به گزارش پایگاه عدالت خواهان ایران" هنگامی که طالبان (پس از حمله آمریکاییها در سال ۲۰۰۱) شکست خورد و نیروهای باقی مانده از افغانستان فرار کردند، متحدان ایرانی در دولت افغانستان مواضع کلیدی بدست آوردند. به نظر می رسید هیچ نیازی یا توجیهی برای گفتگو با این نیروی به ظاهر خرج شده (طالبان) وجود ندارد. با این حال، ژنرال قاسم سلیمانی معتقد بود که طالبان همچنان در بین بخش قابل توجهی از اقوام و جمعیت پشتون در جنوب افغانستان و بخش هایی از پاکستان از حمایت مردمی برخوردار است و معتقد بود که تنها راه ثبات منطقه ای طولانی مدت برای همه گفتگو است.
ژنرال سلیمانی همچنین معتقد بود که در چنین شرایطی، تنها نیرویی که برای افزایش چشمگیر هزینه اشغال به رهبری آمریکا (یکی از اهداف کلیدی راهبردی ایران) آمادگی داشت، طالبان بود. او می دانست که در چنین شرایطی اشغال عراق و افغانستان به تدریج در کشورهای غربی بسیار مشکل ساز و غیرمحبوب خواهد شد و در نهایت، چنین بار عظیمی به شدت بر اقتصاد غرب ضربه می زند و آنها را مجبور می کند تا نیروهای خود را از هر دو کشور خارج کنند.
هدف نیروی قدس ایجاد تفاهم متقابل و تشویق جناح های معتدل تر در طالبان برای گرفتن دست بالا (در این گروه) بود. ژنرال سلیمانی معتقد بود که خروج نیروهای خارجی از افغانستان اجتناب ناپذیر است و پس از آزادی این کشور، ضروری است که افغانستان توسط نیروهای اشغالگر خارج شده وارد جنگ داخلی ویرانگر دیگری نشود.
سال ۲۰۱۱ نقطه عطف قابل توجهی در روابط بود و بازدید هیات های بلند پایه طالبان از تهران آغاز شد. با گذشت زمان، روابط گرمتر و حتی شخصی تر شد، تا جایی که وقتی ژنرال سلیمانی، ابومهدی المهندس و همراهان آنها در فرودگاه بین المللی بغداد توسط رژیم ترامپ به قتل رسیدند، یک هیئت عالی رتبه طالبان به تهران سفر کرد و از خانواده اش برای تسلیت دیدن کردند.
در حالی که اتهامات حمایت نظامی ایران از طالبان علیه نیروهای دولتی افغانستان کاملاً بی اساس است، یک مورد مهم و آشکار وجود داشت که طالبان از ایران درخواست کمک کردند. هم اطلاعات ایران و هم طالبان می دانستند که جناح های وابسته به آمریکا در داعش که به سرعت در حال فروپاشی بود از سوریه خارج شده و به افغانستان وارد شدند. طالبان از نیروی قدس خواستند به آنها در شکست آنچه تهدیدی برای وجود خود می داند کمک کنند. ایران به دولت افغانستان اطلاع داد، با اینکه از چنین همکاری چندان راضی نبوند، اما آنها مخالفت نکردند.
در نهایت ، طالبان ۴ تعهد به نیروی قدس دادند. ثبات در مرز با ایران را حفظ می کند، از مخالفت خود با حضور نیروهای خارجی چشم پوشی نمی کند، سایر اقوام یا فرقه ها را مورد هدف قرار نمی دهد و "برادران برادران را نمی کشند". در حالی که جناح های مختلف با دیدگاه های بسیار متفاوت در طالبان وجود دارد، ایرانی ها ارزیابی کرده اند که در طول این سال ها رهبری فعلی طالبان به وعده های خود پایبند بوده است.
این رابطه به جمهوری اسلامی ایران کمک کرده است تا در هفته ها و ماه های اخیر به عنوان یک میانجی موثر عمل کند و اطمینان حاصل کند که خروج نیروهای اشغالگر به جنگ داخلی منجر نمی شود و دولت جدید را شامل همه افغان ها کند. ایران دلایل محکمی برای این باور دارد که عقب نشینی ناگهانی نیروهای غربی برای ایجاد بی ثباتی و هرج و مرج در افغانستان طراحی شده است. ایالات متحده معتقد است که اگر نتواند افغانستان را در اختیار داشته باشد، این کشور باید منبع مشکلات دائمی ایران، چین، روسیه و حتی هند شود. در همین حال، مبالغ قابل توجهی در حال حاضر از سوی عربستان سعودی و دو کشور منطقهای دیگر برای حمایت از گروه های تکفیری افراطی در طالبان ارسال می شود. ایران ساده لوح نیست، اما انجام هر آنچه برای جلوگیری از فاجعه می تواند انجام دهد یک مسئولیت است. در صورت عدم موفقیت، نیروی قدس به شدت از کسانی که در برابر افراط گرایی و تروریسم مقاومت می کنند حمایت می کند.
ایران دائماً در حال کار و مذاکره با طرف های مختلف در داخل افغانستان و همچنین کشورهای همسایه، به علاوه چین و روسیه است تا مانع تلاش کسانی شود که برای بازگشت به گذشته تاریک تلاش می کنند. عضویت قریب الوقوع ایران در سازمان همکاری شانگهای، توانایی ایران را برای هماهنگی تلاش های بین المللی در این زمینه افزایش می دهد.
ژنرال سلیمانی دیگر در بین ما نیست، اما میراث او همچنان به ضربه زدن به امپراتوری در حال مرگ آمریکا ادامه می دهد.