چاپ صفحه

بی‌توجهی بهزیستی به معلولیت 9 ساله کودک گلستانی/ رنج‌نامه مادری که وجدان مسئولان را بیدار نکرد

به گزارش پایگاه  عدالت خواهان ایران" در دوازده کیلومتری شهرستان آق قلا در روستای انبارتپه از توابع بخش مرکزی، کودک 10 ساله‌ای که به علت مننژیت تشنج کرده و به کم شنوایی و حس عصبی دچار شده است واقعا دردناک می‌باشد.

مادر این خانواده با چشمانی گریان از امیر علی 10 ساله که از قوم بلوچ و اهل تسنن است سخن می‌گوید از اینکه فرزندش به علت بیماری مننژیت تشنج شده و سالها با درد و رنج گذران عمر می‌کند و بهار کودکی را با خزان زندگی به فردایی بهتر حواله می‌دهد.

امیر علی نارویی در یک سالگی به علت بیماری مننژیت تشنج کرد و به کما رفت و از تمام بدن فلج شد و در این مدت نمی‌توانست بنشیند و یا راه برود، و حالا از زمان بیماری امیر علی ده سال می گذرد و با وجود سختی‌های فراوان، خانواده فرزند خود را در مدرسه ناشنوایان فدک گرگان ثبت نام کردند.

رنج‌نامه امیرعلی برای آنهایی که وجدان دارند دردناک است، مادر این کودک می‌گوید: زندگی سختی داریم، به سختی شکم خودان را سیر می‌کنیم برای درمان پسرم حتی هزینه کرایه ماشین نداریم و اینکه پدر خانواده یک کارگر ساده می باشد و با وجود بی‌ پولی با هر سختی که بود امیرعلی را چند مرحله فیزیوتراپی بردیم تا سلامت جسمانی او حالا به وضعیت متوسط برسد.

چشمان گریان مادری که از بی توجهی مسئولین به این خانواده سخن می‌گفت، دلمان را آتش می‌زد، مادر امیرعلی می‌گفت حتی یک بار هم مسئولین به ما سر نزدند.

تنها درآمد این خانواده با کارگری پدر به دست می‌آید پدری که مجبور است در استان های دیگر کار کند تا درآمدش کفاف زندگی سخت آنها را بدهد

مادر امیرعلی در حالی که اشک چشمانش اجازه حرف زدن را از او گرفته به بغضی فروخفته ادامه می‌دهد؛ سال ۹۱ در اداره بهزیستی شهرستان آق‌قلا برای ایمرعلی پرونده تشکیل دادند که حتی بهزیستی حقوق ماهانه که حق پسرم است از او مضایقه می‌کنند، با اینکه ده سال از زمان تشکیل پرونده اش در این اداره می گذرد، مسئول مربوطه جواب گو نیست .

این مادر رنج‌کشیده ادامه می‌دهد: به خاطر اینکه هزینه عمل فرزندم را در یک سالگی نداشتم نتوانستم فرزندم را معالجه کنم و همچنان فرزندم در رنج به سر می برد.

قصه زندگی امیرعلی تلخ است، خانواده‌ای که حتی نمی‌توانند هزینه اجاره یا ساخت یک خانه و سر پناه را برای خودشان فراهم کنند، حالا در پرداخت هزینه‌های سنگین کاشت حلزون برای درمان معلولیت امیرعلی درمانده‌اند.

واقعا اشک مادری زخم خورده و بردبار که سالها رنج نقص فرزند و پاره ای از تن خویش را به تنهایی در دل و قلب خود انباشته کرده است نزد خداوند چقدر ارزش و منزلت دارد؟

باید منتظر ماند و دید که آیا گوش شنوایی وجود دارد تا تحمل بار سنگین مشکلات را برای امیرعلی 10 ساله و خانواده‌اش کم کند؟!.