خاطرات معلم در زندان پرده از راز جنایت دیگری برداشت
،آقای " دیتر پفنیگ " 67 ساله اهل " جنوب استرالیا " به اتهام قتل یک دختر 10 ساله به نام " لوئیس بل " و یک پسر 10 ساله به نام " مایکل بلک " در 1983 متهم شد .
براساس گزارش پلیس هنگامی که جنایت کار پس از محاکمه شدن در رابطه با قتل " مایکل بلک " و سپری کردن دوران حبس در کریسمس 2006 شروع به صحبت کردن از جنایت خود با یکی از هم سلولی هایش کرد: پرده از جنایت دوم او برداشته شد و در گزارشی که توسط هم سلولی او به مسئولین داده شد مشخص شد که قربانی دیگری نیز وجود دارد .
"پفنیگ " در صحبت های خود گفته بود که هرگز جای دفن جسد " مایکل " را نمی توانم بگویم زیرا بچه دیگری نیز در همان جا دفن است .
در تحقیقات گسترده تر پلیس در این رابطه معلوم شد جسد متعلق به " لوئیس " کوچک است که در سال 1983 از خانه اش واقع در " آدلاید " هنگامی که در کنار خواهرش در خواب بود ربوده شد، و تا کنون جسد او یافت نشده بود .
همچنین ": مایکل " نیز که آخرین بار پس از رفتن به ماهیگیری دیده شد و توسط این جنایت کار به قتل رسیده بود .جسد او نیز کنار جسد " لوئیس" یافت شد .
پلیس در ادامه افزود جنایت کار که در زمان جنایت در همسایگی خانه " بل " زندگی می کرد در جستجو برای پیدا کردن او شرکت کرد .
پس از یافتن جسد لوئیس و بررسی DNA موجود بر شواهد یافت شده جرم " پفینگ" ثابت شد و او در دادگاهی که بزودی یرگزار می شود اینبار به اتهام قتل "لوئیس بل " محاکمه خواهد شد .
قاتل:مقتول به همسرم نظر بد داشت جلوی چشمان همسرم خفهاش کردم
دهم فروردین سال 90 ماموران پلیس در جریان كشف جسد یك مرد در كانال آب در صفادشت قرار گرفتند که بلافاصله موضوع را در دستور كار خود قرار دادند و به تحقیق در این رابطه پرداختند.
با آغاز تحقیقات مشخص شد كه چند روز قبل خانواده این مرد میانسال اعلام فقدانی كرده بودند. همچنین تجسس ها نشان داد كه این فرد خفه شده است. بنابراین تلاش برای شناسایی عامل این قتل آغاز شد.
در ادامه مشخص شد كه قاتل با خودروی تاكسی مقتول به پمپ بنزینی در صفادشت رفته و به خاطر نداشتن پول، مدارك شناسایی خودش را تحویل متصدی پمپ بنزین داده است.
ماموران پلیس با بررسی مدارك شناسایی این مرد، متوجه شدند كه وی سابقه دار است. بنابراین تلاش برای دستگیری این مرد آغاز شد و در نهایت پس از گذشت سه سال در حالیكه متهم به خاطر سرقت مسلحانه به زندان افتاده بود، همراه همدستش شناسایی شد.
وی در بازجویی ها با اعتراف به قتل به ماموران گفت: با دوستم مقتول را كشتیم، چون او به همسرم نظر خوبی نداشت و می خواست مرا هم به قتل برساند. همسرم درخواست طلاق داده بود و من هم می ترسیدم كه اگر همسرم را طلاق ندهم مقتول به سراغم می آید و مرا می كشد. برای همین روز حادثه با دوستم و همسرم سوار خودروی مقتول شدیم و در راه من جلوی چشمان همسرم او را با سیم خفه كردم. وقتی سیم پاره شد، دوستم دست و پای مقتول را گرفت و من با دست او را خفه كردم و جسدش را به رودخانه انداختم.
با اعتراف این مرد همدست او هم دستگیر شد ولی گفت كه در قتل هیچ نقشی نداشته و به اجبار متهم تنها شاهد قتل بوده است.
با این اظهارات پرونده این دو متهم برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه كیفری استان تهران فرستاده شد. این دو نفر صبح دیروز در این شعبه محاكمه شدند و اظهارات قبلی خود را تكرار كردند. در پایان نیز هیات قضایی متهم ردیف اول را به قصاص و متهم ردیف دوم را هم به زندان محكوم كردند.
چندی پیش مرد جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم همیشه بدون اینکه به من بگوید از جیبم و یا کارت عابربانکم پول برمی دارد و اصلا هیچ اطلاعی به من نمی دهد. این عادت او چندین سال است که با او همراه است و مرا عذاب می دهد.
وی افزود:همیشه وقتی از خانه بیرون می روم متوجه می شوم که در جیبم پولی ندارم و یا پول عابر بانکم کم شده است. بارها پول مردم در جیبم و یا کارتم بوده و همسرم بدون اطلاع من آن را برداشته و خرج کرده است. آنوقت من جلوی دوست و یا همکارم آبرویم رفته است. همیشه سر این موضوع با او جنگ و دعوا کرده ام ولی فایده ای نداشته و او اصلا به حرف هایم اهمیتی نمی دهد.
مرد جوان ادامه داد:مشکل من پول نیست، من همیشه به همسرم می گویم هرچقدر می خواهی به من بگو من به تو پول می دهم، ولی از اینکه به حرف هایم اهمیتی نمی دهد اعصابم خورد است. برای همین تصمیم به جدایی گرفتم.
بعد از صحبت های این مرد قاضی همسرش را هم به دادگاه احضار کرد تا صحبت های او را هم بشنود.
چندی پیش زوج جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق دادند. زن جوان در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی شوهرم عشق قدیمی اش را بعد از 10 سال به صورت اتفاقی دیده است. از آن روز زندگی ما به جهنم تبدیل شده تا جاییکه تصمیم به جدایی گرفتیم.
وی افزود:شوهرم بعد از دیدن دختر مورد علاقه اش رفتارش تغییر کرد و نسبت به من بی تفاوت شد. تا جاییکه یک روز در کمال ناباوری به من گفت که می خواهد با عشق قدیمی اش ازدواج کند و دیگر علاقه ای به زندگی با من ندارد. شوهرم یک شبه 6 سال زندگیمان را نابود کرد. برای همین من هم دیگر نمی خواهم در کنار او زندگی کنم.
بعد از صحبت های این زن، شوهرش نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من چندین سال عاشق دختر مورد علاقه ام بودم و بعد از اینکه او را دیدم دیگر نتوانستم از او جدا شوم. از طرفی به همسرم علاقه ای ندارم و در این مدت همیشه با هم دعوا داشتیم برای همین تصمیم گرفتم از او جدا شوم.
در پایان قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند برای همین رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد./باشگاه خبرنگاران