انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي از جهات مختلفي قابل تامل، نقد و بررسي است که به برخي از آنها ميپردازيم:
1. اولين انتخابات پس از فتنه
از آنجايي که انتخابات نهم اولين انتخابات پس از فتنه بود بيم آن ميرفت که فتنه گران آن را با چالشهاي امنيتي مواجه کنند؛ زيرا برنامههاي برون مرزي و داخلي دشمن براي ايجاد ناامني در مرکز و در شهرهاي دور دست طراحي شده بود و رهبر عزيز انقلاب نيز در نماز عيد فطر نسبت به آن هشدار داده بودند، ولي خوشبختانه با هوشياري مسؤولان و بصيرت ملت ايران هيچگونه نا امني در کشور گزارش نگرديد.
2. تاثير منفي دو تحريم
در اين انتخابات، دو تحريم هماهنگ براي شرکت نکردن مردم اعمال شد که هر دوي آنها اثر معکوس به جا گذاشت. تحريم همه جانبه اقتصادي از سوي امريکا و اروپا و تحريم انتخابات از سوي مدعيان اصلاحات. آنها تصور ميکردند تحريم انتخابات از سوي اصلاح طلبان موجب سردي صحنه رقابت در انتخابات ميشود و مشارکت به شدت کاهش مييابد. تحريمهاي به خيال خودشان فلج کننده نيز کشور را به بحران اقتصادي ميکشاند و در نتيجه به دليل نارضايتي عمومي و سرد بودن فضاي رقابت، مردم به صحنه نخواهند آمد. در اين صورت ميتوان از نگاه آنان مقبوليت نظام اسلامي را به چالش کشيد و آن را از چشم مردم منطقه که اين نظام را مدل و الگوي خود ميدانند، انداخت. حضور حداکثري مردم در اين انتخابات به رغم اينگونه تحريمها شکست سنگيني براي هر دو دسته از تحريم کنندگان بود و بيداري قابل تحسين اين ملت را به رخ جهانيان کشيد. البته از فوايد اين تحريمها روشن شدن همگامي مدعيان اصلاح طلبي با دشمن بود؛ چرا که اگر در گذشته ابهامي وجود داشت و با زحمت ميبايست آن را اثبات کرد امروز پس از نشست مشترک امريکاييها و اصلاح طلبان در پايگاه بگرام و تصميم بر تحريم انتخابات، همه چيز روشن و معلوم شد که آنها از چه کساني دستور ميگيرند. بنابراين اگر تاکنون درباره وابستگي اين گروه براي کساني ترديدي وجود داشت، در اين انتخابات اين ابهام کاملا برطرف گرديد.
3. خروج مدعيان اصلاحات از گردونه نظام
گرچه برخي اصلاح طلبان بي تابلو در انتخابات شرکت کرده بودند و بعضا با تابلوهايي مانند اصلاح طلبان مردمي و جبهه مردم سالاري به صحنه رقابتهاي انتخاباتي وارد شدند ولي همه ميدانند که جريان اصلي آنها و افراد اتاق فکرشان انتخابات را تحريم کرده بودند. حضور گسترده مردم در انتخابات نشانگر آن بود که اصلاح طلبان، در کشور جايي ندارند؛ چرا که مردم به دعوت آنها وقعي ننهاده بلکه پرشورتر از گذشته به پاي صندوقها آمدند. بنابراين، براي پرشور شدن انتخابات، نيازي به بهره گرفتن از اپوزيسيون نيست، بلکه ميتوان با رقابتي سالم در خانواده نظام به مشارکت حد اکثري دست يافت.
4. چرا محمد خاتمي راي داد؟
برخي معتقدند در ميان مدعيان اصلاحات آقاي خاتمي از تعقل بالاتري برخوردار است. وي قبلا گفته بود که اگر بتوانيم مشارکت مردم در انتخابات را به زير 30درصد برسانيم براي ما بزرگترين پيروزي است هر چند نامزدهاي ما وارد مجلس نشوند. او تصور ميکرد که با اعمال تحريمها و تحريم انتخابات، خواست وي محقق خواهد شد؛ به همين دليل در اوايل وقت راي نداد و درست در زماني که حضور حد اکثري مردم بر همگان اثبات شده بود، براي اينکه از قافله عقب نماند راي داد تا اينگونه وانمود کند که مشارکت حداکثري مربوط به اصولگرايان نبوده است.
5. ترس بي دليل از مدعيان اصلاحات
از دو نکته فوق استفاده ميشود که ترس برخي اصولگرايان درباره پيروزي اصلاحطلبان در انتخابات چندان بجا نبوده است. تعدد نمايندگان اين جريان در استانها و شهرستانها 35 نفر و در تهران صفر برآورد ميشود. اين درحالي بود که عمدهترين دليل برخي تحليلگران بر ضرورت وحدت جبهه پايداري انقلاب اسلامي با جبهه متحد را خطر پيروزي جريان اصلاح طلبي و انحرافي ذکر ميکردند و احتمال وقوع دوم خرداد ديگري را به رخ جبهه پايداري ميکشيدند!
6. پيام به نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري يازدهم
يکي از پيامهاي مهم اين انتخابات به کساني بود که بيش از 2 سال است خود را براي انتخابات رياست جمهوري يازدهم آماده کرده اند؛ آنها تصور ميکردند که در تهران راي اول را دارند و در کشور نيز از آراي بالايي برخوردارند. انتخابات اخير نشان داد که نمايندگان آنها از چه مقدار اعتبار برخوردارند و شايد چنان چه نمايندگان فرد مورد نظر در ليست جبهه متحد وجود نداشتند آن ليست از اعتبار بيشتري برخوردار ميگشت. بنابر اين از هم اکنون سرنوشت اين گونه افراد در انتخابات آتي رياست جمهوري نيز روشن است.
7. حکمت تاسيس جبهه پايداري
اکنون بر همه روشن شده است که هم تاسيس جبهه پايداري بجا و بموقع بوده است و هم عدم اتحاد با جبهه متحد؛ زيرا چنان چه اين جبهه در عرصه رقابت انتخاباتي حضور نداشت، نه در صد مشارکت مردم در تهران به 48درصد ميرسيد و نه درصد مشارکت مردم در کل کشور در اين حد بالا قرار ميگرفت. در اينجاست که به عمق کلام مقام معظم رهبري پي ميبريم: آقاي مصباح عالمي است بصير به معناي حقيقي کلمه.
8. تخريب، نتيجه معکوس داشت
اين انتخابات هم مثل هميشه نشان داد که تخريب اثر معکوس باقي ميگذارد. جبهه پايداري انقلاب اسلامي در اين مدت مورد بدترين تخريبها قرار گرفت ولي براي حفظ وحدت و ارزشهاي انقلاب لب فرو بست و البته مزد آن را نيز دريافت کرد.
9. پول و تبليغات فقط کارساز نيست
انتخابات اخير نشان داد که پول و تبليغات گسترده حرف اول را نميزند، اين نکته را مردم فهيم تهران بهخوبي درک ميکنند؛ زيرا در مقايسه با برخي گروهها و اشخاص جبهه پايداري تبليغات گستردهاي نداشت. تبليغات اين جبهه بيشتر به صورت پخش بروشور و کف دستي بود که آن هم به اندازه کافي پخش نگرديد. بسياري از کساني که ميخواستند به ليست پايداري راي بدهند به سختي ليست را تهيه ميکردند. در عين حال 4 تن از نامزدهاي جبهه پايداري در دور اول به مجلس راه يافتند و 24 تن از آنها به دور دوم رسيدند.
10. نيازي به لسيتهاي تلفيقي نيست
آخرين نکته اين که برخي از دلسوزان و اصول گرايان به دليل ترس از پيروزي اصلاح طلبان اقدام به تهيه ليستهاي مشترک کردند، اکنون که در مرحله دوم انتخابات چنين خطري وجود ندارد ديگر نيازي به تهيه ليستهاي تلفيقي نيست؛ زيرا اکثر قريب به اتفاق نامزدها از دو جبهه اصول گرايي هستند پس شايسته است به شعور مردم احترام بگزاريم و سليقه آنها را به نظاره بنشينيم.
11. با توجه به تنگتر شدن ميدان رقابت، و رقابت ميان دو جبهه اصولگرايي سعي کنيم در دام شياطيني نيفتيم که ميخواهند ميدان رقابت سالم را به ميدان جنگ تبديل کنند و رشد اصولگرايي را به چالش بکشند. بنابراين بياييم به جاي تبليغات منفي، اثباتي تبليغ کنيم و نشان دهيم که شيفتگان خدمتيم نه تشنگان قدرت. در پايان انتخابات نيز تابع نتيجه قانوني باشيم و به دوستان پيروز، خالصانه تبريک بگوييم و نشان دهيم که ميشود رقابت را به رفاقت تبديل کرد. قاسم روانبخش