به گزارش پایگاه عدالت خواهان" چند روزقبل والدین یک دختر اراکی ساکن ساری، وقتی پس از چند روز تماس با تلفنهای دخترشان نتوانستند با او ارتباط برقرار کنند با نگرانی و برای پیگیری وضعیت دخترشان راهی ساری شدند. پدر و مادرخانم مهندس پس از به دست آوردن نشانی محل شرکت دخترشان به آنجا رفتند.مدیر شرکت که پسر جوانی از اهالی ساری بود وقتی در برابر پرسشهای پدرومادر پروانه قرار گرفت با خونسردی گفت: «او تا یک هفته قبل در شرکت کارمی کرد اما پنجشنبه 30 آذر، ناگهان پیامی تلفنی برایم فرستاد و با اعلام خداحافظی گفت که به اراک بازمیگردد.
بازداشت مهندس جوان
با اعلام شکایت والدین دختر ناپدید شده، تیمی از مأموران جنایی پلیس آگاهی مازندران رسیدگی به پرونده را دردستور کار قرار دادند. تا اینکه ماجرای ارتباط دوستانه خانم مهندس و مدیرشرکت فاش شد. بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب ساری نیز دستور بازداشت مدیرعامل شرکت را صادر کرد.پسر 29 ساله وقتی از سوی کارآگاهان تحت بازجویی قرار گرفت درباره نحوه آشناییاش با پروانه گفت: «هر دونفر ما در رشته رایانه در دانشگاه ساری مشغول به تحصیل بودیم که مدتی پس ازآشنایی ارتباطمان بیشتر شد. بعد از پایان درس و دانشگاه تصمیم گرفتیم به اتفاق هم شرکتی تأسیس کرده و در همین ارتباط با هم کار تجاری انجام بدهیم. چهار سال بود که با هم شرکت داشتیم و در این مدت مشکلی به وجود نیامده بود.تا اینکه چند روز قبل او بیمقدمه پیامی برایم فرستاد و با خداحافظی از من گفت میخواهد به شهر خودش بازگردد و بعد هم برای حساب و کتاب بازخواهد گشت. اما تا به امروز خبری از او نشده است و من نمیدانم پروانه کجاست.!»کارآگاهان با توجه به طرح این ادعا از سوی مرد جوان، تلفن همراه او را مورد بررسی قرار دادند که پیامک مورد ادعای وی در گوشیاش دیده شد. اما زمان ارسال پیامک که نیمه شب بود، شک مأموران را برانگیخت.
به همین خاطرتحقیقات و بازجویی تخصصی از تنها مظنون پرونده ادامه یافت تا اینکه سرانجام پسرجوان وقتی تمامی دلایل، مدارک و مستندات پلیس را علیه خود دید لب به اعتراف تلخی گشود و راز هولناکی را فاش کرد.
جدل خونین نیمه شب
مهندس جوان در اعترافهایش گفت: «آخرین روز آذر 96 هنگامی که به همراه شریک تجاریام در دفتر شرکت بودیم بر سر مسائلی با هم دچار اختلاف شدیم. دامنه این اختلاف به جرو بحثهای طولانی انجامید که سرانجامش داد و فریادهای دختر جوان بود. سعی کردم او را ساکت کنم اما هر لحظه صدایش را بالاتر میبرد و این موضوع باعث شد تا او را تهدید کرده و بترسانم تا ساکت شود. اما بی فایده بود تا دراوج عصبانیت ضربهای به او زدم که بیحرکت روی زمین افتاد.اول فکر کردم شوخی میکند و چشمهایش را بسته است.اما هر کاری کردم بیدار نشد ؛ نبضاش را گرفتم که متوجه شدم فوت کرده است.
انتقال جسد به باغ
وقتی اطمینان پیدا کردم او مرده ترس به جانم افتاد. برای دقایقی شوک زده و گیج شده بودم ونمی دانستم چه کاری باید انجام دهم. سرانجام به این فکر افتادم که جسد را سربه نیست کنم. وقتی همه جا خلوت شد او را به داخل خودروام انتقال دادم. بعد از آن جسد را به باغی در منطقه «سمسکنده» در شرق ساری بردم. آنجا گودالی حفر کرده و جسد را دفن کردم. البته قبل از اینکه تلفن همراهش را معدوم کنم، با آن پیامک خداحافظی برای خودم ارسال کردم.
نبش قبر
پس از این اعترافها، با دستور بازپرس جنایی، کارآگاهان به همراه تیمی از پزشکی قانونی و آتشنشانی ساری خود را به باغ رساندند وبعد از حفر گودال، جسد دختر ناپدید شده را از زیر خاک بیرون کشیدند. سپس به دستور بازپرس ویژه قتل، جسد برای تعیین علت و زمان دقیق جنایت به پزشکی قانونی انتقال یافت. متهم نیز تا انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار پلیس جنایی آگاهی مازندران قرار گرفت.سرهنگ پهلوان -رئیس پلیس آگاهی مازندران- با اعلام این خبر هشدار داد: «خانوادهها همواره باید مراقب رفت و آمدها و ارتباطات فرزندانشان با افراد دیگر باشند. در این پرونده میبینیم دختر اراکی با اینکه 4 سال در ساری شرکت تجاری داشته ولی متأسفانه والدینش حتی نشانی او را نمیدانستند.
خانوادهها تصورشان بر این است که وقتی فرزندشان دانشگاه رفت و درس خواند دیگر میتواند مستقل شود و نیازی به ارتباط عاطفی با خانواده ندارد. اما آنها باید بدانند که فرزند تا زمانی که زنده است و سایه پدر و مادر را بالای سردارد، هر قدر هم سناش زیاد شود باز هم همان نقش فرزند را دارد.اگر در ایجاد شراکت میان این دو مهندس، خانوادهها هم ورود کرده و راهنمایشان میشدند شاید امروز شاهد بروز چنین اتفاق ناگواری نبودیم.