هشت سال آقای هاشمی و تا حدودی هم دوران اصلاحات، کشور تا حدودی مسیر خود را پیدا کرد و اگر میگذاشتند افکار آقای هاشمی ادامه پیدا کند، به یک ثبات نسبی دست پیدا میکردیم
فائزه هاشمی در جدیدترین گفتگوی مطبوعاتی اش با یکی از روزنامه های اصلاح طلب گفته است: «درست است که بابا قدرت اجرایی نداشت اما نفوذ، تاثیر و اقتداری داشت که برخی کارها انجام میشد. اگر بابا بود احتمالا FATF در مجلس تصویب میشد و شاید به مجمع هم نمیکشید و پیش از آن تصویب میشد؛ نمونهاش «برجام» که در دوران حیات او تصویب شد.
به گزارش "پایگاه عدالت خواهان ایران" بخش های مهم اظهارات فائزه هاشمی را در ادامه خواهید خواند:
*اصولگراها پایگاه رای ثابتی دارند و در هر شرایطی میآیند و رای میدهند بنابراین انتخاب میشوند. از آنجایی که اصلاحطلبها عملکردشان نسبت به وعدههایی که دادهاند یا نسبت به مشکلات مردم و آرمانهای جامعه، عملکرد در حد انتظاری نبوده، ممکن است رأیشان پایین باشد و پیروز نشوند.
*بابا در دوره دوم ریاست جمهوریاش نامحبوب نشد. اواخر دوره دوم او نه تنها توسط دولتیها که حتی در سطح غیردولتیها، جشنهای سازندگی فراوان برگزار میشد که بهنظر میرسید قدردانی از او بود. همان گونه که تشییع جنازه بابا و مراسمها و سالگردها و یادبودها نیز دولتی و حکومتی نبودند. بابا را بهصورت گستردهای یکی دوسال بعد از دوران ریاست جمهوری اش، به ناحق تخریب کردند که متاسفانه در این کار غیرصادقانه هم موفق شدند
*درست است که بابا قدرت اجرایی نداشت اما نفوذ، تاثیر و اقتداری داشت که برخی کارها انجام میشد. اگر بابا بود احتمالا FATF در مجلس تصویب میشد و شاید به مجمع هم نمیکشید و پیش از آن تصویب میشد؛ نمونهاش «برجام» که در دوران حیات او تصویب شد.
*درست است که آقای روحانی خیلی اهل مشورت نبود و شاید گاهی توصیههای بابا را هم گوش نمیداد اما همان وجود آقای هاشمی به آقای روحانی قدرت میداد. به این دلیل که صدای قوی دیگری هم شنیده میشد. آن مرد بحرانها رفته.
*من خارج رفتن آقازادهها را نفی نمیکنم. اما حرف و عمل باید به خودم هم بخورد. نه اینکه خودم یکجور باشم حرفهایم یکجور دیگر. مردم همین تناقضات و تعارضات را میبینند که این جور معترض میشوند. وقتی آقای ولایتی در شرایط دشوار اقتصادی به مردم میگوید از یمنیها یاد بگیرید که لنگ میپوشند و نان خشک میخورند، خب، مردم تحت تاثیر قرار میگیرند و لیست همه پُستهای او را درمیآورند.
*هشت سال آقای هاشمی و تا حدودی هم دوران اصلاحات، کشور تا حدودی مسیر خود را پیدا کرد و اگر میگذاشتند افکار آقای هاشمی ادامه پیدا کند، به یک ثبات نسبی دست پیدا میکردیم... بعد از آن از دوران آقای احمدینژاد ما در سراشیبی انحراف از اهداف انقلاب، اصول کشورداری و حکمرانی خوب و مسیر توسعه افتادیم که همچنان هم ادامه دارد. آقای روحانی هم نتوانسته کشور را از این شرایط بیرون بیاورد. با این شرایط بعید میدانم کسی دیگر یا جریانی دیگر بتواند.
*مخالفتها با بحث دوچرخه سواری بانوان و تلاش برای برهم زدن سخنرانیها سبب شد که من هرجا برای سخنرانی تبلیغات انتخابات میرفتم، پر از زنان و مردان و به خصوص جوانان دختر و پسر بود و اولین سوالشان درباره دوچرخه سواری بود. بخش عمده از رای من متعلق به همین جوانان طرفدار دوچرخه سواری بود. یا بعد از سال 88، بعد از گذران 6 ماه زندان، در مقاطع مختلف در خیابان، مغازه، ماشین، جاهای عمومی و... بازخوردهای زیادی از مردم دارم؛ به خصوص بعد از فوت بابا که بسیار زیاد شده و مردم به من لطف دارند.
*هیچوقت به مهاجرت فکر نکردهام. ما در کشور خودمان هویت داریم و من فکر میکنم بیشترین سختی را هم در کشور خود داشته باشیم بهتر از این است که مهاجرت کنیم. من حدود پنچ سال انگلیس بودم برای درس خواندن. کارم که تمام شد نمیتوانستم بیشتر بمانم و برگشتم... پسرم همراه من در انگلستان تحصیل کرد و برگشت. دخترم هم با همسرش میرود و میآید.
*بین تهران و رفسنجان برای اداره باغهای پسته مامان در تردد هستم. به کارهای حزبی و اجتماعی و مدنی نیز مشغولم