چاپ صفحه

نقش نظارتی قوه قضائیه و قلمرو ساز و کار اعمال آن

عدالت خواهان گلستان "در این مقاله در مورد «نقش نظارتی قوه قضائیه و قلمرو ساز و کار اعمال آن» با توجه به اصول ۱۵۶ و ۱۷۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران درچهار بخش صحبت شده است.
«تأمین آزادی‌‌های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون»، «تأمین حقوق همه جانبه افراد زن و مرد و تساوی عموم در برابر قانون»، «رفع تبعیض‌‌های ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه» و «مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی» به عنوان چهار وظیفه بسیار مهم دولت و نظام جمهوری اسلامی است که با دقت‌نظر و تأمل بیشتر در مفاد آنها می‌توان به نقش حیاتی قوه قضائیه در تحقق آنها اذعان نمود.
قوه قضائیه به عنوان یکی از قوای سه‌گانه حاکم بر کشور، دارای دو بازوی قوی نظارتی است که از یک سو مؤظف به کنترل و نظارت قضایی بر تمام دستگاه‌‌های اداری بوده و از سوی دیگر باید به طور مستمر بر نحوه فعالیت محاکم و چگونگی دادرسی و صدور حکم از سوی قضات، به منظور عدم تخطی از مقررات قانونی نظارت نماید.
بخش اول مقاله به تحول در محاکم دادگستری به عنوان مؤثرترین ابزار در احقاق حقوق افراد، پرداخته است و در بخش دوم لزوم توجه عمیق به نهاد‌های نظارتی قوه قضائیه مطرح شده است. نظارت بر حسن اجرای قوانین در محاکم دادگستری و جلوگیری از وقوع تخلف توسط قضات بر عهده سه مرجع دیوان عالی،‌دادستان کل و محکمه انتظامی است. اما توجه اصلی در این مقاله به دیوان عدالت اداری و سازمان بازرسی کل کشور معطوف شده است؛ با ذکر این نکته که شیوه و نحوه فعالیت و دقت عمل توام باس رعت در رسیدگی در دو سازمان مذکور می‌تواند موجب اصلاح نظام‌ اداری، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور شود.
در بخش سوم به اصول ۴۹ و ۱۴۹ قانون اساسی پرداخته است و در پایان نیز اصلاح قوانین با انگیزه نیل به اهداف چهارگانه پیشگیری از وقوع جرم، تسریع در فصل خصومت و احقاق حقوق افراد، مبارزه با فساد اداری، برقراری امنیت اجتماعی و قضایی بحث و بررسی قرار گرفته است.
83153E7A B73A 4B00 9D4D 1CE201EADF7C mw1024 n s مقاله ای کامل در مورد قوه قضاییه

 

مقدمه:
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) که سال ۱۳۷۹ هجری شمسی مزین به نام مبارک ایشان است، به مالک اشتر چنین فرمودند:
«ثم تفقد اعمالهم (عمال) و ابعث العیون من اهل الصدق و الوفاء علیهم فان تعاهدک فی السر لامورهم حدوده لهم علی استعمال الامانه و الرفق بالرعیه»
ترجمه: «بر تمامی کارگزاران دولت مأمورانی مخفی از اهل صداقت و وفاداری بگمار که کار‌های آنان را زیر نظر بگیرند. زیرا بازرسی پنهانی و مداوم سبب خواهد شد که آنان به امانتداری و مدارا کرد نبا ملت ترغیب شوند.»
(نهج البلاغه، صبحی صالح – نامه ۵۳)
دولت جمهوری اسلامی ایران به منظور برقراری قسط و نیل به عدل و استقلال سیاسی؛ اقتصادی ، اجتماعی، فرهنگی و ایجاد همبستگی ملی(۱) ، موظف به انجام اموری است که در اصل سوم قانون اساسی و در ۱۶ بند ذکر شده است.
«تأمین آزادی‌‌های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون(۲) »، «تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون(۳) »، «تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون(۴)»، « رفع تبعیضها ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه درتمام زمینه‌‌های مادی و معنوی(۵)»، « مبارزه با کلیه مظاهر مفاسد و تباهی(۶)»، به عنوان چهاروظیفه بسیار مهم دولت و نظام جمهوری اسلامی است که با دقت نظر و تأمل بیشتر در مفاد وظایف فوق‌الذکر، می‌توان به نقش حیاتی قوه قضائیه در تحقق امور فوق، اذعان نمود.
از سوی دیگر قوه قضائیه به صراحت و به روشنی و بدون هیچگونه شک و تردید، موظف به «پشتیبانی از حقوق فردی و اجتماعی» و مسئول «تحقق بخشیدن به عدالت(۷)»، شناخته شده است. خبرگان ملت به لحاظ توجه به اهمت حیاتی امور فوق، وظایف خاصی را در اصل ۱۵۶ قانون اساسی بر عهده قوه قضائیه قرار داده‌آند که «نظارت بر حسن اجرای قوانین»، « رفع خصومت و حل و فص دعاوی»، «احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی‌های مشروع»، «کشف جرم و مجازات مجرمین» و «انجام اقدامات مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم» از جمله این وظایف است.
به همین سبب از یک طرف ایجاد دو بازوی قوی بیرونی یعنی سازمان بازرسی کل کشور و دیوان عدالت اداری، برای «نظارت بر حسن جریان امور و اجرای صحیح قوانین» و همچنین«رسیدگی به شکایتها، و تظلمها و اعتراضها مردم نسبت به مأمورین یا واحدها یا آیین‌نامه‌‌های دولتی و احقاق حقوق آنها»، برای قوه قضائیه در اصول ۱۷۳ و ۱۷۴ قانون اساسی پیش‌بینی شده و از طرف دیگر دیوانعالی کشور به منظور نظارت بر اجرای صحیح قوانین در محاکم به عنوان یک بازوی درونی نظارتی برای این قوه در نظر گرفته شده است.(۸)
دادستانی کل کشور
بدین ترتیب و با عنایت به مطالب فوق، مهفوم «نظارت قضایی» قابل تفکیک و تمییز ازمفاهیم مشابه همچون نظارت «اداری»، «امنیتی» و «مالی» است. به بیان دیگر قوه قضائیه به عنوان یکی از قوای سه گانه حاکم بر کشور، دارای دو بازوی قوی نظارتی است که از یک طرف موظف به کنترل و نظارت قضایی بر تمام واحدها و سازمان‌های تحت کنترل قوه مجریه بوده و از سوی دیگر باید به طور مستمر بر نحوه فعالیت محاکم و چگونگی دادرسی و صدور حکم از طرف قضات به منظور عدم تخطی از مقررات قانونی نظارت نماید.
در این مقدمه نمی‌توان از نهاد دیگر؛ یعنی «محکمه انتظامی قضات» نامی به میان نیاورد؛ اما چگونگی کارکرد این نهادها و نواقص و اشکالات موجود، خود بحث مستقلی است که در پس از این به آن خواهیم پرداخت.
تحول در محاکم دادگستری؛ مؤثرترین ابزار در احقاق حقوق افراد
محاکم دادگستری در مرکز نظام قضایی و حقوقی کشور قرار دارند. آحاد ملت برای کسب حقوق از دست رفته خود، چشم امید به این نظام دوخته و ثمره تمام تلاشها برای تحقق بخشیدن به «عدالت» را در مفاد آرای صادره از آن جستجو می‌کنند. نحوه رسیدگی به دعاوی و مفاد آرای صادره نه تنها بیانگر کیفیت، حدود سلامت و چگونگی کارکرد نظام قضایی کشور است، بلکه ک هاز منظر عموم به نوعی منعکس کننده سطح ومیزان تحقق عدالت سیاسی و اقتصادی نیز هست.
پیچیدگی قوانین و وجود مقررات متعدد و به نوعی زاید و دست و پاگیر از یک طرف و واگذاری صلاحیت‌های بسیار گسترده در رسیدگی به انواع دعاوی، که از لحاظ ماهیت و به طور کامل بایکدیگر متفاوت هستند، از طرف دیگر، سبب می‌شود تا قضات و دادرسان از رسیدگی سریع توأم با دقت نظر، به دعاوی مردم، ناتوان باشند. از طرف دیگر صلاحیت‌های گسترده محاکم سبب تراکم بیش از حد پرونده ‌های موجود می‌شود؛ به گون‌های که با فرض توانایی قاضی در مطالعه دقیق تمام مقررات و فراگیری دانش مرتبط با رشته‌‌های تخصصی حقوق، در بسیاری از موارد نیز به دلیل اطاله دادرسی، احقاق حقوق افراد، از نظر موضوع منتفی می‌شود. بر پایه این دلایل بحث حقوقدانان وقضات و وکلای دادگستری بوده است، باید بیش از پیش مورد توجه جدی قرار گیرد. تجربه تشکیل دادگاه‌های عام نیز در عمل صحت این نظریه را به اثبات رسانده است. تخصصی شدن محاکم دادگستری به شیوه سنتی آن یعنی تقسیم محاکم به حقوقی و کیفری و درجه‌بندی دادگاه‌های اخیر بر حسب شدت و ضعف جریم و مجازاتها و یا بالا و پایین بودن میزان خواسته دعوی، می‌تواند قدری راه‌گشا باشد. اما توجه به موضوعات اساسی حقوقی و تقسیم‌بندی محاکم بر حسب آن نیز باید مورد توجه قرار گیرد. همچنانکه بند ۳ اصل ۲۱ قانون اساسی نیز با تبعیت از همین روش، تشکیل دادگاه‌های خانواده را پیش‌بینی کرده است.
تشکیل دادگاه‌های تجاری برای رسیدگی به دعاوی تجاری داخلی و خارجی، امور گمرکی و بیمه… منازعات و اختلافات فی‌مابین تجار و یا شرکت‌های تجاری و یا دعاوی ناشی از اسناد تجاری، دادگاه اطفال برای رسیدگی به جرایم ارتکابی توسط کودکان، محاکم امور پزشکی برای رسیدگی به شکایتها مردم علیه واحد‌های درمانی، بهداشتی و یا شاغلین در کلیه حرفه‌‌های پزشکی و پیراپزشکی و دادگاه‌های مطبوعاتی در کنار محاکم حقوقی، کیفری، خانواده و دیوان کیفر کارکنان دولت قابل بررسی و توجه است.
 صرف‌نظر از تخصصی شدن محاکم دادگستری، شرایط انتاب و استخدام قضات و همچنین کارمنان اداری شاغل در دفاتر دادگاهها، نیز باید به گون‌های تغییر یابد که نخست قضات دادگستری از میان افرادی انتخاب شوند که تجربه چند سال اشتغال به کار مشاوره حقوقی و همچنین وکالت دادگستری را در کارنامه فعالیت حرف‌های خود داشته باشند و دوم آنکه مدیران دفاتر محاکم دادگستری و کارکنان شعب اجرای احکام نیز از میان فارغ التحصیلان، حقوق، به استخدام در آیند و سوم با تأمین اعتبار کافی حتی از محل دریافت هزینه‌‌های دادرسی، میزان حقوق دریافتی پرسنل قضایی و اداری سیستم قضایی کشور به سطحی مطلوب افزایش یابد تا هیچگونه انگیزه و نیاز مالی جهت گرایش به سوی ارتکاب جرم، وجود نداشته باشد.
با وجود محاکم تخصصی و به کارگیری کارکنان قضایی و اداری با ویژگی‌های فوق‌الذکر بی‌گمان هم سرعت دادرسی و دقت در صدور حکم مطابق قوانین، و در نتیجه احقاق حقوق مردم افزایش خواهد یافت و هم ظهور فساد‌های احتمالی در دستگاه قضایی کشور به نقطه صفر نزدیک خواهد شد؛ بدین ترتیب بخش عمد‌های از وظایف قوه قضاییه در نظارت بر حسن اجرای قوانین توسط تمام افراد حقیقی و حقوقی، به طور عملی تحقق می‌یابد؛ به بیان‌دیگر در عمل به متخلفین ا زاجرای صحیح قوانین و حرکت در مسیر قانون، اثبات خواهد شد که با طرح دعوی از ناحیه هر فرد حقیقی و حقوقی، محاکم تخصصی دادگستری در کوتاهترین زمان ممکن و با دقت نظر، نه تنها به احقاق حقوق می‌پردازند؛ بلکه با مجرمین نیز که از اعمال نفوذ در دادگاه مأیوس شده‌اند به گون‌های برخورد خواهد شد که مانع راهیابی تصور ارتکاب جرم در اذهان دیگران شود.
بدیهی است وصول به این هدف نیازمند بازنگری جدی در بسیاری از مقررات جاری کشور است که موضوع پایانی این مقاله خواهد بود.
لزوم توجه عمیق به نهاد‌های نظارتی قوه قضائیه
همان‌طور که در مقدمه این مقاله، ذکر شد:‌«قانون اساسی در اصول ۱۶۱، ۱۷۳، ۱۷۴ خود به ترتیب به تشکیل دیوان عالی کشور، دیوان عدالت اداری و سازمان بازرسی کل کشور، تصریح کرده است. در اصل ۱۶۲ نیز درکنار بیان شرایط و صفات رییس دیوان عالی کشور و نحوه انتصاب او، به مقام«دادستان کل» نیز اشاره کرده که از لحاظ شرایط انتخاب و نحوه انتصاب، به طور دقیق مشابه رییس دیوان عالی کشور است. از دادسرا و محکمه انتظامی قضات نیز هر چند در قانون اساسی نامی به میان نیامده است اما به موجب قوانین مصوب، در تشکیلات دادگستری از بدو تأسیس تا کنون وجود داشته‌اند. نظارت بر حسن اجرای قوانین در محاکم دادگستری و جلوگیری از وقوع تخلف توسط قضات برعهده سه مرجع (دیوان عالی، دادستان کل و محکمه انتظامی است که نحوه فعالیت و قوانین مربوط به آنها، خود بحث مفصلی را می‌طلبد؛ اما توجه اصلی در این مقاله به «دیوان عدالت اداری» و «سازمان بازرسی کل کشور» معطوف است؛ زیرا شیوه و نحوه فعالیت و دقت عمل توأم باس رعت در رسیدگی در دو سازمان مذکور، می‌تواند موجب اصلاح نظام اداری، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور شود.
دیوان عدالت اداری
دیوان عدالت اداری به موجب مصوبه ۴/۱۱/۱۳۶۰ مجلس شورای اسلامی و در اجرای اصل ۱۷۳ قانون اساسی و به منظور رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراض‌های مردم نسبت به مأمورین یا واحدها و یا آئین‌نامه‌‌های دولتی و احقاق حقوق آنها تشکیل گردید.
با عنایت به اصل ۱۷۳ قانون اساسی و قانون تشکیل دیوان عدالت اداری؛
۱ ـ رسیدگی در دیوان عدالت ادرای، با تقدیم دادخواست توسط اشخاص حقیقی و یا حقوقی، آغاز می‌شود؛ (بند‌های ۱و۲و۳ ماده ۱۱ و ماده۱۲ قانون تشکیل دیوان) به بیان دیگر از ظاهر قانون چنین بر می‌آید که دیوان عدالت اداری ـ  اعم از رییس دیوان یا رؤسای شعب و یا هیأت عمومی دیوان عدالت اداری، حتی با فرض اطلاع از مخالفت مدلول آئین‌نامه‌ها وسایر نظامات و مقررات دولتی و شهرداریها با قوانین جاری و حقوق شهروندان، حق رسیدگی و ابطال این‌گونه تصمیمات و یامقررات را ندارد.
آیا این نتیجه‌گیری صحیح است؟ قانون اساسی در بند آخر اصل ۱۳۸، پیش‌بینی کرده است که: «… تصویب‌نامه‌ها و آئین‌نامه‌‌های دولت و مصوبات کمیسیون‌های مذکور در این اصل، ضمن ابلاغ برای اجرا به اطلاع مجلس شورای اسلامی می‌رسد تا در صورتی که آنها را بر خلاف قوانین بیابد، با ذکر دلیل برای تجدیدنظر به هیأت وزیران بفرستد.»(۹)
از طرف دیگر به موجب ماده واحده قانون اطلاع مجلس شورای اسلامی از مصوبات هیأت وزیران مصوب ۱۳۶۶؛ هیأت وزیران، مسئولان تمامی دستگاه‌های اجرایی اعم از وزارتخانه‌ها، سازمانها، مؤسسات و شرکت‌های دولتی مکلفند، تمامی مصوبات (تصویب نامه‌ها)، بخشنامه‌ها، دستورالعملها، قرارداد‌های عادی و محرمانه و سری خود را از طرق پیش‌بینی شده در بند‌های ذیل ماده واحده به اطلاع نمایندگان مجلس شورای اسلامی برسانند.
ملاحظه می‌شود که مطابق اصل ۱۳۸ قانون اساسی و ماده واحده فوق‌الذکر، مصوبات و آئین‌نامه‌‌های هیأت وزیران وکمیسیون‌های فرعی هیأت دولت، باید به اطلاع ریاست مجلس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی برسد(۱۰) تا اگر ریاست مجلس آنها را برخلاف قوانین بیابد، با ذکر دلیل، برای تجدیدنظر به هیأت وزیران ارسال نماید. (قسمت پایانی اصل ۱۳۸ قانون اساسی). اما آیا هیأت وزیران مکلف به تجدیدنظر در مصوبه خود است؟
آیا مهلت قانونی جهت این تجدیدنظر پیش‌بینی شده است؟ و چنانچه به طور اساسی این تجدیدنظر صورت نگرفت، آیا باید در انتظار طراح شکایت از ناحیه مردم نزد دیوان عدالت اداری برای ابطال اینگونه مصوبات بود؟ و آیا به طور اساسی در مجلس شورای اسلامی، کمیسیون خاصی برای بررسی تمام مصوبات، بخشنامه‌ها، دستورالعملها و آیین‌نامه‌‌های تصویبی هریک از وزرا یا هیأت وزیران یا کمیسیون‌‌های فرعی آن، پیش‌بینی شده است؟
تجربه دو دهه گذشته نیز مؤید این امر است که از یک طرف قوه مقننه، فاقد توانایی لازم جهت بررسی و اعلام نظر در خصوص موارد فوق‌الذکر بوده و از طرف دیگر با عنایت به وظایف اصلی قوه قضاییه یعنی «پشتیبانی از حقوق فردی و اجتماعی» و «مسئول تحقق بخشیدن به عدالت» و «نظارت بر حسن اجرای قوانین»(۱۱) این اندیشه به ذهن خطور می‌نماید که نخست آنکه دیوان عدالت اداری، مرجعی مناسب جهت بررسی مداوم و مستمر تمامی مصوبات هیأت وزرا از حیث تطبیق با قوانین جاری بوده و دوم باید صلاحیت قانونی لازم جهت اعلام ابطال مصوبات مخالف با قوانین جاری را بدون نیاز به طرح شکایت از سوی افراد حقیقی و یا حقوقی، داشته باشد.(۱۲) این امر که با تشکیل «کمیسیون نظارت بر مصوبات قوه مجریه»، تحقق خواهد یافت. سبب فعلیت یافتن مفاد بند ۳ اصل ۱۵۶ قانون اساسی (نظارت بر حسن اجرای قوانین» در حوزه اجرایی کشور، خواهد شد.
۲ ـ در بند ۱ فوق‌الذکر، توضیح داده شد، که دیوان عدالت اداری در طول دو دهه گذشته، به شکایتها و اعتراض‌های مردم نسبت به مصوبات، آئین‌نامه‌ها، تصمیمها و اقدام‌های واحد‌های دولتی و شرکتها و مؤسسه‌‌های وابسته و یا مأمورین واحد‌های مذکور، رسیدگی می‌کرده است. اما پرسشی که در این مقام باید، پاسخ قانع کننده و مستدل حقوقی خود را بازیابد، این است که چه نهاد و یا سازمانی در مجموعه نظام جمهوری اسلامی، متکفل امر نظارت بر تصمیم‌های مقامات قوه مجریه پیرامون نحوه و شرایط نصب و عزل مدیران و مسئولان اجرایی کشور است؟ به بیان دیگر آیا ریاست قوه مجریه و یا هیأت وزیران و یا هر یک از وزرا در انتخاب و نصب مقامات ارشد نظام اجرایی کشور مانند معاونان وزرا، استانداران و معاونین آنها، فرمانداران، سفرا و نمایندگان فرهنگی در کشور‌های مختلف جهان، رؤسا و اعضای هیأت مدیره بانکها، مدیران ارشد اقتصادی و صنعتی و… به طور لازم باید از مقررات خاصی در خصوص نحوه گزینش و بررسی صلاحیت افراد مذکور(چه از حیث صلاحیت‌های عمومی، اعتقادی، تخصصی و یا صلاحیت‌های سازمانی و استخدامی) تبعیت نمایند یا خیر؟
بدیهی است که پاسخ مثبت، تنها جوابی است که باید به این پرسش داده شود؛ اما چه مرجع و یا نهادی بر این امر نظارت دارد؟ تجربیات و شواهد تاریخی مؤید این امر است که جلوگیری از باند بازی و نفوذ افراد فاقد صلاحیت و لیاقت‌های لازم به بدنه نظام اجرایی کشور، مقتضی وجود نهادی در داخل نظام قضایی است تا از سوء استفاده از مقررات قانونی و یا عدم توجه به مفاد قوانین لازم‌الاجرا، ممانعت به عمل آورد. اگر به معنای «احیای حقوق عامه و گسترش عدل» و همچنین «نظارت بر حسن اجرای قوانین»(۱۳) به دیده وسیع نگریسته شود، به طور قطع این امر مورد تصدیق قرار خواهد گرفت که «حفظ حقوق مستخدمین دولت» از حیث تصدی مسئولیت‌های پیش‌بینی شده در قوانین و قبول رویه انتاب و گزینش مسئولان اجرایی کشور از میان افراد فرهیخته، توانا و قابل، با دارا بودن حسن سوابق خدمت در سازمان مربوطه، خود از مصادیق بارز تحقق «عدالت اداری» خواهد بود.
با کمال تأسف باید اذعان نمایی که مصادیق فراوانی در حوزه قوه اجرایی کشور می‌توان یافت که این رویه به‌طور معمول رعایت نشده است. سازمان بازرسی کل کشور که بحث پیرامون آن، بخش دوم این قسمت را تشکیل می‌دهد، براساس اصل ۱۷۴ قانون اساسی می‌تواند و باید این وظیفه خطیر را عهده دار شود اما دیوان عدالت اداری نیز در کنار این سازمان و به عنوان دادگاه و مرجع قضایی صلاحیت‌دار باید فعال گردیده و نه فقط وظیفه ابطال مصوبات و آئین‌نامه‌‌های اداری خلاف قانون را عهده‌دار شود(۱۴)بلک هبا قبول گزارش‌های بازرسان سازمان مذکور در خصوص عدم رعایت مقررات و آئین‌نامه‌‌های لازم‌الاجرا پیرامون چگونگی و نحوه انتخاب و صدور احکام عزل و نصب مدیران و مسئولان تمام واحد‌های دولتی، تصمیم‌گیری نموده و حتی در موارد مقتضی، دستور ابطال چنین احکامی را صادر نماید.(۱۵)
رجاء واثق داریم که تحقق چنین روندی، به طور قطع از یک طرف به ایجاد امنیت شغلی و تقویت روحیه تلاش و از طرف دیگر به از بین رفتن تملق و چاپلوسی و ناامیدی بی‌هنران در نفوذ در دستگاه‌های اجرایی و تصدی مسئولیت‌های مهم به واسطه دوستان و خویشاوندان خود منجر شده و به تقویت عناصر پاکدامن و مبرز دردستگاه‌های اجرایی کشور، خواهد انجامید.
سازمان بازرسی کل کشور
این سازمان به موجب اصل ۱۷۴ قانون اساسی و براساس حق نظارت قوه قضاییه نسبت به «حسن جریان امور» و «اجرای صحیح قوانین در دستگاه‌های اداری» تشکیل گردید. همان‌طور که در قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور (مصوب ۱۹/۷/۱۳۶۰) و اصلاحات مصوب ۷/۵/۱۳۷۵) مذکور است، انجام بازرسی‌های مستمر و یا فوق‌العاده ازتمام تشکیلات و سازمان‌های مذکور در بند الف ماده ۲ قانون و اعلام موارد تخلف و نارساییها و سوجریانات اداری و مالی به مقامات ذیربط، از عمده‌ترین وظایف این سازمان است. در کنار این وظایف، رسیدگی به شکایات اشخاص حقیقی و حقوقی غیر دولتی در ارتباط با آئین‌نامه، تصویب‌نامه، بخشنامه و دستورالعمل‌های صادره و تشخیص تخلف و ارسال پرونده جهت رسیدگی و صدور رأی مقتضی به دیوان عدالت اداری، وظیفه دیگر این سازمان است که تبصره ذیل ماده ۲ قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور، بدان اشعار دارد.
سازمان بازرسی برای انجام مأموریتها و وظایف خود، از چه میزان صلاحیت، امکانات و ابزار قانونی برخوردار است؟
با بررسی دقیق قانون تشکیل سازمان و آئین‌نامه آنبه نتایج ذیل خواهیم رسید:
۱ ـ عدم محدودیت در استفاده از نیرو‌های انسانی:
این سازمان برای انجام وظایف خود و اظهارنظر کارشناسی، می‌تواند از وجود قضات، اشخاص صاحب صلاحیت وهمچنین متخصصان در هر رشته به طور دایم یا موقت، استفاده نماید (ماده ۳ قانون تشکیل سازمان)
۲ ـ امکان صدور قرار تأینت و قرار بازداشت موقت:
بازرسان قضایی سازمان در صورت بیم تبانی متهم یا فرار او و یا از بین رفتن دلایل و مدارک، به طور مستقل مجاز به صدور قرار تأمین و با جلب موافقت رییس دادگستری محل، مجاز به صدور قرار بازداشت موقت متهم هستند. (تبصره ۲ ماده ۵ قانون تشکیل سازمان و مواد ۴۰ و ۴۱و ۴۲ آیین نامه سازمان بازرسی کل کشور).(۱۶)
۳ ـ امکان دسترسی به تمامی اسناد و مدارک و اطلاعات مورد نیاز:
تمامی مسئولان ذی‌ربط در وزارتخانه‌ها، ادارات، سازمانها، موسسات و به طور کلی تمام واحد‌های مذکور در قانون تشکیل سازمان بازرسی، بدون نیاز به کسب اجازه از مقام مافوق مکلف به ارسال پاسخ فوری استعلامات کتبی و شفاهی و ارایه تمام اسناد و مدارک مورد نیاز درتحقیقات به بازرس (یا بازرسان) اعزامی هستند. اسناد سری دولتی نیز به درخواست ریاست سازمان و موافقت رییس قوه قضاییه مشمول این حکم است. تخلف از انجام این وظیفه، دارای ضمانت اجرای کیفری است. (ماده ۸ تبصره‌‌های یک و دو قانون تشکیل سازمان و ماده ۱۶ و تبصره ذیل آن از آیین‌نامه سازمان بازرسی کل کشور.)
۴ ـ امکان تعلیق از خدمت کارکنان واحد‌های اداری:
در هر مورد که بازرسان سازمان به منظور حسن جریان امور، تعلیق یک یا چند نظر از کارکنان واحد اداری تحت بازرسی را ضروری تشخیص دهند، با اعلام مستدل و فوری تقاضای مزبور، وزیر یا رییس دستگاه مربوطه، مکلف به اجرای این درخواست است. در غیر این صورت خودش مسئول عواقب و نتایج عدم اجرای تقاضای تعلیق مطرح شده خواهد بود. در عین حال سازمان مراتب را برای تصمیم‌گیری مقتضی به قوه قضاییه گزارش خواهد نمود. بدیهی است محاکم قوه قضاییه در صورت کافی بودن دلایل بازرسان مربوطه، تصمیم قضایی شایسته را اتخاذ خواهند نمود.(۱۷) (ماده ۹ قانون تشکیل سازمان)
۵ ـ رسیدگی خارج از نوبت گزارش‌های سازمان در مراجع قضایی و اداری:
گزارش‌های سازمان در مراجع قضایی و هیأت‌های رسیدگی به تخلفات اداری، باید خارج از نوبت و بسرعت رسیدگی شده و مراجع رسیدگی کننده مکلف به ارسال نسخ‌های از آرای صادره به سازمان هستند.
در صورتی که سازمان، رأی صادره را مغایر با قوانین و ضوابط شرعتی تشخیص دهد، حق تقاضای تجدیدنظر برای سازمان به رسمیت شناخته شده است.(ماده ۶ قانون تشکیل سازمان و مواد ۳۶، ۳۷، ۳۸ آئین‌نامه سازمان بازرسی کل کشور)
همانطور که ملاحظه می‌شود، سازمان بازرسی کل کشور به عنوان مرجع نظارت عام قضایی، هیچگونه محدودیتی چه از حیث استفاده از نیرو‌های متخصص در امر بازرسی و یا دسترسی به مدارک و اسناد و اطلاعات موردنیاز و چه از حیث صدور قرار تأمین برای جلوگیری از امحاء و از بین رفتن مدارک و دلایل تخلفات و یا جرایم ارتکابی و یا بازداشت موقت متخلفان و با مجرمان یا هماهنگی دادگستری محل ندارد و مراجع رسیدگی کننده قضایی و یا اداری نیز مکلف به رسیدگی فوری و خارج از نوبت به پرونده‌‌های ارسالی از طرف سازمان هستند.
با عنایت به مراتب فوق این پرسش اساسی طرح می‌شود که علی‌رغم وجود این سازمان با امکانات، صلاحیتها و ابزار‌های قانونی فوق‌الذکر، به چه دلیل یا دلایلی مجموعه نظام اداری، اقتصادی و فرهنگی کشور از وضعیت مناسب و درخور تحسینی برخوردار نبوده و فساد اداری و اقتصادی به اشکال مختلف در مجموعه این نظام دیده می‌شود؟
اهمیت این پرسش زمانی بیشتر است که بدانیم نه فقط سازمان بازرسی کل کشور بلکه نهادهادی دیگری همچون سازمان حسابرسی دولتی، واحد‌های حراست، نظارتو بازرسی مستقر در دستگاه‌های دولتی و دیوان محاسبات کل کشور نیز وجود دارند که هر یک به نوعی متولی امر نظارت بر حسن اجرای قوانین و مبارزه با فساد اداری و اقتصادی و دستگاه‌های اجرایی مربوطه بوده وحتی موظف به همکاری و اعلام تخلفات و نارسایی‌های اداری و مالی به سازمان بازرسی کل کشور هستند و متخلف از انجام این وظیفه، مستحق تحمل مجازاتک یفری مذکور در تبصره یک ماده ۸ قانون تشکیل سازمان خواهد بود.(۱۸)
گفته خواهد شد که عوامل اقتصادی (مانند فقر مادی، تورم روز افزون)، سیاسی (مانند اختیارات آشکار و پنهان مسئولان بخش‌های مختلف نظام در صدور مجوز‌های گوناگون، ضعف محاکم دادگستری و نظام کیفری جامعه در برخورد سریع و قاطع با مجرمان)، فرهنگی(مانند تضعیف ایمان مذهبی، عدم اطلاع مردم از حقوق قانونی خود، عدم تربیت صحیح در رعایت موازین قانونی) و عوامل اداری (مانند وجود موانع اداری در انجام امور جاری ارباب رجوع که ناخودآگاه افراد را به سوی ایجاد ارتباط فراقانونی و حل مشکلات خود سوق می‌دهد) در بروز و تزاید فساد ادرای، اقتصادی و فرهنگی، نقش اساسی و مؤثر ایفا می‌کند؛ اما نباید این حقیقت مورد کتمان و یا انکار قرار گیرد که دراصل فلسفه وجود سازمان‌های نظارتی، حسابرسی و قضایی، در کمک به حل و ریشه کردن عوامل فوق‌الذکر نهفته است؛ به بیان دیگر اگر با فقر مادی ویا تورم روز افزون مواجه می‌شویم و یا شاهد تضعیف ایمان و روحیه مذهبی در جامعه هستیم و یا با عزل و نصب‌های بدون ضابطه و بی‌منطق و جابه‌جایی نیروها در سطوح مختلف سازمانی و اداری، شاهد نارساییها و سو جریانات اداری و مالی(۱۹) و با صدور بخشنامه‌‌های متناقض با یک‌دیگر در فواصل زمانی کوتاه هستیم و یا با اختلاف درآمد و ثروت ناشی از تصدی مسئولیت‌های مهم جامعه و یا ناشی از ارتباط با مراکز اقتصادی و بهره‌برداری از روابط و قرابت‌های خویشاوندی، فکری و سیاسی، مواجه هستیم و یا… همه و همه برخاسته از کارکرد غلط و یا ضعف مفرط سازمان‌های بازسی، نظارت، کنترل و حسابرسی موجود در مجموعه نظام است که در این میان نمی‌توان به نقش حساس و حیاتی سازمان بازرسی کل کشور اشار‌های نکرد.
در بند د واز بخش اول این قسمت، به نحوه و شرایط نصب و عزل مدیران و مسئولان در تمامی بخش‌های نظام اجرایی کشور پرداخت‌هایم و این پرسش رام طرح کرد‌هایم که چه نهاد و یا سازمانی در مجموعه نظام جمهوری اسلامی، متکفل امر نظارت بر تصمیم‌های مقامات قوه مجریه؛ چه از لحاظ استخدام و به کارگیری نیرو‌های انسانی و یا عزل و نصب مسئولان در سطوح مختلف مدیریتی در وزارتخانه‌ها، مؤسسات و به‌طور کلی دستگاه‌های اجرایی کشور است؟
سازمان بازرسی کل کشور، به موجب نص صریح قانون اساسی و براساس حق نظارت قوه قضاییه بر حسن جریان امور و اجرای صحیح قوانین در نظام اداری کشور، مسئولیت نظارت بر نحوه گزینش، جذب، استخدام، آموزش قبل از خدمت و… به طور کلی تمامی مراحل استخدام و به کارگیری و انتصاب در مسئولیت‌های مختلف را بر عهده دارد. بدیهی است اگر این نظارت به طور دقیق و مطابق قانون اعمال و به اجرا گذارده می‌شد، بسیاری از نابسامانی‌های کنونی جامعه و بخش عظیمی از فساد اداری موجود هرگز امکان ظهور نیافته و مفاد اصل ۱۷۴ قانون اساسی یعنی «نظارت قوه قضاییه نسبت به حسن جریان امور و اجرای صحیح قوانین در دستگاه‌های اداری»، به معنای دقیق خود، به منصه ظهور می‌رسید.
اجرای اصول ۴۹ و ۱۴۲ قانون اساسی؛ راه‌حل عملی تحقق مفاد بند‌های ۲، ۴ و ۵ اصل ۱۵۶ قانون اساسی
بند‌های۲،۴ و۵ اصل ۱۵۶ قانون اساسی به موضوعات «احیای حقوق عامه و گسترش عدل» و «جلوگیری از وقوع جرم» و یا «کشف جرم ومجازات مجرمین» پرداخته و متولی تحقق مباحث مذکور را، قوه قضاییه قرار داده است. تقسیم عادلانه ثروت در میان تمام اقشار و افراد جامعه و جلوگیری از انتقال و جابه‌جایی آن به هر طریق غیر مشروع نخست، اصلی‌ترین راه جهت پیشگیری از وقوع جرایم اقتصادی(از جمله سرقت، کلاهبرداری، اختلاس و… یا سایر جرایمی که با انگیزه اقتصادی به وقوع می‌پیوندد مانند آدم‌ربایی، جعل اسناد، خیانت در امانت و.. ) است و دوم آنکه حقوق عامه را نه به طور کامل، بلکه بخش عمده آن را احیا خواهد کرد.
بدین جهت، خبرگان ملت دردو اصل ۴۹ و ۱۴۲ قانون اساسی به این مطلب توجه کرده‌اند و به طور کلی راه کسب و انتقال ثروت از هر طریق غیر مشروع را ممنوع نموده‌اند؛ اما نقش قوه قضاییه، حدود اختیارات و کارکرد آن و تأثیر نظارت قضایی، از جمله موضوعاتی است که در دو بخش ذیل و در ضمن بررسی دو اصل فوق‌الذکر به آن خواهیم پرداخت.
اصل ۴۹ قانون اساسی
براساس مفاد این اصل، به طورکلی تمام ثروت‌های به دست آمده از طرق غیر مشروع باید از دارندگان آن گرفته شده و به صاحبان اصلی آن مسترد شود. جمع‌آوری و تحصیل نامشروع و غیرقانونی ثروت چه قبل و یا بعد از پیرزوی انقلاب اسلامی، و چه توسط مقامات و مسئولان دولتی و حکومتی و چه توسط اشخاص حقیقی و حقوقی دیگر صورت گرفته باشد، به هر حال مشمول مفاد اصل ۴۹ قرارمی‌گیرد.
در جهت اجرای این اصل، قانونی تحت عنوان«قانون نحوه اجرای اصل ۴۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» در تاریخ ۱۷/۵/۱۳۶۳ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید که براساس آن، قوه قضاییه موظف به تعیین شعبی از دادگاه انقلاب در مراکز استانها و در صورت نیاز در سایرشهرستانها گردید تا وظیفه رسیدگی و ثبوت شرعی دعاوی مطرح شده یعنی تحصیل و جمع‌آوری نامشروع و غیرقانونی ثروت را بر عهده گیرند.(۲۰)
در مورد این قانون دو نکته قابل ذکر است:
۱ ـ در این قانون، تمام مقامات و مسئولان قوای مجریه و قضاییه و نمایندگان مجالس شورا و سنا در قبل از پیروزی انقلاب و صاحبان سهام مؤسسه‌ها و مالکان مؤسسه‌ها ویا مراکز فساد و به طور کلی رسیدگی به اموال و دارایی اشخاص (حقیقی و حقوقی) قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که با توجه به دلایل و امارات موجود، نامشروع شناخته شده، برعهده دادسرای انقلاب گذارده شده است که پس از ثبت شکایت یا دادخواست و یا گزارش دریافتی، اقدام به تشکیل پرونده و تکمیل آن نموده و سپس جهت رسیدگی و صدور حکم مقتضی به دادگاه انقلاب اسلامی ارسال می‌دارد.(۲۱)
۲ ـ  ماده۴ قانون نحوه اجرای اصل ۴۹ قانون اساسی مقرر می‌دارد؛
«… هر یک از وزارتخانه‌ها،سازمانها، و دستگاه‌های دولتی موظفند سوابق همه وزرا، معاونان، مدیران کل، ذی‌حسابها، استانداران، فرمانداران و… را بررسی و هرگاه به موارد مشمول اصل ۴۹ قانون اساسی برخورد نمودند، به صورت شکایت، دادخواست و یا گزارش در محاکم قضایی صالح طرح نمایند.»
همان‌گونه که از متن قانونی فوق، ملاحظه می‌شود، در ظاهر تمام سازمانها و دستگاه‌های دولتی موظف به بررسی سوابق تمام مسئولان و مدیران سازمان خود هستند، تا چانچه به ثروت‌های برخاسته از ربا، غصب، رشوه، اختلاس و… و به طور کلی به هر گونه درآمد و ثروت نامشروع و غیرقانونی، برخورد نمودند، به مقامات قضایی اعلام کنند تا مورد رسیدگی قرار گیرد.
با عنایت به قانون مورد بحث و دو نکته فوق‌الذکر، دو ایراد اساسی به این ماده وارد است:
ایراد اول: معنای این ماده چنین خواهد بود که سوابق وزرا و معاونان، استانداران و به طور کلی تمام مسئولان مذکور در ماده ۴ استنادی، باید توسط دستگاه‌هایی که در آن به خدمت مشغول بوده و یا هستند مورد بررسی قرار گیرد تا چنانچه مشمول اصل ۴۹ قرار گرفتند، به دادگاه انقلاب معرفی شوند. آیا این امر امکان‌پذیر است؟ و مهمتر آنکه در دستگاه‌های دولتی، چه واحدی، مسئول اجرای مفاد ماده۴ است؟ واحد حراست وزارتخانه یا مؤسسه مذکور یا واحد‌های بازرسی و نظارت؟ آیا اصولاًَ امکان بررسی سوابق مدیران ارشد دستگاه‌های دولتی توسط کارمندان متبوع آنها وجود دارد؟
ایراد دوم: اصل ۴۹ قانون اساسی به طور کلی موضوع تحصیل و جمع‌آوری ثرت از طرق نامشروع توسط هر شخص حقیقی یا حقوقی بدون توجه به مسئولیت، شغل و یا جایگاه اجتماعی او را مورد توجه قرار داده و حتی بدون در نظر گرفتن این امر که آیا ثروت حاصله، به طور نامشروع از بیت‌المال مسلمانان تحصیل گردیده و یا به طور نامشروع و غیرقانونی و با زیر پا نهادن حقوق افرادجامعه، از اموال اقشارمختلف جامعه تحصیل گردیده است،‌را مورد حکم قرار داده است. اما تدوین کنندگان قانون نحوه اجرای اصل ۴۹ قانون اساسی، به این دو نکته مهم توجه نکرده و جهت‌گیری قانون مذکور در خصوص ثروت‌های نامشروع حاصله بعد ازپیروزی انقلاب، نخست آنکه تنها متوجه «مسئولان دولتی» بوده(۲۲) و دوم تحصیل نامشروع ثروت از «بیت‌المال» نیز باید صورت گرفته باشد.
با عنایت به مراتب فوق؛
نخست آنکه قانون نحوه اجرای اصل ۴۹ قانون اساسی باید مورد صلاح و تجدیدنظر قرار گیرد؛ به گون‌های که همانند مفاد اصل ۴۹ نه فقط شامل بخشی از مسئولان قوه مجریه بلکه شامل تمام افراد جامعه شود.
دوم، اصلاح قانون مذکور باید به گون‌های صورت گیرد تا مقام قضایی مانند دادستان کهد رماده ۵ قانون، مذکور است نه فقط نسبت به اموال و دارایی اشخاص حقیقی و حقوقی در مقطع زمانی بعد از انقلاب نیز دارای این صلاحیت باشد تا به طورمستقل از دادگاه صالح تقاضای رسیدگی و صدور حکم مقتضی نماید.(۲۳)
نباید از این نکته مهم نیز غفلت نماییم که قوه قضاییه به موجب اصل ۱۵۶ قانون اساسی، مسئول «تحقق بخشیدن به عدالت» و عهده‌دار وظایف خطیر «احیای حقوق عامه» و «کشف جرم و تعقیب و مجازات مجرمین» و «انجام اقدامات مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم»، است و درنتیجه تصویب هر قانونی که به هر نحو و صورت، مانع انجام وظایف مذکور شده و همچون سدی در راه تحقق عدالت، قرار گیرد، باید از میان برداشته شده و ابطال آن به دلیل مغایرت با قانون اساسی اعلام شود.
اصل ۱۴۲ قانون اساسی
به موجب این اصل «دارای رهبر، ریئس جمهور،‌ معاونان رئیس جمهور، وزیران و همسر و فرزندان آنان قبل و بعد از خدمت، توسط قوه قضاییه رسیدگی می‌شود که برخلاف حق، افزایش نیافته باشد.»
توجه قانون اساسی به این نکته مهم معطوف بوده است که رهبران و مدیران ارشد جامعه، نباید به مسئولیت‌های خود همچون لقم‌های جهت رسیدن به زر و زیور دنیا بنگرند بلکه این مسئولیتها فقط وسیل‌های برای خدمت، احقاق حقوق مردم و تحقق عدالت در جامعه است. اما نکته شگفت‌آور این است که فقط مقامات قوه مجریه داخل در شمول این اصل قرار گرفته وهیچ ذکری از مقامات قوه قضاییه و یا مقننه به عمل نیامده است.
از طرف دیگر به نظر نگارنده، قوه قضاییه که ریاست آن منصوب از طرف مقام رهبری است، صلاحیت بررسی دارایی رهبر را ندارد. بلکه در خصوص مقام رهبری باید این بررسی و رسیدگی به مرجع دیگری مانند مجلس خبرگان محول شود.
اما صرف‌نظر از دو ایراد فوق، قوه قضایی جهت حفظ سلامت نظام اجرایی، تقنینی و قضایی کشور، می‌تواند و باید با تأسیس «نهاد نظارت براموال و دارایی مقامات و مدیران نظام»، به طورعملی و منطقی و با مکانیسم اداری تعریف شد، به ثبت و نظارت بر افزایش اموال و دارایی تمام قامات کشور بپردازد.(۲۴)
اصول۴۹ و ۱۴۹ قانون اساسی الهام بخش قوه قضاییه در تأسیس و راه‌اندازی این مرکز بوده و به طور قطع ارایه وتقدیم لایحه پیشنهادی جهت تصویب مجلس شورای اسلامی، مورد استقبال مقامات قوه مجریه و مقننه قرارخواهد گرفت.
تجربه دو دهه گذشته، مؤید این نتیجه‌گیری است که صرف بررسی و کنترل دارایی «رهبر، ریاست جمهور و وزرا»،‌جهت جلوگیری از سو استفاده از قدرت و دستیازی به بیت‌المال و یا استفاده از امکانات بخش عموی و یا کسب امتیازات ویژه و… توسط سایر مقامات کافی و وافی نخواهد بود.
 قوه قضاییه با توجه به اختیارات سازمان بازسی کل کشور و با عنایت به اصل ۴۹ قانون اساسی، مکلف به بررسی نحوه جمع‌آوری و انباشت سرمایه‌‌های کلان بخصوص در طول سال‌های بعد از پایان جنگ تحمیلی است تا بتواند پاسخگوی چگونگی انجام اصلی‌ترین وظیفه خود یعنی«احیای حقوق عامه» و «متحقق نمودن عدالت» در جامعه باشد.(۲۵)
قوه قضاییه بدون ورود به چنین میدانی، تنها به روزمرگی مفرطی گرفتار خواهد آمد که هم اینک دچار آن است،‌و همچون پزشکی می‌ماند که بدون تلاش در جهت جلوگیری از بروز بیماری و کنترل آن، تنها با حضور در مطب خود، به تجویز دارو به بیماران مبادرت می‌وزد.
آیا بررسی و نگاه هر چند سطحی به جامعه و زوایای مختلف آن، مؤید این نتیجه‌گیری نیست؟ آیا وقت آن فرا نرسیده که از این فرصت طلایی که به برکت انقلاب اسلامی در اخیتار مقامات قضایی قرار داده شده است، جهت تحقق عدالت و «احیای حقوق پابرهنگان و مستضعفان جامعه»، استفاده شود؟
اصلاح قوانین با انگیزه نیل به اهداف چهارگانه ذیل:
۱ ـ پیشگیری از وقوع جرم
۲ ـ تسریع در فصل خصومت و احقاق حقوق افراد
۳ ـ مبارزه با فساد اداری
۴ ـ برقراری امنیت اجتماعی و قضایی
انجام اقدامات لازم جهت «پیشگیری از وقوع جرم»، «رسیدگی دقیق وحل و فصل دعاوی و احقاق حقوق مردم» و «نظارت برحسن جریان امور واجرای صحیح قوانین» به منظور جلوگیری از وقوع تخلفات اداری و مبارزه با فساد اداری، از جمله وظایف خاص قوه قضاییه است که در اصول ۱۵۶ و ۱۷۴ قانون اساسی به صراحت از آنها نام برده شده است. بدیهی است تحقق این امور در برقراری «امنیت اجتماعی و قضایی» که یکی از اهداف کلان تمام نظام‌های حکومتی جهان است‌، نقش بسیارموثری را ایفاء می‌نماید.
بدین جهت اگر از لزوم تغییر و اصلاح مقررات جاری و یا تصویب مقررات جدید صحبت به عمل می‌آید، جهت‌گیری آن باید به سوی اهداف مذکور باشد تا از انجام تغییرات و اصلاحات و یا تصویب مقررات جدید که نقشی در تسریع حرکت به سوی اهداف موردنظر و یا نیل به آنها ندارند، جلوگیری به عمل آید. برای روشن شدن بیشتر، بیان مثال‌های کاربردی، ضروری به نظر می‌رسد که در ذیل به آن می‌پردازیم:
۱ ـ در بخش دوم این مقاله و در بحث در مورد دیوان«عدالت ادواری»، به تفصیل پیرامون لزوم «ابطال مصوبات قوه مجریه» ـ  بدون نیاز به طرح شکایت از سوی افراد حقیقی و یا حقوقی که برخلاف مقررات جاری و یا قوانین اسلامی، است سخن گفته شد. از طرف دیگر در همان بخش به موضوع نحوه استخدام و به کارگیری و گزینش و انتخاب مسئولان رده‌‌های اجرایی کشور، پرداخته شد و یادآور شدیم که در طول دو دهه گذشته، هیچ ارگان و نهاد خاصی، بر چگونگی عزل و نصبها و شرایط انتخاب و انتصاب مسئولان نظارت نمی‌کرده است. بدین ترتیب مشاهده می‌شود که اصلاح مقررات «دیوان عدالت اداری»در جهت ابطال احکام انتصاب مسئولان مختلف در نظام اجرایی کشور ـ  پس از انجام بررسی‌های قانونی توسط سازمان بازرسی و احراز عدم رعایت شرایط قانونی در گزینش و انتخاب ـ  به طور قطع به نتایجی مانند «کاهش بوروکراسی اداری»، «جلوگیری از تضییع حقوق مردم و کاهش نارضایتی عمومی»، «برقراری امنیت شغلی»، «پایان دادن به گزینش و انتصاب مدیران تنها براساس روابط سیاسی، خویشاوندی و یا قرابت‌های فکری» و… می‌انجامد که حرکت نظام قضایی کشور به سوی محو و نابودی «فساد اداری» را تسهیل و به طور قابل توجهیه تسریع می‌بخشد.
۲ ـ  نیازی به توضیح این مطلب نیست که «رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‌‌های تغذیه، مسکن، کار و بهداشت»(۲۶) ،‌عامل بسیارمؤثری در جلوگیری از وقوع جرایم مختلف است. از «حذدود مسئولیت دولت» در خصوص افراد بیکار جامعه – که مسئولیت تأمین معاش خانواده خوی شرا بر عهده دارند و یا افرادی که درآمد آنها پاسخگوی تأمین آبرومندانه هزینه‌‌های زندگی نیست – چه تعریفی می‌توان به عمل آورد؟
آیا صرف بیان این امر که«دولت» مسئول فراهم ساختن زمینه‌‌های «اشتغال» برای افراد بیکار و مسئول «توزیع عادلانه ثروت» و «رفع تبعیضات ناروا» است، برای زدودن تصویر ننگ‌آور فقر و تهیدستی کهم نشاء بروز بسیاری از جرایم است، کافی است؟
اگر قوه قضاییه مسئول «تحقق بخشیدن عدالت»‌ و «احیای حقوق عامه» و «گسترش عدل» در جامعه شناخته شده است(۲۷)چه نقشی در این میان ایفا می‌نماید؟
حداقل این انتظار می‌رودکه قوه قضاییه با اصلاح بعضی از قوانین و یا تنظیم و ارایه لوایح جدیدجهت تصویب به مجلس شورای اسلامی، ایفاگر بخشی از مسئولیت خود در تحقق و گسترش عدالت در جامعه باشد. اصلاح قانون نحوه اجرای اصل ۴۹ قانون اساسی همانگونه که در بخش سوم این مقاله به آن تصریح گردید درجهت بازپس‌گیری ثروت‌های بادآورده و نامشروع و توزیع آن در میان خانواده‌‌های بی‌بضاعت و یا الزام دولت به برقراری مقرری ماهیانه جهت سالخوردگان و از کارافتادگان جامعه که تحت شمول مقررات تأمین اجتماعی قرار ندارند ـ  مانند اصلاح و گسترش محدوده قانون تأمین زنان و کودکان بی‌سرپرست مصوب ۱۳۷۱ ، به تمامی خانواده‌‌های بی‌بضاعت و محروم جامعه، می‌تواند از اقدامات بسیار مفیدی باشد که در مسیر تحقق عدالت و پیشگیری از وقوع جرایم، نقش مؤثری ایفا می‌نماید.
۳ ـ «تسریع در فصل خصومت و احقاق حقوق افراد»، از جمله وظایف کامل تخصصی و انحصاری قوه قضایی است که متأسفانه کارنامه درخشانی در این زمینه پس از گذشت بیش از ۲۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، دیده نمی‌شود.
بدیهی است وصول این هدف نیازمند تمهید و آماده‌سازی مقدماتی است که بعضی از آنها در بخش اول این مقاله مورد بحث و بررسی قرار گرفت. اصلاح قوانین در جهت تشکیل محاکم تخصصی، به‌کارگیری و استخدام فارغ التحصیلان حقوق درتمام پست‌های سازمانی موجود در دفاتر دادگاهها، تشکیل و راه‌اندازی مجدد پلیس قضایی جهت انجام کلیه وظایفی که هم اینک برعهده پرسنل نیروی انتظامی از حیث «ضابط قضایی» است، الزام افراد به استفاده از خدمات مشاوران حقوقی و وکلای دادگستری با هدف جلوگیری از طرح دعاوی بی‌مورد و مراجعه مستقیم افراد به مراجع قضایی در موارد غیر ضروری، تغییر در شرایط استخدامی قضات و ممنوعیت اشتغال به وکالت پس از خاتمه خدمت قضایی و … می‌تواند از جمله اقدامات مقدماتی جهت تسریع در فصول خصومت و احقاق حقوق افراد باشد، اما در این میان، یکی از اقدامات مهم قوه قضاییه می‌تواند سامان بخشیدن به ارتباط حقوقی میان افراد جامعه باشد. شرایط زمانی و پیچیدگی روابط اجتماعی، مقتضی دخالت قضایی کشور در انجام بسیاری از معاملات است. ذکر دو مثال بسیار روشن در این رابطه ضروری به نظر می‌رسد.»
مقدمات خرید و فروش اموال غیر منقول ( زمین، باغ ، مسکن) و همچنین خرید و فروش خودرو در حال حاضر به طور عمده در «بنگاه‌های معاملات ملکی» و یا «بنگاه‌های اتومبیل» صورت می‌گیرد. گاهی مواقع نیز طرفین معامله بدون وساطت شخص ثالث، با یکدیگرمعامله می‌کنند. تمام این معاملات و شرایط آن در برگ‌های عادی که در اصطلاح «قولنامه»، نامیده می‌شود، تحریر، ثبت و به امضای طرفین می‌رسد. بنگاه‌های مذکور نیز به طورمعمول از فرم‌های متحدالشکلی استفاده می‌کنند که در هر معامله شروطی را اضافه و یا کم می‌کنند و یا تغییرات دلخواه خود را در آن اعمال می‌کنند. این وضعیت، مشتمل بر هیچگونه نظم و ترتیبی نبوده و عمده اسناد عادی تنظیمی، به طرح دعوی در مراجع قضایی منجر می‌شود؛ از طرف دیگر شغل بسیاری از افراد جامعه نیز خرید و فروش و دلالی اموال مذکور شده است؛ بدون اینکه به موجب مقررات تجاری، تاجر شناخته شوند و مسئولیت‌های یک تاجر یا بنگاه تجاری را پذیرا باشند.
دیگر آنکه در زمان انتقال اسناد رسمی، تمامی این معاملات با سند وکالتی منتقل می‌شود. به همین سبب برای مثال مشاهده می‌شود اکثر وسایل نقلیه در حال تردد در کشور به اصطلاح دارای سند وکالتی هستند، که البته این امر جهت خودداری از پرداخت مالیات معاملات قطعی صورت می‌گیرد.
پیدایش و ظهور چنین روش معاملاتی سبب ایجاد یک طبقه اجتماعی جدید در شهر‌های بزرگ با خصوصیات اخلاقی، روانی و شخصیتی خاص خود شده است که به تدریج از دلالی و واسطه‌گری بر زمین و خانه و خودرو آغاز شده و بتدریج به واسطه‌گری به هر امر پردرآمد دیگرانجامیده است. عدم توجه به این مسأله متأسفانه سلامت قوه قضاییه و سازمان‌های قوه مجریه را نیز به خطر انداخته است؛ نتیحه اینکه, وضع مقررات خاص در مورد نحوه انجام معاملات اموال غیرمنقول و همچنین معاملات خودرو و چگونگی تنظیم اسناد عادی مربوطه و سپس اسناد رسمی آن و.. هم موجب افزایش سطح اعتماد عمومی و جلب رضایت خاطر شهروندان گردیده و هم مانع از بروز دعاوی و جرایم احتمالی بوده و در ن‌هایت از اتلاف انرژی، وقت و صرف بودجه که توأم با ایجاد اصطکاک‌های عصبی میان اقشار مختلف مردم و مسئولان مربوطه است، جلوگیری به عمل آورده و به محاکم و قضات دادگستری امکان و فرصت رسیدگی به سایر دعاوی مطروح شده را می‌دهد.
مقاله را با این جملات پایان می‌بخشیم که در جهان امروز، تصور برقراری عدالت «اجتماعی، اقتصادی و سیاسی» بدون برخورداری از یک نظام حقوقی و قضایی مقتدر و شایسته، بسیارخام و عبث خواهد بود.

 

‏ مقررات مربوط به قوه ‏قضائیه درقانون اساسی

اجرای عدالت یکی از آرمان‏ها و آرزوهای دیرین جامعه‏ی بشری است . منظور از اجرای عدالت ، یعنی حل اختلافات و منازعات افراد با یکدیگر یا افراد با دولت بر طبق قوانین مصوب . این وظیفه‏ی خطیر برعهده‏ی قوه‏ی‏قضائیه گذاشته شده است که قوه‏ای مستقل و پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخسیدن به عدالت و عهده‏دار و ظایف زیر است :

وظایف قوه‏ی قضائیه

به موجب اصل یکصد‏وپنجاه‏وششم وظایف قوه‏قضائیه عبارت است از :

۱٫ رسیدگی وصدور حکم درموردتظلمات ، تعدیات ، شکایات ، حل‏وفصل دعاوی ورفع خصومات واخذتصمیم واقدام لازم درآن قسمت از امور حسبیه ، که قانون معین می‏کند .

این وظیفه عمدتاً برعهده‏ی تشکیلاتی از دستگاه قضاء است که به نام « دادگستری » خوانده می‏شود. وشامل دوتشکیلات عمده « دادسرا یا پارکه » و و « محاکم یا دادگاه‏ها » می‏شد. اصل‏یکصدوپنجاه‏ونهم مقرر می‏دارد : « مرجع رسمی تظلمات‏وشکایات ، دادگستری‏است.» تشکیل دادگاه‏ها و تعیین صلاحیت آن‏ها منوط به حکم قانون است ، بنابراین وظیفه‏ی اصدارحکم برعهده‏ی محاکم می‏باشد.

۲٫ احیای حقوق عامه و گسترش عدل آزادی‏های مشروع :

۳٫ نظارت برحسن اجرای قوانین : تنها اجرای قوانین هدف عمده‏ی دستگاه‏ها نمی‏باشدبلکه باید علاوه برآن حسن جرای قوانین نیز تأمین گردد. نظارت برحسن اجرای قوانین در محاکم برعهده‏ی دیوان‏عالی کشور است ونظارت برحسن اجرای قوانین درادارات برعهده‏ی سازمان بازرسی کل‏کشور است. ( اصل‏یکصدوشصت‏ویک ویکصدوهفتادوچهارم‏قانون‏اساسی )

۴٫ کشف جرم وتعقیب مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدون جزائی اسلام. وظیفه‏ی مزبور را عمدتاً تشکیلاتی به نام « دادسرا » برعهده دارند .

۵٫ اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم واصلاح مجرمین .

دستگاه قضاء نباید منتظر بنشیند تا جرمی به‏وقوع بپیوندد وسپس وظیفه‏ی او شروع شود ومجرم یا مجرمین را تعقیب ودستگیر کند وبه مجازات قانونی برساند. بلکه عمده وظیفه‏ی این قوه آن است که تمهیدات مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم را به‏کار بندد.

سازمان وتشکیلات قوه قضائیه

بند ۱ : رئیس ‏قوه‏قضائیه

در رأس سازمان و تشکیلات این قوه شخصی به عنوان «رئیس‏قوه‏قضائیه» قرار دارد که عالی‏ترین مقام این قوه است . که اینک نحوه‏ی انتصاب وشرایط و وظایفش را درزیر مطالعه می‏کنیم :

نحوه‏ی تعیین رئیس‏قوه‏قضائیه

ازجمله وظایف و اختیارات مقام رهبری عزل‏ونصب و قبول استعفای رئیس قوه‏‏ی‏قضائیه است ( بند ۶ اصل یکصدودهم قانون‏اساسی ) که به موجب اصل یکصدوپنجاه‏وهفتم‏قانون‏اساسی برای مدت پنج سال و به‏منظور انجام دادن مسئولیت‏های قوه‏ی‏قضائیه درکلیه‏ی امورقضائی واداری و اجرایی تعیین می‏شود.

شرایط ریاست قوه‏ قضائیه

 فردی که به عنوان ریاست این قوه تعیین می‏شود وعالی‏ترین مقام قوه‏ی قضائیه تلقی می‏گردد،براساس اصل یکصدوپنجاه‏وهفتم‏قانون‏اساسی ، باید واجد شرایط ذیل باشد

۱٫ مجتهد عادل باشد

۲٫ آگاه به امورقضائی باشد

۳٫ مدیرومدبر باشد

وظایف رئیس‏قوه‏قضائیه

به موجب اصل یکصدوپنجاهوهشتم قانون‏اساسی ، وظایف رئیس‏ قوه‏ قضائیه به شرح زیر است :

۱٫ ایجاد تشکیلات لازم دردادگستری به تناسب مسئولیت‏های اصل یکصدوپنجاه‏وششم.

۲٫ تهیه‏ی لوایح قضائی مناسب با جمهوری‏ اسلامی

۳٫ استخدام قضات عادل وشایسته و عزل ونصب آن‏ها و تغییر محل مأموریت و تعیین مشاغل وترفیع آنان و مانند این‏ها از اموراداری ، طبق قانون . وبه موجب اصل یکصدوشصت‏وچهارم محل خدمت یا سمت قاضی را بدون رضای او نمی‏توان تغییر داد ، مگر به اقتضای مصلحت جامعه با تصمیم رئیس‏قوه‏قضائیه پس از مشورت با رئیس‏دیوان‏عالی‏کشور و دادستان کل .

۴٫ نصب رئیس‏دیوان‏عالی‏کشور و دادستان کل ، با مشورت قضات دیوان‏عالی کشور برای مدت پنج‏سال . ( اصل یکصد‏وشصت قانون‏اساسی )

۵٫ پیشنهاد وزیر دادگستری به رئیس‏جمهور ( اصل یکصد وشصت ‏قانون ‏اساسی )

۶٫ تعیین ضوابط برای تشکیل دیوان‏عالی‏کشور ( اصل  یکصد وشصت‏ و یکم‏قانون ‏اساسی )

۷٫ دیوان عدالت اداری زیر نظر رئیس‏قوقضائیه می‏باشد. ( اصل یکصد ‏و هفتاد وسوم  قانون ‏اساسی )

۸٫ سازمان بازرسی کل‏کشور زیرنظر رئیس‏قوه‏قضائیه است. ( اصل ‏یکصد وهفتاد و چهارم‏ قانون ‏اساسی )

بند ۲ : محاکم ودادسراها

به موجب اصل شصت‏ویکم : « اعمال قوه‏ی قضائیه به‏وسیله‏ی دادگاه‏های دادگستری است که باید طبق موازین اسلامی تشکیل شود وبه حل‏وفصل دعاوی وحفظ حقوق عمومی وگسترش واجرای عدالت و اقامه حدود الهی بپردازد » در رأس تشکیلات دادگستری دادگاه و دادسرای دیوان‏عالی‏کشور قرار دارد که دیوان عالی کشور ودادستان کل‏کشور بالاترین مقام آن‏ها هستند. این دو مقام باید مجتهد عادل و آگاه به امور قضایی باشند.

برطبق اصل یکصد‏وشصت‏ویکم : « دیوان‏عالی‏کشور به منظور نظارت براجرای قوانین در محاکم و اجیاد وحدت‏رویه قضایی وانجام مسئولیت‏هایی که طبق قانون به آن محول می‏شود ، براساس ضوابطی که رئیس‏قوه‏قضائیه تعیین می‏کند ، تشکیل می‏گردد. »

به موجب مقررات قانون‏ساسی دونوع محکمه برای رسیدگی به جرایم وجود دارد که البته درکنار هر محاکمه‏ای ، دادسرایی نیز مقرر است .

الف : محاکم ودادسراهای عمومی که به جرایم‏عمومی رسیدگی می‏کند.

ب : محاکم و دادسراهای نظامی

به موجب اصل یکصدوهفتادودوم : « برای رسیدگی به جرایم مربوط به وظایف خاص نظایم یا انتظامی اعضای ارتش ، شهربانی و سپاه پاسداران‏انقلاب‏اسلامی ، محاکم نظامی مطابق قانون تشکیل می‏گردد ، ولی به جرایم عمومی آنان یا جرایمی که در مقام ضابط دادگستری مرتکب شوند ، در محاکم عمومی رسیدگی می‏شود .

دادستانی و دادگاه‏های نظامی ، بخشی از قوه‏قضائیه کشور و مشمول اصول مربوط به این قوه هستند . » ذکر دونوع محکمه‏ی فوق در قانون‏اساسی دلیل برحصر محاکم به دودسته‏ی عمومی ونظامی نیست بلکه به موجب اصل‏یکصد‏وپنجاه ‏ونهم‏ و اصل یکصدوپنجاه‏وهشتم می‏توان تشکیلات لازم یا دادگاه‏های دیگری به موجب قانون ایجاد نمود. چنان‏که در حال حاضر دادگاه‏ها ودادسراهای انقلاب نیز درکنار سایر تشکیلات قوه‏ی قضائیه وجود دارد .

بند۳ : وزیر دادگستری

به موجب اصل‏یکصدوشصتم : « وزیر دادگستری مسئولیت کلیه مسایل مربوط به روابط قوه‏قضائیه و قوه‏ی مجریه و قوه‏ی مقننه را برعهده دارد وازمیان کسانی که رئیس‏قوه‏قضائیه به رئیس‏جمهور پیشنهاد می‏کند ، انتخاب می‏گردد. رئیس‏قوه‏ی‏قضائیه می‏تواند اختیارات تام مالی واداری ونیز اختیارات استخدامی غیرقضات را به وزیر دادگستری تفویض کند. دراین‏صورت وزیردادگستری دارای همان اختیارات و وظایفی خواهد بود که در قوانین برای وزراء به عنوان عالی‏ترین مقام اجرایی پیش‏بینی می‏شود.»

بند ۴ : قضات « دادرسان »

۱٫دنحوه‏ی برگزیدن قاضی

 در دنیا دو روش برای برگزیدن قاضی وجود دارد . یکی روش انتخاب است چنان‏که در آمریکای شمالی ، قضات به استثنای محاکم‏فدرال به‏وسیله‏ی مردم انتخاب می‏شوند یا در سویس ، چهارده‏تن قاضی فدرال را قوه‏ی مقننه انتخاب می‏کند یا در جمهوری‏مکزیک مردم قضات عالیه را انتخاب می‏کنند . دیگری روش انتصاب است . چنان‏که در انگلستان ، کلیه‏ی دادرسان با نظارت فائقه‏ی قاضی‏القضات منصوب می‏شوند .

 درنظام‏جمهوری‏اسلامی ایران ، استخدام قضات عادل وشایسته و عزل و نصب آن‏ها از وظایف رئیس‏قوه‏قضائهی است . صفات وشرایط قاضی طبق موازین فقهی به‏وسیله‏ی قانون معین می‏شود. ( اصل‏یکصدوشصت‏وسوم قانون‏اساسی )

۲٫ وظیفه‏ی قاضی :

 « قاضی موظف است کوشش کند حکم هردعوا را در قوانین مدونه بیابد واگر نیابد با استناد به منابع معتبراسلامی یا فتاوی معتبر ، حکم قضیه را صادر نماید و نمی‏تواند به بهانه‏ی سکوت یا نقص یا اجمال یا تعارض قوانین مدونه از رسیدگی به دعوا و صدور حکم امتناع ورزد. » ( اصل یکصدوشصت‏وهفتم‏قانون‏اساسی ) همچنین « قضات دادگاه‏ها مکلفند از اجرای تصویب‏نامه‏ها وآیین‏نامه‏های دولتی که مخالف با قوانین و مقررات‏اسلامی یا خارج از حدود اختیارات قوه‏ی مجریه است ، خودداری کنند وهرکس می‏تواند ابطال این‏گونه مقررات را از دیوان عدالت اداری تقاضا کنند. » ( اصل یکصد‏وهفتادم‏قانون‏اساسی )

 به موجب دو اصل فوق وظیفه‏ی قاضی اولاً : حل‏وفصل دعاوی و اختلافات است و نهایتاً اصدار حکم می‏باشد وبه هیچ بهانه‏ای نمی‏تواند از رسیدگی و صدور حکم امتناع ورزد. ثانیاً : از اجرای تصویب‏نامه‏ها آیین‏نامه‏های دولتی که مخالف قوانین ومقررات‏اسلامی یا خارج از حدود اختیارات قوه‏ی‏مجریه است ، خودداری کند .

۳٫ امتیاز قاضی

  الف : استقلال قاضی

 به موجب اصل یکصدوشصت‏وچهارم : « قاضی را نمی‏توان از مقامی که شاغل آن است ، بدون محاکمه و ثبوت جرم یا تخلفی که موجب انفصال است ، به‏طور موقت یا دایم منفصل کرد با بدون رضای او محل خدمت یا سمتش را تغییر داد مگر به اقتضای مصلحت جامعه با تصمیم رئیس‏قوه‏قضائیه پس از مشورت با رئیس‏دیوان‏عالی کشور ودادستان کل . نقل‏وانتقال دوره‏ای قضات برطبق ضوابط کلی که قانون تعیین می‏کند صورت می‏گیرد. »

 ب : حمایت از قاضی

 به موجب اصل یکصدوهفتادویکم : « هرگاه دراثر تقصیر یا اشتباه قاضی درموضوع یا درحکم یا درتطبیق حکم برموردخاصی ، ضررمادی یا معنوی متوجه کسی گردد ، درصورت تقصیر ، مقصر طبق موازین‏اسلامی ضامن اوست درغیراین صورت خسارت به‏وسیله‏ی دولت جبران می‏شود ، ودرهرحال از متهم اعاده‏حیثیت می‏گردد . » بنابراصل فوق ، جبران خسارت ناشی از اشتباه قاضی درموضوع یا درحکم یا درتطبیق حکم برمورد خاص ، درصورتی که مقصر نباشد ، به‏وسیله‏ی دولت است .

بند ۵ : دیوان‏عدالت‏اداری و سازمان بازرسی‏کل‏کشور

 به منظور رسیدگی به شکایات و تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به مأمورین دولتی ، واحدهای دولتی و آیین‏نامه‏های دولتی واحقاق حقوق آن‏ها ، دیوانی به نام دیوان‏عدالت‏اداری زیرنظر رئیس‏قوه‏قضائیه تأسیس می‏گردد حدود اختیرات و نحوه‏ی عمل این دیوان را قانون تعیین می‏کند. ( اصل یکصد‏وهفتادوسوم قانون‏اساسی ) همچنین « براساس حق‏نظارت قوه‏قضائیه نسبت به حسن جریان امور واجرای صحیح قوانین در دستگاه‏های اداری سازمانی به نام « سازمان‏بازرسی کل‏کشور » زیر نظر قوه‏ی قضائیه تشکیل می‏گردد.

 حدودواختیارات و وظایف این سازمان را قانون تعیین می‏کند. » ( اصل یکصدوهفتادوچهارم‏قانون‏اساسی )

بند ۶ : اصول وقواعد حاکم برامورقضایی درنظام جمهوری‏اسلامی ایران

اصل اول : علنی بودن محاکمات :

 براساس اصل‏یکصدوشصت‏وپنجم : « محاکمات ، علنی انجام می‏شود و حضورافراد بلامانع می‏باشد مگر آن‏که به تشخیص دادگاه ، علنی بودن آن منافی‏عفت‏عمومی یا نظم عمومی باشد یا در دعاوی خصوصی طرفین دعوا تقاضا کنند که محاکمه علنی نباشد . »

 بنابراین اصل برعلنی بودن محاکمات است مگر درسه صورت ذیل :

۱٫ علنی بودن به تشخیص دادگاه منافی‏عفت‏عمومی باشد .

۲٫ علنی بودن مخالف نظم‏عمومی باشد .

۳٫ طرفین تقاضا کنند که محکمه علنی نباشد

اصل دوم : مستند بودن احکام دادگاه‏ها :

 « احکام دادگاه‏ها باید مستدل و مستند به موادقانون واصولی باشد که براساس آن حکم صادر شده است » ( اصل یکصد وشصت‏وششم‏قانون‏اساسی ) بنابراین قاضی نمی‏تواند بدون استناد به مواد قانونی انشاء حکم نماید .

اصل سوم : رسیدگی به جرایم سیاسی و مطبوعاتی با حضور هیئت‏منصفه

 رسیدگی به جرایم مزبور علنی است وبا حضور هیئت‏منصفه در محاکم دادگستری صورت می‏گیرد. ( اصل یکصدوشصت‏وهشتم‏قانون‏اساسی )

 اصل چهارم : عدم‏عطف قوانین جزایی به ماسبق

 « هیچ فعل یا ترک فعلی به استنادقانونی که بعداز آن وضع شده است جرم محسوب نمی‏شود. » ( اصل یکصدوشصت‏ونهم قانون‏اساسی ) زیرا فرض براین است که در جامعه‏ای که نظم‏قضایی برآن حاکم است ، دولت هرعمل و اقدامی را که مضر به حال جامعه تشخیص دهد و مرتکب آن را مستحق مجازات بداند ، بموجب قوانین قضایی آن را به اطلاع عموم می رساند.

 

۱- اصل ۱۵۶ قانون اساسی می گوید؛ قوه قضائیه قوه یی است مستقل که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسوول تحقق بخشیدن به عدالت و عهده دار وظایف زیر است؛

۱- رسیدگی و صدور حکم در مورد تظلمات، تعدیات، شکایات، حل و فصل دعاوی و رفع خصومات و اخذ تصمیم و اقدام لازم در آن قسمت از امور حسبیه که قانون معین می کند.

۲- احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی های مشروع

۳- نظارت بر حسن اجرای قوانین

۴- کشف جرم و تعقیب و مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدون جزایی اسلام

۵- اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین.

از مفاد این اصل می توان فهمید که نویسندگان و تصویب کنندگان قانون اساسی درخصوص وظایف قوه قضائیه دیدگاهی وسیع و جهانشمول داشته اند و قوه قضائیه را در موضعی دیده و تعریف کرده اند که اگر با تکیه بر استقلال خود، وظایفش را به خوبی انجام دهد، کشور و جامعه از جهت معنوی و روابط مردم با هم و با حکومت و نظم و نسق اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، در مسیر تبدیل شدن به مدینه فاضله قرار خواهد گرفت و این خود چیز کمی نیست، حتی اگر این حرکت در این مسیر هرگز به پایان نرسد.

۲- نکته ظریفی در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد و آن اینکه «مستقل بودن» یک قوه لزوماً به معنی خوب و درست عمل کردن آن نیست، ممکن است قوه یی در نهایت استقلال بسیار بد عمل کند.

در این حالت «استقلال» از دیدگاه مردم عادی و کسانی که با این «قوه مستقل» دست به گریبان هستند، نه فقط حسن و مزیت نیست بلکه عیب و نقیصه محسوب می شود. چون قوه مستقل هر کاری که دلش بخواهد می کند و پشت سپر «استقلال» مخفی می شود و کسی هم حریفش نیست.

۳- گفته اند؛ اندر بلای سخت پدید آرند

فضل و بزرگمردی و سالاری

تا وقتی خبر مهمی نیست و همه امور کم و بیش مسیر عادی را طی می کند، قوای سه گانه به کار خویش مشغولند و طبعاً موجبی برای ارزیابی آنها در شرایط غیرعادی و بحرانی پیش نمی آید. اما هر یک از قوا را در شرایط ویژه و آنجا که باید جوهر و علت وجودی شان نشان داده شود باید ارزیابی کرد.

قوه مقننه را وقتی لوایح و طرح های سرنوشت ساز و پیچیده مطرح می شود، قوه مجریه را وقتی حوادث طبیعی خطیر و جنگ ها و درگیری ها و امثال اینها روی می دهد و قوه قضائیه را وقتی باید بین نیروهای متعارض سیاسی قضاوت کند باید مورد داوری قرار داد.

۴- رویدادهای اخیر هر چند تا حدی غیرمنتظره بود اما شگفت انگیز و عجیب نبود. اینکه سواره ها نخواهند پیاده شوند و پیاده بخواهند سوار شوند، رسم روزگار و زاییده طبایع بشری است. بدیهی است استدلال آن سواره ها همواره این است که صلاح مملکت و ملت در سوار ماندن آنهاست و احتجاج این پیاده ها هم این است که اگر فرصت به ایشان داده شود از گروه اول بهتر عمل خواهند کرد.

وقتی کار این دو گروه به مرافعه می رسد، قوه قضائیه است که باید جوهر و علت وجودی خود را نشان دهد. به عبارت دیگر دو گروه متخاصم خواه و ناخواه کارهایی خواهند کرد که طبق قوانین مملکت ممکن است جرم تلقی شود. هر اندازه قوانین مملکت کشدار و قابل تفسیر باشد دامنه این جرم انگاری وسیع تر خواهد بود.

معمولاً دعوی بر سر به دست گرفتن قدرت در قوه مجریه و در مرحله بعد اشغال کرسی های قوه مقننه است. در این میان قوه قضائیه و دادگاه ها و دادسراها اصولاً داخل در نزاع نیستند و نباید باشند. در این حالت قوه قضائیه باید با حفظ استقلال و بی طرفی خود، بین طرفین منازعه- بدون توجه به اینکه کدام سوار و کدام پیاده هستند- نقش داور بی طرف را بازی کند و تنها معیار و ضابطه اش در این راستا، قوانین مدون باشد. به عبارت دیگر قوه قضائیه باید صرفاً رعایت «قواعد بازی» را کنترل و متخلف را خواه از پیاده ها باشد و خواه از سواره ها تنبیه و مجازات کند.

عمل کردن به نحوی که در بدترین حالت شائبه قرار گرفتن قوه قضائیه در کنار یکی از دو طرف و در بهترین حالت شبهه ناتوانی و منفعل بودن این قوه را ایجاد کند، به نفع هیچ کس- حتی طرفین منازعه- نیست.

۵- اینکه دادسراها بر مبنای شکایت یا اعلام جرم یا تحت عنوان رسیدگی به جرائم مشهود کسانی را تعقیب کنند جای ایراد ندارد چون کار دادسرا همین است. اینکه دادگاه ها افرادی را به اتهاماتی چون «تبلیغ علیه نظام»، جرائم در حکم محاربه، مواضعه و تبانی برای ارتکاب جرم محاکمه و محکوم کنند نیز هرچند قابل انتقاد اما- به نوعی – توجیه پذیر است زیرا قاضی در مورد مجمل و مبهم و کشدار بودن مفاهیم قانونی تقصیری ندارد و ناچار است فصل خصومت کند. چه بسا دو قاضی در دو مورد کاملاً مشابه احکامی متفاوت و متهافت صادر کنند.

اما آنچه محل ایراد و غیرقابل توجیه است، عدم رعایت «قواعد بازی» در این اقدامات و رسیدگی ها است.

اینکه برخلاف قانون حفظ حقوق شهروندی، خویشان و بستگان دستگیرشدگان مدت های مدید از وضعیت آنها بی خبر بمانند، اینکه افراد بدون ضرورت و شاید به منظور تخریب روحیه در زندان انفرادی محبوس شونده، اینکه حق ملاقات با خانواده و وکیل از متهم زندانی دریغ شود، اینکه افراد بدون احضار و بدون وجود شرایط قانونی جلب شوند و جلب بدون ضرورت در شب صورت گیرد، اینکه وکالتنامه وکیل به منظور گرفتن امضا از موکل زندانی، اخذ شود و تا مدت های مدید برنگردد، اینکه افراد بدون اینکه وقت رسیدگی به پرونده ایشان باشد به دادگاه علنی آورده شوند و در مقابل دوربین های تلویزیون قرار گیرند و اسم و مشخصات برخی از ایشان اعلام و سخنان شان پخش شود، اینکه مراجعه وکلای مدافع به مقامات قضایی و عدم امکان آگاهی ایشان از وضع موکل به امری متداول و هر روزه تبدیل شود، اینکه برای متهمی که وکیل تعیینی مورد اعتماد دارد وکیل تسخیری تعیین و محاکمه گونه یی با حضور وکیل تسخیری برگزار شود، اینکه متهم و وکیلش از قراری که برای او صادر شده بی خبر بمانند و ندانند قرار صادره بازداشت است یا وثیقه یا چیز دیگر، اینکه پس از قبولی قرار و تامین وثیقه و حتی- حسب مسموع- نوشته شدن نامه آزادی زندانی گفته شود که به او اتهام جدیدی وارد شده و از آزادی اش خودداری شود، اینکه در تعیین محل زندانی طبقه بندی های موجود رعایت نشود و زندانی به مجاورت با افراد ناباب و گاه خطرناک مجبور شود، اینکه به رغم تصریح مورد در قانون حفظ حقوق شهروندی و منع تجسس در قانون اساسی در رسیدگی به اتهامات سیاسی افراد- منظور اتهامات دارای صبغه سیاسی است والا ما همه می دانیم جرم سیاسی تعریف نشده و احتمالاً به این زودی ها همه تعریف نخواهد شد- مسائل عاطفی و اخلاقی ایشان مورد توجه قرار گیرد و در باب این مسائل پرس و جو شود… و موارد بسیاری از این قبیل می تواند چنین تعبیر شود که قوه قضائیه یا معتقد به کنترل قواعد بازی نیست یا توان و امکان این کنترل را ندارد. وجود هر یک از این دو حالت مایه شگفتی و تاسف بلکه موجب وحشت و نگرانی است و این نگرانی و ترس نیست که به گروه یا فرد خاصی منحصر باشد زیرا عوض شدن جای سواره ها و پیاده ها جبر تاریخ است و قوه قضائیه مستقل و بی طرف ابزاری است که همواره می تواند به داد همگان برسد حال آنکه عدم توجه به بی طرفی و استقلال ممکن است صفت پیاده یا سواره را به این قوه هم تسری دهد که این به هیچ وجه حالت مطلوب و قابل قبولی نیست.

74409 924 مقاله ای کامل در مورد قوه قضاییه

منابع:

 

1. مذکور در ذیل پایانی اصل دوم قانون اساسی
۲٫ بند ۷ اصل سوم قانون اساسی
۳٫ بند ۱۴ اصل سوم قانون اساسی
۴٫ بند ۱۴ اصل سوم قانون اساسی
۵٫ بند ۹ اصل سوم قانون اساسی
۶٫ اصل ۱۵۶ قانون اساسی
۷٫ بند ۷ اصل سوم قانون اساسی
۸٫ اصل ۱۶۱ قانون اساسی
۹٫ بند آخر اصل۵۸ قانون اساسی نیز به همین معنی تصریح دارد: «… مصوبات دولت نباید مخالف قوانین و مقررات عمومی کشور باشد؛ به منظور بررسی و اعلام عدم مغایرت آن‌ها با قوانین مزبور، باید ضمن ابلاغ برای به اجرا به اطلاع رئیس مجلس شورای اسلامی برسد.
۱۰٫ مطابق ماده واحده مذکور، هریک از وزرا موظف به ارسال بخشنامه‌ها و تصویب‌‌های خود به مجلس شورای اسلامی هستند. در حالی که در پاسخ به این پرسش که آیا وزرا ـ با عنایت به اصل ۱۳۸ قانون اساسی – موظف به ارسال آیین‌نامه‌ها و بخشنامه‌‌های خود جهت اطلاع ریاست مجلس شورای اسلامی هستند؟ شورای نگهبان ضمن اعلام مغایرت چنین ابراز عقیده کرده است: «… این اصل صرفاً ارسال تصویب‌نامه‌ها و آیین‌نامه‌‌های دولت را بیان نموده است..» (اداره کل قوانین و مقررات کشور ـ مجموعه نظریات شورای نگهبان ـ ج ۲ ـ ص ۱۳۶۰ وص ۱۳۲۷)
۱۱٫ از اصل ۱۵۶ قانون اساسی
۱۲٫ ریاست قوه قضاییه در جلسه روز دوشنبه ۹/۸/۱۳۷۹ مسئولا قضایی کشور، با اشاره به عدم استفاده درست دستگاه‌های نظارتی از ظرفیتها و توان‌های خود گفت؛ «خوب است دیوان عدالت اداری کلیه آئین‌نامه‌ها و دستورالعمل‌های صادره از همه دستگاه‌های کشور را بررسی کند و مواردی را که تبعیض و فسادآور است، ابطال کند.» (به نقل از روزنامه کیهان – ص ۳ ـ سه شنبه ۱۰/۸/۱۳۷۹)
۱۳٫ بند‌های ۲ و ۳اصل ۱۵۶ قانون اساسی که از وظایف قوه قضائیه بر شمرده شده است.
۱۴٫ تبصره ذیل ماده۲ قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور ملاحظه شود.
۱۵٫ به تبصره ذیل ماده ۲ قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور مراجعه شود
۱۶٫ نحوه نگارش و تنظیم تبصره ۲ ماده ۵ قانون تشکیل سازمان بازرسی، به گون‌های است که صدور قرار بزداشت موقت متهم پس از موافقت رئیس دادگستری محل را بر عهده بازرس قضایی سازمان قرار داده است. اما مواد۴۱ و ۴۲ آیین‌نامه سازمان بازرسی کل کشور بر این شیوه تأکید دارد که بازرس قضایی از طریق رئیس هیأت بازرسی، بازداشت موقت متهم را به رئیس دادگستری محل پیشنهاد نموده و مقام اخیرالذکر (یا جانشین وی)، نسبت به تقاضای بازداشت، اتخاذ تصمیم خواهد نمود.
۱۷٫ ماده ۳۳ آئین‌نامه سازمان بازرسی کل کشور، وزیر و یا رئیس دستگاه مربوطه را مکلف به قبول درخواست بازرس (یا هیأت بازرسی) و تعلیق کارمند موردنظر، نموده است. این حکم تکلیفی مغایر با قسمت آخر ماده ۹ قاتون تشکیل سازمان است.
۱۸٫ ماده ۱۲ قانون تشکیل سازمان و مواد۴۸ و ۴۹ و تبصره‌‌های یک و دو آیین‌نامه سازمان بازرسی کل کشور.
۱۹٫ از بند ج ماده ۲ قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور
۲۰٫ ماده ۳ قانون مورد بحث
۲۱٫ ماده ۵ قانون و مواد۱ الی ۱۰ دستورالعمل اجرایی قانون نحوه اجرای اصل ۴۹ قانون اساسی مصوب ۴/۶/۱۳۶۴ شورای عالی قضایی
۲۲٫ نخست از مقامات و مسئولان لشگری و بسیاری از مقامات کشوری و مقامات قوه قضاییه و نمایندگان مجلس درماده ۴ ذکری به میان نیامده است و دوم همانگونه که گفته شده اصل ۴۹ قانون اساسی به طور عام تنظیم گردیده و دولت را موظف به اخذ ثروت‌های غیر مشروع و استرداد آن به صاحبان اصلی نموده است.
۲۳٫ تفاوتی ندارد که مقام قضایی، با شکایت یک فرد ذی‌ریط یا اعلام اشخاص مطلع و یا وصول گزارشات سازمان بازسی کل کشور و یا به طور مستقل با تحصیل مدارک و دلایل وارد رسیدگی شود. چاپ بسیاری از این نوع گزارشات در سال‌های اخیر درمطبوعات کشور، باید مقامات قضایی راملزم به رسیدگی می‌کرد ـ مهم این است که هیچکس حق تحصیل اموال نامشروع را نداشته باشد.
۲۴٫ ـ این مرجع می‌تواند به صورت مستقل و زیر نظر ریاست قوه قضاییه و یا داخل در مجموعه سازمان بازرسی کل کشور باشد
۲۵٫ اصل ۱۵۶ قانون اساسی
۲۶٫ بند ۱۲ اصل سوم قانون اساسی ج ۱٫۱
۲۷٫ اصل ۱۵۶ قانون اساسی

کلیدواژه‌‌ها
پشتیبانی از حقوق فردی و اجتماعی و مسئولیت تحقق بخشیدن به عدالت، تحول در محاکم دادگستری،عدالت خواهان گلستان ، نهاد‌های نظارتی قوه قضائیه، دیوان عدالت اداری، سازمان بازرسی کل کشور، اجرای اصول ۴۹ و ۱۴۲ قانون اساسی، اصلاح قوانین با انگیزه نیل به اهداف چهارگانه.