پایگاه عدالت خواهان گلستان در ماههای اخیر گفتگو هایی را با آقای سیدعلی طاهری نماینده گرگان و آق قلا - آقای ربیعی رئیس شورای شهر گرگان - اقای هزار جریبی و ناصر گرزین دیگر اعضای شورای شهر گرگان و آقای صادقلو شهردار گرگان صورت داد که مخاطبین زیادی هم داشت و امروز با اقای فاضلی مسئول حراست بنیاد شهید و امور ایثارگران استان گلستان به گفتگو یی داشتیم که بخش اول آن بشرح زیر میباشد :
آقای فاضلی اجازه دهید اولین سوالم را از اینجا شروع کنم که نظر شما را در مورد نقد و انتقاد چیست ؟
اگر نقد و انتقاد به درگیری و دشمنی ـ و به قول معروف، مچ گیری و رو کم کنی ـ و انتقام جویی منجر شود، نه تنها مشکلی را حل نخواهد کرد، حتی مشکلات را بیشتر میکنه
شمابا انتقادات دیگران چطور برخورد میکنید؟
بسیاری از افراد اولین واکنشی که نشان میدهند دفاع از خود و یا بدتر از آن، حمله به فرد منتقد است و به تنها چیزی که توجه ندارند اصل مسئله است و حاضر نیستند حتی برای دقایقی به اشتباه یا رفتاری که منجر به این انتقاد شده است فکر کنند و با تمام قوا تلاش می کنند که هر طور شده یک مقصر بجز خودشان پیدا کنند تا اشتباه و رفتار بد خود را به گردن او بیندازند این فرد می تونه منتقد باشه یا هرکس دیگری که بشود بار گناه را به گردن او انداخت . اینگونه افراد در واکنش های بعدی ممکنه کمی کوتاه بیایند و تا حدودی اشتباه خود را بپذیرند اما بازهم سرسختانه تلاش می کنند که برای خود در این اشتباه رفتاری شریکی بسازنداینگونه افراد باید بدانند با این که انتقاد میتواند ناراحت کننده باشد و روحیه را ضعیف کند، اما میتوان از دیدگاهی مثبت هم به آن نگاه کرد: انتقاد نشانه صداقت طرف مقابل است و میتواند ما را به سمت عملکردی بهتر راهنمایی کند. انتقاد میتواند فرصتی برای پیشرفت باشد..
س - در صورت مقدور لطفا کمی از زندگی گذشته خود بگوید.
ج - 12 سال داشتم که پدرم را از دست دادم. همان سال هایی بود که در ایران انقلاب شد. شور و شوق زیادی در ملت بوجود آمده بود آتش بر خاندان پهلوی زبانه کشید و انقلابی دیگر شد و گل محمدی دمید و امام رحمت اله علیه پا به میهن جمهوری اسلامی ایران نهاد در آن زمان اکثر مردم از نظر مالی در شرایط بسیار سختی بسر میبردند. اندک افرادی بودند که در رفاه و آسایش بسر میبردند. درست در همان سال پدرم فوت کرد وماهم از لحاظ مالی شرایط خوبی نداشتیم و می بایست جدا از بحث تحصیل جهت امرار معاش در جایی مشغول بکار شوم. در مدرسه راهنمایی ابوریحان بیرونی واقع در سرپیر باغ چهل ستون پایه دوم راهنمایی مشغول به تحصیل بودم. سال سوم راهنمایی دیگر توان مالی برای ادامه تحصیل نداشتم ، ناچاراً دنبال کار گشتم تا اینکه در کارگاه قنادی کندو واقع در سازمان آب با دریافت حقوق پانصد تومان مشغول به کار شدم و شبانه درس خواندم. شور و شوق انقلاب چنان وجودم را احاطه کرده بود که دوست داشتم به نوعی در فعالیت های انجمن اسلامی ، شورای محل و پایگاه بسیج خودم را مشغول نمایم به همین جهت با پا گرفتن انجمن اسلامی عضو شورای انجمن اسلامی شدم و با عشق و علاقه از صبحگاهان تا پاسی از شب هم کار میکردم.هم درس می خواندم و هم در فعالیت های انقلاب درگیر بودم. سال 1358 اوج درگیری با منافقین بود غروب ها مقابل پارک شهر گرگان جمع می شدیم و بحث میکردیم و خیلی مواقع هم به درگیری می انجامید. منافقین در زندان بویه نگهداری میشدند هفته ای یک شب هم نوبت نگهبانی با ما بود. بعضی از آنها را هنوز در کوچه و خیابان ها می بینم. افرادیکه آن زمان در راهپیمایی به نفع سازمان منافقین از فلکه شهرداری تا بازارچه نعلبندان شعار می دادند و این مسیر را میدان تاخت و تاز خود کرده بودند و می رفتند و می آمدند و شعار می دادند.
باشروع جنگ حال و هوای کشور عوض شد من هم از قنادی بیرون آمده بودم و در یک کارگاه چاپ و جعبه های مقوایی مشغول بکار بودم. سال 1362 درست هفتم تیر عازم جبهه های جنوب شدم. مدتی در پادگان شهید بهشتی اهواز در گردان حضرت رسول به فرماندهی حاج حسین بصیر مرد مخلص و بسیجی خدمت کردم . حدود یک ماه در پادگان شهید بیگلو اهواز آموزش سختی دیدیم و ما را آماده میکردند برای عملیات مدتی نگذشت که حاج حسین بصیر شد معاون تیپ و بعد هم فرمانده و جانشین فرمانده لشکر. مرد بسیار شریف و دوست داشتنی بود در یکی از عملیاتها شهید شد. روحش شاد.
زمانیکه ما را برای شرکت در عملیات والفجر 4 از جنوب به غرب آوردند برای دو هفته در سه راهی حزب الله مریوان مستقر شدیم و به محض ورودمان به آنجا عراقیها با هواپیما آنجا را گلوله باران کردند. شب عملیات حاج حسین بصیر و یکی از برادرهایش نمی دانم اصغر بود یا هادی با چشم دیدم که چنان این طرف و آن طرف می دویدند که شور عجیبی در عملیات ایجاد کرده بودند.آن شب تا صبح جنگیدیم. آن شب تا صبح جنگیدیم ، نزدیکی صبح زمانیکه قله مارو که مقابل کله قندی قرار داشت را فتح کردیم خیلی خسته بودیم. درست نوک قله درون کنال کنار فرمانده کروهان جناب آقای روحی نشسته بودیم ، انفجار خمپاره باعث شد آقای روحی شهید شود که من آخرین نفس های او را با گوش می شنیدم و من همان جا مجروح شدم که مجروحین را به بیمارستان صحرایی انتقال دادند.
س - در چه سالی ازدواج کردیدو چند فرزند دارید ؟
ج - سال 1364 ازدواج موفقی انجام دادم و ثمره ازدواج سه فرزند دختر میباشد که هر سه فرزندم تحصیلات عالیه دارند. خواجه عبدالله انصاری در مناجات نامه اش میفرماید الهی مرا آن ده که آن به ، خواجه عبدالله انصاری از خداوند بهترین ها را آروز کرده ، برای من داشتن همسر و فرزندان خوب ، با محبت ، با صداقت و ... همراه باسلامتی کامل میتواند حزء بهترین ها باشد که از باب خدا را شاکرم.
س - آقای فاضلی بفرمایید چه سالی وارد بنیاد شهید شدید و چه اعتقادی برای آمدن به بنیاد شهید داشتید و در چه قسمت هایی مشغول بکار شدید؟
ج- سال 1366 وارد نهاد مقدس بنیاد شهید شدم و هیچگاه بنیاد را بعنوان یک شغل برای خودم منظورنکردم ، بلکه از ابتدا بعنوان یک خادم بطور شبانه روز در خدمت خانواده های شهدا بودم و از فیلمبرداری گرفته تا خدمت در دبیرخانه و آموزش تحصیلی فرزندان شاهد در مدارس عمومی و عالی و نیز بعنوان فعالیت های اردویی و نیز حدود دوسال بعنوان خادم خانواده های معظم شهدای بندرترکمن در بنیاد مشغول بودم و حدود 16 سال در حوزه حراست بنیاد شهید و امور ایثارگران استان گلستان مشغول بکار شدم.
س - از خاطراتی که در دوران خدمت در بنیاد شهید دارید را برایمان بگوید.
ج - لحظه به لحظه خدمت در بنیاد شهید خاطره بوده و هست و خاطرات زیادی دارم چه در زمانیکه مسئولیت اردو های استانی و خارج از استانی را داشتم و چه زمانیکه در حوزه آموزش عمومی و عالی مشغول به خدمت بودم و چه زمانیکه مسئولیت بنیاد شهرستان ترکمن را داشتم و چه در حوزه حراست بودم و هستم. ولی بهترین خاطره برای خودم تابستان سال 1372 بود.حدود 16 نفر از دختران معظم شهدا مقطع راهنمایی را یا یکدستگاه مینی بوس به مشهد مقدس بردیم ظاهراً نشان میداد که خیلی به آنها خوش گذشته بود چند روز در مشهد پابوس حرم آقا علی ابن موسی الرضا بودیم و برگشتیم حدود یک هفته بعد یکی از دختر های شهید که در سفر مشهد مقدس همراه ما بود به بنیاد آمد ، گفت آقای فاضلی قضیه ای را میخواهم برای شما صحبت کنم که برلای خودم بسیار جالب میباشد آقای فاضلی زمانیکه پدرم شهید شد چهار ساله بودم و در حال حاضر چهره واقعی ایشان در خاطرم نیست ، حدود دو شب قبل خواب دیدم مراسمی داریم من وارد مراسم شدم فردی که او را نمی شناختم جلوب درب ایستاده بود به من گفت: با کی کار داری؟ گفتم: با پدرم گفت: آن فردی که لباس روشن پوشیده پدرت هست من هم بی صبرانه دویدم و خودم را در آغوش او انداختم و او هم مرا بوسید. به من گفت آن روز که می خواستید به مشهد بروید من بدرقه شما آمده بودم بعد روکرد به شما و گفت به این آقا گفتم هوای دخترم را داشته باش او هم به من قول دادکه کاملاً از شما مواظبت کند در حین سفر هم همیشه با شما بودم ولی شما مرا نمی دید سفر خوبی داشتید من هم گفتم ... صحبت هاب این دختر شهید برای من خیلی جالب بود فکر میکردم در عالم دیگری سیر می کنم نمیدانستم اینها نتایج خدمت در بنیاد میباشد. در هر صورت خدمت در بنیاد تمامش خاطره هست و در مجموع خدمت در بنیاد سعادت میخواهد که انشا الله بتوانیم از این فرصتی که خداوند نصیب ما کرده کمال بهره برداری را ببریم. روح تمامی شهیدان امام شهیدان و دو یادگارش شاد و یاد باد.
س- مختصری از فعالیت هایی که در حوزه حراست داشتید توضیح دهید.
ج - در مجموع خدمت در حوزه حراست حساس هست . حالا می خواهد در بنیاد شهید و امور ایثارگران باشد یا هر دستگاه دیگری چون حراست همانطور که از نامش پیداست یعنی صیانت ، یعنی پیشگیری ، یعنی امانت داری و ... عناوینی که اگر درست بکار گرفته نشوند ، کار را بر نیروی حراست ، محیط و ارباب رجوع سخت میکند. بنابراین فردیکه این پست حساس ، ظریف و سخت را قبول میکند ابتدا میبایست خیلی از موارد را رعایت کند و نیز خیلی از شرایط را بپیذیرد.
خدمت در بنیاد شهید و امور ایثارگران بنا بر فرمایشات حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری بالاترین خدمت هاست چون شهدای ما ، جانبازان ما و نیز آزادگان ما افضل اقشار جامعه به شمار می آیند.بنابراین خدمت در این نهاد که نظام جمهوری اسلامی خودش را بدهکار این اقشار میداند. هم سخت هست و هم میتواند یک فرصت یا سعادت باشد. سخت از این منظر که اگر کوچکترین کوتاهی ، بی مهری ، کم توجهی ، کم کاری و کم لطفی در حق شهدا ، جانبازان و آزادان و نیز خانواده های آنها شود باید در مقابل دادگاه عدل الهی و شهدای عزیز پاسخگو باشیم و فرصت و سعادت از این جهت که خداوند این لطف را در حق ما داشته که از بین تمامی بندگانش ما را بر این داشت تا در این دستگاه برای بهترین مخلوقاتش خدمتگزاری کنیم. این میتواند یک فرصت و سعادت و توفیق باشد که این سعادت نصیب هرکس نمی شود.
چند سال در حوزه حراست فعالیت می کنید؟
ج - حدود 16 سال . اما 16 سال فعالیت در حوزه حراست آن هم در دستگاهی که ویژگی های خاص خودش را دارد.( خانواده شهید داغ دیده ، فرزند شهیدی که فقط عکس پدرش را دیده ، همسران شهیدی که تازه به خانه بخت رفته بودند، جانباز اعصاب و روان ، جانباز قطع نخاع و ویلچری ، جانباز دست و پا و چشم از دست داده ، آزادگانیکه سخترین شکنجه ها را در دوران اسارت کشیده اند و ...) خدمت در این دستگاه که جامعه هدف آن از صاحبان اصلی نظام میباشند و نظام خود را بدهکار این قشر می داند سعادت میخواهد که قسمت هر کسی نمی شود. پس قبل از هرچیزی باید خدا را شاکر باشیم که این فرصت را به ما عطا فرمود. خدمت در چنین محیطی شرایط خاص خودش را دارد. مخصوصاً حوزه حراست چون هر ارباب رجوعی که وقتی از تمامی حوزه ها پاسخ منفی میگیرد و یا همکاران نمی توانند بطور قانونی مشکل آنها را حل کند با عصبانیت تمام به سمت حراست می آیند و انتظار دارند به هر شکلی شده حراست مشکل آنها را حل نماید و این میتواند یکی از دهها موضوعی باشد که در حراست دیده میشود . بحث آسیب ها و ناهنجاری های اجتماعی که در جامعه وجود دارد گریبانگیر ایثارگران نیز هست ضمن اینکه ما براین باوریم که خانواده های ایثارگران بایستی الگو باشند. مراقیت ازایثارگران مخصوصاً فرزندان شهید که محبت پدر را احساس نکرده اند یا خانواده جانبازان اعصاب و روان و جانبازان قطع نخاع که به دلایلی نمی توانند کانون گرمی را برای خانواده خود ایجاد نمایند . در هر صورت حراست در بنیاد شهید و ایثارگران نمی تواند نسبت به این موارد بی اعتنا باشد. لذا با تاسیس مراکز مشاوره رایگان و با استفاده از متخصصان و روانشناسان در این بخش توجه بسیار جدی به این موضوعات داشته است. دردناکترین مواردیکه تاکنون داشتیم و تحملش برای ما خیلی سخت بوده مسائل آسیب های اجتماعی خانواده ایثارگران بویژه فرزندان شاهد بوده که سعی شده است تدابیری اتخاذ گردد که آمار آسیب های اجتماعی در این خانواده ها به حداقل برسد.
س - ایا میتوانید در خصوص وظایف حراست بیشتر توضیح دهید ؟
ج - یکی دیگر از وظایف حراست در محیط حفاظت از پرسنل میباشد و همانطور که مسئولین محترم میدانند سرمایه هردستگاه نیروی انسانی آن دستگاه میباشد. تمامی نیروهای شاغل در دستگاه های اداری حقوق دریافت میکنند ، حالا میخواهد این نیرو ها رسمی باشند یا قراردادی و یا ساعتی در هر صورت تحت یک سری قوانین و مقررات خاص انجام وظیفه می نمایند. ما نمی توانیم بگوییم این تعداد از نیروها خوب هستند و این تعداد از نیروها بد ، همه نیروها از دید قانون یکسانند مگر اینکه فردی نسبت به اجرای قانون و مقررات در اداره تخطی کند ، آنهم شرایط خاص خودش را دارد که موضوع در هیئت بدوی تخلفات مورد بررسی قرار میگرد. بنابراین حراست هم باید تابع اجرای قانون باشد.نمیتواند برای خودش قانون وضع کند و هرطور که خودش به صلاح دانست انجام دهد و از سویی شرح وظایف حراست در دستگاه های اجرایی توسط حراست کل کشور مشخص شده است ولی متاسفانه در دستگاه های اجرایی هر موضوعی که پیش می آید تمامی نگاه ها به سمت حراست است. حالا میخواهد این موضوع حقوقی باشد یا .... و اگر حراست موضوع را پیگیری نکند میگویند حراست ضعیفی داریم و اگرانجام دهد (که خلاف قانون است) میگویند عجب حراست قوی داریم.در حالیکه وظیفه حراست پیشیگری است نه مچ گیری و نمی تواند در هرکاری ورود پیدا کند. هیچگاه حراست نظر شخصی خود را تحمیل نمیکند، بلکه مشاوری است که خالصانه نظرات کارشناسی اش را اعلام میکند.یعنی حراست اثرگذار ، تصمیم ساز و پاسخگو. شعاری که چشم انداز آن تا افق های دور را نیز در بر میگیرد.تکریم ارباب رجوع فقط یک عنوان نیست که بر سر درب ادارات نصب شود بلکه یک خیر مقدم و اسقبال گرمی است برای ارباب رجوع. حراست سعی کرده است از این عنوان بهترین بهره برداری را داشته باشد و از مراجعه کنندگان که سرمایه های نظام و انقلاب اسلامی و 8 سال دفاع مقدس میباشند تکریم داشته باشد و با رضایت اداره را ترک نمایند. شاید برخی قوانین دست و پا گیر سبب شود برخی امور با سختی به سر انجام برسد ، اما جلب رضایت خانواده های معظم شاهد و ایثارگر از مهمترین دغدغه های سازمان است.
مهمترین وظیفه حراست این است که یک مشاور خوبی ابتدا برای مدیر و سپس برای کارکنان باشد ، یک حراست قانونمند هیچ وقت در محیط اداره جو پلیسی راه نمی اندازد . پیشگیری تخلفات از اهم وظایف حراست میباشد، دقت در تصمیم گیری ، برخورد مناسب با همکاران و ارباب رجوع ، صداقت در کار ، پیگیری جدی ، رعایت شئونات اسلامی ، اعتقادات دینی ، شفاف سازی ، اعتماد سازی ، سالم سازی ، صیانت از پرسنل و ...از جمله دیگر شرایطی است که نیروی حراست باید داشته باشد.
س - آقای فاضلی خود حضرتعالی عملکرد چندین ساله خود را چگونه ارزیابی می کنید؟
ج - من نمی توانم در مورد عملکرد خودم قضاوت کنم، کارکنان ، جامعه هدف و ... هستند که میتوانند در مورد عملکرد و رفتار من نظر بدهند. اگر چه شاید تعدای ناراضی باشند. یعنی افرادیکه پیشگیری پاسخگوی آنها نبوده برای درمان آنها کارهای دیگری را انجام داده ایم. مسلماً این افراد دلخور هستند ولی خدا میداند همانطور که خودش در فرآن میفرماید آبروی بنده مرا نبرید که من متوجه شما هستم و آبروی شما را می برم . بنا براین سعی کردم تا جائیکه ممکن بود به خودم اجازه ندادم با همکاران و جامعه هدف برخورد نامناسبی داشته باشم چون اعتقاد دارم دنیا محل گذر است ، این چند روز دنیا همانند سرعت برق میگذرد پس بهتراست از فرصت های خوب و مفید در جهت مثبت استفاده کنیم ولی از سویی افرادی که بخواهند از این ایده و عقیده من سوء استفاده کنند و محیط اداره را بهم بریزند و رعایت حال ارباب رجوع را نکنند و به قانون و مقررات بی احترامی کنند قداست شهید و شهادت را زیر پا بگذارند و در مجموع به حیثیت نظام لطمه وارد کنند بی اهمیت از کنار قضیه رد نمی شوم و علیرغم میل باطنی ام برابر مقررات با اینگونه افراد پیش میروم. به احدی اجازه نمیدهم که در محیط محل کار نسبت به شهیدان و ایثارگران 8 سال دفاع مقدس به نوعی گستاخی نماید. خداوند به همه ما قدرت فکری و جسمی عطا فرماید تا بتوانیم آن طور که شایسته عزیزان ایثارگر است به آنها خدمت کنیم . فردای محشر نزد بی بی دو عالم حضرت فاطمه(س) و رسول مکرم اسلام و شهدای معظم ، جانبازان عزیز و آزادگان سرفراز شرمنده نشویم.
خانواده شهید
چرا امسال استانداری جذب خانواده شهدا را در اولویت قرار نمی دهد؟
از حراست میخواهیم که فکری بحال ما بکند