به گزارش "پایگاه عدالت خواهان ایران" سپاه پاسداران روز ۹ مهرماه و در پاسخ به حمله تروریستی ۳۱ شهریور در اهواز که به شهادت ۲۵ نفر از مردم انجامید مقر گروه تروریستی داعش را با موشکهای بالستیک و پهپاد مورد حمله قرار داد، حملاتی که تلفات سنگینی برای این گروه تروریستی به همراه داشت.
چند روز قبل از این حمله، سردار سرتیپ پاسدار حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی سخنانی با اشاره به امارات و عربستان سعودی که صحنهگردان اصلی شرارتهای امنیتی در برخی مناطق کشورمان هستند، اظهار داشت: آنها آروزی انتقال ناامنی به درون سرزمینمان را دارند و ما به آنها میگوییم که شما هرگز در توسعه تنش و منازعه با جمهوری اسلامی ایران به هیچ موفقیتی نخواهید رسید.
روزنامه رای الیوم در تحلیلی پیرامون این سخنان نوشت: در شرایط فعلی، لازم بود که خطاب تهدید ایرانی از زبان حسین سلامی، جانشین فرمانده سپاه پاسداران، اوج گرفته و به ساکنان قصرهای شیشه ای و امرای خلیج{فارس} هشدار دهد که از خطوط قرمز تجاوز نکنند. این تهدید زمانی مطرح شد که حمله سیاسی و نظامی علیه ایران شدت یافته است، بویژه در پی جلسه متحدان علیه آن که در ژنو برگزار شد و به دنبال نشستی که پومپئو با همتایان خود در شورای همکای های خلیج{فارس}، مصر و اردن داشت و مرحله تازه و به شدت حساسی را بنیان نهادند.
در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل، گفتمان آمریکایی اسرائیلی و عربی، در مورد ضرورت جبهه گیری علیه ایران، اتفاق نظر داشت و علت این مساله به امری فراتر و عمیقتر از لحن تکراری کینه توزانه این کشورها در مورد ایران باز می گردد، بدین معنا که دشمنان جمهوری اسلامی در حال تاسیس پایه هایی برای مقابله با آن و انتقال درگیری به سمت جبهه تازه ای هستند، که از میدان سوریه، عراق و یمن عبور کرده و تلاش کند معرکه را به داخل ایران بکشاند. چه بسا هدف قرار گرفتن رژه نظامی در اهواز، اولین قطره از این باران طولانی باشد.
عوامل زیادی برای هدف قرار گرفتن ایران وجود دارد که یکی از آنها از زبان لاوروف در برابر مجمع عمومی سازمان ملل مطرح شد و به نقش سازنده ایران در مقابله با تروریسم در سوریه باز می گردد؛ این مساله به معنای نقش اصلی ایران در بر هم زدن بازی مربوط به طرح آمریکا در منطقه و نیز نقش آن در وارد کردن ضربه به اسرائیل در دو جبهه غزه و جنوب لبنان است.
نمی توان ماهیت و حدود واقعی آنچه که در مورد ائتلاف استراتژیک خاورمیانه یا ناتو عربی مطرح می شود را شناخت و دانست که آیا طرفهای این ائتلاف برای مقابله نظامی مستقیم یا غیر مستقیم با ایران آماده می شوند یا نه، اما نکته قطعی آن است که شکست اسرائیل در رسیدن به نتایج مورد نظرش در جبهه های متعددی مثل سوریه یا فلسطین و ناتوانی آن در به فرسایش کشاندن محور تهران-دمشق -حزب الله، ناکامی آن در تحقق طرح محدود کردن نگرانی هایش در جنوب سوریه و استواری موضع روسیه در قبال هم پیمانانش در دمشق و تهران، واگذاری اس 300 به ارتش سوریه و پشتیبانی محکم از ایران در اوج فشارهایی که از سوی دشمنانش متحمل می شود، همگی اسرائیل را بر آن داشت تا با همراهی آمریکا سناریوی جدیدی را برای مقابله با ایران بنویسند. اینجاست که اقرار وزیر خارجه فرانسه در مورد پیروزی اسد در جنگ و ادامه این جنگها در صورت نرسیدن به توافقی در مورد بحران سوریه را درک می کنیم.
توافق در برابر توافق، نقض در برابر نقض و تهدید در برابر تهدید، آیا این گفته های روحانی که در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح در پاسخ به سیاست امریکا در قبال ایران مطرح شد، می تواند عامل بازدارنده ای برای دشمنان تهران باشد؟ یا اینکه زمینه را برای دیدگاهها و سناریوهای بیشتری، از جمله سناریوی مقابله و لو برای زمانی دورتر فراهم می کند؟ این سوالی محوری است.
به عقیده ما، شعله ور کردن میدان مقابله با ایران یا انتقال درگیری به داخل این کشور، نمی تواند فایده ای برای حامیان این طرح داشته باشد، بلکه تنها موجب افزایش پیچیدگی های صحنه سیاسی و شدت یافتن آتش افروزی ها می شود و در ادامه تمام ظرفیتها و منابع مالی دولتهای عربی خلیج{فارس}، پیش از رسیدن دست آنها به داخل ایران، نابود می شود...
نویسنده: دکتر محمد بکر/ مترجم: مریم نصرالهی