به گزارش پایگاه عدالت خواهان"به نقل از ندای ارومیه،هنوز هستند کسانی که اجازه نمی دهند فریضه ای به نام امر به معروف و نهی از منکر به فراموشی سپرده شود و در گوشه و کنار شهر آن را اقامه می کنند. اما افسوس که هر چند وقت یک بار باید داستان تلخ ضرب و جرح آمرین به معروف و ناهیان از منکر تکرار شود.
مدتی است رفتار ساکنین خانه ای مجردی در یکی از محلات ارومیه و رفت و آمدهای برخی افراد معلوم الحال به این محله ناراحتی شدید ساکنین و سلب آسایش آنان را به دنبال داشته است.
یکی از جوانان ساکن این محله به خبرنگار ندای ارومیه می گوید "ما هیچ گاه از زندگی در این منطقه احساس ناامنی و ناراحتی نکرده ایم و به لطف خدا همیشه زندگی آرام و راحتی داشته ایم، اما از وقتی پای عده ای به این محله باز شده هر روز شاهد حضور افراد معلوم الحال و معتادین و اراذل و اوباش هستیم. این مساله آرامش را از ما گرفته و همه مان را مضطرب ساخته است. دیگر نمی توانیم با خیال آسوده اجازه دهیم فرزندانمان به بیرون از خانه بروند. یا عصر ها و ساعاتی که محله خلوت می شود فکر این که که خدایی نکرده یکی از همین افراد غلط انداز برای عزیزانمان مزاحمت ایجاد کنند، ما را آسوده نمی گذارد"
یکی دیگر از اهالی که از ریش سفید های محل است نیز می گوید "اینجا سال ها محل زندگی انسان های خانواده دار و متشخص بوده. حالا حق داریم از باز شدن پای انسان های لاابالی و اوباش به محله مان ناراحت باشیم. بار ها این موضوع را به مسئولین اطلاع داده ایم اما کو گوش شنوا."
صیاد رشتبر شهروند مسئولیت پذیر و دغدغه مندی است که نسبت به این مشکل احساس دغدغه کرده اما صرفا به دلیل نصیحتی دوستانه و برپایی امر به معروف و نهی از منکر مورد ضرب شتم قرار گرفته است.
به همراه جمعی از همسایگانش به عیادت این شهروند بسیجی رفتیم. وی در گفت و گو با ندای ارومیه با اشاره به دلیل ضرب و شتم انجام شده می گوید "بنده بر حسب وظیفه و به منظور برپایی فریضه امر به معروف و نهی از منکر از فردی که ساکن آن خانه مجردی درخواست کردم تا با رعایت برخی موارد موجب دلخوری خانواده های ساکن این منطقه نشود اما متاسفانه اعتنایی از جانب وی صورت نگرفت.
امروز مثل سایر روزها راهی محل کارم بودم که با این فرد مواجه شدم. برافروخته بود و بر اعصاب و رفتارش تسلط نداشت. به یکباره به من حمله ور شد و گفت شما باعث شده اید تا کلانتری روی من حساس بشود و شروع به ضرب و شتم من کرد که در اثر این ضرب و شتم من به روی زمین افتادم و پایم دچار شکستگی شد."
یکی از اهالی محل که ما در عیادت از رشتبر همراهی می کرد می گوید "اتفاقی که امروز افتاده به هیچ وجه قابل تحمل نیست. عده ای آمده اند و اسایش را از ما گرفته اند. وقتی هم که یکی جوانمردی می کند و موضوع را در کمال آرامی و وقار به او اطلاع می دهد اینگونه کتکش می زنند. حالا هم انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته. آن فرد دارد به کار خودش ادامه می دهد و ما مانده ایم و پای شکسته آقا صیاد. حتما باید اینجا کسی کشته شود تا برخی مسئولین کاری بکنند؟!
زبان از آن چه که در این منطقه می گذرد و همچنین از جفایی که در حق این آمر به معروف و ناهی از منکر صورت گرفته قاصر است. اما برای دریافتن اهمیت امر به معروف و نهی از منکر و وظیفه "مبادا در گوشه و کنار، یا در دستگاه انتظامی یا قضائی، کسانی باشند که راه را جلو آمر به معروف و ناهی از منکر سد کنند! مبادا کسانی باشند که اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر کرد، از او حمایت نکنند، بلکه از مجرم حمایت کنند! البته خبرهایی از گوشه و کنار کشور، در بعضی از موارد به گوش من میرسد. هرجا که بدانم و احساس کنم و خبر اطمینانبخشی پیدا کنم که آمر به معروف و ناهی از منکر، خدای نکرده مورد جفای مأمور و مسئولی قرار گرفته، خودم وارد قضیه خواهم شد."
حال با وجود این که اهمیت امر به معروف و نهی از منکر بر کسی پوشیده نیست چرا این فریضه مهم این گونه به حال خود رها شده و شهروندی که اینگونه با مسئولیت پذیری خود این خلا را پر می کند به این شکل مورد جفا واقع می شود؟
مسئولین خود منصافنه قضاوت کنند آیا یک مجرم به خود جرات می دهد که بدین شکل با یک مسئول، مثلا مامور نیروی انتظامی یا یک مدیرکل یا هر فرد صاحب منصب دیگری رفتار کند؟ پس این ناشی از کدام خلاء قانونی است که دست هر کسی را باز می گذارد تا با آمر به معروف و ناهی از منکر بدین شکل برخورد کند؟
امید است مسئولین محترم انتظامی و قضایی استان با توجه به ضرورت امر به نحوی مقتضی و با قاطعیت هر چه تمامتر نسبت به این موضوع واکنش نشان داده و تلاش جدی برای احقاق حقوق مردم این منطقه و مطالبات آنان انجام دهند.