به گزارش پایگاه عدالت خواهان"مرحوم هاشمی رفسنجانی یکی از کسانی بود که در سالهای قبل و دهه اول انقلاب خدمات زیادی به کشور و مردم کرد اما بدلیل اسیر شدن در زندان افکار انحرافی افراطیون اصلاح طلب، کم کم مسیرش از مردم و انقلاب فاصله گرفت تا جایی که او تمام سعیاش را برای دوقطبی کردن جامعه و ترویج بیقانونی انجام داد.
اوج رفتارهای غیرقانونی و منحرفانه مرحوم هاشمی رفسنجانی در سال 88 رقم خورد که او و نزدیکانش تمام هم و غمشان، ایستادن در مقابل رای مردم و قانون اساسی بود، موضوعی که چالش زیادی را برای کشور ایجاد کرد و انسانهای بیگانه زیادی را به دست فتنه گران به شهادت رساند و اموال عمومی و بیت المال زیادی تخریب گردید و قطعا اکنون آقای هاشمی رفسنجانی در حال حساب و کتاب پس دادن بابت حق الناسهایی است که به گردن دارد و شاید بسیاری از مردم آسیب دیده در فتنه که اموال و عزیزانشان را از دست داده اند به هیچ وجه از حق خود نگذرند و آنگاه هاشمی رفسنجانی سرنوشتی در قیامت پیدا خواهد کرد که هیچ کس نتواند بدادش برسد.
حال متاسفانه حسن روحانی چنین راهی را برگزیده است. بیدلیل عملکرد قوه قضائیه و نظام اسلامی را اعدام و آدم کشی عنوان میکند. به رقبای خود هر فحش و ناسزایی که تمایل دارد، نسبت می دهد. به سپاه پاسداران _ که اگر نبود، دولت ناکارآمد حسن روحانی بدلیل مشکلات امنیتی و اقتصادی تا کنون توسط مردم ساقط شده بود _ انواع و اقسام اتهامات را وارد میکند غافل از اینکه روسای جمهور یکی پس از دیگری میآیند و میروند و اگر انحرافات و خیانتهایشان شدید نباشد و مجبور به فرار با چادر نشوند، حداقل آنقدر جایگاهی بین مردم نخواهند داشت اما آنچه برای همیشه برای مردم و کشور و انقلاب باقی ماند، نیروهای مخلص و مقتدر امنیتی چون سپاه، بسیج، ارتش و نیروی انتظامی خواهد بود. مردم ایران بخوبی تفاوت کسانی که برای جلب آرای مردم به آنواع دروغ و تهمتها متوسل می شوند و کسانی که حقیقتا برای امنیت و اقتصاد کشور تلاش می کنند را می دانند.
اما نکتهای که در این میان قابل توجه است، ادامه مسلک انحرافی هاشمی رفسنجانی توسط روحانی میباشد.
یکی از ویژگیهای شخصی هاشمی خطشکن بودن بود. با وجود آنکه سابقه و عمر سیاسیاش چندین برابر احمدینژاد بود، شخصا جواب حرفهای او را میداد و از اعتبارش برای زدن او هزینه میکرد. او دوسه سال آخر دولت احمدینژاد فاز «یکسانسازی احمدینژاد و بنیصدر» را رسما کلید زد. در سخنرانیهای متعددش احمدینژاد به بنیصدر تشبیه میشد.گاهی «ضد روحانیت» بودن بنیصدر را با احمدینژاد مقایسه میکرد؛ گاهی میگفت «او همه را به جان هم انداخت»، گاهی از «غرور» و گاهی از «لجاجت» بنیصدر سخن میگفت و همه ی اینها را به رییسجمهور مستقر منتسب میکرد. رسانههای زنجیرهای هم با آب و تاب ، تیترش میکردند.