چاپ صفحه

برخورد قاطع با براندازان نظام اسلامی در سیره امیرالمؤمنین

آیت الله خاتمی با اشاره به سیره امام علی علیه السلام در حوزه نظامی برای حفظ حکومت دینی گفت: سیره حضرت به ما می گوید در برابر براندازان نباید ذره ای کوتاه آمد.

آیت الله سیداحمد خاتمی، عضو شورای عالی حوزه های علمیه کشور و استاد درس خارج حوزه علمیه قم، 27 شهریور ماه 1395 در جلسه هفتم درس خارج قواعد فقه حکومتی، سیره عملی امام علی(علیه السلام) را دلیلی دیگر بر تاثیر حوزه نظامی و سیاسی در حفظ حکومت دینی دانست.

جلسه گذشته بحث درباره راه‌های حفظ حکومت دینی بود که عضو خبرگان رهبری در این زمینه عنوان کرد: اولین حوزه برای حفظ حکومت دینی، حوزه نظامی و اقتدار حکومت اسلامی می باشد.

وی در خصوص وجوب بالا بردن اقتدار در حوزه نظامی به دو آیه از قرآن استناد کرد؛ آیه 25 سوره حدید اولین آیه‎ای بود که آیت الله خاتمی به بررسی آن پرداخت که طبق آن، حکومت دینی انبیاء علاوه بر گفتمان عدالت و حکمت باید دارای بأس شدید هم باشد یعنی حکومتی با اقتدار.

آیه دومی که وی برای حوزه نظامی به آن استناد کرد آیه 60 سوره انفال بود که این آیه دستور می‎دهد که هر چه در توان دارید قدرت بازدارندگی حکومت دینی را علیه دشمن افزایش دهید.


در ادامه نظر شما را به تقریر متن درس هفتم خارج قواعد فقه حکومتی آیت الله خاتمی جلب می کنیم.


بسم الله الرحمن الرحیم

عن مولانا الامام ابی الحسن موسی بن جعفر (علیه السلام) قال: یَا هِشَامُ مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَى ثَلَاثٍ فَکَأَنَّمَا أَعَانَ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ مَنْ أَظْلَمَ نُورَ تَفَکُّرِهِ بِطُولِ أَمَلِهِ وَ مَحَا طَرَائِفَ حِکْمَتِهِ بِفُضُولِ کَلَامِهِ‏ وَ أَطْفَأَ نُورَ عِبْرَتِهِ بِشَهَوَاتِ نَفْسِهِ فَکَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ وَ مَنْ هَدَمَ عَقْلَهُ أَفْسَدَ عَلَیْهِ دِینَهُ وَ دُنْیَاه‏. [1] ای هشام کسی که سه چیز را بر سه چیز مسلط کند، گویا بر ویرانی عقلش کمک کرده است؛ کسی که نور تفکرش را به آرزوهای دراز تاریک کند (چنین کسی پیوسته با خود خواهد گفت مدت زیادی هستم) و حکتمهای نغزش را با سخنان زیادش محو کند و نور عبرتش را با امیال نفسانی خاموش کند پس چنین شخصی کمک کار هوا و هوسش است بر از بین بردن عقلش و کسی که عقلش را منهدم کند دین و دنیایش را فاسد می‎کند.

بحث در حوزه‎های حفظ نظام بود گه گفتیم اولین حوزه، حوزه نظامی است. مراد ما اقتدار نظامی حکومت دینی می باشد که باید اقتدار آن را حفظ کرد. دلیل اول ما استدلال به آیات نورانی قرآن از جمله آیه 60 سوره انفال بود.


سیره امام علی علیه السلام دلیل دوم بر حوزه اقتدار نظامی

استدلال دوم ما به سیره مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیهما السلام) است. مولی در برابر براندازان نظام اسلامی روشی قاطع و درس آموز داشته‎اند.


مقدمه

شیعیان و اهل تسنن در عرصه مقابله با شورشیان داخلی به عبارت دیگر در عرصه مقابله با بغاة و طاغیان مدیون سیره عملی مولی علی(علیه السلام) هستند. دستمایه کتاب آیات الاحکام جصاص و آیات الاحکام ابن عربی در بحث بغاة و مقابله با آنها، سیره مولی علی(علیه السلام) است. ما به امامت مولی علی(علیه السلام) افتخارداریم لذا استناد به سیره حضرت می کنیم.


برخورد مولی علی(ع) با ناکثین

مولی علی(علیه السلام) در برخورد ناکثین و قاسطین و مارقین ذره ای تردید به خودش راه نداد. اولین جریان مقابله، جریان ناکثین بود. حضرت امیر المومنین (علیه السلام) فرمودند: «أَلَا وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ جَمَعَ‏ حِزْبَهُ‏ وَ اسْتَجْلَبَ خَیْلَهُ وَ رَجِلَهُ وَ إِنَّ مَعِی لَبَصِیرَتِی مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِی وَ لَا لُبِّسَ عَلَیَّ وَ ایْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ لَا یَصْدُرُونَ عَنْهُ وَ لَا یَعُودُونَ إِلَیْه.»[2]‏ آگاه باشید که شیطان حزب خود را جمع کرده و سواره نظام و پیاده نظام را با خود آورده است. اما با من آگاهی لازم به دشمن وجود دارد. ( واژه بصیرت در این عبارت در معنای اصطلاحی خود یعنی دشمن شناسی به کار رفته است.) بعد حضرت می فرماید: من خودم را به اشتباه نیانداختم و کسی هم من را به اشتباه نیانداخته است. سوگند به خدا گردابی برای آنان به وجود آورم که جز به من کسی نتواند آن را چاره سازد؛ آنها که در آن غرق شوند هرگز نتوانند بیرون آیند و آنان که بگریزند خیال بازگشت نکنند(یعنی آنها را به روز سیاه می نشانم).

در خطبه 22 امیرالمومنین(علیه افضل صلوات المصلین) در سال 36 هـ پس از بازگشت فرستدگان امام از جانب طلحه و زبیر، در سرزمین (ذی قار) این سخن را ایراد کرده است. حضرت ابتدا برخورد قاطع خویش نسبت به ناکثین بیان کرده و می فرمایند: «أَلَا وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ [ذَمَرَ] ذَمَّرَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ لِیَعُودَ الْجَوْرُ إِلَى أَوْطَانِهِ وَ یَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلَى نِصَابِهِ وَ اللَّهِ مَا أَنْکَرُوا عَلَیَّ مُنْکَراً وَ لَا جَعَلُوا بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ نَصِفاً» آگاه باشید، همانا شیطان حزب و یارانش را بسیج کرده و سپاه خود را از هر سو فراهم آورده است؛ تا بار دیگر ستم را به جای خود نشاند و باطل به جایگاه خویش پایدار شود. سوگند به خدا! ناکثین هیچ گناهی از من سراغ ندارند و انصاف را بین من و خودشان رعایت نکرده اند.

حضرت امیر خون عثمان را عامل طغیان ناکثین بیان کرده و می فرماید: « وَ إِنَّهُمْ لَیَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکُوهُ وَ دَماً هُمْ سَفَکُوهُ- [فَإِنْ‏] فَلَئِنْ کُنْتُ شَرِیکَهُمْ فِیهِ فَإِنَّ لَهُمْ لَنَصِیبَهُمْ مِنْهُ وَ [إِنْ‏] لَئِنْ کَانُوا وَلُوهُ دُونِی فَمَا التَّبِعَةُ إِلَّا عِنْدَهُمْ وَ إِنَّ أَعْظَمَ حُجَّتِهِمْ لَعَلَى أَنْفُسِهِمْ یَرْتَضِعُونَ أُمّاً قَدْ فَطَمَتْ وَ یُحْیُونَ بِدْعَةً قَدْ أُمِیتَتْ یَا خَیْبَةَ الدَّاعِی مَنْ دَعَا وَ إِلَامَ أُجِیبَ وَ إِنِّی لَرَاضٍ بِحُجَّةِ اللَّهِ عَلَیْهِمْ وَ عِلْمِهِ فِیهِمْ‏» آنها حقی را می طلبند که خود ترک کردند و انتقام خونی را می خواهند که خود ریختند ! اگر شریک آنها بودم پس آنها نیز در این خونریزی سهم دارند؛ اگر تنها خودشان خون عثمان را ریختند پس کیفر مخصوص آنهاست. مهمترین دلیل آنها به زیان خودشان است. می خواهند از پستان مادری شیر بدوشند که خشکیده، بدعتی را زنده می کنند که مدتها است مرده، و چه دعوت کننده ای!؟ و چه اجابت کنندگانی؟! همانا به هر چه خداوند میان من و ایشان داورى کند، بدان خشنودم، که او به کردارهاى ایشان آگاه است.

امام بعد از این گفتار آنها را به جنگ تهدید کرده و می فرمایند: «فَإِنْ أَبَوْا أَعْطَیْتُهُمْ حَدَّ السَّیْفِ وَ کَفَى بِهِ شَافِیاً مِنَ الْبَاطِلِ وَ نَاصِراً لِلْحَقِّ وَ مِنَ الْعَجَبِ بَعْثُهُمْ [بَعْثَتُهُمْ‏] إِلَیَّ أَنْ أَبْرُزَ لِلطِّعَانِ وَ أَنْ أَصْبِرَ لِلْجِلَادِ هَبِلَتْهُمُ الْهَبُولُ لَقَدْ کُنْتُ وَ مَا أُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ وَ لَا أُرْهَبُ بِالضَّرْبِ وَ إِنِّی لَعَلَى یَقِینٍ مِنْ رَبِّی وَ غَیْرِ شُبْهَةٍ مِنْ دِینِی‏. » [3] اما اگر از آن سرباز زدند با شمشیر تیز پاسخ آنها را خواهم داد، که برای درمان باطل و یاری دادن حق کافی است. شگفتا! از من خواستند به میدان نبرد آیم و برابر نیزه های آنان قرار گیرم و ضربت های شمشیر آنها را تحمل کنم! گریه کنندگان برآنها بگریند! تا کنون کسی مرا از جنگ نترسانده و از ضربت شمشیر نهراسانده است؛ من به پروردگار خویش یقین داشته و در دین خود شک و تردیدی ندارم. [4] دقت شود امام فرمود: تسلیم حق نباشند طرف تیز شمشیر علی هستند. طیف حق در مقابل باطل آنها خواهد ایستاد.

امام علی (علیه السلام) در شهر کوفه می فرماید: وَ لَعَمْرِی مَا عَلَیَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَیَّ مِنْ إِدْهَانٍ وَ لَا إِیهَانٍ‏ فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ فِرُّوا إِلَى اللَّهِ مِنَ اللَّهِ وَ امْضُوا فِی الَّذِی نَهَجَهُ لَکُمْ وَ قُومُوا بِمَا عَصَبَهُ بِکُمْ فَعَلِیٌّ ضَامِنٌ لِفَلْجِکُمْ آجِلًا إِنْ لَمْ تُمْنَحُوهُ عَاجِلا.» [5] سوگند به جان خودم، در مبارزه با مخالفان حق، و آنان که در گمراهی و فساد غوطه ورند یک لحظه سازش و سستی نمی‌کنم. پس ای بندگان خدا! از خدا بترسید و از خدا به سوی خدا فرار کنید، و از راهی که برای شما گشوده بروید و وظایف و مقرراتی که برای شما تعیین کرده به پا دارید اگر چنین باشید علی (علیه السلام) ضامن پیروزی شما در آینده می باشد گر چه هم اکنون به دست نیاورید.

مولی علی (علیه السلام) نبرد با سران فتنه ناکثین را عین نبرد با کفار در عرصه جنگ می‎دانست. لذا یاران خودش را به جنگ با آنها تشویق می‎کرد.

... فانهدوا الیهم عباد الله و کونوا اسودا علیهم فانهم شرار و مساعدهم علی الباطل شرار فالقوهم صابرین محتسبین موطنین انفسکم انکم منازلون و مقاتلون... ایها الناس! ان الموت لا یفوته المقیم و لا یعجزه الهارب لیس عن الموت محید و لامحیص، من لم یقتل مات و ان افضل الموت القتل و الذی نفسی بیده لألف ضربه بالسیف اهون علی من میته علی فراش.[6]

این خطبه حماسی مولی در جنگ با ناکثین است این ادبیات جنگ با دشمنان، ادبیات جنگ با کفار است البته نمی‎خواهیم بگوئیم این سه دسته دشمن، جزء کفار بودند.

... ان الله عز و جل دلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب ألیم و تشفی بکم علی الخیر و الایمان بالله و الجهاد لی سبیل الله و جعل ثوابه مغفره للذنب و مساکن طیبه فی جنات عدن و قال الله «ان الله یحب الذین یقتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص» (سوره الصف آیه 4) «خدا کسانی را دوست دارد که صف زده در راه او جهاد می‎کنند (و از ثابت قدمی) گوئی بنایی پولادین و استوارند.» [7]

این سیره و روش مولی علی(علیه السلام) به ما می‎گوید: در برابر براندازان نباید ذره‎ای کوتاه آمد. پس باید نظام اسلامی را از طریق اقتدار در برابر دشمن حفظ کرد. این راه برای حفظ نظام اسلامی، باب وسیعی دارد. کتاب موسوعه الامام علی بن ابی طالب ( علیهما السلام) در دو جلد مواضع مولی علی را در برابر براندازان تفصیلا بیان کرده است.


حوزه سیاسی

حوزه دیگری که باید نظام اسلامی را حفظ کند حوزه سیاسی می باشد. اهمیت حوزه سیاسی کمتر از حوزه نظامی نیست بلکه مهم‌تر است؛ به این بیان که حفظ نظام در حوزه سیاسی پشتوانه حفظ نظام اسلامی در حوزه نظامی و اقتدار است. خلاصه حوزه سیاسی به یک کلمه بر می گردد که عبارت است: «همراه نگاه داشتن مردم با نظام»؛ هر نظامی (حق یا باطل) اگر مردم را از دست بدهد از بین می رود. پشتوانه این سخن حقائق و تجربه‎های تاریخی است.

در نامه 53 نهج البلاغه (معروف به عهدنامه مالک اشتر) مولی علی ( علیه السلام) دستورالعمل حفظ نظام اسلامی از طریق حوزه سیاسی را بیان کرده اند.


راه های حفظ نظام در حوزه سیاسی

فهرست راه های حفظ نظام در حوزه سیاسی را که امام فرموده اند عبارتند از:

1.  اقامه عدالت در بین امت اسلامی

2.  پرهیز از تبعیض

3.  رضایت عمومی ( رضایتی که وجه شرعی را داشته باشد در آنچه که باید بخواهند نه آنچه می خواهند.)

4.  محبت به مردم

5.  چهره به چهره با مردم سخن گفتن

6.  گزینش دقیق

7.  گزارش دهی به مردم

8.  شنیدن سخنان مردم

9.  دلسوز بودن برای مردم

10.  قاطعیت و دوری از سازشکاری نابجا

11.  تشکیلات واقع بینانه دقیق ( دو گونه تشکیلات داریم 1. بروکراسی؛ نوعی نظم است اما به ضرر مردم و نظام است چون پیچیدگی دارد. 2. طبیعی؛ مانند نظم شخصی که می داند چه زمانی بیدار می شود. در عرصه حکومت باید مردم تحمل آن را داشته باشند.)

12.  کارگزاران صالح

13.  تأمین کارگزان نظام ( باید کارگزاران را سیر کرد تا چشمشان به دست مردم نباشد.)

14.  نظارت دقیق(مخفی و علنی) بر کارگزاران

15.  مبارزه جدی با مفاسد با بستن راه های ایجاد فساد و برخورد با دست اندازان به بیت المال با عزل کارگزاران

16.  قانون مداری و عمل به قانون

17.  دفاع از مظلوم

اینها برای حفظ نظام در تمام دوره ها است.


تبین راه های حفظ نظام در حوزه سیاسی

اقامه عدل در بین امت اسلامی

مولی علی (علیه السلام) به مالک اشتر می فرماید :«... وَ لْیَکُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِی الْعَدْل‏...» [8] محبوب ترین کارها در نزد تو در حق میانه ترین، و در عدل فراگیرترین باشد.

این بحث حداقل ده جلسه وقت می برد جلد دوم موسوعة الامام علی در این خصوص است.


پرهیز از تبعیض

برخی از یاران مولی علی علیه السلام به حضرت عرضه داشتند: در سیاست باید سبیل برخی ها را چرب کرد؛ همان کاری که خلیفه سوم عثمان کرد. جلد هشتم الغدیر علامه امینی (ره) در احوالات عثمان فصلی به نام (الکنوز المکتنزه) دارد.  گنجهائی که گنجینه شد. علامه امینی فهرست و آمار داده که چقدر از بیت المال خوردند. امام علی به این عده از یاران خود فرمودند: تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِی السَّمَاءِ نَجْماً- [وَ] لَوْ کَانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ- [ثُمَّ قَالَ ع‏] أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذِیرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ یَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیَا وَ یَضَعُهُ فِی الْآخِرَةِ وَ یُکْرِمُهُ فِی النَّاسِ وَ یُهِینُهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ لَمْ یَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِی غَیْرِ حَقِّهِ وَ لَا عِنْدَ غَیْرِ أَهْلِهِ إِلَّا حَرَمَهُ اللَّهُ شُکْرَهُمْ وَ کَانَ لِغَیْرِهِ وُدُّهُمْ فَإِنْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ یَوْماً فَاحْتَاجَ إِلَى مَعُونَتِهِمْ فَشَرُّ خَلِیلٍ وَ أَلْأَمُ خَدِین‏.[9]

حضرت فرمود: آیا به من دستور می دهید برای پیروزی خود از جور و ستم درباره امت اسلامی که بر آنها ولایت دارم، استفاده کنم؟ به خدا سوگند تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می کنند هرگز چنین کاری نخواهم کرد! اگر این اموال از خودم بود به گونه ای مساوی در میان مردم تقسیم می کردم تا چه رسد که جزو اموال خداست! آگاه باشید! بخشیدن مال به آنها که استحقاق ندارند، زیاده روی و اسراف است. ممکن است در دنیا مقام بخشیده آنها را بالا ببرد، اما در آخرت پست خواهد کرد، در میان مردم ممکن است گرامی‎اش بدارند؛ اما در پیشگاه خدا خوار و ذلیل است. کسی مالش را در راهی که خدا اجازه نفرموده مصرف کند و به غیر اهلش بپردازد، نیست مگر اینکه خداوند از سپاس آنان محرومش کند و دوستی آنها را متوجه شخص دیگری کند پس اگر روزی بلغزد و محتاج کمک آنان گردد بدترین رفیق و سرزنش کننده ترین دوست خواهند بود. [10] آیا با ستم به مردم، مردم  یار من می شوند؟ والله این سخنان از من دور است.


رضایت عمومی

«... وَ لْیَکُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا [لِرِضَا] لِرِضَى الرَّعِیَّةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ یُجْحِفُ [بِرِضَا] بِرِضَى الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ یُغْتَفَرُ مَعَ [رِضَا] رِضَى الْعَامَّةِ- 35 وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِیَّةِ أَثْقَلَ عَلَى الْوَالِی مَئُونَةً فِی الرَّخَاءِ وَ أَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِی الْبَلَاءِ وَ أَکْرَهَ لِلْإِنْصَافِ وَ أَسْأَلَ بِالْإِلْحَافِ وَ أَقَلَّ شُکْراً عِنْدَ الْإِعْطَاءِ وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّةِ وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ فَلْیَکُنْ صِغْوُکَ لَهُمْ وَ مَیْلُکَ مَعَهُم... »‏ [11] دوست داشتنی ترین چیزها در نزد تو، در حق میانه ترین، و در عدل فراگیرترین و در جلب خشنودی مردم گسترده ترین باشد، که همانا خشم عمومی مردم خشنودی خواص (نزدیکان) را از بین می برد اما خشم خواص را خشنودی همگان بی أثر می کند. خواص جامعه همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل می کنند؛ زیرا در روزگار سختی یاریشان کمتر و در اجرای عدالت از همه ناراضی تر و در خواسته‎هایشان پافشارتر و در عطا و بخشش ها کم سپاس تر و به هنگام منع خواسته ها دیر عذر پذیرتر و در برابر مشکلات کم استقامت تر می باشند. در صورتی که ستون های استوار دین و اجتماعات پر شور مسلمین و نیروهای ذخیره دفاعی، عموم مردم می باشند پس به آنها گرایش داشته و اشتیاق تو با آنان باشد. [12]

خلاصه محور در هر تصمیم‎گیری رضایت عامه می باشد. حد رضایت مردم هم تا جائی است که برای حفظ نظام اسلامی لطمه ای وارد نکند. در بین تعارض رضایت عمومی و حفظ نظام اسلامی باید نظام دینی را حفظ کرد.


محبت به مردم

امام در عهد نامه مالک دستور داده و می فرمایند:« ... وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْق‏ ...» [13] مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش و مبادا چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی؛ زیرا مردم دو صنف هستند؛ یا برادر دینی و یا برادی انسانی تو می باشند. اگر فردی در جامعه اسلامی مسلمان نبود اما رعیت کشور است لذا باید مراقب او هم باشی. این یعنی مردم داری که مایه ماندگاری نظام اسلامی خواهد بود.


چهره به چهره سخن گفتن

در این خصوص امام در نامه ای به قثم بن عباس که فرماندار امام در مکه بود می فرماید:«أَمَّا بَعْدُ فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ- وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ‏ وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَیْنِ‏ فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِیَ وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ وَ ذَاکِرِ الْعَالِمَ وَ لَا یَکُنْ لَکَ إِلَى النَّاسِ سَفِیرٌ إِلَّا لِسَانُکَ وَ لَا حَاجِبٌ إِلَّا وَجْهُکَ وَ لَا تَحْجُبَنَّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِکَ بِهَا فَإِنَّهَا إِنْ ذِیدَتْ عَنْ أَبْوَابِکَ فِی أَوَّلِ وِرْدِهَا لَمْ تُحْمَدْ فِیمَا بَعْدُ عَلَى قَضَائِهَا وَ انْظُرْ إِلَى مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ مِنْ مَالِ اللَّهِ فَاصْرِفْهُ إِلَى مَنْ قِبَلَکَ‏ مِنْ ذَوِی الْعِیَالِ وَ الْمَجَاعَةِ مُصِیباً بِهِ مَوَاضِعَ [الْمَفَاقِرِ] الْفَاقَةِ وَ الْخَلَّاتِ وَ مَا فَضَلَ عَنْ ذَلِکَ فَاحْمِلْهُ إِلَیْنَا لِنَقْسِمَهُ فِیمَنْ قِبَلَنَا وَ مُرْ أَهْلَ مَکَّةَ أَلَّا یَأْخُذُوا مِنْ سَاکِنٍ أَجْراً فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ- سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ فَالْعَاکِفُ الْمُقِیمُ بِهِ وَ الْبَادِی الَّذِی یَحُجُّ إِلَیْهِ مِنْ غَیْرِ أَهْلِهِ وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ لِمَحَابِّهِ وَ السَّلَام‏» [14] پس از یاد خدا و درود! براى مردم حج را به پاى دار، و روزهاى خدا را به یادشان آور. در بامداد و شامگاه در یک مجلس عمومى با مردم بنشین، آنان که پرسشهاى دینى دارند با فتواها آشنایشان بگردان، و ناآگاه را آموزش ده، و با دانشمندان به گفتگو بپرداز. جز زبانت چیز دیگرى پیام رسانت با مردم، و جز چهره ات دربانى وجود نداشته باشد و هیچ نیازمندى را از دیدار خود محروم مگردان، زیرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، گر چه در پایان حاجت او بر آورده شود دیگر تو را نستاید. در مصرف اموال عمومى که در دست تو جمع شده است اندیشه کن، و آن را به عیالمندان و گرسنگان پیرامونت ببخش، و به مستمندان و نیازمندانى که سخت به کمک مالى تو احتیاج دارند برسان، و ما زاد را نزد ما بفرست، تا در میان مردم نیازمندى که در این سامان هستند تقسیم گردد. به مردم مکّه فرمان ده تا از هیچ زائرى در ایّام حج اجرت مسکن نگیرند، که خداى سبحان فرمود: «عاکف، و بادى در مکّه یکسانند» عاکف یعنى اهل مکه و بادى، یعنى زائرانى که از دیگر شهرها به حج مى آیند، خدا ما و شما را به آنچه دوست دارد توفیق عنایت فرماید. با درود.[15]

 منبع ادامه بحث: موسوعه الامام امیر المومنین چاپ 8 جلدی ج 2 و چاپ 10 جلدی ج 4 را نگاه کنید.


پاورقی:

[1] . الکافی، کلینى، (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏1 ؛ ص17

[2] . نهج البلاغة؛ شریف الرضى؛ (للصبحی صالح)؛ هجرت؛ قم؛ خطبه 10؛ ص54

[3] . نهج البلاغة؛ شریف الرضى؛ (للصبحی صالح)؛ هجرت؛ قم؛ خطبه 22؛ ص63 و 64

[4] . نهج البلاغه؛ ترجمه مرحوم دشتی؛ ص 67

[5] . نهج البلاغة؛ شریف الرضى؛ (للصبحی صالح)؛ هجرت؛ قم؛ خطبه 24؛ ص66

[6] . موسوعه الامام علی بن أبی طالب (علیهما السلام) فی الکتاب و السنه و التاریخ؛ ج 5 ؛ ص 228 و 229

[7] . موسوعه الامام علی بن أبی طالب (علیهما السلام) فی الکتاب و السنه و التاریخ؛ ج 4 ؛ ص 298

[8] . نهج البلاغة؛ شریف الرضى؛  (للصبحی صالح) ؛ هجرت؛ قم؛ نامه 53؛ (عهدنامه مالک اشتر) ص429

[9] . نهج البلاغة شریف الرضى؛  (للصبحی صالح) ؛ هجرت؛ قم؛ خطبه 126؛ ص183

[10] . نهج البلاغه؛ ترجمه مرحوم دشتی ؛ ص 239

[11] . نهج البلاغة شریف الرضى؛  (للصبحی صالح) ؛ هجرت؛ قم؛ نامه 53؛ (عهدنامه مالک اشتر) ص429

[12] . نهج البلاغه؛ ترجمه مرحوم دشتی ؛ ص 569

[13] . نهج البلاغة شریف الرضى؛  (للصبحی صالح) ؛ هجرت؛ قم؛ نامه 53؛ (عهدنامه مالک اشتر) ص427

[14] . نهج البلاغة شریف الرضى؛  (للصبحی صالح) ؛ هجرت؛ قم؛ نامه 67؛ ص457 و 458

[15] . نهج البلاغة؛ ترجمه مرحوم دشتى، ص:609