عدالت خواهان گلستان"اندیشه های مغفول مانده ی خمینی کبیر
همت بگمارید که قلم و بیان خویش را برای تعالی اسلام و کشور و ملت خود به کار گیرید؛ و با تودههای محروم همصدا و همدست شوید، که آزادی از چنگال شرق و غرب را که امروز نصیبتان شده حفظ کنید. و در این خدمت از هیچ کوششی و مجاهدهای دریغ ننمایید، که برای هیچیک از ملتهای جهان این فرصت نبوده است؛ و یا برای کمتر ملتی این فرصت پیش آمده است. خداوند همه ما را توفیق شناخت وظیفه عنایت فرماید.
قلمها اگر در دنیا برای خدا و برای خلق خدا به کار بیفتند مسلسلها کنار میرود. و اگر برای خدا و برای خلق خدا نباشد، مسلسل ساز میشود. ابزار کوبنده انسان با دست قلمدارها و دست علمایی که در همه دانشگاهها هستند، با دست آنها وجود پیدا کرده است. و همه ترقیات بشر هم با دست علما و بیان و قلم علما وجود پیدا کرده است. کوشش کنید که در این آموزشی که به مردم میدهید جهتدار باشد. در کلاسهایی که جوانها یا سالخوردگان برای آموزش میآیند، همان طوری که سواد را به آنها یاد میدهید، و همان طوری که نوشتن و خواندن را بر آنها یاد میدهید، جهت هم به آن بدهید که برای خدا بخوانند و برای خدا بنویسند. برای خدمت به خلق و برای خدمت به خدا و برای خدمت به اسلام.
امروز با قلمهایی که دست شماست، مسئولیت بزرگی دارید. جایی که شماها دارید ادارهاش میکنید مثل یک اداره دولتی نیست. در ادارات دولتی، هرچه واقع بشود، در همان باطن آنجا واقع میشود؛ گاهی مگر شماها به مردم بگویید، والّا دربین خودشان واقع میشود. اما قلمهای شما یک قلمهایی است که چنانچه لغزش بکند، گاهی یک ملت را لغزش میدهد. رادیو تلویزیون یک دستگاهی است که چنانچه فاسد از کار در بیاید، یک ملت را فاسد میکند. الآن همه رادیو گوش میکنند وهمه تقریباً تلویزیون نگاه میکنند. اینطور نیست که یک معصیت [در آنجا] حالا مثل معصیت توی صندوقخانه باشد؛ این معصیتی است که در محضر همه مردم است. قلمهای شما اگر - خدای نخواسته - لغزش بکند وآن تعهدی که برای خدای تبارک وتعالی باید داشته باشید، غفلت از آن بکنید، اینجور نیست که به خود شما ضرر بزند، به خود شما، عائله شما، دوستان شما، ملتهای شما وکسانی که هم مذهب شما وهم دین شما هستند؛ به همه ضرر میزند. پس یک ضرر مضاعف است؛ مثل یک ضرر کوچک نیست. باید توجه بکنید به این مصلحت، خصوصاً شما که اداره یک روزنامه کثیرالانتشار هست دستتان.
شما چنانچه - خدای نخواسته - توجه به این مسائل نکنید، یک مسئولیت بسیار خطیر دارید پیش مردم، پیش ملتهای دنیا وبزرگتر اینکه پیش خدا مسئولیت دارید. چنانچه این روزنامهها ارشاد کنند مردم را، این یک اطاعتی است بالاتر از آن اطاعتهایی که انسان گوشه خانه خودش میکند؛ وبالاتر از آن ارشادهایی است که پیشترها میکردند وغایتشان این بود که در یک مجلسی چند هزار نفری بود. ارشادی است برای یک ملت؛ ملت چند میلیونی. واگر شما این قلمی که دستتان هست قلم ارشادی باشد، میتوانید که یک ملت رابه راه راست هدایت کنید ومی توانید که مردم را از انحرافات نجات بدهید. امروز در مقابل قلمهای ارشادی، چند مقابل قلمهای انحرافی هست؛ ودر مقابل سخنهای ارشادی، سخنهای انحرافی هست.
قلم به دست بگیرند برای تربیت بشر. آن قدری که بشر از قلمهای صحیح نفع برده است از چیزی دیگر نبرده است. و آن قدر که ضرر کشیده است، از چیزهای دیگر ضرر نبرده است. قلمها و بیانها با مغزهای مردم رابطه دارند. اگر قلمها و بیانها و علمها و تعلیمها و آموزشها برای خدا باشد، مغزها را الهی تربیت میکنند. و اگر بر خلاف این باشد، مغزها، مغزهای غرورمند، مغزهای طاغوتی از آن پیدا میشود.
ارزش قلم به غایتی است که برای او قلم زده میشود. ارزش مسلسل هم به غایتی است که برای او مسلسل کشیده میشود. اگر این ارزش غایی نباشد و اگر آن مقصد، مقصد انسانی و الهی نباشد، نه مسلسل آلتی است که به درد بخورد و نه قلم. و خطر قلم بیشتر از مسلسل است. و خطر بیان بیشتر از توپ و تانک است. و خطر علم بیشتر از همه اینهاست. لکن اگر به خدمت خلق باشد و به دستور انسان باشد و در خدمت انسان باشد و در خدمت خدای تبارک و تعالی باشد، تمام اینها ارزش پیدا میکند. مسلسل هم همچون قلم میشود، قلم هم همچون مسلسل. باید بشر به فکر این باشد که آن چیزهایی که مقصد است و برای تربیت انسان است، برای آموزش انسان است، برای تعلیم انسان است، جهت به آن بدهد.
ر این تابلویی که آقایان آوردند نوشتهاند که اگرچه بشود قلمهایمان را به مسلسل تبدیل میکنیم. ما امیدواریم که بشر به رشدی برسد که مسلسلها را به قلم تبدیل کند. آن قدری که قلم و بیان به خدمت بشر بوده است مسلسلها نبودهاند. مسلسلها غالباً در خدمت ابرقدرتها بودهاند و برای تباهی بشر بودهاند. واسلام هم که امر فرموده است به اینکه جهاد بکنند و دفاع بکنند والبته محتاج به همه ابزار جنگی است. (۲) اساس بر این است که دفاع از حق بکنند و حق را و علم راجانشین مسلسل بکنند. قلم و علم و بیان است که میتواند بشر را بسازد، نه مسلسل و نه سایر قوای تخریب کننده. مسلسلها هم و همه آلات حربی هم در سایه علم تحقق پیدا کردند. منتها گاهی مسلسلها و سایر ابزار باصطلاح تمدن را اشخاصی ایجاد کردهاند که موجب تخریب بلاد و عباد شده است. و گاهی اشخاصی ایجاد کردهاند که موجب تأیید انسان و ساختن انسان و آرامش در بین انسانها بوده است و در این خدمت بوده است.
شما کوشش کنید که با بیان و قلم مسلسلها را کنار بگذارید و میدان را به قلمها و به علمها و به دانشها واگذار کنید.
بشر تا در سایه مسلسل و توپ و تانک میخواهد ادامه حیات بدهد، نمیتواند انسان باشد، نمیتواند به مقاصد انسانی برسد. آن وقتی مردم به مقاصد اسلامی و انسانی میرسند و به کمال دانش و علم میرسند که قلمها بر مسلسلها غلبه کند، و دانشها در بین بشر به آنجا برسد که مسلسلها را کنار بگذارد، و میدان، میدان قلم باشد، میدان علم باشد.
ما که میگوییم اسلام را ما میخواهیم صادر کنیم، معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر. یک همچو چیزی نه ما گفتیم و نه ما میتوانیم. اما آنکه ما میتوانیم این است که به وسیله دستگاههایی که داریم، به وسیله همین صداوسیما، به وسیله مطبوعات، به وسیله گروههایی که در خارج میروند، اسلام را آن طوری که هست معرفی کنیم. اگر آن طوری که هست معرفی بشود، مورد قبول همه خواهد شد. بشر به فطرتش یک فطرت سالم است، اگر یک چیزی را القا بکنند، روی فطرت سالم خودش قبول میکند و قدرتمندها از همین معنا میترسند.
بنابراین ما یک وظیفه بسیار بزرگ بر عهده داریم.
دماء شهدا گرچه بسیار ارزشمند است و سازنده، لکن قلمها بیشتر میتواند سازنده باشد. و شهدا را، قلمها میسازند و شهیدپرور هستند قلمها. لهذا این عمل [را] که شما دارید، باید ارزشش را توجه کنید و مسئولیتش را. و عمل هرچه ارزش بیشتر داشته باشد، مسئولیتش هم بزرگتر است
نقش مطبوعات در کشورها منعکس کردن آرمانهای ملت است. مطبوعات باید مثل معلمینی باشند که مملکت را و جوانان را تربیت میکنند، و آرمان ملت را منعکس میکنند. در مملکتی که آن همه خونریزی شد و آن همه ملت ما خون دادند تا آنکه یک جمهوری اسلامی موافق آرای اکثریت قریب به اتفاق محقق شد و دست خائنین کوتاه گردید و دست چپاولگران قطع شد، اگر مطبوعات ... بخواهند باز به پشتیبانی از جنایتکاران و خیانتکاران چیزی بنویسند، این مطبوعات ما نیست؛ این خیانت است. باید مطبوعات آنچه که ملت میخواهند بنویسند؛ نه آنچه برخلاف مسیر ملت است. مع الأسف در بعض از مطبوعات [مطالبی] که برخلاف مسیر ملت است و برخلاف آمال جامعه ملت است منعکس میشود؛ و ما تاکنون به مسامحه رفتار کرده ایم. من امیدوارم که مطبوعات را خود صاحبان مطبوعات اصلاح کنند.
آنکه از همه خدمتها بالاتر است این است که نیروی انسانی ما را رشد بدهد و این به عهده مطبوعات است؛ مجلههاست؛ رادیو تلویزیون است؛ سینماهاست؛ تئاترهاست. اینها میتوانند نیروی انسانی ما را تقویت کنند، و تربیت صحیح بکنند و خدمتشان ارزشمند باشد، و میتوانند مثل رژیم سابق باشند که همه چیز به هم ریخته بود؛ همه چیز در خدمت استعمار بود؛ آنها خودشان هم نمیدانستند. خیلیها خودشان نمیدانستند، نمیدانست که این عکسی که از این زن لخت میاندازد چند تا جوان را آشفته میکند؛ از بین میبرد. در هر هفتهای که مثلاً یک مجلهای در میآید که در آن ده تا عکس کذاست، این چند نفر از جوانهای ما را از دست ما میگیرد. یا خودشان هم متوجه نبودند؛ یا خودشان هم از آنها بودند، ما چه میدانیم. اگر خودتان را متحول کردید، کشورتان را هم میتوانید نجات بدهید. اگر به همان حال باشید و اسمتان را عوض کردید، با اسم نمیتواند یک کشوری اداره بشود. با لفظ جمهوری اسلام، با رأی به جمهوری اسلام، نمیتواند یک مملکتی اسلامی بشود. مملکت اسلامی محتوایش باید اسلامی باشد. شما هم که مجله مینویسید میتوانید خدمت کنید؛ جوانها را برومند کنید با مقالاتتان؛ مقالات صحیحتان، دنبال این باشید که از نویسندههای متعهد اسلامیِ انسانی نیرو بگیرید، مقالات صحیح بنویسید، درد و دوایش را بنویسید، همه چیز را انتقاد کنید، و میتوانید باز از آن عکسها و از آن بساط و از آن کار درست کنید تا جوانها را از دست بدهید، از بین ببرید.
مطبوعات باید یک مدرسه سیار باشند تا مردم را از همه مسائل بخصوص مسائل روز آگاه نمایند، و به صورتی شایسته از انحرافات جلوگیری کنند، و اگر کسی انحرافی دید با آرامش در رفع آن بکوشد. بطور کلی مطبوعات باید یک بنگاه هدایت باشند، یعنی به صورتی که اگر دست مردم بیفتد مردم هدایت شوند، بخصوص روزنامههایی مثل اطلاعات و کیهان و جمهوری اسلامی و آزادگان، باز تکرار میکنم دنبال این نباشید که من از شما تشکر کنم، تقدیر و تشکر من فانی است و از بین میرود. آنچه که باید همگی در نظر بگیریم رضای حق تعالی است، و آنچه وظیفه من است دعاست. امیدوارم موفق و مؤید باشید.
والسلام علیکم و رحمة الله
سید روح الله موسوی خمینی