دولت چه وعدههایی را به بخش خصوصی داده بود و در کدامیک از آنها موفق بوده است؟
وقتی دولت روی کار آمد با دغدغههای زیادی روبهرو بود. تورم لجامگسیخته بالای ٤٠ درصد و رشد اقتصادی منفی ٦,٨ درصد بود. متوسط اشتغال در هشتساله دولت قبلی حداکثر ١٤هزار نفر بود و درنتیجه بیکاری بسیار زیاد بود. ارتباط خارجی کلا قطع بود و هیجانات و نوسانات قیمتی در بازار وجود داشت. مهمترین کاری که دولت کرد این بود که جو روانی را آرام کرد و مردم و جامعه قبول کردند دولت جدید عاقلانهتر عمل میکند و همین مسئله باعث شد هیجانات و نوسانات روی قیمتها و بازار بسیار کنترل شود. بههمیندلیل در سال ٩٣ رشد سهدرصدی را داشتیم.
صرفا تأثیر روانی بود؟
بخشی از آن مربوط به آرامش روانی حاکم بر اقتصاد و بخشی هم به دلیل کارهای دولت بود که موفق شد نوسانات ارز را کنترل کند و نرخ تورم را کاهش دهد. در سه سال گذشته تورم به کمتر از ١٠ درصد رسیده است و قیمتها ثبات نسبی پیدا کردند. کار مهم دیگری که انجام شد توافق هستهای بود که تنشهایی را که با دنیا داشتیم تا اندازه زیادی حل کرد و در بخش خصوصی امیدواری به وجود آمد که آینده میتواند برای اقتصاد و سرمایهگذاری، آینده خوبی باشد.
نقاط ضعف عملکرد دولت در انجام وعدههای خود به بخش خصوصی چه بود؟
دولت وظایف دیگری هم داشت که بستر رشد و سرمایهگذاری را ایجاد کند که در این زمینه کمی ضعیف بود. به این دلیل هم بود که با کاهش یکباره قیمت نفت درآمدهای دولت کاهش پیدا کرد. نهاد دولت در ایران بسیار فربه و با کارایی پایین است و برای اینکه بتواند خودش را تأمین کند بر حوزههای مالیاتی و تأمین اجتماعی فشار آورد که هزینههای دولت را تأمین کنند و به تبع آن به بخشهای مولد جامعه فشار آمد. از طرف دیگر، دولت مشکلاتی را که از قبل داشت نتوانست حل کند و بهبودی در فضای کسبوکار ایجاد نشد. از یک طرف مجوزها و دخالتهای دولت نهفقط کم نشد، بلکه در خیلی از مواقع افزایش داشت. بعد از اینکه قیمت نفت کاهش پیدا کرد، به دلیل مهار تورم، دخالت دولت بر قیمتگذاری کالاها کاهش پیدا نکرد. مجوزهایی که دولت صادر میکرد ممکن است کمتر شده باشد، اما مجوزهای اصلی به قوت خودش باقی است و دخالت دولت کماکان در حوزه اقتصاد بیش از اندازه وجود دارد. در بحث تعرفهها دولت مرتب دخالت میکند. فسادی که در دستگاههای دولتی وجود دارد و عدم رقابتی که در بنگاههای غیرخصوصی و نهادهاست، همه عامل ضدرقابت شد. به نظر میآمد متناسب با نیاز و احساس مردم فضای کسبوکار رونق نداشت و بعد از سه سال، موفقیت زیادی را در فضای کسبوکار شاهد نیستیم.
دخالت دولت در کدام بخشها بیشتر شده است؟
اولین مورد ارز است. معتقدم بهطور کلی، اگر انحصاری در کالاها یا خدماتی وجود دارد یا چند شرکت دخیل هستند که تبانی آنها با هم انحصار ایجاد میکند، دخالت دولت الزام است. در همه دنیا این امر وجود دارد و باید از انحصار و تبانی جلوگیری شود اما در بقیه کالاها و خدمات باید به سمت رقابتیکردن برویم و عواملی را که مانع رقابت هستند از بین ببریم. مثلا در خودرو، از یک طرف به دلیل تعرفههای صد یا ١٥٠ درصد گمرکی و از طرف دیگر، برای پرداخت مالیات برای ماشینهای اسقاطی، در داخل قیمتگذاری صورت میگیرد اما اگر اجازه دهیم رقابت در داخل باشد، میتوانیم قیمتگذاری انجام ندهیم.
بنابراین دولت باید به سمتی برود که هم رقابت و هم قیمتگذاری را آزاد کند. چرا خودرو انحصار دارد؟ چون تعرفههای صددرصدی ایجاد شده است. اگر تعرفه ١٠ درصد باشد، با تعرفه پایین میتوان واردات انجام داد و خودرو داخلی مجبور است رقابت کند. در صنایع لبنی، چون رقابت کامل بین بخش خصوصی وجود دارد، از طرف دیگر، تعرفههای متعادلی هم برای واردات وجود دارد، این صنایع در سالهای گذشته توانسته روزبهروز کیفیتش را بهتر کرده و بازار صادراتی خوبی را هم پیدا کند و با کیفیت مناسب تولیدات خوبی داشته باشد. اگر رقابت آزاد باشد نیازی به قیمتگذاری نداریم. یکی از دلایلی که دولت وارد قیمتگذاری میشود، بههمیندلیل است.
وزیرانی هستند که مستقیما از قیمتگذاری حمایت میکنند. ممکن است نفوذ این وزیران سبب شود دولت به این سمت متمایل شود؟
دولت باید قبول کند یکسری زیربناها را حل کند. باید بپذیرند همه تولیدات و خدمات در کشور باید رقابتی باشد. هیچ نهاد و بنگاهی از امتیازات ویژهای استفاده نکند و همه را به دست رقابت بسپارند. دولت باید بپذیرد هیچ شرکت شبهدولتی و دولتی از امتیاز ویژه و رانت برخوردار نباشد و همه تولیدکنندهها و خدماتدهندگان از امتیاز مساوی برخوردار باشند. آن زمان نیازی به قیمتگذاری وجود ندارد، اما اگر جایی مثل مخابرات و برق انحصار وجود دارد، یا شرکتهای محدودی که احتمال تبانی با هم دارند، باید کنترل شوند.
یعنی به اعتقاد شما، اکنون اقتصاد کشور گرفتار انحصار و تبانی برخی شرکتها و حمایت دولت از آنهاست؟
نسبتا همینطور است. سیاستهای دولت، خواسته یا ناخواسته، مدافع شبهدولتیهاست و به آنها امتیاز میدهد.
چه انگیزهای وجود دارد؟
بالاخره ٣٠ سال است این رویه وجود دارد و در نهاد دولت هنوز بخش خصوصی را باور ندارند. قضیه مرغ و تخممرغ شده است. میگویند بخش خصوصی توانمند نداریم. چرا بخش خصوصی توانمند به وجود نیامده چون سعی کردهایم همه امکانات را به بخش غیرخصوصی واگذار کنیم. برای مثال، وقتی بحث سرمایهگذاری خارجی مطرح میشود، دولت بهراحتی فاینانس شرکت دولتی را تضمین میکند اما برای بخش خصوصی این کار را نمیکند. در یک کلام دولت باید به بخش خصوصی اعتماد داشته باشد ولی این باور هنوز به صورت قطعی وجود ندارد.
یعنی به اعتقاد شما انگیزه صرفا باورنداشتن به بخش خصوصی از سوی دولتیهاست؟
بدنه دولت بدنه بزرگی است و تصور میکند اگر مجوزها و سرقفلیها را رد کند و به بخش خصوصی بسپارد، دیگر هیچ کاری نمیتواند انجام دهد. زیرمجموعه دولت حاضر نیست اختیارات خودش را واگذار کند و مقاومت میکند.
بدنه دولت یا سطوح بالاتر را هم دربر میگیرد؟
وزرا هم از سازمانشان تبعیت میکنند.
وزرا هم صاحب منافعی هستند؟
وزرا اگر خودشان منافعی داشته باشند، در بخش خصوصی است، اما بالاخره بهطور غیرمستقیم وقتی وارد سازمانی میشود، میتواند امضاهای طلایی داشته باشد یا اختیاراتی کسب کند. هرکسی در هر سازمانی به دنبال آن است که اقتدار خود را افزایش دهد. این اقتدار در دولت باعث شده یکسری مجوزها و تصمیمگیریها در اختیار دولت باشد که همینها دخالت در فعالیت بخش خصوصی است و مانع ایجاد میکند. انگیزه به نظر من این است که هر دستگاه میخواهد اقتدارش را حفظ کند.
برخی تحلیلگران معتقدند دولت در شرایط کنونی برای اینکه بتواند مدیریت کلان کشور را بهویژه در حوزه اقتصاد در دست داشته باشد، ناچار است به برخی از گروهها و شبهدولتیهایی که قدرت دارند و در اقتصاد هم حضور دارند، امتیاز دهد تا اقتصاد را به هم نریزند. شما این را میپذیرید؟
برداشت من این است که در سالهای بعد از انقلاب، تفکر اقتصاد دولتی همیشه بوده و همیشه فکر کردهایم اگر بخش خصوصی رشد کند، قدر شده و باعث ایجاد دردسر برای دولت میشود. دلیل بعدی این است که تا قبل از افت قیمت نفت، دولت به بخش خصوصی نیازی نداشته و همیشه درآمدش از محل نفت بوده است. بعد از اینکه قیمت نفت پایین آمد، دولت ناچار است بخش خصوصی را رشد دهد که بتواند مالیات بگیرد. در شاخصها اگر دقت کنید، ارزشافزودهای که شرکتهای خصوصی تولید میکنند، ١٠ برابر ارزشافزوده شرکتهای غیرخصوصی است. بنابراین اگر دولت استراتژیک فکر کند و هرچه زودتر بتواند به بخش خصوصی برای رشد میدان دهد، میتواند مالیاتهای بیشتری از این بخش دریافت کند. در آمارها مشخص است مالیات بر ارزشافزودهای که دولت از بخش خصوصی دریافت میکند، ١٠ برابر شرکتهای شبهدولتی است. دولت اگر احساس کند از نفت خبری نیست، تأکیدش بیشتر بر بخش خصوصی خواهد بود، اما تاکنون این نیاز را احساس نکرده است.
خب، درحالحاضر با اینکه درآمدهای نفتی کاهش پیدا کرده و نیاز به بخش خصوصی وجود دارد، اما باز هم نگاه ویژهای به بخش خصوصی وجود ندارد. علت این رفتار دولت چیست؟
اول اینکه مجموعه بدنه دولت در مقابل تغییر، مقاومت میکند و دوم اینکه اراده محکمی که بخواهد این کار را انجام دهد، وجود ندارد.
منظورتان از بدنه در چه سطحی است؟
در همه سطوح. گفته میشود در دو دولت گذشته، ٥٠٠ تا ٧٠٠ هزار نفر به کارمندان دولت اضافه شده است. آیا دولت با وجود افزایش نیرو، خدمات بیشتری ارائه میدهد یا کیفیت خدمات خود را بهتر کرده است؟ نهتنها این کارها انجام نشده بلکه هزینههای دولت هم بیشتر شده است.
این تحلیل شما را درباره شرکتهای دولتی میتوان پذیرفت، اما درباره شبهدولتیهایی که در اقتصاد حضور پیدا کردهاند، توجیهشدنی نیست. بهعنوان مثال در پروژههای راهسازی همچنان توجه ویژهای به بنگاههای اقتصادی وابسته به نهادها میشود درحالیکه در بدنه معتقدند شرکتهای خصوصی توانایی انجام پروژه را دارند، در نهایت در عمل اتفاق دیگری میافتد.
قضیه مرغ و تخممرغ است. در استدلالها میگویند بخشی خصوصی که بتواند این کار را انجام دهد نداریم. بههمیندلیل پروژهها را در قالب مذاکره واگذار میکنند یا حتی اگر به مناقصه بگذارند، باز هم شرایط را یکسان تصور نمیکنند؛ چون تصور میکنند شبهدولتیها خودیتر هستند. در واقع دولت بنگاههای عمومی و شبهدولتیها را در همه بخشها خودیتر از خصوصیها میداند.
یکی از مشکلات کنونی در کشور بحث فساد و رشوه است که بخش خصوصی از آن به ستوه آمده است. در چند سال گذشته بهبودی در این زمینه وجود داشته است؟
احساس نمیکنم بهبودی حاصل شده باشد. دولت ابتدا باید خودش را کوچک و دخالتش را در اقتصاد کم کند، تا میتواند مجوزها را حذف و شفافسازی کند زیرا تا زمانی که شفافسازی ایجاد نشود، احتمال فساد وجود دارد. بحث بعد رقابت است و امتیازهای ویژهای که به شرکتها و نهادهای خاص داده میشود. تا امتیازهای ویژه برداشته و برابری و رقابت بین تمام بنگاهها ایجاد نشود، فساد کماکان وجود خواهد داشت. صرفا مبارزه با فساد، باعث ازبینرفتن فساد نمیشود. باید زیربناهایی که فساد را به وجود میآورند، از بین برد. فساد در ارز، نبود شفافیت، مجوزها و دخالت دولت، بازیکردن با تعرفهها، تغییراتی که در دستورالعملها و قوانین متعدد وجود دارد و یکساننبودن امتیازها وجود دارد. اگر این کارها انجام شود، فساد برطرف میشود ولی قدم مؤثری در این زمینه شاهد نیستیم.
یعنی حجم فسادی که در دولت قبل وجود داشت، کماکان ادامه دارد؟
خیر، اینطور نیست. اما زمینههای فساد هم برچیده نشده و میتواند ادامه داشته باشد. شاید فسادها میلیاردی نباشد اما ادامه داشته و بستر آن هم هنوز وجود دارد.
درحالحاضر رشوه چقدر وجود دارد و برای بخش خصوصی آزاردهنده است؟
بخش خصوصی معتقد است کارش بهراحتی در دولت حل نمیشود. چون سدهای متعددی هستند که برای عبور از آنها با دشواری مواجه هستید و هرکسی به نحوی این مشکلات را حل میکند.
بگذارید شفافتر بپرسم؛ وقتی یک فعال بخش خصوصی میخواهد کارش را شروع کند یا ادامه فعالیتش را داشته باشد و به دولت مراجعه میکند، همچنان مثل زمان تحریمها که فساد پررنگ بود، به در بسته میخورد یا شرایط بهتر شده است؟
با توجه به اینکه بخش خصوصی افق را روشن نمیبیند، همه دنبال این هستند کارهایی را شروع کنند که زودبازده باشد و به سمت کارهای پرهزینه که نیازمند سرمایهگذاری در درازمدت است، نمیروند. به همین دلیل حدود ١٠، ١٢ سال است که رشد سرمایهگذاری در ایران منفی است. در ارتباط با مجوزها و اینکه یک نفر کاری شروع کند، تقریبا همه قفلها کماکان وجود دارد و کمتر نشده است.
تمایل برای خروج سرمایه از کشور به کدام کشورها بیشتر است؟
در چند سال گذشته قاعدتا سرمایههایی از سمت بخش خصوصی از کشور خارج شده است اما در دولت کنونی پول زیادی نبوده که خارج شود. بیشتر سرمایههایی هم که خارج شده، در زمان تحریم بوده است. دوبی درحالحاضر به هم ریخته است، اروپا هم که زمینه سرمایهگذاری ندارد. در ١٠ سال قبل پول زیادی در کشور بود که به دوبی و ترکیه منتقل شد اما اکنون خیلیها به بانکها بدهکار هستند. اگر پولی مانده باشد که بخش خصوصی بدهیهای خود را تسویه میکند. به همین دلیل برداشتم این است که در سه سال گذشته کمتر سرمایه از کشور خارج شده است.
از اینها که بگذریم، همواره ماجرای کنترل دولت بر بازار ارز و تکنرخینبودن آن دغدغه بخش خصوصی بود. شما که بهعنوان نماینده بخش خصوصی با دولت مستقیما در ارتباط هستید، دولتیها چه دلایلی برای تکنرخینشدن ارز مطرح میکنند؟
با اکثر وزرایی که صحبت کردهام، به تکنرخیشدن ارز باور دارند اما این نگرانی در مجموعه دولت وجود دارد که اگر این اتفاق بیفتد، ممکن است قیمت ارز یکباره افزایش پیدا کند. دولتها تصور میکنند پایینبودن قیمت ارز یک امتیاز برای دولت است و میتوانند بگویند ارزش پول را حفظ کردهاند اما این کار گولزدن خودمان است و مثل کبک سرمان را زیر برف کردهایم و فکر میکنیم کسی ما را نمیبیند. اگر قبول کنیم در کشور در سالهای گذشته تورم وجود داشته و قیمت ارز متناسب با تورم افزایش پیدا نکرده، سالهای بعد این اتفاق خواهد افتاد. تجربه ما بعد از جنگ هم همین بود. در ١٠ سال گذشته وقتی به خاطر بالارفتن قیمت نفت، درآمد ارزی بسیار بالایی داشتیم، توانستیم قیمت دلار را ثابت نگه داریم اما به محض اینکه ورودی ارز کم شد و نتوانستیم به بازار ارز پمپاژ کنیم، سال ٩٠، دلار از ٨٠٠ تومان به سههزارو ٥٠٠ تومان رسید. وقتی دولت جدید روی کار آمد، قیمت ارز در بازار آزاد سههزارو ٦٥٠ تومان بود. اکنون بعد از سه سال با توجه به تورمهایی که داشتیم قیمت ارز همان قیمت مانده، این مسئله نشان میدهد که دولت در بازار دخالتهایی انجام میدهد. اگر در چند ماه بعد هم قیمت ارز افزایش پیدا نکند، در آینده نزدیک باز هم جهش قیمت قطعا رخ خواهد داد. دولت تصور میکند افزایش قیمت ارز در دید عموم پسندیده نیست و دوم فکر میکند اگر قیمت را آزاد کند، یکباره فوران خواهد داشت و ترس از این دو، باعث دخالت دولت در کنترل قیمت ارز میشود. اگر هرچه زودتر بتوانیم ارز را تکنرخی کنیم، محاسن زیادی دارد. اولا چندنرخیبودن ارز عامل فساد و رانت است. بخشی از قاچاقی که وارد کشور میشود، به خاطر ارز ارزان است. از طرفی تکنرخینبودن ارز و واقعینبودن آن، به تولید و صادرات ضربه میزند. بعد از کاهش قیمت نفت، اگر درآمدمان روی مالیات متمرکز باشد، باید روی تولید و خدمات و صنعت داخل سرمایهگذاری کنیم و به فکر تولید بهتر برای صادرات باشیم. وقتی قیمت ارز پایین است، طبیعتا در بازار بینالمللی توان صادرات نداریم. در نتیجه درآمد صادراتی هم نخواهیم داشت.
دوباره وعده این کار داده شده است. فکر میکنید امسال این کار انجام خواهد شد؟
به نظرم باید هرچه سریعتر انجام شود. هرچند به نظرم دولت به خاطر نزدیکشدن به انتخابات محتاطانه حرکت میکند. نمیتوانم پیشگویی کنم اما امیدوارم این کار انجام شود. برداشت من این است که به سمت تکنرخیشدن میروند نه به سمت واقعیشدن.
در چه محدودهای؟
به نظرم تا سههزارو ٥٠٠ تومان را قبول کردهاند. نمیتوانند دلار را از این میزان کمتر تکنرخی کنند. بستگی به میزان پشتوانه ارزیشان دارد. اگر ذخیره ارزی داشته باشند، اجازه نمیدهند ارز کمتر از سههزارو ٥٠٠ تومان باشد.
با ارزهایی که بعد از رفع تحریمها وارد کشور شد، به نظر میرسد ذخیره ارزی کافی باشد... .
چندان ارزی برنگشته است.
چه کسی در دولت بیشترین مخالفت را با تکنرخیشدن ارز دارد؟
با همه وزرای تیم اقتصادی و رئیس کل بانک مرکزی که صحبت کارشناسی داشتم، همه معتقد بودند ارز باید تکنرخی و واقعی شود اما وقتی مسئله تکنرخیشدن ارز در کابینه مطرح میشود، به سرانجام نمیرسد، زیرا در مجموعه دولت به نتیجه نهایی نمیرسد. نهاد دولت از افزایش یکباره نرخ ارز نگران است و مصلحتاندیشانه تکنرخیکردن ارز را به تعویق میاندازد. ممکن است به خاطر نزدیکشدن به انتخابات دغدغه دولت در این زمینه بیشتر باشد. بااینحال برداشت من این است که دولت تصمیم دارد در ماههای آتی ارز را تکنرخی کند و قدمهایی هم برای این کار برداشته است، اما گمان نمیکنم در راستای واقعیکردن ارز گامی بردارد. بههرحال ما هم منتظریم گام نهایی را هرچه زودتر بردارد.