تقویت و محافظت از مطالبه گری و عدالت خواهی/ برای حفظ و تقویت مطالبهگری و عدالتخواهی، چهکار باید کرد؟/ ارتباط شبکهای مطالبهگران با هم یک ضرورت است / دوران مطالبهگری هیچوقت نمیگذرد؛ اما باید مراقب بود آنرا در چشم مردم خراب نکنند / مفهوم نصیحت(دلسوزی) سطح مطالبهگریِ ما را افزایش میدهد / از مسئولین فقط عدالت نخواهیم؛ از آنها بخواهیم تمام دلسوزیِ خود را بهکار ببرند
به گزارش پایگاه عدالت خواهان ایران" نصیحت(بهمعنای دلسوزی) یک چیزی فراتر از عدالت است. پدر و مادر با بچه صرفاً عادلانه برخورد نمیکنند، بلکه دلسوزانه برخورد میکنند. هرجا یک مسئولی دلسوزی نکرده، درواقع کارشکنی شده و مقدمات فساد فراهم شده است. البته او میتواند بگوید «من فساد نکردهام!» و او را بهخاطر دلسوزی نکردن، در هیچ دادگاهی هم نمیشود محاکمه کرد!
برای تقویت جریان مطالبهگری باید به سازماندهی و «ایجاد شبکه» پرداخت
بیشتر بخوانید
عدالت خواه و مطالبه گر گلستانی جانباز محمد خادملو
بحث دربارۀ مطالبهگری و عدالتخواهی، بسیار اهمیت دارد؛ یکی از دلایلش این است که واقعاً یکی از راهکارهای مهم برای اصلاح حکمرانی، همین عدالتخواهیها و مطالبهگریهای مردمی است. لذا باید این جریان را تقویت کرد و برای مطالبهگری باید به سازماندهی و ایجاد شبکه پرداخت؛ چون مطالبهگری وقتی صرفاً بهصورت حرکت خودجوش فردی باشد، امکان خطا در آن زیاد است و امکان موفقنشدن هم زیاد است.
ما در سراسر کشورمان تعداد مطالبهگران فراوانی داریم، که اگر اینها با هم مرتبط باشند و شبکه تشکیل بدهند، کارهایشان با قوام و دوام بیشتری همراه خواهد بود و با کار کارشناسی و پیگیری گسترده توأم خواهد بود. آنوقت دیگر مطالبهگری یک نالۀ تکصدا در یک گوشه از کشور نخواهد بود، بلکه تبدیل خواهد شد به یک جریان گسترده در حد و اندازههای یک شبکۀ ملی و با یک پشتوانۀ فکرشده و دقیق و مستمر.
پس هرکدام از ما به سهم خودمان باید مطالبهگری را تقویت کنیم و شما جوانانِ پیشتاخته طبیعتاً نقش احیاکنندۀ خواستهها و استعدادهای مردمی را بهعهده خواهید داشت؛ همان چیزی که رهبر انقلاب هم در بیانۀ گام دوم و البته در بیانات قبل و بعد از این بیانیه هم به آن تصریح فرمودهاند.
اگر مطالبهگری از آسیبها حفظ نشود، به ضد خودش تبدیل میشود
کارکرد اصلی امام(ره) و مقام معظم رهبری این است که نشان بدهند، از بین اینهمه معارف دینی ما، الان وقت کدامشان است؟ این «وقت تعیین کردن» و «اولویت گذاشتن» و «تطبیقدادن با شرایطِ روز» کارِ یک رهبر است.
ما گاهی از اوقات کارِ ولیّ یک جامعه را با یک معلم مقایسه میکنیم؛ معلمی که میگوید: «من این آگاهیها و اطلاعات را به شما میدهم، حالا هر وقت که نیاز بود، از این آگاهیها، بهجای خودش و در جای درستش استفاده کنید!» درحالیکه ما نباید کارِ رهبر را با کار یک معلم مقایسه کنیم.
رهبر در واقع یک معلمِ در صحنه است که میگوید «الان نوبت استفاده کردن از این آموزه است...» بعضیها وقتی سخن رهبر را میشوند، میگویند: «ما که این آموزهها را بلد هستیم، چرا تأمل کنیم؟!» درحالیکه رهبر دارد زمانِ بهکارگیریِ هر آموزه را در جای خودش تعیین میکند.
الان وقتِ پرداختن به موضوع «تحوّل» است / باید مدیران جامعه را به مدیران تحوّلی و غیرتحوّلی تقسیم کنیم
علاوه بر تقویت مطالبهگری، یک کار دیگری که دربارۀ مطالبهگری باید صورت بگیرد، حفظ مطالبهگری از آسیبها است. اگر مطالبهگری از آسیبها حفظ نشود، طبیعتاً مثل هر جریان و پدیده و مفهوم خوب دیگری، به ضد خودش تبدیل خواهد شد.
الان اتفاقی که جریانهای استکباری در آمریکا دارند رقم میزنند و جنبش مردمیِ ضد ستم را-که غالباً توسط سیاهپوستان و برخی دیگر از مردم، دارد پیگیری میشود- خراب میکنند این است که این جنبش را به یک جنبش کور و مضر برای جامعه، تبدیل کنند تا رأی به طرفداری از نژادپرستی، دوباره افزایش پیدا کند و ظاهراً هم تا حدی موفق شدهاند، چون عموم مردم، بعد از مدتی میگویند «ما از هرج و مرجِ برآمده از این جنبش کور، بیشتر واهمه داریم» این یک ترفند است و حتی برخی میگویند که محبوبیت رئیسجمهور نادان آمریکا، در این مدت، پایین نیامده است.
شما مطمئن باشید، بخشی از کامنتهایی که در شبکههای مجازی، در جهت داغکردن و تندکردنِ مطالبهگریهای بهحق شما جوانان دیده میشود، در واقع از طرف خودِ شما نیست، بلکه از طرفِ همان رانتخواران و عدالتگریزان و جریانهای صهیونیستی است. در یک مقطعی، از این پیامهای تند-که برای تهییج برخی افراد انقلابی به آنها میرسید- یک آماری گرفتیم و متوجه شدیم که اکثر این پیامها از خارج از کشور است؛ همانجایی که منافقین(مجاهدین خلق) پای اینترنت مینشینند و بهصورت گروهی و سازمانی، پیام میفرستند. یعنی آنها در ظاهر، با ادعای حزباللهیگری و عدالتخواهی و ضد ظلم، پیامهای تند میفرستند و کاسۀ داغتر از آش میشوند! البته این یک طرحِ جهانی و یک طرحِ تاریخی است.
همان کسانی که پای رکاب امیرالمؤمنین(ع) معاویه را تقویت میکردند و جبهۀ امیرالمؤمنین(ع) را تضعیف میکردند، همان افراد، جریان خوارج را هم داغ میکردند. حتی امیرالمؤمنین(ع) میخواست از کنار خوارج رد بشود و برود با معاویه بجنگد، ولی آنها نگذاشتند و گفتند: اول کارِ خوارج را تمام کن! لذا حضرت مجبور شدند به سراغ خوارج بروند و با آنها بجنگند، اما بعدش دیگر نیرویی نبود که به جنگ با معاویه ادامه بدهند.
باید مطالبهگری و عدالتخواهی را تقویت کنیم و آنرا از آسیبها حفظ کنیم
ما دربارۀ مطالبهگری دو تا کار باید انجام بدهیم؛ یکی اینکه مطالبهگری را تقویت کنیم، دوم اینکه مطالبهگری را از آسیبها حفظ کنیم. البته این حفظکردن از آسیبها صرفاً دربارۀ مطالبهگری و عدالتخواهی نیست، بلکه دربارۀ معنویت هم هست. مثلاً اگر ما اهل روضه و عزاداری اباعبداللهالحسین(ع) هستیم، دو تا کار باید انجام بدهیم: یکی اینکه روضه و عزاداری را تقویت کنیم، دوم اینکه آن را از آسیبها محافظت کنیم. لذا وقتی میخواهیم از آسیبهایش محافظت کنیم، در بین برخی عزادارانِ دارای سلیقۀ قمهزنی، دشمن پیدا کنیم. اما بههرحال برای محافظت از آسیبها، باید این کار را انجام داد و راهی نیست.
یا وقتی میخواهیم عرصۀ علم را تقویت کنیم، باید دو تا کار انجام دهیم: یکی اینکه جریان نهضت نرمافرازی و جریان علمجویی و گسترش کار علمی را تقویت کنیم، دیگر اینکه باید مراقب آسیبهای آن هم باشیم، مثلاً اینکه جلوی علمزدگی را بگیریم. ما چند برابرِ تعداد دانشمندانمان به تکنسینهای خوب احتیاج داریم و الا جامعه را نمیشود اداره کرد. لذا تبلیغات جامعه نباید به این سمت برود که هر کسی در دانشگاههای درجه یک، مدرک دکترا گرفت، او خوشبخت است و بقیه همه بدبختاند!
در هر حرکت و هر مفهوم خوب و مثبتی، اگر میخواهید جامعه را به آن سمت سوق بدهید و آن مفهوم را در جامعه احیا کنید، هر دو کار باید انجام بگیرد؛ هم راههای تقویتِ آن باید شناسایی بشود و هم راههای نگهداریِ آن از آسیبها.
ایجاد شبکۀ منسجم برای مطالبهگران یک ضرورت است / برخی از فواید شبکهشدن
مثلاً برای تقویتِ مطالبهگری و عدالتخواهی، چه راههایی وجود دارد؟ همین دورِ هم جمع شدن شما و ایجاد شبکه و اینکه شما همدیگر را بشناسید این خیلی کار خوبی است. آن مطالبهگریای که وارد این شبکۀ کاملاً مردمی نشود و به سهم خودش تأثیر نگذارد، باید در موردِ آن سؤال کرد که «چرا شما وارد این شبکه نشدی؟» یا اگر تازه پا به دوران گذاشتهای و تازه فعال شدهای، اشکالی ندارد، بیا در این شبکۀ مردمی با هم کار کنیم... اصرار داشته باشید بر پیوند اجتماعیِ گسترده خصوصاً در جامعهای که یک جامعه ولایی است. این یک اصل در مطالبهگری است.
یک نکتۀ بسیار مهم این است که ایجاد شبکۀ مطالبهگران که با یکدیگر مرتبط هستند و منسجم کار میکنند، یک ضرورت است، این مسئلهای نیست که بخواهیم به عنوان دِسر غذا به آن نگاه کنیم یا بگوییم این طبیعتاً پیش میآید! این شبکهشدن، فوائد مختلفی دارد؛ مثلاً شما یک مشکلی را مطرح میکنید و به راهحلهایی میرسید و دوستان دیگرتان میبینند و همان راهحل را میروند در منطقۀ خودشان مطالبه میکنند، اصلاً تا حالا این مشکل را نمیدیدند و تازه میبینند. یا اینکه کارِ کارشناسی صورت میگیرد، مثلاً جمع شما در یک گوشهای یک موضوعی را کارشناسی کرده است و نتیجۀ این کارشناسی به دست بقیه میرسد؛ خودبهخود فربه میشوید، خودبهخود از نظر علمی قوی میشوید و مطالبهگریهای شما مؤثر و کارگر میشود و تأثیرش بالا خواهد رفت.
یکی دیگر از آثار و فوایدِ شبکۀ مطالبهگری در کشور این است که بازدارندگیِ خیلی قویای پیدا میکنید. بازدارندگیای که مطبوعات و رسانهها دارند، خیلی کمتر خواهد بود از بازدارندگیای که شما پیدا میکنید. مثلاً نمایندگان مجلس یک قدرت بازدارندگیای دارند. در همین اقدامی که شاید بینظیر هم بود، نمایندگان چند شهر-غیر از نمایندگانِ خودِ استان خوزستان- به آنجا رفتند تا ببینند در آنجا چه خبر است و چرا بیآب هستند؟ دیدید که زود هم نتیجه داد.
البته بازدارندگی غیر از اصلاح است. بازدارندگی یعنی اینکه دیگر هیچ مسئولی در هیچ استانی جرأت نکند، طوری اقدام کند که کار به اعتراضات مردمی برسد.
مطالبهگری فقط دیدنِ نقصها نیست؛ ارائۀ راه حل هم لازم است
دربارۀ راههای تقویتِ مطالبهگری بحث فراوان هست که در جای دیگری باید به آن پرداخت. مثلاً غیر از این کار کارشناسیای که باید انجام بگیرد، به سخن اخیر مقام معظم رهبری هم توجه بفرمایید که «مطالبهگری فقط دیدن نقصها نیست بلکه ارائۀ راهحل هم لازم است» بههمین دلیل، بنده تعبیر مطالبهگری را از تعبیر عدالتخواهی خیلی بهتر میدانم.
کسی که با تعبیر عدالتخواهی مواجه میشود، میگوید «مگر من ظلم کردهام؟» فکر میکند که عدالتخواه، فقط برای جلوگیری از ظلم و فساد، مأمور است! درحالیکه تو ممکن است ظلم و فساد هم نکرده باشی، ولی ما از تو مطالبه داریم که این اقدامِ خیر را انجام بدهی! چرا تعطیل کردهای و داری سستی میکنی و حرکتِ رو به جلو را انجام نمیدهی؟ چرا این طرحِ بهتر را اجرا نمیکنی؟
بنده احساس میکنم که مطالبهگری میتواند برای مفهوم عدالتخواهی، پیشبرنده باشد. البته نمیخواهم مفهوم عدالتخواهی را نفی کنم بلکه میخواهم به گستردهکردن و به سمت حلّ مشکلات پیشرفتن، حرکت کنیم؛ نه فقط جلوگیری از فساد.
باید از مطالبهگری محافظت کرد، تا آن را خرابش نکنند
پس این جریان مطالبهگری باید تقویت بشود، راههای متعددی هم برای تقویت مطالبهگری وجود دارد؛ یکی از راههایش شبکهسازی است. یک کار دیگر هم این است که از مطالبهگری محافظت کنید که کسی خرابش نکند. اگر یک دانه حرف زور و ناروا از جمع شما منتشر بشود، یا یک دانه تیر که به خطا برود، همان را بر میدارند برجسته میکنند و گروههای مخالف شما دفعۀ بعد، رأی میآورند. این اتفاقی است که توی این چهل سالۀ انقلاب افتاده است!
مثلاً یکعده جانباز با ویلچر به خیابان آمدند و تظاهرات کردند که «تو را به خدا این بیحجابی را جمعش کنید!» کتک هم خوردند و زندان هم رفتند. از آنطرف برای اینکه این جریان را خراب کنند که یکوقت این طرفداران حجاب، مظلوم جلوه نکنند و به کسانی که طرفِ این جریان هستند رأی داده بشود، چه کار کردند؟ آمدند یک جریانی را درست کردند که مثلاً یک حزباللهی، یک فردِ بیحجاب را زده است و این را برجسته کردند و گفتند: «ببینید؛ اینها اینطوری هستند!» با این حرکت، زحمتها و تلاشهای همه را به هدر دادند و آن همه تقاضای صمیمانه و ملتمسانه و مسالمتآمیز را دور ریختند!
برخی میخواهند مطالبهگری و عدالتخواهی را در نظرِ مردم خراب کنند، میخواهند آن را بد جلوه بدهند و کاری کنند که مردم نسبت به آن، بدبین بشوند، لذا باید مواظب باشیم که این اتفاق نیفتد.
دوران مطالبهگری و عدالتخواهی هیچوقت نمیگذرد
شما بدانید که برای خرابکردنِ هر کار خوبی، دشمنان شما آمادهاند و این طرحی است که الان صهیونیستها برای ادارۀ جهان دارند. مثلاً یک جنبش اعتراضی در آمریکا شکل میگیرد؛ نمادِ این جنبش اعتراضی میشود فلانجور لباس پوشیدن. آنوقت بخش فرهنگی پلیس آمریکا برای مقابله با این جنبش اعتراضی، شروع میکند به تولید کردنِ آن نماد؛ بهحدی که آن را تبدیل به یک «مُد» میکند و اینقدر رواجش میدهد که اعضای آن جنبش اعتراضی، همرزمهای خودشان را در میان جامعه، گُم میکنند! آنها برای خرابکردن مطالبهگری راههایی دارند که به ظاهر در جهت همسویی با آن است، ولی در واقع نابودش میکنند.
برای بررسیِ این موضوع، باید اتاق فکر یا هیئت اندیشهورزی بگذارید، همایش بگذارید و گفتگو کنید که «ما برای محافظت کردن از مطالبهگری و عدالتخواهی-آنهم به صورت مردمی- چهکار باید کنیم؟ و بهشدّت مقابله کنیم با کسانی که از این محیط سوءاستفاده میکنند، این محیط را بد جلوه میدهند، این محیط را در مصادیقِ بدی مورد استفاده قرار میدهند بهحدی که دیگر از حیّز انتفاع میافتد. آنوقت جوّی را در جامعه درست میکنند که برخی در فضای سیاسی بگویند «دیگر دوران مطالبهگری گذشته است!» درحالیکه دوران مطالبهگری هیچوقت نمیگذرد! دوران عدالتخواهی هیچوقت نمیگذرد؛ فقط باید مواظبت کنیم که خراب نشود و یکعدهای خرابش نکنند.
«نصیحت» مفهومی است که سطح مطالبهگریِ ما را افزایش و سلامت آن را تضمین میکند
بنده در اینجا دو تا پیشنهاد کلّی عرض کردم؛ حالا برای اینکه هر دو تا پیشنهاد یک مقدار بهلحاظ نظری دارای پشتوانههای معرفتی بشود یک کلام از کلمات امیرالمؤمنین(ع) و یک مفهوم از مفاهیم کلیدی در این زمینه را خدمت شما معرفی کنم؛ آن مفهوم هم مفهوم نصیحت هست: «النّصیحة لأئمّة المسلمین» که حتماً شنیدهاید.
نصیحت کلمهای است بسیار جانبخش و بسیار زیبا که سطح مطالبهگری شما را صددرصد افزایش میدهد و سلامت مطالبهگری شما را هم صددرصد تضمین میکند.
کلمۀ نصیحت یعنی چه؟ نصیحت یعنی دلسوزی، یعنی مخلصانه اقدام کردن، یعنی کم نگذاشتن. البته ما در زبان فارسی از کلمۀ نصیحت، یک برداشت دیگری داریم که در این بحث، باید آن را کنار بگذاریم. معنای نصیحت در فارسی چیزی شبیه موعظهکردن است و معمولاً میگویند «نصیحت و پند و اندرز...» درحالیکه معنای اصلیِ نصیحت، تقریباً ربطی به پند و اندرز ندارد، حتی ربطی به انتقاد کردن هم ندارد. نصیحت یک چیزی ورای این حرفهاست!
گاهی از اوقات بهترین یاریرسانی را باید گفت «نصیحت». ممکن است یک جایی هم از نصیحت، انتقاد در بیاید، ممکن است یک جایی هم از نصیحت، پند و اندرز در بیاید، ولی یکدرصد مصادیقش ممکن است اینجور مفاهیم باشد. نصیحت یعنی «مایه گذاشتن!» مثلاً در لغت آمده است که «نَصَحتُ لَهُ الوُدّ» یعنی من در محبّت، منصحانه وارد شدم؛ یعنی دوستی را دربارۀ او به نهایت درجۀ خلوص رساندم. یا مثلاً «ناصحِ عسل» به معنای عسل خالص است.
«نٌصح» به معنای بهکار بردن نهایت درجۀ قدرت خود در عمل و یا سخنی است که در آن عمل یا سخن، مصلحتی برای صاحبش باشد.
سطح مطالبهگری خود را از عدالت بالاتر ببرید و بهسمت «نُصح» بروید / از مسئولین فقط عدالت نخواهیم؛ از آنها بخواهیم تمام دلسوزی خود را بهکار ببرند!
حالا من برای شما توضیح میدهم که نصیحت با مطالبهگری چه ربطی دارد؟ دوستان من؛ شما از مسئولین «نصیحت» تقاضا کنید؛ جدا از اینکه خودتان هم دربارۀ آنها منصحانه رفتار میکنید. ولی سطح موضوع خودتان را در مطالبهگری از عدالت افزایش بدهید و ببرید به سمت نُصح.
اینکه ما از یک مسئول، صرفاً عدالت بخواهیم، معمولاً تصور میکنند از او میخواهیم که ظلم نکند. این کافی نیست، بلکه باید سطح مطالبهگری خودمان را از عدالت به معنای حداقلی بالاتر ببریم و از مسئولین، نصیحت (نٌصح) تقاضا کنیم؛ که حداکثر عدالت خواهی است. یعنی از او بخواهیم «تمام دلسوزیات را بهکار ببر.» مثلاً مطالبهگری ما اینطور میشود که «شما تمام دلسوزیات را بهکار نبردی! بله رانتخواری نکردی، ظلم نکردی، دزدی نکردی؛ اما تمام تلاشت را بهکار نبردی.»
این سلیقۀ بنده نیست. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: مدیران باید برای جامعه، منصح باشند. (نهجالبلاغه/ خطبۀ 34) لذا ما میتوانیم یقۀ یک مدیر را بگیریم که «تو چرا منصح نبودی؟» ببینید قصه چقدر فرق میکند!
چند درصد مشکلات کشور از فساد است و چند درصدش از بیعرضگی و عدم نٌصح؟
حالا ببینید آیا در زمان ما این بحث لازم است؟ بنده این را بر اساس آخرین سخنرانی مقام معظم رهبری میگویم که ایشان بحث از «تحوّل» کردند، نه بحث از مبارزۀ با فساد. البته این حرف ما بهمعنای نفی مبارزه با فساد نیست؛ چونکه صد آمد نود هم پیش ماست! مشکلات کشور ما چند درصدش بهخاطر فساد است؟ شما فکر میکنید چند درصدش بهخاطرِ فساد است و چند درصدش بهخاطر بیعرضگی است؟ و چند درصدش بهخاطر عدم اهتمام است؟ چند درصدش بهخاطر عدم نُصح است؟!
قوۀ قضائیه که دارد با فساد برخورد میکند و در این زمینه هم آمار خوبی دارد و رضایتمندی بین مردم هم هست، ولی شما میدانید که این کافی نیست. شما میدانید بسیاری از مدیران هستند که قطعاً باید عزل بشوند و هیچ پروندهای هم در دادگاه نخواهند داشت. و شما با کلمۀ عدالت نمیتوانید اینها را اصلاح کنید.
بنده از نمایندگان محترم مجلس این سؤال را دارم: شما اقدام کردید و به خوزستان رفتید و مشکل حل شد؟ خُب این خیلی کار خوبی بود، ولی ما در همین حد، از شما راضی نیستیم. باید دید چه کسی دلسوزی نکرده که کار به اینجا رسیده است؟ او قطعاً باید معرفی بشود و عزل بشود. چرا؟ مگر این مشکل، فقط یکسال یا دو سال بوده است؟ مگر فقط یکسال آبشان قطع شده است؟!
ننگ است برای جامعۀ اسلامی ما که کار به تظاهراتی بکشد و بعدش بخواهند بهفکر درست کردن کارها بیفتند. پس بقیۀ جاها را هم همینجوری ول کنیم تا کار به اینجا کشیده شود؟ آیا راهحلش این است؟!
الان دورۀ تحوّل است؛ اینکه یک مسئول صرفاً فساد نکند کافی نیست!
یک دورهای بود که ما میگفتیم «مفسد را معرفی کنید و اگر کسی ظلم کرده است باید به دادگاه برود» اما این دوره تمام شد. نه اینکه این را رها کنیم! بلکه میگوییم یک دورۀ دیگری آغاز شده است. الان چه دورهای آغاز شده است؟ رهبر ما تحوّل میخواهد!
مثلاً نمایندگان محترم مجلس بگویند: این مسئولی که در اینجا بوده است و زیر سایۀ مسئولیت او، یک دانه روستا چند سال بیآب میماند، طبیعتاً از این مسئول، تحوّل در بهبود وضع مردم خوزستان در نمیآید! این باید عوض بشود.
حالا چرا باید دنبال تحوّل باشیم؟ چرا همینکه طرف فساد نمیکند، خدا را شکر نمیکنیم؟ چون در اینصورت، مملکت اصلاح نخواهد شد بلکه خراب هم خواهد شد.
مسئولی که دلسوزانه عمل نمیکند، مقدمات مظالم فراوان را فراهم میکند
امیرالمؤمنین علی(ع) دارد اندازهها را به ما معرفی میکند. حضرت چرا کلمۀ نُصح را بکار گرفته است؟ خُب حضرت میتوانست بفرماید «ای مدیران، دزدی نکنید، یا نظم داشته باشید یا اینکه بخشنامهها را دقیق اجرا کنید....» خُب اینها هم کارهای خوبی است، ولی آن مفهوم محور و مهمی که برای جامعۀ اسلامی، حتی بیشتر از مفهوم عدالت بهکار گرفته شده، مفهوم نُصح است! چون وقتی میگویی «عدالت» طرف ذهنش میرود به این سمت که میگوید «من که ظلم نکردهام!» بله، به ظاهر ظلم نکردهای، ولی چون دلسوزانه عمل نکردهای، مقدمات مظالم فراوان را فراهم کردهای.
ما تا کِی باید سرچشمۀ ظلم را رها کنیم و برویم سراغ نتیجهها و بخواهیم با نتیجهها برخورد کنیم؟ جریان مطالبهگری باید برود دنبال اینکه اگر مسئولی دلسوز نبود باید کنار برود. باید این عبارت را در بیان مطالبات خودمان-دربارۀ عملکرد یک مسئول- بیاوریم که «آیا این دلسوزانه رفتار کردن است؟!»
رسولخدا(ص): دین یعنی نصیحت
حالا چند تا روایت دربارۀ کلمۀ نصیحت، برای شما بخوانم: رسول خدا(ص) میفرماید: دین یعنی نصیحت «إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ. قَالُوا لِمَنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِکِتَابِهِ وَ أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ عَامَّتِهِم» (روضهالواعظین/ ج2 /ص242) گفتند: نصیحت و دلسوزی برای چه کسی؟ فرمود: دلسوزی برای خدا... ، یعنی برای خدا کم نگذار، و برای پیغمبر کم نگذار و برای کتابش کم نگذار و برای امامان مسلمین دلسوزی را کم نگذار و برای مؤمنین و جامعۀ اسلامی.
پس دین یعنی این؛ دین یعنی دلسوزی! شما اگر دلسوز نیستی، میتوان گفت که دین نداری! البته در روایتهای دیگری هم این معنا آمده است. با مرور روایات در باب نصیحت، میتوان فهمید که نصیحت، چقدر مفهوم کلیدی و مهمی است.
نصیحت یک چیزی فراتر از عدالت است
حالا به سراغ رابطۀ نصیحت و «مطالبهگری» برویم. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ...» (نهجالبلاغه/ خطبۀ 34) من بر شما حقّی دارم و شما هم بر من حقّی دارید. حقّ شما به گردن من این است که من برای شما دلسوزی کنم و حقّ من به گردن شما این است که شما دربارۀ من دلسوزی کنید. یعنی حضرت برای بیان حقّ خودشان که به گردن مردم دارند دوباره از عبارت نصیحت استفاده میکنند (نصیحت به معنای دلسوزی است)
نصیحت یک چیزی فراتر از عدالت است! پدر و مادر با بچه صرفاً عادلانه برخورد نمیکنند، بلکه دلسوزانه برخورد میکنند! هرجا یک مسئولی دلسوزی نکرده، کارشکنی شده است. بعدش هم میتواند بگوید «من که فساد نکردم!» و او را بهخاطر دلسوزی نکردن، به هیچ دادگاهی هم نمیشود برد و محاکمه کرد!
حضرت در بیان حقّ خودشان میفرماید: «وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیعَةِ وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ» یعنی اینکه به بیعت خودتان وفا کنید و منصحانه برای من دلسوزی کنید در حضور و غیاب. حالا در حضور و غیاب، یعنی چه؟ مثلاً وقتی بخشنامهای یا دستوری میآید یا کمکی از شما میخواهم، شما دلسوزانه با من برخورد کنید.
یکی از راههای سالمسازی مطالبهگری این است که مطالبهگری را بهمعنای منصحبودن بدانیم
یکی از راههای سالمسازی مطالبهگری همین کلام امیرالمؤمنین(ع) است، یعنی مطالبهگری را بیاوریم در مفهوم منصحبودن. بهحدی که مسئولان بگویند «من دلسوزتر از این بچههای مطالبهگر ندیدهام! اینها ایراد من را سرِ جایش گرفتهاند و مرا به تلاش وادار کردهاند ولی یک جایی هم من را کمک کردهاند و اگر کمک این بچهها نبود، من با مغز به زمین خورده بودم!»
امیرالمؤمنین(ع) معنای منصح بودن را، هر دوطرفش را بیان میفرماید؛ هم از جانب مردم و هم از جانب مسئولین. شما بگویید ما کمک کردیم فلان مسئول در کار خودش موفق بشود. مسئولین در بین خودشان خیلی موانع و مشکلات دارند و باید پناه خودشان را شما بدانند! مثلاً یک مسئولی به شما بگوید: «من این طرح را دادهام ولی مدیر کلّ فلان وزارتخانه در استان شما، این طرح را نمیپذیرد شما کمکمان کنید...» و شما واقعاً بروید و این مسئول را کمک کنید!
همانطوری که مسئول باید دلسوز باشد، ما هم باید نسبت به یک مسئول، دلسوز باشیم
معنای مطالبهگری فقط این نیست که «اگر خطا کنی، پدرت را در میآوریم!» بلکه باید واقعاً دلسوزی کنیم و هرجا لازم بود، به مسئولین کمک کنیم. باید دقت کنیم که این قضیه، دوطرفه است. یکوقت باب نشود یا برای ما تبدیل به یک «پوزیشن» نشود که بگوییم: «خراب کردن مسئولین، شغل ماست اما کمک کردن به یک مسئول خوب، به ما ربطی ندارد! ما فقط منتظریم یک کسی خراب بشود و آن را نشان بدهیم!» نه، این رفتار غلطی است. این وجهۀ مطالبهگری را خراب میکند و شخصیت مطالبهگر را خراب میکند.
همانطوری که مسئول باید دلسوز باشد(و این حدّ مطالبۀ ما از یک مسئول است) به همان اندازه، ما باید نسبت به یک مسئول، دلسوز باشیم. این یک بده بستان است و باید صورت بگیرد. امیرالمؤمنین(ع) برای همۀ جوامع این را فرمودهاند.
«النصیحة لأئمّة المسلمین» اقتضاء میکند که ما دلسوزانه پیگیرِ مطالبات رهبری باشیم
یکی از دلسوزیهای ما برای مسئولین، دلسوزی برای مقام معظم رهبری است. چرا فقط بگوییم «مطالبات مردمی»؟! پس مطالبات رهبری را چه کسی باید پیگیری کند؟ طوری نشود که مطالبات رهبری روی زمین بماند. «النصیحة لأئمّة المسلمین» اقتضاء میکند که ما دلسوز مطالبات رهبری باشیم. مگر رهبر انقلاب نفرمودند که فلان اتفاق باید بیفتد؟ چرا شما پیگیری نمیکنید؟ این را باید روی دست بگیریم و با افتخار، صدایش بزنیم!
البته مشکلات مردم، همه جزو مطالبات رهبری هم هست و ایشان بارها این را فرمودهاند. اما برخی از مطالبات رهبری هست که ممکن است مستقیماً جزوِ مشکلات و مطالبات مردم نباشد، یعنی طوری نباشد که مردم نسبت به آن حساس باشند و فریاد بزنند. ولی ما میدانیم که این مطالبۀ رهبری اگر تحقق پیدا نکند، چه لطمهای به مملکت وارد میشود! این مطالبات را چه کسی باید منصحانه پیگیری کند؟ مثل همین سخنرانیِ اخیر رهبری دربارۀ تحول! مسئولی که تحوّلی نبود، باید کنار برود، ما از مسئولین، تحوّل انتظار داریم.
این سخنرانی اخیر مقام معظم رهبری در 14خرداد که مطالبۀ تحوّل کردند، خیلی مهم است. ما نباید از نجابت مقام معظم رهبری سوءاستفاده کنیم. خیلی از اوقات، ایشان حرفهای کلیدی و مهمی بیان میکنند اما روی زمین میماند و کسی پیگیری نمیکند. بعد ایشان باید یک دفعۀ دیگری بیاید و دوباره خودش این مطلب مهم را به یک زبان دیگری بیان کند!
ما باید مطالبهگری کنیم. یکبار یک استاندار، برای حل مسائل و مشکلات مردمِ استان، پولهایی از مردم جمع کرده بود و یک رقم بسیار درشتی شده بود. رهبر انقلاب در سخنرانیِ خودشان، این اقدام خوب را بهعنوان مثال بیان کردند و فرمودند که در یک منطقهای اینقدر پولِ پراکنده بوده که این را توانستند تجمیع کنند و برخی مشکلات را حل کنند. حالا شما ببینید در استانهای دیگر چه میشود کرد! ما وقتی این را میشنویم، باید بلافاصله این را از دیگران هم مطالبه کنیم و مثلاً بگوییم: «آقای استاندار، چرا این کار را در استانِ خودتان انجام ندادید؟» ممکن است اسمِ اینها مطالبات مردمی نباشد؛ اما مطالبات ولیّ جامعۀ دینی است و ما باید دلسوز مسئولین باشیم؛ کدام مسئول، بالاتر و بهتر از خود مقام معظم رهبری است؟!
در مطالبهگری یک فصلی باز کنیم به نام «پیگیریِ مطالبات رهبری از مسئولین»
پس یک فصلی باز میشود به نام «پیگیریِ مطالبات رهبری از مسئولین». مسلّماً بخشی از این مطالبات برمیگردد به خواستههای مردم و کسانی که دچار مشکل شدهاند و باید آن مشکلات برطرف بشود. در این تردیدی نیست. ولی شما میدانید که مملکتداری فقط برنمیگردد به حلّ مشکلاتی که مردم مستقیماً نسبت به آنها دردمند شدهاند. بسیاری از مشکلات هست که افراد و اقشار مختلف جامعه (از معلم گرفته تا کاسب و...) اصلاً از آنها خبر ندارند! بلکه پشت پرده دارد بریده میشود و دوخته میشود و مردم عادی از آن خبر ندارند. این مسائل را چه کسی باید از مسئولین مطالبه کند؟
خیلی وقتها طرحهای ملّی در استانها روی زمین مانده است که ربطی به کار و کسب مستقیم مردم ندارد. مثلاً رهبر انقلاب، دستور «آمایش سرزمین» دادند! مردم که درگیر زندگی جزئیِ خودشان هستند، پس چه کسی باید این را از مسئولین، از مجلس و... مطالبه کند؟ ممکن است بشود بعضی از این مطالبهها را به قوّۀ قضائیه هم رساند. من امیدوارم قوۀ قضائیه به جایی برسد که اگر کسی درست سیاستگذاری نکرد، بتواند محاکمهاش بکند. یا اگر درست سیاستگذاریها را عمل نکرد، بشود محاکمهاش کرد. اما واقعش این است که امکان این کار نیست. همۀ گرفتاریها را با قوۀ قضائیه نمیشود برطرف کرد و همۀ گرفتاریها را هم نباید فقط به عهدۀ مسئولین گذاشت، بلکه مردم باید به صحنه بیایند و شما گروههای مردمیِ پیشتاز هستید که انشاءالله باید این ابعاد را در نظر بگیرید.
(الف2-ن2)