چاپ صفحه

نکاتی درباره برخی انتقادات انقلابی ها / چگونه شهردارشدن غیر قانونی زاکانی به یکباره کاملا قانونی شد؟!

به گزارش پایگاه  عدالت خواهان ایران" جدای از اصلاح طلبان و ضدانقلاب که نه نیت درست سیاسی دارند و نه زیاد حرف راست می گویند، اما چگونه تا دیروز تعدادی در جبهه انقلاب صحبت از غیرقانونی بودن انتخاب شهردار جدید تهران گفتند ولی به یکباره خروجی مواجه صریح آیت الله رئیسی ضدفساد، معاون اول و هیات وزیران دولت انقلابی و سردار وحیدی با آن سابقه خاص انقلابی و همچنین از نهاد ریاست جمهوری تا وزارت کشور و حتی سازمان اداری استخدامی درباره شهردار جدید تهران اینک نه تنها این نیست که  اقدام غیرقانونی صورت گرفته بلکه حتی قانون نیز برای شهردار شدن آقای زاکانی ذره‌ای تغییر نکرده و مستندات حقوقی غیرقابل خدشه آن را هم علنی منتشر کردند. سوال این است که چرا یک چنین موضوع مشخص و واضحی برای جبهه انقلاب محل بحث و حتی جدل می شود؟
یک: کم اطلاعی تخصصی
واقعیت این است که برخی از ما در جبهه انقلاب کمتر متوجه هستیم که تشخیص و تطبیق دادن مطالبات به ظاهر ساده گفتمانی مثل عدالتخواهی و قانون پذیری و  ... بر اتفاقات سیاسی گاهی به اطلاعات تخصصی و تجربه علمی و اجرایی نیاز دارد و نمی توان با سطحی نگری با همه رویدادها و حوادث سیاسی مواجه شد. مساله قانون و حقوق از موضوعاتی به ظاهر دم دستی برای برخی از افراد محسوب می شود و حال اینکه از تخصصی ترین و پیچیده ترین رشته های علمی و موضوعات حکمرانی است. اگر منصف باشیم تایید می کنیم که کم نبوده موضوعاتی که به علت کم اطلاعی تخصصی سبب انتقادات و مواضع نادرست برخی از اعضای جبهه انقلاب در مقاطع مختلف بوده است.

دو: عدم احتیاط نسبت به طراحی پازل دشمن
بنا به مستندات موجود بیش از همه جریانات معاند، جریان رسانه ای رسمی وابسته به انگلیس بر طبل حاشیه سازی و غیرقانونی بودن شهرداری زاکانی می کوبید. در داخل از کشور هم این اصلاح طلبان تندرو بودند که این محور را به صورت جدی دنبال می کردند. حال این سوال پیش می آید که منظورمان این است که برخی از افراد ارزشی که دغدغه قانون پذیری و قانوگرایی درباره شهردار شدن زاکانی را داشتند متهم به خط گرفتن از انگلیسی ها می کنیم؟! قطعا هرگز! بحث این است که در اتخاذ مواضع سیاسی دیدن نقشه راه رقیب و دشمن یکی از ضروریات است. وقتی آن پازل را درک کردیم، احتیاط سیاسی جدی می شود. بنابراین اگر بخواهیم بحث قانون گرایی را هم طرح کنیم با ادبیات مطلوب آنها بیان نمی کنیم و حواسمان هست که پازل بزرگتر آنها را تکمیل نکنیم. یک مثال ریزتر برای فهم این مرز دقیق این است که مثلا رسانه های انگلیسی قانون گریزی درباره انتخاب شهردار جدید تهران را به گونه ای مطرح می کردند که از اساس شخص دکتر زاکانی و جبهه انقلاب را به مفسد بودن و قانون گریز بودن و ... متهم می کردند و هدف اصلی شان در زیر سوال بردن زیربنایی افرادی همانند زاکانی در اصل برای بی اعتبار کردن کل مباحث آنها درباره مفاسد سیاسی و اقتصادی جریان غربگرا و یا بزنگاه های همچون فتنه 78 و 88 و به خصوص در این روزها انتخابات 1400 است. حال بررسی برخی مواضع دوستان خودی را اگر بنگریم ادبیات و یا برآیند نوع انتقادات شان ولو اینکه درظاهر شبیه رسانه های انگلیسی نیست ولی همان پازل را تکمیل کرد. خلاصه اینکه می توان از امثال زاکانی، جلیلی، قالیباف، رئیسی و ... در حوادث و رویدادها انتقاد کرد ولی باید بدانیم دیدن پازل دشمن و اهداف آنها در همان رویدادها، جزیی از عقلانیت انقلابی و سیاسی است.

سه: ضعف در انصاف سیاسی
بی شک یکی از اصلی ترین مراکز تصمیم گیری ها و سیاست ورزی های سیاسی قلب خودمان هست! همه ما ناخواسته از کسانی که دوست داریم میل به دفاع پیدا می کنیم و از کسانی که قبول نداریم یا سلیقه متفاوتی داریم، ناخواسته در انتقاد کردن، آمادگی ذهنی و قلبی جدی تری داریم. اگر خوب به مواضع سیاسی خودمان دقت کنیم، متوجه می شویم که نسبت به چهره سیاسی مورد علاقه خودمان مرتب در حال دفاع هستیم و در برابر رقیب حزب اللهی خود موشکافی های را داریم که گاهی نسبت به ضدانقلاب هم نداریم! همه فعالین سیاسی و حرفه ای جریان ارزشی چه بخواهیم و چه نخواهیم در  این شرایط قرار می گیرند و مهم این است که کنترل جدی بر قلب و ذهن خود پیدا کنند. اینجاست که تقوای سیاسی افراد عیار خود را نشان می دهد و بیراه نیست که در احادیث اهل بیت از رعایت انصاف در مواجه با دیگران را از بالاترین شواهد تایید تقوا و ایمان افراد برشمرده اند.

چهار: عطش کسب برند فراجناحی بودن!
یکی از آسیب های موجود جبهه انقلاب عطش کسب برند فراجناحی بودن آنهم به صورت کاریکاتوری است. برخی تصورشان این است که انتقاد علنی و تند از چهره های خودی بهترین فرصت و یا کاملترین دلیل برای این است که نشان بدهند، افرادی فراجناحی و عدالت محور در نقد کردن هستند! به همین دلیل دیگر در این نوع رفتار سیاسی، حقیقت رویداد فرع می‌شود و نقد کردن اصل. افراط در این نوع رفتار یکی مریضی سیاسی است که در برخی از جریانات عدالتخواهی نمایان شده و در برخی دیگر از جریانات و افراد منتسب به جریان ارزشی ولو اینکه منکر آن باشند، به صورت پنهان تر است و بعدا آشکارتر نمایان می‌شود!