به گزارش پایگاه عدالت خواهان ایران" شاید برای خیلی از افراد متعهد این سوال پیش آمده باشد که با وجود این همه مسائل مهم جاری در کشور و استان و حتی شهرستان ها _ که نیاز به واکنش و موضع گیری شفاف ،سریع و صریحی از سوی نیروهای انقلاب دارد _ چرا شاهد اندک موضع گیری ای در فضای عمومی و بصورت علنی هستیم.
- البته این شامل تهران و شهرهای بزرگ تر _که دارای ائمه جمعه انقلابی هستند _نمی شود و در بعض استان ها و شهرها از جمله #استان_گلستان و شهرهای تابعه آن ظهور و بروز ویژه ای دارد .کافی است که عصر جمعه محتوی خطبه های نماز جمعه شهرستان ها را با خطوط اصلی رسانه ای مقایسه تطبیقی کنیم و میزان اثرگذاری آن در فضای گفتمانی استان را مورد بررسی دقیق قرار دهیم و یا همین اقدام را راجع به سایر نهادهای انقلابی و حاکمیتی استان و نیز ابزارهای در اختیار آنان انجام دهیم!
- جز یک نفر از مدیران عالی انقلابی استان که نقش مستمر ، به هم پیوسته و عمده در جریان سازی و گفتمان سازی دارد و باید بحق ایشان را یک رسانه پرنفوذ دانست ، همه در تله مارپیچ_سکوت هستند! در حالی که برخلاف مبانی اصلی این نظریه ، افکار عمومی و اکثریت مردم مشتاق شنیدن چنین سخنانی و موضع گیری های انقلابی هستند و مورد اقبال عمومی قرار خواهند گرفت و بعبارتی دیگر منزوی نمی شوند؛ اما پس چرا باز هم #سکوت اختیار می کنند و موضع گیری نمی کنند !!؟
- بنظر می رسد این پدیده نسبتا نوینی است و سکوت یاد شده بیش از آنکه متاثر از افکار عمومی_مردمی باشد؛ متاثر از افکار_دولتی_سیاست_زده و ابزارهای مدیریتی در اختیار دستگاه های دولتی عالی در استان و شهرستان های تابعه باشد
- بدین معنی که افراد و اشخاص با آنکه از نظر فکری میان مردم در اکثریت قرار دارند و می دانند که افکار عمومی با آنها در چنین موضع گیری های انقلابی همراهی خواهند کرد اما از آنجا که از نظر فکری میان مدیران استان و یا شهرستان ها در اقلیت هستند و احساس می کنند این مدیران دولتی در اکثریت _که دغدغه جدی حفظ موقعیت شغلی خود را دارند _ از آنها فاصله خواهند گرفت و حتی آنها را محدود و محروم خواهند کرد ؛ ترجیح میدهند که سکوت اختیار کنند!
- برای توجیه آن نیز اسم چنین اقدامی را تعامل جهت گرفتن امتیاز و امکانات برای هزینه کردن برای انقلاب! می گذارند.البته نگارنده این موضوع را بطور مطلق رد نمی کند و آنرا یک راهبرد مهم و دارای حجت شرعی لازم می دانم اما در موارد بسیاری متاسفانه مشاهده می شود که این تعامل و همراهی در نهایت منجر به جدا شدن از عناصر هویّتی انقلابی جایگاه ، نهاد و دستگاه یاد شده می شود ! عناصر هویّتی که فلسفه و اساس تشکیل دهنده آنان است و باید حفظ بشوند اما به اسم یاد شده تنزل داده می شوند و کنار گذاشته می شوند!
- با این سکوت اشخاص در جایگاه حاکمیتی یاد شده در نهادهای انقلابی، مارپیچ سکوت درون مدیریتی استان و شهرستان های تابعه تشدید و غالب خواهد شد و در نتیجه منجر به انتشار این افکار توسط رسانههای استان یا شهرستان ها به عنوان یک فکر رایج به طرزی فراگیر می شود و عملا حمایت از اشخاص و مدیران انقلابی در این میان تضعیف و این مارپیچ سکوت تصنعی و مهندسی شده در جامعه شکل میگیرد و خطرناک تر اینکه در میان افکار عمومی این باور شکل می گیرد که اینها #همه_با_هم_هستند و همه این چیزهایی که می بینید ،بازی است! و منجر به پررنگی بی تفاوتی عامه و عدم مسولیت پذیری در سطح جامعه می شود!
- در چنین فضایی اگر هر فردی یا رسانه ای و یا مدیری و یا امام جمعه ای و یا ...از انقلاب و نظام اسلامی در یک موضع خاص و مطرح آشکارا دفاع کند و یا از یک اقدام غیر انقلابی برائت بجوید و آنرا رد کند؛ چون با "جریان غلبه داده شده" در فضای مدیریت و شیفت داده شده بسطح جامعه تفاوت دارد ؛ متهم به #تندروی و مجبور به سکوت میشود و ترد و محروم از بسیاری از حقوق خود میشود تا جایی که هم رنگ جماعت در تله مارپیچ سکوت بشود! بعد از آن طراحان چنین تله ای هستند که تعیین می کنند ما چطور و به چی فکر کنیم و چطور زندگی فردی و اجتماعی داشته باشیم و چگونه مدیریت کنیم و موضع گیری کنیم و بعبارتی چه هویتی داشته باشیم.
بنابراین اساسا مارپیچ سکوت در تناقض جدی با تکلیف شرعی ما براساس آیه ۴۶ سوره مبارکه سبإ است :" قُل إِنَّما أَعِظُكُم بِواحِدَةٍ ۖ أَن تَقوموا لِلَّهِ مَثنىٰ وَفُرادىٰ ٍ" که در صدر تاریخیترین سند مبارزاتی امام خمینی(ره) در دعوت به قیام برای خدا مورد استناد و بدان توصیه نموده اند و در واقع بدیهی ترین و اصولی ترین اصل انقلاب اسلامی را نقض کرده ایم و بعد مدعی اصولگرایی و انقلابی گری هم می شویم !