به گزارش پایگاه عدالت خواهان" اخباری درباره پیچیده شدن راز قتلهای سریالی گیلان، مرگ زن جوان، جند ماه بعد از پرتاب شدنش به کوجه توسط شوهر معتاد ، افشای راز جنایت در شب عروسی، میخوانید...
پیچیده شدن راز قتلهای سریالی گیلان/ همه کسانی که قاتل را میشناسند نگاهشان به او مثبت است
اهالی روستای «خشک اسطلخ» دراستان گیلان با گذشت چند روز از انتشار خبر دستگیری عامل قتلهای سریالی زنان گیلانی، هنوزازشنیدن این خبر شوکه هستند.
عامل قتلهای سریالی که فرزاد نام دارد و 40 ساله است، دراعترافهایش گفته با کمک زن صیغهایاش 7 زن را به خلوتگاه خود کشانده و بعد از سرقت طلا و جواهراتشان همگی را از پا درآورده است.هر چند بر اساس اعترافات صورت گرفته مرد جنایتکار، همسرش تنها در انتخاب و شکار طعمهها با شوهرش همکاری داشته و فقط شاهد یکی از قتلها بوده است اما زن وشوهر تا انجام تحقیقات تکمیلی درباره جزئیات بیشتر ماجرا همچنان تحت بازجوییهای فنی، پلیسی قراردارند.
در همین حال یکی از بستگان نزدیک متهم اصلی قتلها درباره مطالب انتشار یافته مبنی بر بازسازی صحنه قتل در روستای «خشک اسطلخ» گفت: «تا آنجا که ما اطلاع داریم هنوز بازسازی صحنه انجام نشده و مأموران قرار است بزودی برای تشریح صحنه قتل توسط قاتل به روستا بیایند.» وی گفت: «فرزاد تا کلاس اول راهنمایی درس خوانده و بعد از آن ترک تحصیل کرده بود. او در گذشته به ورزش «کونگ فو» میپرداخت و جوانی ریزاندام اما قوی بود.»وی اظهارداشت: «همسراول فرزاد پس ازطلاق به همراه دخترش که هماکنون 11 ساله است نزد خانوادهاش بازگشت وبا آنها زندگی میکند وآن طورکه شنیدهایم با اطلاع ازخبرجنایتهای سریالی بشدت شوکهاند.»
انگیزه جنایتهای سریالی
ازسوی دیگر شدت و قساوتی که قاتل سریالی هنگام ارتکاب قتلها ومثله کردن اجساد قربانیان به خرج داده است این فرضیه را مطرح ساخته که انگیزه واقعی قتل زنان تنها سرقت جواهرات آنها نبوده و ممکن است مسائل دیگری نیز دخالت داشته باشند که کارآگاهان هماکنون سرگرم تحقیق دراین باره نیزهستند.
دهیارروستای محل زندگی قاتل سریالی نیزبه خبرنگارحوادث «ایران» گفت: حدود 7 سالی میشد که فرزاد از روستا رفته بود. او هنگامی که در روستا زندگی میکرد بسیار مؤدب بود و آزارش به کسی نرسیده بود. همسر اولش نیز از خانواده سرشناس و موجهی بود که در یکی از مناطق اطراف ما ساکن هستند.او طی سالهای آخر زندگی در روستا با همسر و خانوادهاش مشکل پیدا کرده و سرانجام روستا را ترک کرد و حضانت دخترش نیز به همسرش رسید.
وی درباره اینکه به نظر میرسد این مرد تحت تأثیر اعتیاد به شیشه مرتکب قتلها شده باشد نیز گفت: شاید اینگونه باشد اما هنگامی که در روستای ما بود هنوز اعتیاد نداشت یا اگر هم معتاد شده بود، آنقدر شدید نبود که از ظاهر و چهرهاش قابل تشخیص باشد.
وی ادامه داد: خانواده فرزاد جزو ساکنان خوب وسرشناس روستا هستند و تاکنون کسی اتفاق ناخوشایندی را از آنها مشاهده نکرده است. اما شایعه شده که او تحت تأثیر خیانتی که همسر صیغهایاش به او کرده، با قصد انتقام از زنان مرتکب این جنایتها شده است اما هنوز در این باره نمیتوان به طور دقیق حرف زد و پلیس باید تحقیق کند.
یکی از اعضای شورای روستا نیز در این باره با اعلام اینکه روستا و ساکنانش هنوز در شوک این حادثه هستند به خبرنگار حوادث «ایران» گفت: «وقتی ماجرا را شنیدیم واقعاً شوکه شدیم. خانواده این مرد واقعاً انسانهای خوب و شریفی هستند. برادران او از شخصیتهای برجسته و صاحب مسئولیتهای مهم در استان هستند. پدرشان هم مرد زحمتکشی است که در این سالها کسی از او بدی ندیده است.»
یکی از همکلاسیهای سابق فرزاد نیز به خبرنگار ما گفت: من و او روزها و سالهای زیادی را با هم گذراندیم ولی درجوانی آدم بدی نبود. ما خاطرات خوبی از هم داریم. او وقتی برای کار به بندرعباس رفت بواسطه حضور یکی از نزدیکانش در کشتیرانی در آنجا کاری دست و پا کرده و مشغول شد. اما باور اینکه فرزاد دست به این جنایتها زده باشد برای همه ما شوک آور بود. او آدم خوبی بود. اهل شرارت و بدی به دیگران هم نبود. نمیدانیم بعد از جدایی از زن اولش برای او در ازدواج دوم چه اتفاقی افتاد که تبدیل به فردی جنایتکار شد و با آبروی خود وخانواده محترمش این چنین بازی کرد.
قاتل سریالی زنان سال 1387درحالی که 31 سال داشت، نخستین جنایت خود را مرتکب شده و بعد از قتل زن میانسال، جسدش را به انباری خانه پدریاش در روستای خشک اسطلخ برده و همانجا دفناش کرده بود. قتلهای دوم و سوم نیز در اردیبهشت و خرداد سال 1388 رخ داد که درجریان این جنایتها نیز دو زن دیگربه شیوه مشابه کشته شدند. اما همزمان با تولد فرزند این جنایتکار، تا حدود 4 سال قتلهای سریالی متوقف شد اما در سال 1395 بار دیگر جنایتهایش را از سرگرفت و این بار طی یک سال 4 زن را پس از ریختن طرح دوستی کشت. فرزاد با اینکه با جابهجاییهای مداوم محل زندگیاش سعی داشت ردی از خود بر جا نگذارد سرانجام فروردین 96 در تله پلیس گرفتار و به همراه همسر صیغه ایاش در یکی از محلات شهر رشت بازداشت شد. او تاکنون به قتل هفت زن اعتراف کرده و پلیس را به محل دفن اجساد قربانیانش برده است.با این حال تحقیقات تخصصی همچنان ادامه دارد.
مرگ زن جوان، جند ماه بعد از پرتاب شدنش به کوجه توسط شوهر معتاد
روز 30 فروردین امسال، بازپرس کشیک جنایی پایتخت درتماس مأموران پلیس، ازمرگ مرموز زن 29 سالهای در بیمارستان امام خمینی(ره) با خبر شد.
برادرقربانی ماجرا به پلیس گفت: «دامادمان عامل مرگ خواهرم است. بهرام که حشیش مصرف میکند چند ماه قبل با خواهرم درگیر شد و او را از طبقه چهارم خانهشان به پایین پرتاب کرد. خواهرم روی ماشینی که درست مقابل ساختمان پارک شده بود افتاد و او را بلافاصله به بیمارستان بردیم. این حادثه باعث شد که به ستون فقرات و نخاع خواهرم بشدت آسیب وارد شود. بعد از درمان، خواهرم را به خانه بردیم اما بهرام، خواهر و مادرم را تهدید کرد که از او شکایت نکنند.28 فروردین پس از چند ماه درمان، حال خواهرم بد شد و او را دوباره به بیمارستان منتقل کردیم و دو روز بعد هم او به علت صدمات وارده فوت کرد.حالا هم از دامادمان شکایت داریم چراکه او باعث مرگ همسرش شده است.»
به دنبال اظهارات مرد جوان، بازپرس محسن مدیر روستا از شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران درخواست تحقیق از شاهدان، بهرام و تحقیقات بیشتر از برادر زن جوان را صادر کرد. پیکرزن جوان نیزبرای تعیین علت دقیق مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.
افشای راز جنایت در شب عروسی
ساعت 4:15 بامداد روز ششم اسفند 95 آتش گرفتن یک خودرو در خیابان ری به کلانتری 116 مولوی اعلام شد و پس از فرونشاندن شعلههای آتش توسط مأموران آتشنشانی، مأموران با جسد سوخته یک مرد روی صندلی عقب خودرو روبرو شدند
بلافاصله موضوع به قاضی کشیک دادسرای ویژه قتل تهران خبر داده شد و کارآگاهان جنایی درباره این جنایت به تحقیق پرداختند.پرونده مقدماتی با موضوع «قتل عمد» تشکیل شد.
در شرایطی که به علت شدت سوختگی امکان شناسایی هویت جسد وجود نداشت، کارآگاهان با بررسیها پی بردند این خودرو از نوع پژو پارس و متعلق به جوانی بهنام نادر «30 ساله» که آن را به صورت قولنامهای خریده است.
با شناسایی خانواده نادر، آنها در بازجویی گفتند: پنجم اسفند ماه پس از مراسم عروسی یکی از بستگان، نادر عنوان کرد قصد دارد به منزل پسرعمه پدریاش به نام بابک «40 ساله» برود و بعد از ما جدا شد.با توجه به اظهارات خانواده نادر (مقتول)، تحقیق از مظنون در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت و او با تأیید این موضوع گفت: نادر در پایان مراسم عروسی به خانه ما آمد و قرار بود آن شب در منزل ما بماند اما حدود ساعت 2 بامداد فرد ناشناسی با او تماس گرفت و نادر هم پس از این مکالمه تلفنی از ما خداحافظی کرد و رفت. دیگر اطلاعی از او نداشتیم تا اینکه از طریق خانوادهاش در جریان مرگش قرار گرفتیم و باخبر شدیم که جسدش در داخل خودروی سوخته پیدا شده است.
اعتراف به قتل
هرچند بابک و همسرش در طول تحقیقات انجام شده مدعی بودند که فردی ناشناس با نادر (مقتول) تماس گرفته و پس از این تماس از خانه آنها بیرون رفته است ولی کارآگاهان پی بردند این زن و شوهر راز قتل نادر را پنهان میکنند به همین خاطربا هماهنگی بازپرس هر دو روز 26 فروردین دستگیر شدند و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ انتقال یافتند.
سرانجام روز دوشنبه، همسر بابک، مریم (35 ساله) لب به اعتراف گشود و به ارتکاب جنایت توسط شوهرش اعتراف کرد.مریم گفت: شب حادثه برادرم قدرت «45 ساله» به خانه ما آمده بود و قصد داشت فردای آن شب به شهرستان برود. زمانی که شوهرم مرتکب قتل شد، او هم ناگزیربه همسرم کمک کرد تا جسد نادر را از خانه بیرون ببرند ولی آن شب کسی از حضور برادرم در خانه ما اطلاعی نداشت.
با توجه به اعتراف مریم، برادرش قدرت نیز دستگیر شد و پس از انتقال به اداره دهم و مواجهه حضوری با خواهرش، اظهارات مریم را تأیید کرد.بابک که پس از رویارویی با همسرش و برادر او چارهای جز اعتراف و بیان حقیقت نداشت، به صراحت به کشتن نادر اعتراف کرد.بابک به کارآگاهان گفت: آن شب پس از بازگشت از عروسی، نادر به خانه ما آمد و با برادرزنم داخل اتاق پذیرایی خوابیدند و من و همسرم، به همراه پسر 9 سالهمان داخل اتاق خودمان خوابیدیم. حدود ساعت 2 بعد از نیمه شب بود که پسرم مرا از خواب بیدار کرد و خواست او را به دستشویی ببرم. از اتاق خواب بیرون آمده بودم که ناگهان متوجه سر و صدای داخل اتاق دیگر خانه شدم. ابتدا تصور کردم که دزد آمده؛ به آهستگی خودم را به داخل اتاق رساندم اما در کمال تعجب با نادر روبرو شدم که در حال سرقت طلاجات همسرم بود. شنیده بودم که نادر درگیر مواد است اما باور نمیکردم. آن شب زمانی که همسرم طلاهای خود را داخل کمد دیواری میگذاشت، نادر از محل دقیق آنها اطلاع پیدا کرده بود. با دیدن صحنه سرقت بسیار عصبانی شده؛ با نادر درگیر شدم و در یک لحظه با طنابی که داخل اتاق بود او را خفه کردم. بعد با کمک برادرزنم جسدش را روی صندلی عقب خودروی خودش قرار دادیم و به خیابان ری منتقلش کردیم و در تاریکی سحرگاه خودرو نادر و جسدش را با بنزین به آتش کشیدیم و به خانه برگشتیم.
سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ با شرح این ماجرا گفت: با توجه به اعترافات صریح متهمان، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده صادر شد و هر سه متهم جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم( ویژه قتل) قرار گرفتند.