گرچه بعض کج فهمان بىاطلاع از رژیم حکومت اسلامى و ازمسائل سیاسى حاکم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طورى وانمود کردهاند (و باز هم دست برنداشتهاند) که اسلام طرفدار بى مرز و حد سرمایه دارى و مالکیت است و با این شیوه که با فهم کج خویش از اسلام برداشت نمودهاند، چهره نورانى اسلام را پوشانیده و راه را براى مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده که به اسلام بتازند، و آن را رژیمى چون رژیم سرمایه دارى غرب مثل رژیم آمریکا و انگلستان و دیگر چپاولگران غرب به حساب آورند، و با اتکال به قول و فعل این نادانان یا غرضمندانه و یا ابلهانه بدون مراجعه به اسلام شناسان واقعى با اسلام به معارضه برخاستهاند- و نه رژیمى مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم- لنینیسم است که با مالکیت فردى مخالف و قائل به اشتراک مىباشند با اختلاف زیادى که دورههاى قدیم تاکنون حتى اشتراک در زن و همجنس بازى بوده و یک دیکتاتورى و استبداد کوبنده در بر داشته. بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و احترام به آن به نحو محدود در پیدا شدن مالکیت و مصرف، که اگر بحق به آن عمل شود چرخهاى اقتصاد سالم به راه مىافتد و عدالت اجتماعى، که لازمه یک رژیم سالم است تحقق مىیابد.» (صحیفه امام، ج21: ص444)
بنابراین از دیدگاه امام (س)، اقتصاد اسلامی نه سرمایه داری است و نه کمونیستی.
اما در این میان از آنجا که مسأله عدالت و تحقق آن در جامعه بشری از ضروریات اولیه حیات اجتماعی است و عدالتخواهی و قسط طلبی شأنی از شؤون فطری انسان است که بدون آن انسانیت انسان معنا نمی یابد؛ عدالت و قسط در اندیشه و سیره امام خمینی جایگاهی بس والا دارد به گونه ای که می توان والاترین آرمان و خواسته ایشان را تحقق عدل و قسط و مبارزه با ظلم و ستم دانست.
از همین رو بررسی آراء و افکار امام خمینی (س) بیانگر این است که عدل بنیان و اساس اسلام و بعلاوه مقصد آن است. حکومت برای تحقق عدل و قسط بوجود می آید. وضع و اجرای قوانین بر اساس عدالت و به منظور استقرار آن صورت می گیرد و سیاست و راه بردن جامعه بر اساس موازین عدل و قسط می باشد. و بر همین اساس تحقق و اجرای عدالت در همه اشکال آن به خصوص عدالت اقتصادی، امری اجتناب ناپذیر است که باید سرلوحه هدف تمامی افراد و گروه ها و نهادهای سیاسی و اجتماعی باشد.
عدالت و وظیفه مسئولین در قبال آن:
امام خمینی تحقق عدالت و قسط را چه در نفس و وجود فرد و چه در درون جامعه بشری یک تکلیف فطری و الهی و انسانی می داند که هر فردی از افراد جامعه نسبت به انجام آن مسئول است. از نظر ایشان این مسئولیت خاص مهم ولی در مورد آگاهان جامعه شدیدتر و بیشتر است. آنها وظیفه و تکلیف سنگین تری را نسبت به سایر افراد جامعه بر دوش دارند:
«ائمه و فقهاى عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتى براى اجراى احکام الهى و برقرارى نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند.» (ولایت فقیه، ص55)
در این بیان، امام خمینی وظیفه فقهای عادل را هم تحقق عدالت و قسط در جامعه می داند که می تواند از طریق حکومت صورت گیرد. پس حکومت سازمان اجرایی عدالت است و ابزاری است که عدالت از طریق آن در جامعه برقرار می گردد.
استقرار عدالت و شکوفایی انسانیت و اسلام حقیقی:
استقرار عدالت و قسط در جامعه نه تنها زمینه را برای احیای معارف دینی و مکارم اخلاقی فراهم می نماید بلکه محیط امنیتی مطمئنی را بوجود می آورد که در آن استعدادها به شکوفایی می رسند، قدرتهای خلاقه شکفته می شود و رشد و توسعه در تمامی ابعاد جامعه ایجاد می گردد. زیرا امنیت اقتصادی و سیاسی و فکری زمینه را برای بالندگی فرهنگی جامعه فراهم می آورد. از سوی دیگر چون جلو چپاولها و غارتها گرفته می شود و جامعه از محرمات و پلیدیها پاک می گردد بنابراین نعمتها از هر سوی به انسانها روی می آورد.
بنابراین عدالت و قسط عامل مهم رشد و شکوفایی استعدادهای بشری و رفاه و توسعه جوامع انسانی است. امام خمینی در این مورد می فرماید:
«عدل اسلامی را مستقر کنید. با عدل اسلامی همه و همه در آزادی و استقلال و رفاه خواهند بود.» (صحیفه امام، ج7: ص115)
همچنین امام خمینی(س) تحقق انقلاب اسلامی و برقراری نظام جمهوری اسلامی را نه به خاطر نفس تشکیل حکومت و ایجاد نظام حکومتی دیگری در برابر حکومت سلطنتی موروثی می داند بلکه در نگاه ایشان نفس تشکیل حکومت و بالاتر از آن هدف از انقلاب، تحقق عدل اسلامی است. از دید ایشان بطور کلی فسلفه تشکیل حکومت تحقق عدالت و قسط در جامعه است. از بین بردن امتیازات و تبعیضها و ایجاد انسان عادل و معتدل و جامعه عادل و معتدل و مقسط است.
« البته هدف نهایى عبارت از همان تأسیس یک حکومت عدل اسلامى است لکن خود همین معنا که باید این شخص و این سلسله بروند سراغ کارشان، این هم خودش یک هدفى است.» (صحیفه امام، ج4: ص512)
وی تحقق انقلاب اسلامی را در راستای ایجاد حکومت اسلامی می داند و منظورش از حکومت اسلامی نیز جز حکومت عدل است. حکومتی که در آن نشانه ای از خیانت به بیت المال، تبعیض، بیعدالتی، ظلم و ستم نباشد و این یک امر انسانی است و مورد پذیرش هر انسان عاقلی است. چنین حکومتی مورد علاقه مردم نیز خواهد بود.
«ما که می گوییم حکومت اسلامی، می گوییم حکومت عدالت، می گوییم یک حاکمی باید باشد که به بیت المال مسلمین خیانت نکند، دستش را دراز نکند بیت المال مسلمین را بردارد، ما این مطلب را می گوییم. این یک مطلب مطبوعی است که در هر جامعه بشری که گفته بشود، برای هرکس گفته بشود از ما می پذیرند.» (صحیفه امام، ج3: ص509)
هدف نبودن اقتصاد در نگاه حضرت امام و ضرورت توزیع عادلانه:
در نظر ایشان اقتصاد غایت نیست، هدف نهایی نیست، بلکه وسیله ای است در جهت رسیدن به اهداف متعالی:
«نظر ما به اقتصاد نیست مگر بهطور آلت، نظر ما به فرهنگ اسلامی است که این فرهنگ اسلامی را از ما جدا کردند و غرب در شرق آنطور نفوذ کرد که شرق خودش را باخت و محتوای بسیاری از جوانهای ما را گرفت.» (صحیفه امام، ج8: ص 85-86)
«زیر بنا اقتصاد نیست، برای این که غایت انسان، اقتصاد نیست. انسان زحمتش برای این است که فقط شکمش را سیر کند یا جوانهایش را بدهد شکمش سیر شود، حرف است اینها از این جا تا لانهایت انسان هست. دیگر انسان مردنی نیست. انسان تا آخر هست. و برنامه اسلام این است که این انسان را جوری کند که هم اینجا صحیح باشد و هم آنجا صحیح باشد، راه مستقیم، نه طرف شرق نه طرف غرب، صراط مستقیم، یک سرش اینجاست یک سرش در لانهایت."(صحیفه امام،ج 9،ص 457 و 458)
در بخش توزیع نیز، حضرت امام بر خلاف مکاتب اقتصاد غربی، به مساله برابری و هم به رعایت حقوق افراد توجه می کند و معتقد است که توزیع عادلانه، زندگی همه مردم کشور را بهبود خواهد بخشید. به عنوان نمونه ایشان در زمینه توزیع تسهیلات رفاهی و بهداشت عمومی تصریح می کند که:
«حق ندارد حاکم و ولىّ امر در وقت، یک ناحیه را بیشتر به آن توجه بکند تا ناحیه دیگر. حق ندارد یک طرف از کشور را زیادتر از طرف دیگر کشور آباد کند. حق ندارد حتى یک جایى را کمتر از جاى دیگر فرض کنید که خیابانکشى کند یا اسفالت کند.» (صحیفه امام، ج11، ص: 292)
در نهایت به این نکته اساسی در مورد نتایج تحقق عدالت نیز باید اشاره داشت که از دید امام خمینی (س) برقراری قسط و عدل تمامی خیرات و خوبیها را برای فردِ عادل و برای جامعه عادل و مقسّط به بار می آورد. چنین جامعه ای از امنیت برخوردار است بنابراین افرادش دارای طمأنینه و اطمینان خواهند بود.
«رسول خدایى که سالهاى طولانى در سلوک بوده است، وقتى که فرصت پیدا کرد، یک حکومت سیاسى ایجاد کرد براى اینکه، عدالت ایجاد بشود. تبع ایجاد عدالت فرصت پیدا مىشود براى اینکه هر کس هر چیزى دارد بیاورد. وقتى که آشفته است نمىتوانند، در یک محیط آشفته نمىشود که اهل عرفان، عرفانشان را عرضه کنند، اهل فلسفه، فلسفهشان را، اهل فقه، فقهشان را، لکن وقتى حکومت یک حکومت عدل الهى شد و عدالت را جارى کرد و نگذاشت که فرصت طلبها به مقاصد خودشان برسند، یک محیط آرام پیدا مىشود، در این محیط آرام همه چیز پیدا مىشود.» (صحیفه امام، ج20: ص116)