی که با حکم سازمانی به میدان آمده اند و حضور و همکاری در صحنه را تکلیف خود می دانند با دیگران بسیار متفاوت اند.
و همین تفاوت دیدگاه بود که در سیل گلستان افرادی حتی وظیفه محوری را رعایت نکردند،یا تعلل در انجام وظیفه کردند و یا اصلا ترک ماموریت نمودند.
اما افرادی بر حسب تکلیف مداری به محض اعلام پیام ولی امر مسلمین و نایب امام زمان علیه السلام حضرت آیت الله الظمی امام خامنه ای سر از پا نشناخته و بلادرنگ در منطقه آسیب دیده و سیل زده حاضر شدند و شب و روز در پی خدمت رسانی اند. چنانکه پیروزی ایران اسلامی در هشت سال دفاع مقدس،مرهون همین روحیه تکلیف مداری بوده است.
نتیجه ای که حاصل می شود.
هر آن کسی که بر حسب تکلیف در میدان عمل حاضر می شود تا هم به وظیفه عمل کند و هم به تکلیف شرعی خود بپردازد حضورش کارآمدتر و اثربخش تر است
ولی هر کسی که تنها بر حسب وظیفه محوری(سازمانی) به ماموریت اقدام می کند و احساس تکلیف نمی کند ممکن است به وظیفه مطابق عمل کند و ممکن است احساسی مکلف را در رفع و دفع مشل آسیب دیده گان نداشته باشد و درد آنان را درد خود نپندارد.
و کافی است عملکرد عوامل میدانی و تصمیم ساز در مدیریت بحران اعم از دولتی ها و نهادهای انقلابی و نیروهای مسلح و نیروهای مردم و غیره را با این سنجه در حادثه سیل زدگان در استانهای مختلف و مشخصا در استان گلستان را بسنجیم.
بدون اغراق از گفته های مردم،علمای حاضر در متن مشکلات سیلزدگان و نیروهای امدادگر در صحنه می توان ادعا کرد که بحران سیل در استان گلستان بطور اخص با روحیه تکلیف مداری عوامل، سامان یافته است؛ همان روحیه ای که در دفاع مقدس حاکم بود.