به گزارش "پایگاه مطالبه گران و عدالت خواهان ایران" «دوشنبه ۹ شهریور [۱۳۶۰]... جنازهها را به سالن مجلس آوردند، مشاهده کردم. سخت سوخته بودند. آقایان «باهنر» و «رجایی» را فقط از دندانهای طلای جلو دهان و آسیابشان، میشد تشخیص داد. علامت دیگری نمانده بود. مقداری گوشت هم در کیسه نایلونی جمع کرده بودند بهعنوان فرد دیگری به نام مسعود کشمیری منشی جلسه…»؛ متن فوق بخش از خاطرات مرحوم هاشمی رفسنجانی در کتاب عبور از بحران است.
همواره پروندههای امنیتی مانند انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، انفجار دفتر نخستوزیری، ترور شهیدان اسدا... لاجوردی «دادستان انقلاب تهران»، ترور آیتالله علی قدوسی «دادستان کل انقلاب اسلامی» و قتلهای زنجیرهای در کشورمان با معرفی عاملان ترور مختومه شدند و نقاط پر ابهامی از دوران انقلاب اسلامی را برجا گذاشتند.
پرونده امنیتی ناتمام قریب به ۴۰ سال است که از حادثه تروریستی دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۶۰ میگذرد و یادداشتها و تحلیلهای گوناگونی پیرامون این اتفاق شوم منتشرشده است. افراد با عناوین مختلف، روایتهای گوناگونی از آن حادثه تروریستی داشتند و دارند.
دو ماه بعد از انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیتالله بهشتی و جمعی از مسئولین کشور، در ۸ شهریور ۱۳۶۰، بمب دیگری ساختمان نخستوزیری را فروریخت و رئیسجمهور و نخستوزیر وقت، محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر و جمع دیگری از اعضای دولت به شهادت رسیدند.
با کمی بررسی، نام «مسعود کشمیری» بهعنوان عامل بمبگذاری در این پرونده معرفیشد و در مستند «نفوذی»، به روایتی صریح و جدی از زندگی مسعود کشمیری شده است. مسعود کشمیری، از جمله نیروهای سازمان منافقین بود که با نفوذ در دستگاههای اجرایی کشور، زمینهساز بمبگذاری در دفتر نخستوزیری جمهوری اسلامی ایران در هشت شهریور ۱۳۶۰ و شهادت شهیدان رجایی و باهنر شد. مستند نفوذی به بازخوانی بخشهایی از زندگی این فرد پرداخته است.
رسانههای تصویری و مکتوب مختلفی بارها زندگی کشمیری را روایت کردهاند، اما چند سطری بنا بر نیاز گزارش، اطلاعاتی از وی به اطلاع شما مخاطب گرامی میرسانیم که برگرفته از فصل سوم کتاب «پرونده سکوت» بوده و از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است، به نقل از این مجله در زیر میآید:
مسعود کشمیری متولد ۱۳۲۹ در کرمانشاه، دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران بود. وی از تاریخ ۲۳ / ۵ / ۵۱ تا اواخر سال ۵۳ با قراردادهای ۶ ماهه بهعنوان کارآموز در وزارت کار و امور اجتماعی شاغل بود. پدر کشمیری در شرکت نفت شاغل بود و خانوادهاش چندان تقیدی به احکام شرع نداشتند. تصویر مسعود کشمیری در آلمان
او پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در شرکت «سایبرنتیک» و شرکت انگلیسی «رایدر هند» کار میکرد. با پیروزی انقلاب و بازگشت خارجیها به کشورهایشان شرکت مذکور منحل شد و مسئول شرکت با برجای گذاشتن اموال خود فرار کرد. شرکت سایبرنتیک متعلق به اسماعیل داوودی شمسی بود. «قدسی خرازیان» و «رضیه آیتاللهزاده شیرازی» از اعضای شاخص سازمان مجاهدین خلق معرف کشمیری به داوودی شمسی بودند. از دیگر معرفین او علیاکبر تهرانی از متهمان اصلی در پرونده انفجار دفتر نخستوزیری در روز هشتم شهریور بود.
حجتالاسلام علیاکبر ناطقنوری نیز در خاطرات خود (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۲۴۷) درباره کشمیری میگوید: «[در جلسه روز ۸ شهریور]آقای کشمیری دبیر این جلسه بود که وی هم از عوامل نفوذی بود معالاسف حتی شهید رجایی هم به ایشان اعتماد پیداکرده بود.» هرچند کشمیری بالاترین نفوذی سازمان منافقین در جریان انفجار دفتر نخستوزیری بود، اما نمیتوان وی را حلقه آخر نفوذ در دفتر نخستوزیری دانست و او تنها یک حلقه از عملیات نفوذ در دستگاههای امنیتی بود.
فارغ از معرفی مسعود کشمیری بهعنوان عامل اصلی این حادثه تروریستی، باید ابعاد مختلف این ماجرا نیز واکاوی شود و به ارائه یک گزارش سطحی اکتفا نشود؛ سازمان مجاهدین خلق (منافقین) از نفوذیهای خود برای به شهادت رساندن مسئولان نظام استفاده کرده است که اگر نفوذیها در نظام میماندند، اکنون در جایگاههای تصمیمساز حضور داشتند یا شاید هم حضور دارند.
باید از نفوذ ترسید
«آیتالله خامنهای» رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها در دیدارهای مختلف با مسئولان نظام و اقشار مختلف جامعه، به کلیدواژه «نفوذ» در دهه چهارم انقلاب اشارهکرده است؛ وی در دیدار با بسیجیان مورخ (۰۳/۰۹/۱۳۹۵) میفرمایند: «از نفوذ باید ترسید، باید مراقب بود. معنای ترس [هم]این نیست که آدم خوف کند، یعنی ملاحظه کنید، مراقب باشید؛ نفوذ خیلی مهم است.»
آغاز انقلاب اسلامی و فرار یا بازنشستگی بخشی از بدنه نظام پهلوی، باعث شد که دستگاههای اطلاعاتی-امنیتی و کمیتهها، خالی از نفرات شوند و به اقتضای شرایط باید افرادی جایگزین میشدند. اغلب جوانان انقلابی به دلیل نفرت از عملکرد ساواک «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» به نهادهای امنیتی و اطلاعاتی بدبین بودند، اما دستگاههای اطلاعاتی و جریانهای خاص با هدف نفوذ در نظام، برخی از افراد را با استفاده از ناآرامیهای ابتدای انقلاب، وارد دستگاههای امنیتی کشور کردند.
نفوذ حزب توده یا منافقین در دستگاههای امنیتی!
سرتیپ «مهدی منتظری» رئیس پیشین سازمان حفاطت اطلاعات ارتش که از ابتدای انقلاب درمراکز اطلاعاتی و امنیتی حضورداشته است، پیرامون ورود عناصر و گروهکهای منحرف اظهارداشت: «اوایل پیروزی انقلاب، کار اطلاعاتی نه تنها جاذبهای نداشت بلکه به لحاظ تداعی ساواک، یک حالت انزجار در اذهان عمومی ایجاد کرده بود و خیلیها احتراز میکردند ازورود به تشکیلات اطلاعاتی یا انتساب به اون... کسانی که کارتشکیلاتی کرده بودند مثل حزب توده یا منافقین اینها خوب به اهمیت کار وجایگاه کار، واقف بودند و آنهایی که کار تشکیلاتی نکرده بودند، خیلی به این قصه واقف نبودند...».
نفوذ در رکن دوم ارتش
بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، «مسعود کشمیری» بهعنوان مسئول کمیته اداره دوم [اطلاعات]نیروی هوایی ارتش، «سعید حجاریان» بهعنوان مسئول کمیته اداره دوم نیروی دریایی ارتش، «حبیبالله داداشی» مسئول کمیته نیروی زمینی ارتش و «محمدکاظم پیرو رضوی» معروف به محمد رضوی مسئول کمیته اداره دوم ستاد مشترک ارتش میشوند.
اداره دوم ارتش (رکن دوم ستاد ارتش) سازمان اطلاعات ارتش شاهنشاهی بود و به دلیل پیوندهایش با سازمانهای اطلاعاتی ارتشهای متحد حکومت پهلوی، بهویژه برای ارتشهای آمریکا، بریتانیا، ترکیه و سایر اعضای پیمان ناتو و نیز ارتش اسرائیل، اهمیت فراوان داشت. این نهاد اطلاعاتی، بسیار با اهمیت و دارای شبکههای مخفی مرتبط با سازمانهای همتای غربی و نیز تجهیزات فنی و اسناد و اطلاعات طبقهبندیشده بسیار مهم بود.
سرقت پروندههای محرمانه
حبیبالله داداشی و سعید حجاریان و مسعود کشمیری بهواسطه حکمی که از سوی ابراهیم حکیمی، رئیس دفتر نخستوزیر دولت موقت برای دسترسی به اسناد تا رده بهکلی سری نیروهای مسلح به آنها دادهشده بود، از اختیارات ویژهای در رفتوآمد آزادانه به محل بایگانی اسناد طبقهبندیشده برخوردار بوده و پروندههای سری مربوط به پروژههای حساس آمریکاییها در نیروی هوایی زمان شاه مانند پروژه HB یا IBEX در این مقطع مورد دستبرد واقع شد که پس از انفجار دفتر نخستوزیری، برخی از این اسناد و نقشهها به همراه یک دستگاه رمز کننده تلفن از خانه کشمیری کشف شد.
در میان اسامی مسئولان سابق رکن دوم ارتش، نام مسعود کشمیری دیده میشود، در کتاب صخره سخت (محمدحسن روزیطلب، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی) پیرامون وی آمده است: «کشمیری جایگاه مهمی در ستاد ضد کودتا داشته است بهنحویکه در یکی از دیدارهای ستاد ضد کودتا با امام خمینی، مسعود کشمیری بهعنوان نماینده به ارائهی گزارش میپردازد». دیدار سید محمد خاتمی با سعید حجاریان
حجاریان «مسئول سابق کمیته اداره دوم نیروی دریایی ارتش» در گفتگو با هفتهنامه «آسمان» (شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲، ص ۳۹)، علت رفتن به کمیته اداره دوم ارتش را توصیه «یکی از دوستانش» در سازمان مجاهدین انقلاب ذکر میکند: «قبل از سال ۱۳۵۸ با توصیه یکی از دوستان سازمان مجاهدین انقلاب و با این استدلال که مهمترین جا برای کمیته زدن داخل ستاد مشترک ارتش است چرا که اگر بنا باشد کودتایی صورت بگیرد از آن نقطه خواهد بود».
دسترسی گسترده کشمیری به اطلاعات
عملکرد کشمیری در رکن دوم ارتش، برای وی اعتبار ویژهای به همراه آورده بود به صورتی که «خسرو تهرانی» مسئول اطلاعات نخستوزیری که کشمیری در زمان انفجار دفتر نخستوزیری جانشین او بوده، در این خصوص میگوید: «هنگامیکه قرار شد کشمیری را جهت دبیرخانه شورای امنیت به نخستوزیری بیاوریم، بحثی بین من و محسن رضایی درگرفت که وی را با خود ببریم چرا که در آن زمان نیروی کارآمد و مؤمن کم بود.»
تقریباً در نیمهی دوم سال ۱۳۵۹، مسعود کشمیری در ستاد مرکزی اطلاعات سپاه حضور پیدا میکرد و مورد اعتماد شدید فرمانده واحد اطلاعات سپاه پاسداران قرار داشت؛ بهگونهای که به دستور محسن رضایی، مسعود کشمیری دسترسی گستردهای به اطلاعات داشت. (پرونده مسکوت، صفحه ۶۶)
«کشمیری» فروردین ۱۳۶۰ وارد نخستوزیری میشود، خرداد ۱۳۶۰ به شورای امنیت کشور میرود و قائممقام و عملاً دبیر شورا میشود. سه ماه بعد نیز، انفجار نخستوزیری رخ میدهد.
اما در کنار نام مسعود کشمیری، اسامی دیگری، چون مرتضی الویری، بهزاد نبویان، سعید حجاریان، محسن سازگار، نادر صدیقی، جواد قدیری و خسرو تهرانی نیز مطرحشده است.
شکست پروژه شهید سازی
همانطور که در خاطرات مرحوم رفسنجانی اشارهشده است، برخی سعی داشتند کشمیری را «شهید» معرفی و برای وی جنازهای دستوپا کنند؛ رضا گلپور در کتاب شنود اشباح از منبعی با عنوان (ص) نام میبرد که معتقد بوده تیمی در نخستوزیری عمداً سعی داشتهاند که کشمیری را شهید بخوانند و خانه او را بدون اجازه دادستانی تفتیش میکنند. این ادعا را روحالله حسینیان هم در سال ۷۹ مطرح کرد و در یک سخنرانی گفت: «اینها که تظاهر به خط امامی میکردند و اطلاعات نخستوزیری را در اختیار داشتند میدانستند که کشمیری منافق است او را آوردند نخستوزیری و به پست بالاتر ارتقا دادند و بلافاصله آمدن یک جنازه برای کشمیری درست کردند بعد که با آگاهی و اعتراض دیگران روبهرو شدند، گفتند میدانستیم و ترفند ما بوده که منافقین کشمیری را از کشور خارج نکنند تا دستگیرش کنیم». بعد هم به تقی محمدی، کاردار ایران در افغانستان اشاره میکند که سر این ماجرا دستگیر میشود، اما یک روز بعد جنازه او کف سلول پیدا میشود.
اما محسن آرمین در مصاحبه خود پیرامون انفجار دفتر نخستوزیری با ایرنا میگوید: «تا آنجا که به خاطر دارم ظاهراً آقایان نبوی، خسرو تهرانی و سعید حجاریان پس از بررسیها تصمیم میگیرند برای اینکه کشمیری احساس کند که تحت تعقیب نیست و احساس امنیت کرده از کشور فرار نکند، او را بهعنوان یکی از شهدای انفجار نخستوزیری اعلام کنند تا بهاینترتیب امکان دستگیری وی وجود داشته باشد.»
با فرار کشمیری، سناریوهای متفاوتی مطرح شد، اما شاید میتوان گفت که «مسعود کشمیری» باید زنده میماند تا سلامت عملیات حفظ شود. برخی از کارشناسان امنیتی معتقدند که سازمان مجاهدین خلق، عنصر با ارزشتری نسبت به کشمیری در مجموعه نخستوزیری داشت و با حفظ جان وی، به بقیه نفوذیها این پیغام را رساند که سازمان میتواند حافظ جان آنان باشد.
فرار کشمیری از کشور
مهدی اصفهانیان با نام سازمانی سعید شاهسوندی از اعضای گروهک موسوم به مجاهدین خلق در مصاحبهای پیرامون فرار «مسعود کشمیری» گفته است: «کشمیری را مدت کوتاهی در ترکیه، در یک خانه سازمانی که من آنجا بودم و همسرم نیز بود، در حوالی خیابان فاتح استانبول ترکیه، وی و همسرش مدتی آنجا بودند.»
۱ دیماه ۱۳۹۲ خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) به نقل ازیک مقام اگاه خبرداد: «مسعود کشمیری عامل انفجار نخست وزیری و محمدرضا کلاهی صمدی عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی در آلمان رویت شدهاند... وی که خواست نامش فاش نشود، در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران گفت: نامبردگان که از اعضا و هواداران فعال گروهک تروریستی منافقین و خط نفوذ فرقه رجوی در نهادهای حیاتی، حساس و مهم جمهوری اسلامی بودند، هنگام خوردن غذا در رستورانی در شهر کلن و هنگام رانندگی در شهر هامبورگ آلمان مشاهده شدهاند».
پیگیری پرونده به کجا رسید؟
وقتی پرونده انفجار نخستوزیری توسط گروهی به مسئولیت بهزاد نبوی خارج از روال قانونی و قضایی تحت بررسی قرار گرفت، با حساسیت قوه قضائیه و انحلال این کمیته، در اولین مراحل تحقیق گروه، نبوی مورد سوءظن بازپرس ویژه قرار میگیرد. سپس این گروه منحل و بعضی از اعضای آن بازداشت میشوند. از جمله افراد مورد سوءظن سعید حجاریان و بهزاد نبوی بودند.
کاظم انبارلویی معاون سیاسی حزب موتلفه اسلامی در گفتگو با خبرنگار حوزه سیاسی خبرگزاری دانشجو، با اشاره بر اینکه برخیها در آن مقطع زمانی، به امام نامه نوشتند و پیگیری این پرونده را صلاح ندانستند، گفت: افراد شاخصی جز متهمان ردیف اول و دوم این پرونده بودند که در دولت هم حضور داشتند و بالاخره با کلی فشار سیاسی، ادامه روند پیگیری این پرونده، نیمه کاره ماند و به مسئله نفوذ از طریق منافقین در بدنه دولت پرداخته نشد.
وی با بیان اینکه دو احتمال برای این عدم پیگیری پرونده وجود دارد، افزود: احتمال نخست آن است که افرادی که کشمیری را در جایگاههای امنیتی قرار دادند، نسبت به منافق بودن وی غفلت داشتند. احتمال دوم آن است که متهمان این پرونده خود بخشی از این جریان نفاق بودند و توانستند مانع پیگیری این پرونده شوند.
عضو حزب موتلفه اسلامی بیان داشت: حوادثی که در دهه ۷۰ و ۸۰ مانند فتنه ۷۸ و ۸۸ رخداد، گویا آن است که صحت احتمال دوم بیشتر است.
متن نامه محرمانه به امام بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم حضرت آیتالله العظمی امام خمینی
رهبر کبیر انقلاب اسلامی مدظلهالعالی علی رئوس المسلمین
با سلام و آرزوی سلامت و طول عمر پربرکت برای آن وجود مقدس و پیروزی هرچه سریعتر جندالله بر بعثیان عفلقی و توفیق روزافزون برای خادمان با سلام از درگاه احدیت جل جلاله، اینجانبان امضاکنندگان زیر به لحاظ شرایط سرنوشتساز حاکم بر جمهوری اسلامی بر آن شدیم که از سر صدق درد خود پیش دردآشنای جهان اسلام بریم تا انشاءالله درمانی درخور حکومت حق مقرر گردد.
تا به امروز بیش از چند ماه است که جمعی از برادران مخلص و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی و از جمله یاران شهید رجایی که هر یک از ما یک یا چند نفر از آنان را میشناسیم به اتهاماتی یکسر بیاساس و واهی و دردآور و زبانمان لال، آن هم به خونخواهی آن شهید بزرگوار، به بند کشیده شدهاند.
شاید مشکلات و مصائبی که هر روز در ابعاد گوناگون فرا روی انقلاب اسلامی قرار میدهند مانع از آن گردیده که به روند حذف تدریجی و آرام نیروهای مخلص و مؤمن و تلاشگر برای جمهوری اسلامی که به صور مختلف اسیر خطبازیها و برچسبها و تلههای گوناگون میگردند، توجه کافی مبذول گردد و این حرکات در لابهلای مسائل روز به نحوی چهره پنهان میکند، ولی آیا همچنان بیدفاع گذاردن برادرانی که یکسر در مسوولیتهای مختلف فارغ از این حرکات سرگرم خدمت و مبارزه در سنگرهای مختلف جمهوری اسلامی هستند تا کجا میتواند ادامه یابد؟
ما هماکنون مشاهده میکنیم که نیروهای مؤمن و انقلابی جوان کشور، مضطرب و نگران چگونگی برخورد با این مساله هستند و از کنار هم قرار دادن مسائلی از این دست و توقعی که از نظام جمهوری اسلامی ایران دارند، جویای تکلیفاند؟
مطلب صرفاً بر سر این برادران مخلص نیست که در راه دوست هر آنچه که رسد نیکوست و از ادعای دوستی تا به دوست رسیدن هزاران وادی، نگرانی اینجاست که ابعاد و پیامدهای این اتفاقات صدمات جبرانناپذیری به جمهوری اسلامی وارد آورد.
تا به امروز بنا به حرمت و حفظ شئونات قوه محترم قضائیه کلامی ابراز نکردیم، ولی هنگامی که مساله از حد خواص ناگهان به صفحه اول روزنامه داخل کشور کشیده میشود و به دنبال آن دستاویز و خوراک برای رادیوهای بیگانه فراهم میآید ناچار از بازگو کردن این درد شدیم و تقاضای امعان نظر عاجل داریم که انشاءالله خداوند عاقبت ما را ختم به خیر کند و از نعمت دعای حضرت امام بهرهمند سازد و ما النصرالله من عندالله. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
۱- سیدمحمد خاتمی وزیر ارشاد اسلامی
۲- محمدرضا آیتاللهی وزیر معادن و فلزات
۳- علیاکبر محتشمی وزیر کشور
۴- مسعود زنجانی وزیر برنامه و بودجه
۵- غلامرضا شافعی وزیر صنایع
۶- عباسعلی زالی وزیر کشاورزی
۷- ابوالقاسم سرحدیزاده وزیر کار و امور اجتماعی
۸- حسن عابدی جعفری وزیر بازرگانی
۹- بهزاد نبوی وزیر صنایع سنگین
۱۰- محمدتقی بانکی وزیر نیرو
۱۱- حسین نمازی وزیر سابق اقتصادی و دارایی
۱۲- محمدعلی نجفی وزیر سابق فرهنگ و آموزش عالی
۱۳- محمد میرصادقی وزیر سابق کار
۱۴- محمدشهاب گنابادی وزیر سابق مسکن و شهرسازی
۱۵- سیدمصطفی هاشمی مشاور نخستوزیر و وزیر سابق صنایع
۱۶- هادی منافی معاون نخستوزیر و وزیر سابق بهداری
۱۷- عطاالله مهاجرانی معاون نخستوزیر
۱۸- طهماسب مظاهری معاون نخستوزیر و سرپرست بنیاد مستضعفان
۱۹- محسن نوربخش رییس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران
۲۰- اسدالله بیات نماینده مجلس شورای اسلامی
۲۱- صادق خلخالی نماینده مجلس شورای اسلامی
۲۲- عباس دوزدوزانی نماینده مجلس شورای اسلامی
۲۳- احمد عزیزی نماینده مجلس شورای اسلامی
۲۴- سیدعباس موسوی نماینده مجلس شورای اسلامی
۲۵- فخرالدین حجازی نماینده مجلس شورای اسلامی
۲۶- مرادعلی احمدی نماینده مجلس شورای اسلامی
۲۷- اکبر حمیدزاده نماینده مجلس شورای اسلامی
۲۸- عبدی محمد میرزایی نماینده مجلس شورای اسلامی
۲۹- هادی غفاری نماینده مجلس شورای اسلامی
۳۰- جعفر سعیدیان نماینده مجلس شورای اسلامی
۳۱- قربانعلی دری نجفآبادی نماینده مجلس شورای اسلامی
۳۲- قاضیزاده هاشمی نماینده مجلس شورای اسلامی
۳۳- غلامحسین نادی نماینده مجلس شورای اسلامی
۳۴- سیدابوالحسن حائریزاده نماینده مجلس شورای اسلامی
۳۵- محمدعلی هادی نماینده مجلس شورای اسلامی
۳۶- سیدمحمدکاظم موسوی بجنوردی نماینده سابق مجلس و رییس بنیاد دایرهالمعارف بزرگ اسلامی
۳۷- محمد هاشمی مدیرعامل صداوسیما
۳۸- محسن صفایی فراهانی معاون امور دفاعی وزارت صنایع سنگین
۳۹- ابوالقاسم جمشیدی معاون اقتصادی و بازرگانی وزارت صنایع
۴۰- محمد باقریان معاون وزیر صنایع سنگین و رییس هیأت عامل سازمان گسترش
۴۱- حسن رمضانپور معاون طرح و برنامه وزارت صنایع سنگین
۴۲- ناصر رضایی معاون اداری و مالی وزارت صنایع سنگین
۴۳- مسعود کرباسیان معاون اقتصادی و بازرگانی وزارت صنایع سنگین
۴۴- سید عبدالواحد موسوی معاون وزارت ارشاد اسلامی
۴۵- سید مصطفی تاجزاده معاون وزارت ارشاد اسلامی
۴۶- صباح زنگنه معاون وزارت ارشاد اسلامی
۴۷- محمدامین سازگار نژاد معاون وزارت کشاورزی
۴۸- حسین فاضل معاون وزارت کشاورزی
۴۹- بهروز ماکویی معاون وزارت کشاورزی
۵۰- سید حسن طباطبایی معاون وزارت کشاورزی
۵۱- محمد هندی معاون وزارت برنامه و بودجه
۵۲- مرتضی الویری معاون وزارت برنامه و بودجه
۵۳- مهدی سیداصفهانی معاون وزارت صنایع سنگین
۵۴- زرهانی معاون وزارت آموزش و پرورش
۵۵- اسماعیل حبیباللهزاده مشاور وزیر صنایع سنگین
۵۶- سیدکمال خرازی رییس خبرگزاری جمهوری اسلامی و تبلیغات شورای عالی دفاع
۵۷- مرتضی حاجی استاندار مازندران
۵۸- تقی امانپور عضو جهاد سازندگی
۵۹- محمد جعفری عضو دفتر تبلیغات
۶۰- عبدالکریم سروش محقق و استاد دانشگاه و عضو سابق ستاد انقلاب فرهنگی
این نامه با امضای سیدمحمد خاتمی در آغاز و با امضای عبدالکریم سروش در خاتمه بعدها منتشر شده است. تأسیس وزارت اطلاعات
بعد از انفجار نخست وزیری، سعید حجاریان در گفتگویی اذعان میکند: «من و بچههای سازمان (مجاهدین انقلاب) اولین طرح تأسیس وزارت اطلاعات را تهیه کردیم. ایده این بود که نهادهای اطلاعاتی متفرقاند و باید جمع شوند و بشود یکجا آنها را پاسخگو کرد».
وی درگفتگویی تدوین طرح اولیه تاسیس وزارت اطلاعات را محصول کمیته اداره دوم ارتش و دفتر اطلاعات نخست وزیری را اینگونه ذکر کرده است: «با توجه به تجربیاتی که کسب کرده بودیم و وضعیت عمومی امنیت در کشور با کمک بچههای کمیته ستاد مشترک و دفتر اطلاعات نخست وزیری طرحی را تدوین کردیم و توسط آقای الویری در مجلس اول ۱۶ امضا برایش جمع کردیم و به هیات رئیسه ارائه شد».
نادر صدیقی از جمله افرادی که از نخست وزیری به وزارت اطلاعات راه پیدا کرده بود؛ بنا بر گزارش رجا نیوز، وی از نیروهای اولیه اطلاعات نخستوزیری و معاون سعید حجاریان در زمان حضور وی در وزارت اطلاعات بوده است. صدیقی مسئول تهیه بولتنهایی در مورد منافقین بوده که برای مسئولان ارسال میشده است. وی پس از خروج حجاریان از وزارت اطلاعات با شیب آهسته به سمت اپوزیسیون حرکت میکند و در جریان دادگاه موسوم به «میکونوس» به عنوان یکی از چهرههای همراه بنیصدر نقش فعالی را ایفا میکرد.
منافقین از شهید لاجوردی کینه داشتند
حضرت امام خمینی (ره) مکررا خطر نفوذ در نهادهای انقلابی را متذکرشده بودند: «.. و این را باید توجه بکنند آقایان که در بین این ارگانهایی که هست، مثل سپاه پاسداران، مثل ارتش، مثل کمیتهها، مثل دادگاهها و همه این جاهایی که بعد از انقلاب به عنوان و اسم یک گروهی پیدا شده است، شیاطین ننشستهاند که اینها خالص باشند. در بینشان افرادی نفوذ کردهاند و به واسطه آن نفوذ، کارهایی در آنجا انجام میدهند، برای اینکه روحانیون را و همینطور پاسدارها را و همینطور کسان دیگر را یا به جان هم بریزند و یا منزوی کنند». شهید عالیقدر لاجوردی به همراه نوههای خود
شهید عالیقدر اسدا... لاجوردی بارها خطر «منافقین انقلاب» را گوشزد کرده بود و وی در سال ۱۳۷۷ در حجرهای در بازار توسط سازمان مجاهدین خلق ایران ترور شد؛ لاجوردی علاوه بر ترور فیزیکی، توسط جریان اصلاحات و سلطنت طلب ترور شخصیتی نیز شده است، در بخشی از وصیتنامه خود میگوید: خدایا! تو شاهدی چندین بار به عناوین مختلف، خطر منافقین انقلاب را (همانان که التقاط، به گونه منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده و همانان که ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان، دستمال ابریشمی بسیار بزرگ- به بزرگی مجمع الاضداد- به دست گرفتهاند، هم رجایی و باهنر را میکشند و هم به سوگشان مینشینند، هم با منافقین خلق، پیوند تشکیلاتی و سپس...! برقرار میکنند، هم آنان را دستگیر میکنند و هم برای آزادیشان و اعطای مقام و مسئولیت بد آنان تلاش میکنند و از افشای ماهیت کثیف آنان سخت بیمناک میشوند، هم در مبارزه علیه آنان و در حقیقت برای جلب رضایت مسئولین و نجات بنیادی آنان خود را در صف منافقکشان میزنند و هم در حوزههای علمیه به فقه و فقاهت روی میآورند تا مسیر فقه را عوض کنند)، به مسئولین گوشزد کردهام، ولی نمیدانم چرا؟ (گرچه نسبت به بعضی تا اندازهای میدانم چرا!) ترتیب اثر ندادهاند. مراسم تشیع شهید اسدالله لاجوردی
به مسئولین بارها گفتهام که خطر اینان به مراتب زیادتر از خطر منافقین خلق است، چرا که علاوه بر همه شیوههای منافقانهی منافقین، سالوسانه در صف حزب اللهیان قرار گرفته و کمکم آنان را در صفوف آخرین و سپس به صف قاعدین و بازنشستگان سوقشان داده و صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود در آوردهاند، به گونهای که عملاً عقل و اراده منفصل برخی تصمیم گیرندگان قرار گرفتند و در عزل و نصبها و حفظ و ابقاءها دست به تخریب میزنند و اعمال قدرت میکنند.
خطر منافقین انقلاب در کمین است
با انتشار وصیتنامه اش که اثر بسیار جدی در میان موافقان و مخالفانش داشت، آیت الله یزدی خطیب جمعه آن هفته تهران، مطالعه این وصیتنامه امام گونه را پند آموز خواند و آن را بهشدت مورد توصیه قرار داد. در پی این تأکید خطیب جمعه، نشریه عصرما ارگان سازمان مجاهدین انقلاب که مخاطب وصیتنامه را خود تلقی کرده بود، در قالب نامه وارده نقدی تند بر آن منتشر ساخت. بعدها سعید حجاریان در مصاحبه معروفش با باقی در این باره چنین گفت: بچهها از زندان با لاجوردی اختلاف داشتند... ما در «عصر ما» وصیتنامه لاجوردی را نقد کردیم (با اینکه تازه شهید شده بود) تحت عنوان دشمن شناسی وارونه!