به گزارش پایگاه عدالت خواهان ایران" ابوذر غفاری یکی از برجسته ترین شخصیت های تاریخ دراین حوزه است؛ یار وفادار رسول خدا و امیرمومنان که بازخوانی سرگذشت و ابعاد وجودش آموزش راه ورسم مشتاقان عدالت و حامیان حقوق است؛ «جان پرور است قصه ارباب معرفت»
در میان یاران و اصحاب پیامبر خدا (ص)، ابوذر چهره ای درخشان و ماندگار است که استقامت و وفاداری را به رخ جهانیان کشید؛ آن گونه که تا روز واپسین نام اسلام با یاد او همراه خواهد بود. نام اصلی او که به اعتبار قبیله اش، قبیله بـَنـی غـفار، ابوذر غفاری نامیده می شود، جُندَبِ بن جُناده بن سفیان است. تاریخ تولدش معلوم نیست و قبل از اسلام چوپان بوده است.
ابوذر به دنبال حقیقت
وقتی ابوذر خبر بعثت آخرین پیامبر را شنید، برادر خود، اینس، را به مکه فرستاد تا اطلاعاتی درباره پیامبر اکرم (ص) برای او بیاورد. اینس به مکه آمد. پس از جستجو، پیامبر (ص) را شناخت و از چگونگی دعوت ایشان مطلع شد. آنگاه نزد ابوذر بازگشت و گفت: او را دیدم که مردم را به امر به معروف و نهی از منکر دعوت می کرد، مردم را به رفتار و اخلاق نیکو دستور می داد، گفتارش بسیار شیوا بود اما شعر نمی سرود.
روح بزرگ و تشنه حقیقتِ ابوذر از آنچه که برادرش درباره رسول اکرم (ص) گفته بود، سیراب نشد، خود به مکه آمد و در مسجد الحرام به جستجوی گمشده اش پرداخت. ابوذر در کنار مسجد استراحت می کرد که مردی مهربان و غریب نواز نزد او آمد و گفت: به نظر می رسد که در این شهر غریبی؟ ابوذر پاسخ داد: آری! من در این شهر غریب هستم. آن مرد، که کسی جز علی (ع) نبود، او را به عنوان میهمانی عزیز با خود به خانه برد.
ابوذر در خانه علی (ع)
ابوذر شب را تا صبح در آن بیت نورانی ماند و صبح فردا، دوباره برای یافتنِ مقصود به مسجدالحرام رفت، اما باز هم موفق نشد و به خانه علی (ع) برگشت. مسافر غریب مکه به همین شکل سه روز در این خانه میهمان بود. شب سوم علی (ع) از ابوذر پرسید: آیا نمی خواهی بگویی که برای چه به مکه آمده ای؟
ابوذر گفت: اگر عهد نمایی که مرا راهنمایی کنی، به تو خواهم گفت که چه چیزی مرا به این شهر کشانده است. وقتی جواب مثبت شنید، گفت: علت آمدن من به مکه آن است که می خواهم در باره مردی که ادعای پیامبری میکند تحقیق نمایم.
علی (ع) او را تحسین و تشویق کرد و به وی اطمینان داد که حضرت محمد (ص) پیامبر راستین خداوند است و آنچه که او می گوید وحی الهی است و درباره رسالت او شکی نیست. سخنان میزبان چون نورآفتاب دل ابوذر را روشن و گرم ساخت و صبح روز بعد همراه او برای دیدارمحبوب پرکشید.
ابوذر در دامان پیامبر (ص)
آن روزها خانه محقر زیدبن ارقم میعادگاه معدود کسانی بود که چیزی نداشتند جز عشقی پاک و اراده ای پولادین. ابوذر که به طرز عجیبی در آن جمع اندک احساس غربت نمی کرد، لحظه های حساسی را پشت سر می گذاشت. ثانیه ها به کُندی می گذشت و هر لحظه آتش شوق در وجود او فروزان تر می گشت. نمی دانیم که در آن لحظات در فکر و جان او چه غوغایی برپا بوده است. اما به محض آنکه خورشید طلوع کرد و رسول خدا (ص) وارد خانه شد، بی اختیار بر او چنین درود فرستاد: «السلام علیک یا رسول الله»!
پیامبر با مهربانی جواب سلامش را داد و از نام و نشانش پرسید. ابوذر خود و قبیله اش را معرفی کرد و چون حقیقت را دریافت، بی درنگ در مقابل آن گردن نهاد و اسلام آورد. پیامبر به او توصیه کرد تا ایمانش را از مردم مکه پنهان کند، به میان قبیله اش برگردد و آنان را به سوی خدا رهنمون شود.
او چهارمین یا پنجمین کسی است که در مکه اسلام آورد و حدود دو ماه بعد به میان قبیله اش برگشت و بسیاری را هدایت نمود. 18 سال در آنجا بود، تا اینکه سال پنجم هجری در مدینه به پیامبر ملحق شد. بنابراین ابوذر در جنگ بـَدْر، اُحـُد و خـَنـْدق حـاضـر نـبـود، اما از هنگام توطن در مدینه تا رحلت رسول خدا، در حضَر و سفر همراه ایشان بود و در جنگهای پس از آن شرکت کرد.
ابوذر و جایگاهش در میان اصحاب
روایات در مورد فضایل و عظمت ابوذر، که یکی از مهاجران به شمار میرود، چندان زیاد است که به تعبیر محدث خبیر، حاج شیخ عباس قمی، «بیش از آن است که ذکر شود».
وی از «عـلامـه مـجـلسی در عین الحیات» نقل می کند که «آنچه از اخبار خاصّه و عامّه مستفاد می شود آن اسـت کـه بـعـد از رتـبـه مـعـصومین علیهم السّلام در میان صحابه کسی به جلالت قدر و رفـعـت شـان سـلمـان فـارسـی و ابـوذر و مـقداد نبود و از بعضی اخبار ظاهر می شود که سلمان بر او ترجیح دارد و او بر مقداد.»
در فضیلت ابوذر همین بس که محبوب رسول خدا بود و آن حضرت به او عشق می ورزید؛ حتی در حدیثی از حـضـرت صـادق علیه السّلام است که پیامبرخدا (ص) فـرمـوده اند: «خـدا مـرا امر کرده است به دوستی چهار نفر از صحابه، گفتند: یا رسول اللّه آن جماعت کیستند؟ فرمود: علی بن ابی طالب، مقداد، سـلمـان و ابوذر. از این بالاتر آنکه در یکی از روایات مذکور، این جمله نیز افزوده شده است که خدا نیز ابوذر را دوست دارد. در احادیث دیگری آمده است که همه مشتاق دیدار بهشت هستند، اما خود بهشت مشتاق دیدار چند نفر؛ که ابوذر یکی از آنهاست.
ابوذر؛ صداقت و صراحت
در میان همه خوبی ها، مشهور ترین وصف این صحابی بزرگ صداقت و صراحت اوست؛ به گونه ای که پیامبر (ص) فرمود: «آسمان سایه نینداخت و زمین در خود جای نداد کسی را که راستگو تر از ابوذر باشد». به همین دلیل است که پیامبراو را «صِدّیقُ امّت» هم نامیده اند. افزون بر صداقت، آنچه ابوذر را در میان دیگران برجسته و متمایز کرده است، شجاعت و صراحت اوست؛ همان چیزی که سرانجام جان خود را نیز بر سر آن نهاد. کتابهای تاریخ آکنده از اعتراض های بی پرده و پی در پی او به انحرافاتی است که پس از رحلت آخرین فرستاده الهی پیدا شد. برای همین بود که ابتدا او را از مدینه به شام تبعید کردند ولی زبان گویای اسلام در آنجا هم خاموش نشد. او را به مدینه بازگرداندند و دوباره او را به ربذه فرستادند و تا لحظه مرگ در آن سرزمین خشک و سوزان اقامت اجباری داشت.
نا گفته پیدا است که چنین ایستادگی و صراحتی در برابر متجاوزان به اموال عمومی تنها از عهده کسانی بر می آید که خود آلوده به فساد اقتصادی نباشند و ز هر چه رنگ تعلق پذیرد، آزاد باشند؛ و ابوذر به حق سر آمد اینان بود.
ابوذر؛ زاهد امت
او از دنیا بهرهای نداشت و نمی خواست و آوازه زهدش فراگیر بود؛ تا آنجا که که پیامبر فرمود: ابوذر از نظر زهد در میان امّت من شبیه عیسی بن مریم است. زهد عیسی (ع) در بسیاری از روایات مورد توجه قرار گرفته است و به عنوان یک الگو معرفی شده است. برای نمونه امام علی (ع) مسیح را این گونه معرفی می کند: «بالش او سنگ بود، لباسش خشن بود و طعام او نامرغوب. چراغ شبانگاهش ماه بود و سایبان زمستانش پهنه آسمان. همسری نداشت که خرج آن کند و نه فرزندی که از برایش غمگین شود و نه طمعی که بواسطه آن ذلیل شود. مرکبش پاهایش بود و خادمش دستانش...» (نهج البلاغه ، خطبه 160) . اکنون اهمیت تشبیه ابوذر به این پیامبر بزرگ آشکارتر می شود.
این را همه می دانستند که تهدید اثری بر روح شجاع و دلیر او ندارد؛ اما تطمیع هم بی فایده بود. صاحبان زر و زور هر چه تزویر کردند تا ابوذر را به خواهش مادی که نه، به پذیرش عطایا و هدایا بیالایند موفق نشدند و هر بار نا امیدتر از پیش گشتند.
نوشته اند عثمان کیسه ای زر (درهم) به غلامی داد و گفت اگر بتوانی این را به ابوذر بدهی، آزادت خواهم کرد. اما غلام هر چه اصرار کرد، ابوذر نپذیرفت. غلام ملتمسانه گفت: ای اباذر! این را بپذیر که آزادی من در گرو آن است. ابوذر پاسخ داد: آری! اما بردگی من هم در قبول آن است.
ابوذر؛ به مثابه یک متفکر
شور انقلابی و شجاعت و صراحت ابوذر در مقابله با انحرافات دینی، سیاسی و اقتصادی موجب شده است که چهره علمی و معنوی او نادیده بماند؛ این در حالی است که مدارک و شواهد تاریخی نشان می دهد که ابوذر برخوردار از مقامات معنوی و دانش دینی هم بوده است و «در تربیت نفس تا آنجا پیش رفت که در زمره اصحاب سرّ آن حضرت درآمد.»
از امام نخست ما چنین روایت شده است که فرمودند: ابوذر علمی چند ضـبـط کـرد کـه مـردمـان از حـمـل آن عـاجـز بودند و گرهی بر آن زد که هیچ از آن بیرون نیامد. و نیز در جریان جالبی جبرئیل به رسول خدا عرض کرد: یا رسول اللّه ! بـه درسـتـی کـه ابوذر را دعـائی هـسـت کـه در مـیـان اهـل آسـمـانـهـا مـعـروف اسـت!(بحار الانوار، ج22، ص400. متن آن دعا چنین بوده است: اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ الایمانَ بِکَ وَالتَّصْدیقَ بِنَبِیِّکَ وَالْعافِیَةَ مِنْ جَمیعِ الْبَلاءِ وَالشُّکْرَ عَلی الْعافیَةِ وَالْغِنی عَنْ شِرار النّاسِ).
از سوی دیگر امام صادق (ع) می فرماید: بیشترین عبادت ابوذر تفکر و پند گرفتن بود.(کان اکثر عباده ابی ذر التفکر والاعتبار ) این تمجید ساده ای نیست و نشان می دهد که او مردی متفکر و اندیشمند هم بوده است.
پند حکمت آمیزی از ابوذر
همچنین همان امام بزرگوار فرموده اند: شخصی برای ابوذر نامه نوشت و از او خواست تا چیزی از علم به او هدیه دهد. او در جواب نوشت: «بدان که علم و دانش دامنه گسترده ای دارد و دارای شاخه های بسیاری است. اما اگر میتوانی به آنکه دوستش داری بدی مکن». آن شخص نامه را دریافت کرد ولی از مضمون آن چیزی نفهمید و بنا به ظاهر روایت به حضور ابوذر رسید و از وی توضیح خواست. آن مرد پرسید مگر می شود که انسان به محبوب خود بدی کند؟! ابوذر گفت: «آری! تو خودت را از هر کس بیشتر دوست داری و چون نافرمانی خدا کنی، به خود بدی کرده ای». این روایت از چند جهت نشان دهنده مقام علمی و معرفتی ابوذر است:
اولاً اینکه امام صادق (ع) مطلبی را از روی تحسین و بدون حاشیه نگاری و نقد از دیگری نقل کرده است.
ثانیاً درخواست هدیه ای علمی، حاکی از آن است که ابوذر در همان زمان در میان مردم چنین جایگاهی داشته است.
ثالثاً تاکید ابوذر مبنی بر اینکه گفتنی های علمی بسیار است و نیز انتخاب یک پاسخ کاملاً فلسفی و دقیق؛ اینکه حب به ذات شدیدترین حب ها است(جامع السعادات، ج3، ص134) و انسان با گناه به محبوب ترین محبوبانش جفا می کند.
نکته دیگری که نمایانگر بُعد معرفتی و ظرفیت علمی ابوذر است، محتوای سفارش ها و آموزش های پیامبر به او است. این سفارش ها و آموزش ها دارای عمق و ظرافت هایی است که به هرکسی ارائه نمی گردد. برای نمونه می توان به روایت طولانی و مشهوری اشاره کرد که در کتاب های معتبر روایی، همچون بحارالانوار، نقل گردیده و تاکنون شرح و تفسیرهای متعددی نیز داشته است.