به گزارش پایگاه عدالت خواهان"رجانیوز:درحالی که کارنامه سیاسی مرحومهاشمیرفسنجانی در چندسال گذشته با اشتباهات و انتقادات زیادی روبرو بود، اطرافیانش طی چهل روز گذشته موجرسانهای سنگینی با محوریت مظلومنمایی او را آغاز کردهاند.
به گزارش رجانیوز در حالی که کارنامه سیاسی مرحوم هاشمی در چندسال اخیر پر از مواضع و اقدامات قابل انتقاد و اشتباه است، برخی اطرافیان او میکوشند با ایجاد فضایی یکطرفه و تهاجمی، هرگونه باب نقد را ببندند. یکی از مهمترین محورهای این جریان رسانهای، مظلومنمایی مرحوم هاشمی و معرفی «انتقادهای به جا» از او به عنوان «تخریب و تهمت» است.
شاید بتوان سخنان مجید انصاری در مراسم چهلم مرحوم هاشمی را آخرین نمونه این اظهارات دانست. انصاری در حرم امام گفته بود « گاهی ایشان می گفتند آیا این همه تهمت شما را از ادامه مسیر خسته نمی کند؟ که ایشان در جواب می گفت عزیزان من دل جای خدا و اولیای الهی است و قلب مومن مانند عرش رحمان است که نباید در آن کینه و لجاجت را راه داد. بنابراین شما نیز همه را حلال کنید و اگر کسی به شما بدی کرد برایش طلب استغفار کنید چرا که من همه کسانی را که بدی ای به من کرده اند را حلال کردم.
درست است که هاشمیِ بزرگ همه را حلال کرد اما آثار تخریب ها و بدگویی ها بر جای می ماند و در اعتقاد جوانان تاثیر می گذارد چه بسیار کسانی که آقای هاشمی را نمی شناختند اما با همین تخریب ها ذهنیتشان نسبت به ایشان خراب شد. همانگونه که آثار بداخلاقی ها علیه شهید بهشتی، در جامعه باقی ماند.»
پیش از این نیزبرخی کوشیده بودند مرحوم هاشمی را به شهیدبهشتی تشبیه کنند. کرباسچی درمراسمی در گرگان گفته بود «بعد از شهادت آیت الله بهشتی، علیه او کلمه ای بر زبان نیاوردند اما دردناک است که عده ای بعد از رحلت آیت الله هاشمی، همچنان جدی ترین تهمت ها را به او می زنند.» او با یادآوری تجلیل خانواده هاشمی از مردم برای حضور در مراسم تشییع گفت: «اگر منصفانه قضاوت کنیم، این تجلیل مقابل یک سال از عمر پررنج و زحمت و شنیدن دشنام های هاشمی چیزی نیست.»
مسیح مهاجری نیزگفته بود «وی از شهید بهشتی نیز مطلوم تر بود زیرا هاشمی علاوه بر اینکه همانند شهید بهشتی منافقان و ضدانقلاب در مقابل آنها قرار داشت یک سری افراد نیز از داخل نظام مخالف هاشمی بودند و این در حالی بود که هاشمی آنها را دوستدار خود می دانست ...هاشمی سپاه را نور چشم خود دانسته و از مقام معظم رهبری نیز به عنوان جان و عشق خود نام برده است. با شناختی که از آیت الله هاشمی رفسنجانی دارم وی همه آنهایی را که به ناحق علیه وی مطالبی به زبان آورده اند می بخشد ولی باید درس بگیریم و دوباره به ناحق علیه کسی صحبت نکنیم.» مهاجری همچنین در راستای تعریفهای عجیب خود گفته بود «برخی برای هاشمی رفسنجانی از لقب مدرس و امیرکبیر استفاده می کنند ولی ایشان در واقع شخصیتی فراتر از آن دو شخصیت بزرگ داشت.» ولایتی هم پیشتر گفته بود «آیتالله هاشمی رفسنجانی خود یک «امیرکبیر» بلکه بالاتر از آن بود.»
قدرتالله علیخانی نیز در مراسم اربعین مرحومهاشمی در استان البرز همین خط رسانهای را ادامه داده و گفته بود «شهید بهشتی در مدت دو سال مورد آزار قرار گرفت و امام (ره) شهید بهشتی را مظلوم خطاب کرد اما آیت الله هاشمی سال ها مورد آزار قرار گرفت که نشان از مظلومیت بالای این شخصیت بزرگ است... آیت الله هاشمی سال ها در مقابل تهمت ها و آزارهای برخی افراد صبر اختیار کرد که این نشان دهنده شخصیت بزرگ این چهره انقلابی است.»
ناطق نوری نیز که پس از فوت مرحوم هاشمی در تلویزیون حاضر شده بود گفته بود « وقتی دیشب رفتم و چهره آقای هاشمی را دیدم بیاختیار نتوانستم خودم را نگه دارم چون تمام بیمهریها، توهینها، تهمتها و کژاندیشیها را که گروهی نسبت به ایشان روا داشتند لحظهای در ذهنم مرور شد.»
چرا اشتباهات هاشمی را انکار میکنند؟
این فرار رو به جلوی اطرافیان مرحومهاشمی، اقدام جدیدی نیست و ادامه ی عملیات رسانهای چندینسالهای است که در زمان حیات او و با محوریت مواضع خود او دنبال میشد؛ یعنی حمله به جریان ارزشی و حزباللهی منتقد رویه هاشمی و دولت روحانی با تعابیری مثل «افراطی، تندرو و متحجر.» یکسانسازی منتقدان سیاسی مرحوم هاشمی با حملات ناجوانمردانه سازمان منافقین علیه شهیدبهشتی نیز از تاکتیکهای خودِ مرحوم هاشمی است و این نیز تازگی ندارد.
آنچه مهمتر از ادامه این هجمهرسانهای است؛ اهداف و نتایج آن است که مهمترینش تبدیل هاشمیرفسنجانی به چهرهای قدیس و غیرقابل نقد است که یک جریان سیاسی برای فرار از پاسخگویی درباره اقداماتش پشتش سنگر میگیرد.
یکی دیگر از نتایج و آسیبهای اظهارات اینچنینی که با دوپینگرسانهای این جریان همراه میشود، «تحریف تاریخ انقلاب» است. مسالهای که در سالهای اخیر در مواضع سیاسی شخص مرحوم هاشمی نیز روندی پرتکرار داشت.
بنابراین تعریف و تمجیدهای غلوآمیز از شخصیت مرحوم هاشمی و سرکوبی منتقدانش با چماق تخریب وتهمت، نباید راه را بر بازخوانی منصفانه کارنامه سیاسی او و اشتباهاتش ببندد.
ادعای «موافقت امام با حذف شعار مرگ بر آمریکا» که در اوج تلاشهای دولت روحانی برای تعامل با آمریکا توسط هاشمی مطرح شد و آنقدر ادامه یافت که با تشر رهبرانقلاب هم روبرو شد، مهمترین نمونه این اشتباهات بود. خاطره و ادعایی که قرار بود توجیهگر اقدام نابه جای مکالمه روحانی با اوباما باشد و شروعکننده جریان تحریف امام شد. چند روز بعد رهبر انقلاب در با انتقاد از اقدام روحانی فرمودند: «برخی از آنچه که در سفر نیویورک پیش آمد بجا نبود، چون ما دولت امریکا را غیر قابل اعتماد، خودبرتربین، غیرمنطقی و عهد شکن می دانیم.»
با ادامه خاطرات عجیب هاشمی از امام برای توجیه برخی اقدامات دولت، رهبرانقلاب در مراسم سالگرد رحلت امام در سال 94 در واکنش به گسترش خاطرات عجیب هاشمی از امام، بحث «تحریف امام» را مطرح کرده و فرمودند «هرکسی هر حرفی را که خودش میپسندد به امام نسبت ندهد. آنچه را به امام نسبت میدهیم، باید در منابع مربوط به امام موجود باشد، آن هم به شکل مکرّر، به شکل مستمر.»
مرحوم هاشمی را میتوان چهره اصلی جریان «تضعیف شورای نگهبان و نظارت استصوابی» در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال92 و انتخابات مجلس خبرگان اخیر دانست. سایت او که هیچگاه متن کامل سخنان او را منتشر نمیکرد با «مین» خواندن «ردصلاحیت شوراینگهبان» بخشی از صحبتهای او را اینگونه نقل کرد: «هاشمی می گوید بهترین راه بیمه کردن آینده نظام همین انتخابات است. همه چیز هم مهیاست، برای تحقق یک مشارکت تاریخی مردمی. انجامش هم فقط یک شرط دارد. «رعایت حق النّاس». تا جلوی رأی دادن میلیونی مردم گرفته نشود. تا فضای رقابتی محدود نشود. تا به ملّت القاء نشود که ارکان نظام در پی رأی آوردن عده ای خاص اند که مردم، آنها را نمی خواهند. حرف «اوّل و آخر» هاشمی فقط یک جمله است. " همه باید بگذارند! هر چه که مردم می خواهند، همانطور شود". که اگر نگذارند هم خود مدیون حق النّاس می شوند و هم نظام را بسوی گردنه سخت دیگری هل می دهند.»
سوء استفاده مکرر مرحوم هاشمی از از تعبیر «حقالناس» مطرح شده توسط رهبری؛ از مسائل دیگری بود که با تشر رهبرانقلاب روبرو شد. شهریورماه 94 و در حالی که هاشمی رفسنجانی و جریان سیاسی شکلگرفته حول او، سر تفنگ تخریب را به سمت شورای نگهبان و نظارتاستصوابی گرفته بودند؛ رهبر انقلاب فرمودند «شورای نگهبان، چشم بینای نظام برای انتخابات است؛ در همهی دنیا هم یک چنین چیزی وجود دارد -حالا اسمش چیز دیگر است؛ اینجا اسمش شورای نگهبان است- مراقبند، ببینند آن کسی که وارد میدان انتخابات میشود، نامزد انتخابات میشود، آیا صلاحیّت دارد یا نه؛ و باید احراز کنند صلاحیّت را؛ اگر دیدند که کوتاهی شده است و آدمی که صلاحیّت ندارد وارد شده، جلویش را میگیرند؛ این حقّ آنها است، حقّ قانونی آنها است، حقّ عقلی و منطقی آنها است؛ بعضی بیخود ایراد میکنند. بخشی از این حقّالنّاس، همین حقّ رأی شورای نگهبان است؛ همین حقّ نظارت استصوابی و مؤثّر شورای نگهبان است؛ این جزو حقالنّاس است، این را باید رعایت کرد، این را باید حفظ کرد.»
اما متاسفانه چندماه بعد مرحوم هاشمی در ماجرای نامزدی سیدحسن خمینی در انتخابات خبرگان، همه تلاش خود را برای تقابل با شورای نگهبان به کار بست. او بهمنماه 94 در سالگرد ورود امام در فرودگاه مهرآباد در اظهاراتی بیسابقه علیه شوراینگهبان گفت «هر چه داریم از امام(ره) است و باید خودمان را به امام و بیت امام(ره) بدهکار بدانیم؛ البته بدهکارها هدیه خوبی به بیت امام(ره) ندادند. آنها خودشان صلاحیتشان را از کجا آورند؟ چه کسی به شما اجازه داده قضاوت کنید؟ چه کسی به شما اجازه داد اختیارات را در دست بگیرید؟تریبونهای نماز جمعه و صداو سیما مال شما باشد؟ اگر امام(ره) و نهضت امام(ره) و اراده عموم مردم که به خاطر امام شکل گرفت، نبود اینها نیز نبود.در موقعی که باید همه تبریک بگوییم بد هدیهای به بیت امام دادهاید، صلاحیت شخصیتی را که شبیه به جدش، امام(ره)، است، تأیید نکردید. انشاءالله خدا از سر اشتباهتان بگذرد؛ ولی باید بگذاریم که مردم به هر که میخواهند رأی بدهند. من که قدرتی ندارم بخواهم فشار بیاورم که در مورد صلاحیتها تجدیدنظر شود.»
کارنامه سیاسی مرحوم هاشمی و اطرافیان او در ماجرای برجام نیز شاهد اشتباهات مهمی است. در حالی که در جریان مذاکرات منتهی به برجام و تصویب آن انتقادات کارشناسی متعددی مطرح میشد؛ حامیان دولت و در راس آنها شخص مرحوم هاشمی کوشیدند با ادعای خلاف واقع «پذیرش برجام با اذن رهبری» دهان منتقدین را ببندند.
شهریورماه94 سایت هاشمی با انتشار سخنان هاشمی در دیدار با آزادگان کوشید جامزهری که چندین ماه است در مدح نوشیدنش و شیرین شدن تلخیاش سخن گفته را «نوشیدهشده» معرفی کند: «هشدار هاشمی به ولایت معاشانی است که دلواپس توافق هستهایاند، ولی هنوز نفهمیده اند که بی اذن رهبری انجام چنین کاری هرگز میسر نبود. همانطور که پذیرش قطعنامه 598 بی اذن امام نمی شد. هاشمی این هشدار را می دهد تا بگوید شهد شیرین توافق هسته ای هم در راه است. درست مثل فرجام پذیرش قطعنامه 598.» سایت هاشمی برای این مطلب تیتر «پذیرش برجام با اذن رهبری بود» را برمیگزیند و تیم رسانهای همسو با هاشمی نیز آن را پمپاژ میکنند.
سه روز پس از انتشار سخنان هاشمی، دفتر رهبرمعظم انقلاب طی اطلاعیهای در واکنش به برخی نظرات مطرحشده درباره نظر رهبری در مورد جمعبندی مسائل هستهای اعلام کرد «مواضع معظم له در رابطه با این موضوع، صریح، شفاف و بدون تأویل در سخنرانی ها و فرمایشات ماههای اخیرشان، خصوصاً در روز بیستم فروردین، دیدار دانشجویان دانشگاه امام حسین(ع)، دیدار کارگزاران نظام در ماه مبارک رمضان، و روز عید سعید فطر اعلام شده و در اختیار همگان قرار دارد. لذا انتساب هر مطلبی که خارج از این چارچوب باشد، فاقد اعتبار است.» این اطلاعیه هیچ واکنشی از سوی هاشمی و سایت او مبنی بر عذرخواهی یا اصلاح صحیتهای او را در پی ندارد.
حقیقت آن است که متاسفانه مروری بر کارنامه سیاسی مرحوم هاشمی در سالهای اخیر، نشان میدهد زاویه فکری و سیاسی او با برخی اصول انقلاب و نگاههای رهبری بیش از یک «اختلاف نظر ساده و مصداقی» است. اصرارهای چندین ساله او بر مواضعی چون «لزوم مذاکره با امریکا»، ایجاد دوقطبیهای غلطی چون «تندرو-اعتدالی»،«تحریف امام» و «تخریب شورای نگهبان» که گاه با تشرهای رهبری فروکش میکرد و مدتی بعد در موضوعی دیگر بروز پیدا میکرد؛ مسالهای نیست که بتوان در پرتو تعریفهای غلوآمیز پنهانش کرد.