به گزارش پایگاه عدالت خواهان"حسین پایین محلی فعال فرهنگی و سیاسی با ار یاداشتی به این پایگاه نوشت: بانگاهی به تاریخ زندگی بشر ازلحظه هبوط برزمین شاهد نزاع او بانفس هستیم.نفس سرکشی که بشر رابه سمت غرایز وامیال نامشروع میخواند نفس لوامه ای که اورا برصراط عدل دعوت نیکند تا از سقوط او درپرتگاهی که نفس اماره باوساوس ومدیریت شیطان شکل گرفته جلوگیری کند واورابه ساحت نفس مطمئنه رهنمون گردد.این زیاده خواهی انسان وسرکشی وی را از قرب حق دور وبه بعداز وجود کشاند.اولین تنازع انسان باهمنوع خویش رامیتوان قتل هابیل توسط قابیل دید که درتاریخ انبیابه آن اشاره گردیده است واین سرآغاز تقابلی تاریخی گردید.تقابل حق وباطل.هابیلیان وقابیلیان درطول تاریخ همواره به رویارویی یکدیگر پرداخته اند چراکه هابیلیان به عنوان جبهه حق تلاش نمودند انسانهارابه توحید وبرادری وبذابری وآزادی وآزادگی دعوت کنند وقابیلیان درتقابل باآنها ازهیچ واکنش وعملی فروگذارنکردند. تاریخ انبیا شاهد وبیانگر تقابل فرستادگان خداباحکومت های طاغوت وبعضا اشراف بوده است که به استعمارواستحمارواستکبارواستثمارو ...ملتها وانسانهاپرداخته اند وپیامبران الهی به عنوان رابط آسمان وزمین راه رهایی را فرارویی انسانها گشوده اند وهمواره مورد آزارواذیت سردمداران کفروباطل قرارگرفته اند.تاریخ انبیا بیانگراین است که انبیا واولیای الهی ازتبشیرتاتنذیر گرفته به رسالت خود پرداخته اند چنانچه حضرت موسی دربرابرفرعون وحضرت ابراهیم دربرابر نمرود و....ایستادند .بانگاهی به سیره عملی انبیا وکتب آسمانی می بینیم اهداف این هادیان تاریخ بکی بوده واستراتژیها٬تاکتیها وروشهای گوناگونی در راستای اهداف خود ومقابله باطاغوت درپیش گرفته اند که مغایرتی باهم نداشتند وشرایط تاریخی این اقتضائات راموجب گشته است. بعدازانبیای الهی امامان دوازدگانه شیعه به عنوان جانشینان بعداز نبوت این رسالت تاریخی راعهده دارشدند.
درسطورقبل اشاره شد که تبعیت انسان ازنفس به هبوط او از بهشت انجامید که این کشاکش در درون او روی داداما به درون انسان محدود نماند بلکه به عینیت درنظام عالم منجرشد وعلاوه بر نفس که دشمن انسان برشمرده میشد به شکل گیری طاغوت وحکومتهای غاصب شکل گرفت که درتقابل باجریان حق پرداختند که انبیای الهی ازیک سو انسانهارابه توحید-بندگی خدا-وازسویی به برابری اجتماعی وعدالت فراخواندند وتداوم راه آنها در امامان شیعه تجلی یافت که در صدد نفی شرک وزدودن آن درحوزه فردی وسیاسی بودندچراکه دین همه شئون زندگی بشر وساحات اوراشامل میشود که برنامه دقیقی برای مدیریت انسان ارایه داده است.امامان شیعه به تناسب شرایط زمانی ازاستراتژیهای گوناگونی استفاده کردند ورهروان آنها که شیعیان باشند نیز بادرپیش گرفتن این سیروسلوکها وتبعیت ازاین تصمیمها شیعه رادرطول تاریخ بیمه کردند وازآن مذهبی زنده وپویاساختند که هم در زندگی فردی-تهذیب نفس-وهم درزندگی اجتماعی-سیاست مدن-دارای برنامه والگوست.علی (ع)بعداز به عهده گرفتن رهبری دینی وسیاسی همواره بادشمنان داخلی بسیاری روبروگردید که همواره به تناسب شرایط باآنان رفتارمیکرد-هم زبان گفتگو وهم شمشیر- اگرچه رفتارامام توام با دوستی ومحبت والفت وگذشت بود وهرگز مخالفان خود رابه شیوه های نامشروع ازمیدان به درنکرد بلکه تا دقایق پایانی درصدد هدایت آنهابود وازهیچ چیزی بر ای آنان دریغ نمیکرد.به عنوان مثال برای خوارج ازبیت المال مقرری معلوم کرده بود وتاهنگامیکه دست به شمشیرنبرده بودندامام باآنان وارد جنگ نشد چراکه جنگ آخرین راه حل است که طبیعتا تبعات بسیاری دارد.امام حتی درآستانه جنگ ودر وسط میدان کارزار به گفتگو قائل بود وبا نگاهی به تاریخ اسلام وتورق نهج البلاغه نامه های امام به سران ناکثین وقاسطین ومارقین را مشاهده میکنیم وداستان گفتگوی امام باآن سربازی که دروسط جنگ جمل ازامام سئوال کرد وامام ایشان رابه خارج از میدان جنگ برد وبااو گفتگو کرد مبین این ادعاست که ماهیت تفکر شیعی گفتگوست -که درفیلم مردی از ملک ری انوشیروان ارجمند درنقش حضرت عبدالعظیم به یکی از مدعیان مبارزه که فقط مبارزه را درشمشیر میدید گفت-که البته باحفظ عزت باید همراه باشد وگرنه اگر مذاکره به نفی ماهیتی تو منجرشود مذاکره نیست بلکه به قول دکتر عنایتی درفیلم چ تسلیم است!!!پس درزندگی سیاسی امام علی هم گفتگو وهم شمشیر حضور دارداگرچه امام هرگز شروع کننده جنگی نبودند وحتی درابتداو وسط جنگها پیام صلح وگفتگو میدادند که به عنوان مثال خوارج سه بارنمایندگان ارسالی امام راشهید کردند.مورخان از برگزاری نماز میت وگریه های امام علی برکشته شدگان جنگهای خوارج وجمل وصفین گفته اند که امام چگونه برای آنان اشک ریخت.تداوم همان نگاه درزندگی امام حسن وامام حسین علیه السلام قابل مشاهده است اگرچه درزندگی سیاسی امام دوم بیشتر به بعد گفتگویی یاهمان صلح امام حسن(ع) پرداخته شده ودرزندگی سیاسی امام حسین(ع)نیز بیشتر بعد عاشورایی مورد نظرقرارگرفته است که جادارد ابعاد گوناگون وتصمیم گیریهای سیاسی ومهم این دوامام بزرگوارمورد توجه قرار بگیرد.
اما باتوجه به اینکه دراینجا مجال پرداختن به همه ابعاد از راقم این سطوربرنمی آید اهل تحقیق شایسته است که دراین زمینه ها ورود پیداکنند ودراین نوشتار تنها به بعد ماهیت تفکرشیعی بادرنظرگیری ساحت سلبی وایجابی که ازآن به قیام حسینی وصلح حسنی یاد شد پرداخته می شود .لازم به ذکراست بعد گفتگویی در حرکت حضرت ابا عبدالله نیز وجود دارداما ازآنجاکه گفتگو وبه عبارتی مذاکره درمحور زندگی سیاسی امام دوم قرارمیگیرد به واکاوی علتها وعوامل آن خواهیم پرداخت وتبیین موارد دیگر به امید خدا درفرصتی که مقدوربود انجام میگیرد.
امام علی علیه السلام درماه های پایانی عمر مبارک خود وقتی مردم رابه آمادگی ومواجه برای مقابله با توطئه های معاویه فرامی خواندند بابهانه های گوناگون ازطرف مردم روبرومیشدند ودرنهج البلاغه از زبان امام میخوانیم:« مرگ بادید مرگ!درزمستان میخوانمتان سرما رابهانه میکنید ودرتابستان گرمارا...به خداحاضرم ده تن از شمارابایک تن از شامیان عوض کنم که آنان درناحق خود جمع اند وشما درحق خود پراکنده!»ودرچنین فضای تاریخی وزمینه اجتماعی امام شهید می شوند ومردم فوج فوج با امام حسن بیعت میکنند اما انگاراین بیعتها تنها به زبان خلاصه شد چراکه نه مردم برای مقابله باسپاه شام وتوطئه معاویه ازخود رغبتی نشان دادند نه سران حکومت اسلامی وخواص وفرماندهان میلی به اجرای دستور امام حسن (ع).درچنین شرایطی صلح موسوم به امام حسن شکل گرفت که درحقیقت نوعی برد سیاسی برای شیعه درآن اختناق تاریخی وخفقان اجتماعی محسوب میشد.این صلح یامذاکره بندهایی داشت که درآن طرف مذاکره ملزم به رعایت آن بود واین نشان از عزتمندی تصمیم امام واستواری راه ایشان داشت.اینکه معاویه خودراامیرالمومنین نخواند وجانشبن انتخاب نکند وبه شیعیان آسیبی نرساند....خیانت خواص وبی بصیرتی عوام درحمایت از پیشوایشان نهایتا به خانه نشینی ومظلومیت امام منجر شد تاآنجاکه وقتی معاویه ازایشان برای سرکوبی خوارج کمک خواست امام فرموداگرقراربرجهادبود واجب تراز توکسی رانمیشناختم که با اوجهاد کنم!بله! اتحاد زرو زور وتزویر که سه جنگ رابرعلی تحمیل کردند-معاویه به امام گفته بود تودوبازو داشتی:مالک وعمار که درصفین عمارراازتوگرفتم ودر راه مصرمالک را- وفرماندهان باوفای اوراشهیدکردند اینک درصدد بودند امام حسن رانیز دراین شرایط اضطرار به جنگ وادارکنند تا میراث شیعه رانابود کنند اما امام به تعبیر زیبای مقام معظم رهبری بانرمشی قهرمانانه حیات شیعه راتضمین کرد.
این نرمش قهرمانانه باحفظ اصول انجام گرفت وبرخلاف برخی تصورات نشات گرفته از عدم درک شرایط تاریخی واجتماعی دوره امام حسن عده ای تنها عنوان صلح امام حسن رابرزبان می رانند درحالیکه اولاشرایط کنونی با آنچه ازآن یادشد نه تنهاقابل مقایسه نیست بلکه اگر مقایسه ونتیجه ای هم گرفته شود باید مبتنی بر آرمانها واصول وتوسط شخص اول جامعه اسلامی که سکان دار کشتی انقلاب دراین روزگار بحرانی است باشد.تداوم استراتژی امام حسن را در ادامه راه امام حسین (ع) تامدتی می بینیم اما نهایتا صلح حسنی به واسطه عدول طرف از شرایط مذاکره به قیام حسینی منتج میشود اما باید این قیام را درامتدادآن حرکت بزرگ تاریخی تفسیرکرد چنانچه امام حسین (ع)درنامه خود به برادرشان محمد حنفیه مبانی قیام خود راذکرمیکنند که ازآن می توان به مانیفست قیام سیدالشهدا یاد کرد.باتوجه به آنچه گفته شد بعد جاذبه ودافعه شیعه درساحت نرم افزاری وسخت افزاری دووجهی هستند که همواره برای رسیدن به آرمان وحفظ ارزشهاباید متناسب باشرایط لحاظ شوند چنانچه فوکویاما در نشست جهانی شیعه شناسی درسرزمین اشغالی به این دوبعد نرم افزاری-ساحت گفتگویی وانتظار آگاهانه-وساحت سخت افزاری-تقابل نظامی-اشاره کرد که حیات شیعه درتاریخ راتضمین کردند وما باید به مثله کردن آن بپردازیم وما در سباست خارجی باالگوپذیری از دو زاویه دید باید به تحقق آرمانهایمان بپردازیم وگرنه درمیز مذاکره ابتدابا تحمیل دیپلماتیک به خلع سلاح مامیپردازند وبانفی تفکر جهادی مدلی ازاسلام آمریکایی برای ما ترسیم میکنند که اسلام سازش واسلام پذیرش ولایت شیطان هست که با تقابل حق وباطل کاری ندارد ومدام برطبل رحمانیتی می کوبد که دیگر ازمبانی خود فاصله گرفته و دراصطلاح غربیها درسیاست خارجی فریز گشته ودچار استحاله شده حتی اگر به زعم مقام معظم رهبری درراس چنین نظامی یک معمم باشد.چراکه آنچه از نظر نظام سلطه اهمیت دارد تغییر رفتارها وباورها ودریک کلام تغییر محتوایی است وگرنه چه کشورها وحکومتهایی که از حیث فرم از ماهم اسلام گراتر به نظر می رسند!!!!