ظریف همین امروز، پنج ماه بعد از شروع برجام:
آمریکا روی کاغذ تحریم ها را برداشته است!
پ.ن: دقت کنید! این جمله یک #دلواپس نیست،
این جمله قهرمان_دیپلماسی_ایران است!
#دکتر_ضعیف
فتنه اکبر
نگید نگفتم
پسرحسن روحانی با کلت پدرش به قتل رسیده ؟ چرا؟
روایت های مختلفی از این موضوع وجود دارد .بعضی معتقدند خود حسن روحانی با شلیک مستقیم به سر پسرش او کشته است .(بعلت قصد افشا ی روابط پنهان با خارج ایران)
حسین موسویان، از اعضای تیم مذاکرهکننده هسته ای جمهوری اسلامی در دولت محمد خاتمی و از نزدیکان حسن روحانی، در گفتوگویی با نشریه تایم، مدعی شد که فرزند حسن روحانی، به قتل رسیده؛ قتلی سیاسی که هرگز قاتل آن پرونده نیز مشخص نشد.
موسویان در این گفتوگو خبر داده که فرزند بزرگ روحانی -ـ محمد ـ- در آستانه ورود به بیست سالگی، در منزل شخصی روحانی به قتل رسید. به گفته موسویان منزل روحانی آن زمان در "پایگاهی نظامی در جنوب تهران" بود. عضو سابق تیم مذاکرهکننده هستهای همچنین گفته خانواده روحانی قتل فرزند خود را "سیاسی" توصیف میکنند. براساس همین مصاحبه، حسن روحانی سالها درباره این قتل تحقیق کرد، اما در نهایت تصمیم گرفت که دست از پیگیری بردارد و سکوت کند. روحانی و نزدیکان وی تاکنون توضیحی درباره علل مرگ محمد فریدون (روحانی) ندادهاند.
سرنوشت فرزند بزرگ حسن روحانی از جمله مواردی است که در سالهای گذشته بارها مورد توجه رسانهها قرار گرفته. پیش از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ نیز وبسایتهای اصولگرا نوشته بودند که او به دنبال "شکست عشقی" دست به "خودکشی" زده است. بنا به ادعای رسانههای اصولگرا، فرزند روحانی با کلت کمری پدر خودکشی کرد.
از سوی دیگر، دفن فرزند روحانی در آرامگاه آیتالله خمینی نیز مورد اعتراض اصولگرایان قرار گرفت؛ به گفته آنها فرزند روحانی با خودکشی دست به "گناه کبیره" زده و روحانی "با استفاده از ضوابط و روابط خاص" فرزند خود را در صحن غربی آرامگاه آیتالله خمینی دفن کرده است.
آذرماه سال ۹۲ اما اکبر جباری، باجناق غلامحسین الهام، (سخنگوی دولت احمدینژاد) در صفحه فیسبوک خود، با اشاره به حسن روحانی و مرگ فرزند او نوشت که دست روحانی "به خون فرزندش" آلوده است. او البته توضیح بیشتری در اینباره نداد.
علاوه بر مسألهی چگونگی مرگ فرزند روحانی، حتی سال مرگ وی نیز در هالهای از ابهام قرار دارد. برخی تاریخ مرگ او را سالهای ۷۰ و ۷۱ و برخی دیگر سال ۷۶ ذکر کردهاند.
چند سال پیش علیرضا نوریزاده، روزنامهنگار ساکن لندن، مدعی شده بود که فرزند روحانی، در زمان مرگ وصیتنامهای از خود به جا گذاشته و در آن از جمهوریاسلامی انتقاد کرده. به ادعای نوریزاده، محمد روحانی در وصیتنامه خود نوشته بود: "از حکومت شما، از دروغهای شما، از فساد شما، از مذهب شما، از تزویر و نفاق و تقیه شما متنفرم، ننگ دارم که در چنین محیطی زندگی کنم و هر روز مجبور شوم به دوستانم به دروغ بگویم پدر من از جنس اینها نیست و ته دلش با ملت است در حالی که حقیقت جز این است و وقتی شما را میبینم که دست خامنهای را میبوسید حالم به هم میخورد".
وبسایت "خودنویس" پیشتر ادعا کرده بود که بنا بر نقل "دو منبع مختلف که در مقاطع مختلف همکار مرکز تحقیقات استراتژیک بودهاند" درباره مرگ فرزند روحانی دو فرضیه وجود دارد: "یکی از این مباحث، حاکی از لو رفتن انتقال اطلاعات محرمانه به مخالفان نظام از سوی فرزند حسن روحانی و کشف آن توسط وزارت اطلاعات بود. گفته شد که محمد روحانی با آگاهی و اطلاع دادن به پدرش، به اصطلاح «خودکشی شد». این وبسایت همچنین نوشت که به نقل از منابع خود، شایعهی خودکشی به دلیل گرایش جنسی محمد روحانی را بعید میداند".
سرنوشت بزرگترین پسر حسن روحانی هنوز مشخص نیست: اینکه خودکشی کرده یا با انگیزههای سیاسی به قتل رسیده. اگر به قتل رسیده، دلیل آن چه بوده؟ آیا مسایلی چون افشای برخی مسایل محرمانه نظام در میان بوده؟ این مساله از آن جهت مورد توجه است که زمان مرگ فرزند روحانی براساس تمام تاریخهای اعلام شده، بر میگردد به دوران وزارت علی فلاحیان در وزارت اطلاعات. دورهای که بعدها و در زمان ریاستجمهوری محمد خاتمی مشخص شد قتلهای سیاسی مخالفان در آن رخ داده است.
از سوی دیگر اگر علت مرگ فرزند روحانی خودکشی باشد، باز هم دلایل آن مشخص نیست. اینکه او به دلیل شکست در یک رابطه عاشقانه اقدام به خودکشی کرده یا عوامل و انگیزههای دیگری در این زمینه وجود دارد. حسن روحانی در خاطرات خود اشارهای به این مساله نکرده و تا پیش از اظهارات تازهی موسویان، رسانهها و افراد نزدیک به او نیز از هرگونه اظهارنظری در اینباره خودداری کردهاند.
حسن روحانی یکی از چهرههای جمهوری اسلامی است که بهواسطهی سالها کار امنیتی، زوایای زندگیاش را پنهان نگه داشته و بنابر اصل عمومی پاسخگو نبودن سیاستمداران ایرانی به افکار عمومی، خود را ملزم به توضیح نمیداند.
یکی از معماهای روحانی، چگونگی مرگ فرزندش محمد است. تاریخ مرگ وی نیز معلوم نیست و بنا به روایتی، پسر بزرگ حسن روحانی در فروردین سال ۱۳۷۶ درگذشته و بنا بر روایات دیگر، واقعهی مرگ وی در سالهای ۱۳۷۰ یا ۱۳۷۱ روی داده است. حتی بعضی سایتها نام او را «حسین» نوشتهاند اما آنگونه که تصویر سنگ قبر وی حکایت میکند، این پسر «محمد» نام داشت.
درباره نحوه مرگ محمد روحانی، یکی از شایعات مطرح، خودکشی وی بود. سایت صراط در این باره به نقل از «منابع خبری» نوشت که فرزند روحانی «به دلیل شکست عشقی» خودکشی کرده و حتی روایت کرد که این عمل با استفاده از «کلت کمری پدر» صورت گرفته است.
علیرضا نوریزاده، روزنامهنگار ساکن لندن، طی مقالهای که چهار سال قبل نوشت، گزارش داد که فرزند روحانی نامهای نیز بدین مضمون از خود بهجای گذاشته است: «از حکومت شما، از دروغهای شما، از فساد شما، از مذهب شما، از تزویر و نفاق و تقیه شما متنفرم؛ ننگ دارم که در چنین محیطی زندگی کنم و هر روز مجبور شوم به دوستانم به دروغ بگویم پدر من از جنس اینها نیست و ته دلش با ملت است در حالی که حقیقت جز این است و وقتی شما را میبینم که دست خامنهای را میبوسید حالم به هم میخورد...».
حکایت این نامه در چند نشریه خارجی از جمله نیویورک پست و العربیه به نقل از علیرضا نوریزاده بازنشر شد. چند سایت منتقد روحانی در داخل نظام نیز با اشاره به این که انتحار در اسلام گناهی بزرگ است، نسبت به دفن فرزند روحانی در محل آرامگاه روحالله خمینی انتقاد کرده و نوشتهاند که این کار به کمک ارتباطات ویژه انجام شده است. قبر محمد روحانی در ایوان جنوبی صحن شهدا (حیاط مشرف به متروی بهشت زهرا) واقع است.
سایت خودنویس در ۲۳ خرداد ۱۳۹۲ به نقل از «دو منبع مختلف که در مقاطع مختلف همکار مرکز تحقیقات استراتژیک بودهاند» نقل کرد که دو بحث متفاوت در باره علل مرگ فرزند حسن روحانی مطرح بوده است. یکی از این مباحث، حاکی از لو رفتن انتقال اطلاعات محرمانه به مخالفان نظام از سوی فرزند حسن روحانی و کشف آن توسط وزارت اطلاعات بود. گفته شد که محمد روحانی با آگاهی و اطلاع دادن به پدرش، به اصطلاح «خودکشی شد». خودنویس به نقل از منابع خود، شایعهی خودکشی به دلیل گرایش جنسی محمد روحانی را بعید میداند.
آذرماه سال ۹۲ اکبر جباری باجناق غلامحسین الهام، از مقامهای دولت احمدینژاد، با اشاره به شعارهای «اعتدال» و «راستگویی» دولت روحانی، نوشت: «اندک دانشم در رواندرمانی میگوید: کسی که دستش به خون پسرش آلوده است، نه میتواند راستگو باشد و نه میتواند انسان معتدلی باشد».
حسین موسویان، دیپلمات سابق ایرانی و معاون حسن روحانی در زمان تصدی ریاست شورای عالی امنیت ملی، در گفتوگویی با مجله تایم، فرضیه خودکشی را رد کرده و گفته که فرزند ارشد حسن روحانی به دلایل سیاسی به قتل رسیده است.
روایت موسویان اینگونه است: «روحانی وقتی که حدودا ۲۰ سال داشت، ازدواج کرد و صاحب پنج فرزند بود. پسر بزرگ وی در بیست و چند سالگی در خانهای که خانواده روحانی در یک پایگاه نظامی در جنوب تهران داشتند، به قتل رسید».*
به گفته موسویان، خانواده روحانی بر این باورند که دلیل «قتل» فرزندشان «سیاسی» بوده است؛ اما نکته اینجاست که وی تصمیم میگیرد تا به قول موسویان «سکوت کند و قتل را پیگیری نکند».
با توجه به این که محمد روحانی در زمان تصدی علی فلاحیان بر وزارت اطلاعات به قتل رسیده و سابقهی وزارت اطلاعات زمان فلاحیان نیز بر کسی پوشیده نیست، این سوال مطرح میشود که آیا روحانی پیش یا پس از قتل، در جریان قرار گرفته بود؟
اشارهی امثال اکبر جباری به روحانی که «دستش به خون پسرش آلوده است»، با توجه به دسترسی این افراد به پروندههای وزارت اطلاعات در یک مقطع از دوران صدارت احمدینژاد، گویای چیست؟
در نخستین سطور این گزارش، نوشتم که پاسخگو نبودن مقامهای جمهوری اسلامی یک اصل عمومی است اما همواره زمانی که رسانهها کنجکاوانه به موضوعی بپردازند، هم راه برای کشف حقیقت بازتر میشود و هم فشار افکار عمومی باعث پاسخگو شدن افراد میشود. حال این سؤال پیش میآید که چرا رسانههای مختلف و روزنامهنگاران آنها از پرسیدن سؤالهای اینچنینی پرهیز میکنند؟
آیا موضوع یک «قتل سیاسی» و نقش رییس جمهوری کنونی در چنین قتلی، از نظر سردبیران رسانهها کماهمیت است یا مسائل دیگری وجود دارد.
* موسویان همچنین ادعا میکند که روحانی، سالها این ماجرا را پیگیری کرد، اما نهایتا تصمیم گرفت سکوت کند و دنبالهی مساله قتل پسرش را نگیرد.
به گزارش ندای انقلاب، یکی از کاربران روحانی فیس بوک با نام حاج رضوان در پُست آخرش در این شبکه اجتماعی نوشت: دیشب که برای زیارت به مرقد امام راحل رفته بودیم یکی از همراهان ما را سر مزار محمد فریدون(محمد روحانی) فرزند رئیس جمهور منتخب که سال ۱۳۷۶ فوت کردند کشاند ....
پ.ن:
- عکس را از اینترنت برداشتم . . .(اما الان هم به همین گونه است)
-قبر فرزند رئیس جمهور منتخب در ایوان جنوبی صحن شهدا (حیاط مشرِف به متروی بهشت زهرا)
- خودکشی؟!استغفرالله .....
رسانه ها گزارش دادند پسر حسن روحانی در پی ناکامی عشقی خود کشی کرده است
به گزارش ندای انقلاب، بر اساس گزارش برخی رسانه ها، محمد فریدون پسر دکتر حسن روحانی رئیس جمهور در سال 76 و در پی یک شکست عشقی، مرتکب گناه بزرگ خودکشی شد که با رایزنی های صورت گرفته اقوام وی با تولیت حرم حضرت امام خمینی، جنازه وی در این محل دفن شد
مطالب پرونده ویژه فوق برگرفته از سایت رسمی شبکه افسران جنگ نرم ، و نقل قول از خبر آنلاین
یه متنی این روزا دست به دست میشه که
میگن روزه دار هیچ وقت فقرا رو درک نمیکنه چون به افطار ایمان داره....
البته فکر کنم منظورشون اینه که روزه خورا فقر و نداری رو بیشتر درک میکنن تا روزه داری که حداقلش 16 ساعت رو مجبوره گرسنگی بکشه...
.
درست مثل این دولتمردا که فقرا رو بیشتر و بهتر درک میکنن تا دولت قبل که سعی میکرد با فقرا همسفره و همسفر باشه.
.
اونا در نظر اینا پوپولیست بودن
پس اینا چی هستن؟؟؟
کلی
دستان خالی اعتدال و حسن روحانی /// 3 سال گذشته است / قفل معیشت همچنان بیکلید ماند !!!! // حدود1100 روز از انتخاب رئیس دولت یازدهم میگذرد و شعار حل مشکلات اقتصادی در 100 روز امروز به وعدههای ده ساله تقلیل پیدا کرده و از سوی دیگر حامیان دیروز دولت روحانی اعتراف میکنند دولت یازدهم دولتی است که شعار اعتدال داده و در اقتصاد شکست خورده است!
فتنه اکبر ...
آیت الله قرهی: نسخهی جدیدی از فتنه در راه است؛ گره خوردن فتنه اکبر و داعش!
19 نفوذی خارج نشین
بیژن صفسری
بیژن صفسری از روزنامهنگاران ضعیف و تازهکاری بوده است که در جریان پروژه جریدهسازی اصلاحطلبان در سالهای 75 تا 84 به این عرصه وارد شد، بدون آنکه تخصص و توان کافی برای چنین کاری را داشته باشد.
مهمترین حضور وی در عرصه مطبوعات کشور به عنوان صاحب امتیاز روزنامه آزاد و سردبیر روزنامه صدای عدالت بوده است.
وی به دنبال تخلف مطبوعاتی و اقدام علیه امنیت ملی کشور مدتی را در زندان گذراند اما در سال 1382 با وساطت رئیس جمهور وقت آزاد شد.
وی بعد از آزادی و پس از مدتی کشور را ترک کرده و به همکاری با رسانههای معاند روی آورد.
وی چندی پیش در مطلبی در رادیو فردا اعتراف کرد که جنبش به اصطلاح سبز شکست خورده و به بن بست رسیده است.
رجبعلی مزروعی
رجبعلی مزروعی (۱۵ مهر ۱۳۳۶، اصفهان) سیاستمدار و اقتصاددان ایرانی است.
علی مزروعی در روستای مارچین متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در روستای زادگاه خود و متوسطه را در دبیرستانهای حافظ ابونعیم، نمونه و صائب اصفهان سپری کرده و پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۴ در رشته فیزیک دانشگاه اصفهان پذیرفته شد.
مزروعی از اوایل دهه 70 شمسی با آغاز فعالیت در روزنامه سلام تبدیل به عنصر مسئلهدار با نظام شد.
با توقیف و تعطیلی روزنامه سلام در تیرماه ۱۳۷۸، وی با روزنامههای صبح امروز، مشارکت، نوروز، یاس نو، اقبال، وقایع اتفاقیه و سرمایه؛ فعالیتهای مطبوعاتی خود را ادامه داد.
وی در عین حال که از طریق فعالیت در بخش دولتی ارتزاق میکرد و از همین طریق سرمایه قابل توجهی اندوخته است به فعالیت خود در جهت تخریب مبانی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی هم مشغول بود.
مزروعی پس از خرداد 76 و پیروزی دولت اصلاحات به اقدامات ضد انقلابی خود شدت داد و با راهاندازی انجمن صنفی روزنامهنگاران پایگاهی را برای همکاری با محافل بینالمللی مشکوک و وابسته به سرویسهای جاسوسی غرب مهیا کرد.
وی از اوایل سال 84 بنا را بر تخریب ارکان و ماهیت نظام گذاشت. از جمله نکات مطرح درباره مزروعی ارتباطات مشکوک او با محافل بیگانه است.
وی زمانی که در انجمن صنفی روزنامهنگاران فعالیت میکرد با استفاده از امکانات آن سفرهایی به خارج از کشور داشت.
وی پس از فتنه 88 متواری و سپس به صورت غیرقانونی از کشور خارج و سر از بلژیک درآورد.
محسن کدیور
محسن کدیور متولد ۱۸ خرداد ۱۳۳۸ در فسا و دانشآموخته برق و الکترونیک از دانشگاه شیراز بوده که پس از انقلاب برای تحصیلات دینی وارد حوزه علمیه قم میشود.
مهمترین استاد وی در حوزه منتظری بود. کدیور همچنین در دانشگاه و در رشته فلسفه و کلام اسلامی تحصیل و به اخذ مدرک دکتری از دانشگاه تربیت مدرس در سال 1378 نائل آمد.
وی که امیدوار بود در زمره شاگردان منتظری و پس از رسیدن نامبرده به رهبری به مقامات عالی نائل شود با عزل منتظری توسط امام در این هدف ناکام مانده و به تدریج مواضع خود علیه اسلام و انقلاب را علنی ساخت.
کدیور در سال 77 به دلیل تحریک دانشجویان برای اغتشاش و نفی اسلامیت نظام به اتهام فعالیت تبلیغی و نشر اکاذیب به حکم دادگاه ویژه روحانیت 18 ماه زندانی گردید.
وی از سال 70 به مدت 8 سال معاونت اندیشه اسلامی مرکز تحقیقات استراتژیک را عهدهدار بوده است. کدیور پس از خرداد 84 از کشور خارج و به مواضع ضد دین و انقلابی خود شدت بخشید.
مرور مواضع و رفتارهای کدیور دقیقاً نشان دهنده جریانی است که از ابتدای انقلاب تنها با هدف دستیابی به قدرت و مصادر اصلی و تصمیمگیرنده کلان در کشور تلاش کرد خود را به کانونهای احتمالی قدرت در آینده نزدیک کند.
حضور کدیور در زمره شاگردان منتظری و عدم مخالفت وی با ولایت فقیه در دهه 60 و شروع این مخالفتها با عزل منتظری و شدت یافتن آن با آغاز زعامت آیتالله خامنهای را باید در این جهت ارزیابی کرد.
معصومه علینژاد
معصومه علینژاد قمی معروف به مسیح علینژاد فعالیت خبرنگاری خود را از سال 78 در روزنامه همبستگی آغاز کرد و پس از آن به خبرنگاری در خبرگزاری ایلنا پرداخت.
وی بارها مطالب موهن و ضد آرمانهای انقلاب در روزنامههای شرق، بهار، وقایع التفاقیه درج کرده بود و زمانی که به عنوان خبرنگار پارلمانی ایلنا در مجلس فعالیت میکرد به دلیل دسترسی غیرقانونی به اسناد مجلس، از خانه ملت اخراج شد.
وی در سال 84 از مصطفی معین حمایت کرد و سپس از کشور خارج شد.
علینژاد در دوران فتنه 88 نیز مواضع تندی را علیه موضوعات مختلف اتخاذ کرد که بعضاً ماهیت انقلاب و نظام و حتی اسلام را مورد حمله و توهین قرار میداد.
عبدالعلی بازرگان
عبدالعلی بازرگان (زادهٔ ۱۳۲۲ در تهران) روزنامهنگار، نویسنده آثار سیاسی و مذهبی، عضو نهضت آزادی و از منتقدان حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی ایران است.
عبدالعلی بازرگان دومین فرزند از میان پنج فرزند مهدی بازرگان است و سابقه همکاری با جبهه ملی، نهضت آزادی و همچنین جنبش مسلمانان مبارز را که به اتخاذ مواضع تند ضد نظام جمهوری اسلامی شهرت دارد در کارنامه کاری خود داراست.
با اینحال مطبوعات حامی دولت اصلاحات محل تاخت و تاز امثال او بود. وی بعد از فتنه 88 با ارائه مطالب گزنده و موهن و با سوءاستفاده از متون دینی به نفی ماهیت انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن پرداخت.
وی براساس گرایشهای نهضت آزادی به ارائه تفسیرهای نادرست و منطبق بر آموزههای فرهنگ غربی از مفاهیم اسلامی و شیعی میپردازد.
بازرگان بعد از فتنه 88 با توان هر چه تمام تلاش کرد تا به مقدسات ملت ایران، انقلاب و ولایت فقیه حملهور شود.
فرشته قاضی
فرشته قاضی که به عنوان روزنامهنگار و فعال حقوق بشر در میان اپوزیسیون حضور دارد در 7 آبان ماه 1383 در رابطه با پرونده سایتهای اینترنتی بازداشت شد.
وی به گفته خودش دچار امراضی روحی و روانی است و حتی توانایی زندگی با همسرش را ندارد.
بیماری روحی و روانی او باعث شد که نتواند فعالیت روزنامهنگاری را ادامه دهد لذا به استراحت پرداخت اما در جریان فتنه 88 ناگهان وارد عرصه مطبوعات شد و از طریق توئیتر به ارائه گزارشهای غیر واقعی از کشور مبادرت ورزید.
به هر روی فرشته قاضی هم مانند سایر اعضای شبکه رسانهای وابسته به بیگانگان از ایران خارج شد و به همکاری با نشریات و پایگاههای اینترنتی علیه جمهوری اسلامی ایران ادامه داد.
وی در خارج از کشور علاوه بر حمله به نظام اسلامی به حمایت از بهائیان پرداخته است.
نورالدین پیرمؤذن
نورالدین پیرمؤذن نماینده اصلاحطلب اردبیل در مجالس ششم و هفتم که در مجلس هشتم رد صلاحیت شد.
وی هم اکنون در آمریکا مشغول فعالیت علیه جمهوری اسلامی است. وی در آمریکا از مؤسسات آموزشی این کشور فرصتهای به ظاهر مطالعاتی دریافت کرده بود و هر چند مدعی بود که بعد از پایان این فرصت مطالعاتی به ایران بازخواهد گشت، ولی حدود 6 سال است که از پایان فرصت مطالعاتی نامبرده گذشته ولی پیرمؤذن به ایران بازنگشته است.
پیرمؤذن سخنگوی اقلیت اصلاحطلبان مجلس هفتم بود. پیرمؤذن که نتوانسته است در مجالس هشتم و نهم به فعالیتهای سابق خود ادامه دهد در نامهای به مجلس شورای اسلامی حمله کرده و از هیچ توهین و فحاشی به جمهوری اسلامی دریغ نکرده است.
فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر روزنامهنگار اصلاحطلب فراری که سردبیر انجمن روزنامهنگاران جوان و عضو مرکزی کمیته سازمان به اصطلاح مدافعان آزادی مطبوعات ایران بوده است.
وی همچنین عضو شورای عالی ادوار دفتر تحکیم وحدت بوده است.
از او مقالاتی در نشریات و رسانههای زنجیرهای و ضد انقلاب داخل و خارج کشور چون روزآنلاین، اعتماد، یاس نو و گویانیوز منتشر شده است.
وی فروردین ماه 86 به دلیل حضور در آشوبهای خیابانی به 4 سال زندان محکوم شد. داوودیمهاجر که در یک خانواده بیقید نسبت به شعائر اسلامی رشد کرده بود سرانجام پس از خروج از کشور به اصل خود بازگشت و در برنامه ماهوارهای پارازیت کشف حجاب کرد.
فاطمه حقیقتجو
فاطمه حقیقتجو در ۸ دی ۱۳۴۷ در جنوب تهران متولد شد.
وی فعال سیاسی و نمایندهٔ اصلاحطلب دوره ششم مجلس شورای اسلامی بود.
او دارای دکترای مشاوره، پژوهشگر و مدرس دانشگاههای تهران و مراکز آموزش عالی فرهنگیان، نایب رئیس انجمن مشاوره ایران، ۱۰ سال سابقه در پستهای امور تربیتی و مشاوره آموزش و پرورش، عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران و دو دوره عضو شورای مرکزی سازمان غیرقانونی دفتر تحکیم وحدت بوده است.
حقیقتجو از جمله نخستین نمایندگان مجلس ششم بود که در جریان استعفای دستهجمعی، استعفایش پذیرفته شد.
حقیقتجو به بهانه تحصیل از کشور خارج شد و به محض ورود با اعطای بورسیه از جانب دولت آمریکا مورد لطف غرب قرار گرفت، در دوران فتنه 88 نقش بارزی برای ایجاد کمپینهای ضد ایرانی ایفا کرد.
علیاصغر رمضانپور
علیاصغر رمضانپور در دوره وزارت احمد مسجدجامعی در دوران اصلاحات به عنوان معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران فعالیت میکرد، در حالی که مراکز اطلاعاتی و امنیتی سوابق سوء نامبرده را مکرراً متذکر شده بودند.
وی همچنین مدتی سردبیر روزنامه زنجیرهای آفتاب امروز بود و مسئولیت رئیس نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران را نیز در کارنامه خود دارد.
وی پس از فرار به انگلستان مانند بسیاری از همقطاران خود به خدمت شبکه بیبیسی درآمد و در حال حاضر در رسانههای بیگانه فارسیزبان، مشغول فعالیت ضد نظام میباشد.
رمضانپور همسر خویش را مجبور به کشف حجاب کرد و تصویر وی را در صفحه فیس بوک خود منتشر کرد که این اقدام با اعتراض رسانهها مواجه شد.
عطاءالله مهاجرانی
عطاءالله مهاجرانی در تاریخ ۲ مرداد ۱۳۳۳ و در اراک زاده شد. تحصیلات عالی خود را در رشتهٔ تاریخ در دانشگاههای اصفهان (کارشناسی) شیراز (کارشناسی ارشد) و تهران (دکتری) گرفت.
مهاجرانی در کارنامه کاری خود مسئولیتهایی همچون نمایندگی مجلس، رایزن فرهنگی ایران در پاکستان، معاون رئیس جمهور، عضویت در هیئت امنای خبرگزاری ایرنا، معاونت فرهنگی مرکز تحقیقات استراتژیک، وزیر فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات و ریاست مرکز گفتگوی تمدنها را داشته است.
وی در حوزه سیاسی ابتدا به تلویح و سپس به صراحت علیه ولایت فقیه موضعگیری کرد و در مقاطع مختلف ضد رهبر معظم انقلاب موضع گرفته است.
پیشنهاد تمدید دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی
در دومین دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی یعنی در سال ۱۳۷۳ مهاجرانی طی مصاحبهای با روزنامه انگلیسیزبان ایران نیوز در ۸ آبان سال ۱۳۷۳، درباره ریاست جمهوری هفتم، اظهار داشت: «اگر امکان تغییر در قانون اساسی وجود داشته باشد آقای هاشمی شایستهترین فرد برای احراز این مسئولیت است. آقای هاشمی رفسنجانی دو ویژگی امیرکبیر و مدرس را باهم دارند.
ماجرای مرکز گفتگوی تمدنها
در سال ۱۳۸۳ خانمی که کارمند سابق مرکز گفتگوی تمدنها بود، عنوان کرد که همسر صیغه ای مهاجرانی است و از او شکایت کرد و خواهان ثبت ازدواج شد.
داستان مهاجرانی درمیانه نگارش کتاب برضد سلمان رشدی مرتد انگلیسی و تبدیل شدن به عامل انگلیس و آل سعود از عبرتهای ماندگار است.
وی در پی فضاحتهای اخلاقی از کشور خارج شد و به انگلیس پناه برد و در آنجا روند ضد نظام خود را به غایت افزایش داد.
نارضایتی رهبر انقلاب از عملکرد مهاجرانی
رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در آذرماه ۱۳۷۸ بیان کردند:
« من از وزارت ارشاد توقّع دارم. البته آقای «مهاجرانی» - ظاهراً - نیستند و خودشان را راحت کردند از اینکه بیایند و حرفهای ما را بشنوند! بههرحال، فرق نمیکند؛ چه ایشان باشند، چه نباشند، من اعتراضم این است - این اعتراض را بارها هم گفتهام، الان هم در جمع شما میگویم - وزارت ارشاد در این دو سالی که ایشان در رأس این کار هستند، هیچ کار اسلامی بهعنوان اسلامی ارائه نداد!
این اوّلین اعتراض من است. فرض کنید من خودم در مورد صدا و سیما، کمتر هفتهای است که اعتراضی و اوقات تلخیای نداشته باشم و پیغام تندی ندهم؛ اما صدا و سیما کارهای زیادی را بهعنوان کار اسلامی انجام داده، برنامههای اسلامی و برنامههای هنری اسلامی درست کرده و برنامههای گزارشی و علمی داشته است.
اگر اشتباه و خطا و تخلّف دارد، از آن طرف هم تلاش و کار دارد. من سؤالم این است که وزارت ارشاد، چند کتاب برای تقویت تفکّر اسلامی بهوجود آورده، چند تا فیلم برای تقویت مبانی فکری اسلامی و انقلابی ساخته و چند تئاتر مناسب داشته است؟ الان مرتّب در این سالنهای وابسته به وزارت ارشاد، نمایش و تئاترهایی اجرا میشود؛ بعضیهایش صددرصد ضدّ دین و ضدّ انقلاب است! کسانی رفتند، دیدند و آمدند به من گزارش دادند. خوب؛
حالا اگر در کنار دو، سه نمونه تئاتر از این گونه نمونهها، پنج شش نمونه هم به ما نشان میدادند که ما این تئاتر را بهوجود آوردیم، یا این فیلم را اجرا کردیم که مبلّغ اسلام است، من هیچ اعتراضی نمیکردم. میگفتم بالاخره: «خلطوا عملاً صالحا و آخر سیّئا، عسی اللَّه ان یتوب علیهم»(3)! اما این طور نیست؛ هرچه هست، از آن طرف است! این اعتراض من است. من از رفتار وزارت ارشاد، راضی نیستم.»
مجتبی واحدی
مجتبی واحدی در ۵ شهریور ۱۳۴۳ در شهر قم به دنیا آمد و از ۳ سالگی در محله نارمک تهران ساکن شد.
واحدی در دبیرستان علوی تهران تحصیلات دوره متوسطه خود را به پایان رسانید و در رشته مهندسی شیمی گرایش طراحی فرآیندهای نفتی از دانشکده مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف فارغالتحصیل شد.
او در سال ۱۳۶۴ با مریم جعفری ازدواج کرد و دارای یک فرزند به نام عطیه متولد ۱۳۶۹ میباشد.
واحدی بیش از هر چیز دیگری به عنوان مقالهنویس، روزنامهنگار و مشاور ارشد مهدی کروبی شناخته میشود ولی در کارنامه کاری خود معاونت وزارت امور اقتصادی و دارایی را نیز دارد.
وی پس از فتنه 88 از کشور گریخت و از لندن سردبیری آفتاب یزد را ادامه داد.
واحدی در حال حاضر در آمریکا به عنوان سخنگوی ارشد مهدی کروبی با فتنهگران فراری و همچنین اپوزیسیون برانداز و محافل اطلاعاتی و صهیونیست علیه جمهوری اسلامی فعالیت میکند.
وی بعد از فتنه 88 و بعد از خروج از کشور نظام را مورد تخطئه قرار داد و خط حضرت امام(ره) را نیز نفی کرد.
مسعود بهنود
مسعود بهنود (زاده ۲۸ مرداد ماه ۱۳۲۵ در تهران) نویسنده، روزنامهنگار، بازیگر و فیلمساز ایرانی است.
وی کارش را به عنوان روزنامهنگار از سال ۱۳۴۲ شروع کرد و آثاری در زمینهٔ سیاست و تاریخ معاصر ایران نگاشتهاست.
او دو فرزند با نامهای بامداد بهنود و نیما بهنود - که طراح لباسهای ایرانی است - دارد.
ازجمله فیلمهای او میتوان به حضور او به عنوان بازیگر و نویسنده در فیلم خانه عنکبوت اشاره کرد.
وی در تاریخ ایران همواره از جمله مزدوران نان به نرخ روز خور به شمار میرفته چرا که پیش از انقلاب ارتباط نزدیک با طاغوت و دستگاه جاسوسی پهلوی یعنی ساواک داشت و پس از انقلاب نیز به خدمت اربابان غربی خود درآمد.
بهنود پس از جنگ تحمیلی و زمانی که در ایران به سر میبرد به کرات در مدح و ثنای سردار سازندگی سخنسرایی کرده بود تا بتواند خود را به محافل قدرت نزدیک کند و در دوران اصلاحات نیز با نشریات زنجیرهای همکاری میکرد.
وی از سال 81 از کشور خارج شد و تاکنون با شبکه بیبیسی فارسی همکاری میکند.
بابک داد
بابک داد در سال 76 خبرنگار ستاد انتخاباتی رئیس دولت اصلاحات بود و بعد از آن سفرنامههای او به فرانسه و ایتالیا را در قالب کتابهایی نوشت و به همین دلیل به عنوان کاتب مخصوص رئیس دولت اصلاحات معروف شد.
بابک داد بعد از فتنه 88 در زمره فتنهگران به آشوبگری و تحریک مردم برای تظاهرات خیابانی روی آورد و در معرض دستگیری قرار گرفت که بعد از آن از کشور گریخت.
در حال حاضر وی در سایتهایی مانند گذار، گویا، رادیو زمانه، رادیو فردا و صدای آمریکا فعالیت دارد.
مهمترین ویژگی وی در فضای رسانهای، مهارت در فحاشی و هتاکی است.
اغلب نوشتههای این فرد حاوی مضامین موهن و ضد اسلامی، ضد نظام، ولایت فقیه و فرهنگ ایرانی است.
اکبر گنجی
اکبر گنجی متولد نازیآباد تهران است که در این محله با سعید حجاریان و عباس عبدی آشنا شد.
در دوران انقلاب از فعالین خیابانی بود که به دلیل مطالعات پراکنده در آثار مختلف گروههای چپ و اسلامی سازشکار و غربگرا یا التقاطی در بیثباتی کامل فکری فرو رفت.
وی در ابتدای پیروزی انقلاب از افرادی بوده که زنان بدحجاب را در خیابانها مورد ضرب و شتم قرار میداده و به این دلیل به اکبر پونز معروف است.
وی که در اوایل تأسیس سپاه عضو این نهاد مقدس شده بود به دلیل مخالفت با امام و جنگ و تمرد در شرایط جنگی به مجازات شدیدی محکوم شد که با وساطت منتظری این مجازات منتفی و وی از سپاه اخراج شد.
گنجی مدتی در دهه 60 رابط فرهنگی سفارت ایران در ترکیه بوده و با اعضای نهاد اطلاعات نخستوزیری از جمله سعید حجاریان رابطه داشت. گنجی در اوایل دهه 70 به حلقه کیان پیوست تا در این حلقه به شخصیسازی دین و مبارزه با مذهب و اسلام مشغول شود.
در خرداد 76 گنجی فعالیت شدید مطبوعاتی را با مطبوعات جریان موسوم به اصلاحات آغاز کرد.
گنجی در جریان رویدادهای پس از خرداد 76 به اتهامزنی علیه نظام اسلامی و حوزههای علمیه ادامه داد و پیش از دستگیری و محاکمه در آذر 79 در کنفرانس ننگین برلین حضور یافت.
گنجی پس از بازگشت و با شکایت دادستانی در نهایت به 6 سال حبس محکوم و در زندان مواضع وی رادیکالتر گردید.
گنجی در زندان با استفاده از رانت نظام انواع اهانتها به جمهوری اسلامی و رهبر معظم انقلاب روا داشت.
گنجی در زندان با حمله به اسلام از جمهوری تمام عیار یا جمهوری سکولار حمایت کرد. وی پس از پایان دوره محکومیت به خارج از کشور رفته و تاکنون بازنگشته است.
در طول مدتی که وی در اروپا و آمریکا بود جایزههایی از نهادهای مختلف غربی دریافت کرد.
گنجی در مقالات قرآن محمدی(ص) قرآن را کلام انسان دانست و در مقالاتی دیگر وجود مقدس امام زمان را منکر و در مقالات بعدی خود از لواط و همجنسگرایی حمایت کرد!
گنجی در فتنه 88 عضو حلقه فکری جنبش به اصطلاح سبز بود. با این حال وی بعدها اعتراف کرد که در انتخابات تقلب نشده است.
مهرانگیز کار
مهرانگیز کار از جمله حقوقدانان و فعالان سیاسی است که سابقه حضور در کنفرانس برلین همراه افرادی همچون گنجی و لاهیجی را دارد.
وی بعد از بازگشت به ایران روانه زندان شد و سپس به بهانه درمان بیماری به خارج از کشور مهاجرت کرد.
عمده فعالیت مهرانگیز کار معطوف به مباحث حقوقی و به ویژه مسائل زنان است و در این محدوده وی مواضع فمینیستی تندی حتی در حد تجویز و ترویج همجنسگرایی اتخاذ نموده است.
پس از فتنه 88 این فرد صراحتاً علیه مبانی دینی و شرعی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران و حتی روحیه و هویت فرهنگی مردم ایران دیدگاههایش را مطرح کرد.
نوشابه امیری
نوشابه امیری فعالیت خود را قبل از انقلاب با روزنامهنگاری، دوبلوری و گویندگی آغاز کرد.
وی که از فعالان مطبوعات جریان موسوم به اصلاحات بود به محض خروج از کشور توسط احسان نراقی جهت انجام کارهای فرهنگی به کار گرفته شد و سپس به همکاری با رسانههای اپوزیسیون و مخصوصاً نشریه الکترونیکی روز آنلاین روی آورد.
هزینه رسانه روز آنلاین توسط فرح کریمی و در چهارچوب حمایت از اپوزیسیون و ساماندهی بخش رسانهای براندازی نرم تامین میشود.
پس از فتنه 88 امیری به همراه همسر و دیگر روزنامهنگاران فراری با تمام توان علیه نظام جمهوری اسلامی قلم زد و مکرراً به اعتقادات اسلامی مردم ایران اهانت کرد.
عبدالکریم سروش
حسین حاج فرج دباغ مشهور به عبدالکریم سروش که پیش از انقلاب به دلیل حضور در دبیرستان علوی با انجمن حجتیه آشنا شده بود در اوایل دهه 50 شمسی برای تحصیل در رشته شیمی تجزیه عازم لندن شد و همزمان به مطالعه فلسفه غرب پرداخت.
سروش پس از انقلاب از جمله کسانی بود که به عنوان نماینده جریان اسلامی جامعه و انقلاب در مباحثات تلویزیونی با مارکسیستها شرکت میکرد.
سروش پس از تعطیلی دانشگاهها عضو ستاد انقلاب فرهنگی شد ولی بعدها به دلیل هجمه اصلاحطلبان منکر حضور فعال در این ستاد شد. وی که زمانی با استفاده از فلسفه تحلیلی به نقد مارکسیسم پرداخته بود بعدها به نقد اسلام و دین روی آورد.
سروش اوایل دهه 70 طی مقالاتی با حمله به فقه اسلامی زمینه را برای مخالفتهای بعدی با ولایت فقیه فراهم ساخت.
سروش که در سال 74 و در دولت هاشمی از تدریس در دانشگاهها محروم شده بود عازم اروپا و آمریکا گردید تا با مؤسسات و دانشگاههای غربی همکاری کند.
سروش در سال 2004 به خاطر نقد اسلام جایزه اراسموس را در آمستردام هلند دریافت کرد و سال 2009 از سوی مجله فارین پالیسی به عنوان یکی از ده روشنفکر جهان برگزیده شد!
وی در سال 84 ابتدا از معین و سپس هاشمی حمایت کرد و در سال 88 نیز از حامیان مهدی کروبی بود.
سروش پس از انتخابات در حمایت از فتنه تا نفی مبانی اسلام پیش رفت.
بسیاری معتقدند او از تشیع خارج شده و حتی با اسلام مشکلات شدیدی پیدا کرده است. وی در فتنه 88 یکی از اعضای اتاق فکر جنبش به اصطلاح سبز شد.
گفتنی است سروش در زمان مدیریت رییس دولت اصلاحات بر کیهان به ارائه مقاله به نشریه کیهان فرهنگی پرداخت و با تغییر مدیریت آن به کیان رفته و در آنجا به تربیت فکری گروهی پرداخت که سودای کسب قدرت در سرداشتند.
وی سالها است که از ایران رفته و در آمریکا زندگی و تدریس میکند و مورد حمایت محافل ضددین قرار دارد.
مهدی خلجی
مهدی خلجی متولد ۳۱ شهریور ۱۳۵۲ در شهر قم ساکن واشنگتن. روزنامهنگار، نویسنده، مترجم و تحلیلگر سیاسی ایرانی است.
خلجی دانشآموخته حوزه علمیه تا دوره خارج بوده است.
وی مدتها شاگرد منتظری بوده است. خلجی پس از خروج از کشور به همکاری با رادیو فردا پرداخت. وی به عنوان پژوهشگر اسلامی با رادیو فردا و نیز بیبیسی رابطه داشته و دارد.
این القاب بیشتر به منظور قراردادن وی در جایگاهی است که به مبانی تشیع حمله کرده و مخاطبان خود را نسبت به ارزشهای دینی و اخلاقی متزلزل نماید.
خلجی با گروه رسانهای سازمان یافته از سوی هلند برای مقابله با مبانی فکری نظام همکاری نزدیک داشته است.
خلجی پیش از اینکه به بیبیسی و سپس رادیو فردا بپیوندد در روزنامه انتخاب مدیر بخش اندیشه بود. وی هم اکنون در مؤسسه ضدایرانی واشنگتن فعالیت میکند.
خلجی با مراکز پژوهشی ضد ایرانی دیگری در واشنگتن رابطه نزدیک دارد.