به گزارش "عدالت خواهان ولایتمدار ایران"«امروز سعید لیلاز اقتصاددان نزدیک به روحانی با شجاعت گفته: «به شما اطمینان می دهم که اگر نظام جمهوری اسلامی شامل آقای خامنه ای و آقای روحانی بخواهند ما قائل به ایستادگی موثر در برابر تحریم های آمریکا هستیم. اگر نیستیم به این معنی است که عمدتا نمی خواهند نه اینکه نمی توانند یا نمی شود.» و مسلما ما میدانیم آقای خامنهای کسی نیست که مایل به ایستادگی موثر مقابل امپریالیسم نباشد. لیلاز گفته «اختیاراتی که آقای خامنه ای به روحانی و سران سه قوه داده اگر به چوب داده بود تا الان یک کاری کرده بودند. اما ناشایست ترین مردانی که ممکن بود در ۲۵۰ سال گذشته در آمریکا سر کار بیایند الان روی کار آمده اند و دارند اقتصاد و مسئولان و دولتمردان و رهبری ایران را روی انگشت می چرخانند و ما را مسخره می کنند. مسئولیت این را من اساسا متوجه آقای روحانی می دانم چون ما از ۸ یا ۹ ماه قبل مکرر به آقای روحانی هشدار دادیم که بحران در پیش است و دلار را بحران خواهد گرفت.»
بعد از خواندن حرفهای صریح لیلاز یادم آمد که لیدرهای جنگ روانی اصلاح طلبان ماهها گفتند بحران اقتصادی محصول حزب پادگانی است و این شائبه را دامن زدند که سپاه با خرید دلار از بازار، بحران مصنوعی ایجاد کرده. هرجا هم بحث روی اقتصاد متمرکز شد، منحرفش کردند و مطالبات مشخص اقتصادی را به سمت مطالبات سیاسی و فرهنگی بردند.
آنها با ایجاد بحرانهای مصنوعی به کلیت نظام این پیغام را دادند که توان افزایش نارضایتی عمومی و بیثبات کردن بیشتر شرایط را دارند و درباره کوچکترین موضوعاتی مثل مائده هژبری و یا وارد نشدن زنان به ورزشگاه، مانور اقتدار دادند.
اینها البته به تنهایی نامشروع نیست. ابزار سیاست مدرن و جناحی نظامهای مردمسالار است. اصولگرایان هم این کار را به بهانههای مختلف کرده و امروز هم بتوانند میکند.
اما جنگ جناحی باید درون خطوط قرمز منافع ملی و امنیت ملی انجام شود و نباید به قیمت قربانی کردن منافع ملی باشد.
باید از دشمن هم آموخت: برغم جنگ سهمگین دموکراتها و جمهوریخواهان امریکا، زمانی که کلیت نظام سیاسی در سال دوهزار به خطر افتاد، دموکراتها جورج بوش جمهوریخواه را که با تقلب انتخاب شده بود پذیرفتند و هشت سال صبوری کردند تا به کاخ سفید برگردند و قیصریه را آتش نزدند.
وقتی یک جناح سیاسی در ایران یعنی اصلاح طلبان مرتب با براندازان دل میدهد و قلوه میگیرد و به نام نمایندگی غیرخودیها برای کلیت نظام سیاسی خط و نشان میکشد و تهدید میکند در صورت اعمال نکردن فوری این یا آن تغییر، فروپاشی و سقوط پیش خواهد امد، مسلم است امیدی به گفتگو و اشتی ملی و توسعه سیاسی درونزا نمیماند. و این دلیل بیست سال انسداد سیاسی ماست
با صراحت میگویم: اگر خرداد نود و شش رییسی یا قالیباف رییس جمهور ایران شده بود و امروز، شهریور نود وهفت، دلار چهارده هزار تومن شده بود، اصلاح طلبان وضع را به حمله مغول تشبیه میکرد و مملکت را بهم میریخت. دقیقا مثل هشتاد و چهار تا هشتاد و هشت. اصولگرا نیستم. یعنی نمیتوانم باشم. اما بعد از برداشتن عینک جناحی، صراحتا میبینم خویشتنداری و تعهد اصولگراها به منافع ملی بیشتر از اصلاحطلبان است.
و معتقد شدهام تعهد اصولگرایان به منافع ملی و نظام، دلیل اصلی عدم محبوبیت نسبی آنها و شکستهایشان در انتخابات است. چرا که افکار عمومی برای رای دادن کسی را ترجیح میدهد که جایگاه اپوزیسیون را اشغال کند و بی توجه به مصلحتهای کلان نظام وعده بدهد و کلیت نظام را بکوبد و به فساد متهم کند.»
انتهای پیام