چاپ صفحه

رانت خواري و ويژه خواهي، سوء استفاده از موقعيت/ضرورت هوشياري حاکمان و مسئولان نسبت به اطرافيان خود

به گزارش پایگاه  عدالت خواهان ایران" انواع آسيب هاي اجتماعي در جوامع بشري موجب خروج نظام هاي اجتماعي و سياسي از مسير اهداف و فلسفه وجودي آنها مي شود. آموزه هاي قرآني به عنوان کتاب هدايت بشر به سوي کمال در همه ابعاد وجودي انسان، به انواع آسيب ها از جمله آسيب هاي اجتماعي و فرهنگي پرداخته است. نويسنده در اين مطلب به يکي از اين آسيب ها در حوزه اجتماعي يعني رانت خواري و فزون خواهي پرداخته است.
    
    انواع آسيب هاي اجتماعي
    جامعه بشري داراي فلسفه و اهدافي است که شامل اهداف کمالي نسبت به فرد و عموم اعضاي جامعه است. با توجه به اينکه جوامع براي پاسخگويي به نيازهاي عاطفي و مادي و معنوي و مانند آنها شکل مي گيرد، هرگونه انحراف و کژي در اين ميان مي تواند جامعه را دچار بحران کرده و گاه مشروعيت آن را از ميان بردارد و موجبات فروپاشي دروني جامعه فراهم آورد. در طول تاريخ جوامع بشري در مناطق گوناگون جهان به همين دليل فروپاشيده و مردم از روستا، شهر و حتي کشور و مناطق جغرافيايي فرار کرده و به مناطق ديگر و جوامع ديگر پيوسته اند، زيرا جامعه موجود را نه تنها پاسخگو به نيازهاي ابتدايي ندانسته بلکه حتي مانع جدي در سر راه پيشرفت خود و رسيدن به مکانت و منزلت انساني قلمداد کرده اند. در سده هاي اخير کوچ ها و مهاجرت هاي جمعي از مناطقي از جهان به مناطق ديگر بيشتر در همين ارتباط انجام گرفته است.
    مطالعه انحرافات و کجروي هاي اجتماعي و به اصطلاح، آسيب شناسي اجتماعي (Social Pathology) عبارت از مطالعه و ريشه يابي بي نظمي ها، ناهنجاري ها و آسيب هايي نظير بيکاري، اعتياد، فقر، خودکشي، طلاق و مانند آنها، همراه با بررسي تحليل علل و تبيين شيوه هاي پيشگيري و درمان آنها و نيز مطالعه شرايط بيمارگونه و نابساماني اجتماعي است.
    آسيب هاي اجتماعي شامل آسيب هاي اقتصادي چون سرقت، رانت خواري ، اختلاس، کلاهبرداري، تکدي گري و مانند آنها، آسيب هاي قدرت سياسي چون رابطه گري، پارتي بازي، خويشاوندگرايي، حذف رقيب، ترور شخصيت و مانند آنها، آسيب هاي مسئوليت و نقش اجتماعي چون فرار از منزل، خيانت به همسر، پرخاشگري، خشونت، جنگ، قتل و مانند آنها و نيز آسيب هاي فرهنگي و علمي چون دورويي، نيرنگ، دروغگويي، گسست فرهنگي، گسست نسلي، بي اعتمادي و مانند آنها مي شود.
    
    رانت خواري و ويژه خواهي، سوء استفاده از موقعيت
    يکي از آسيب هاي مهم در جوامع بشري، ويژه خواهي و رانت خواري است. رانت در انگليسي (RENT) به معناي کرايه و اجاره گرفتن چيزي است.
    اما رانت در اصطلاح، هرگونه درآمدي خارج از عرصه فعاليتهاي مولد اقتصادي است. رانت خواري و فزون خواهي در ساده ترين معنا، سوء استفاده از فرصت ها و امکانات جامعه و کسب امتيازي انحصاري است که به دور از هرگونه رقابت، نصيب برخي از افراد مي شود و آنان را به ثروت، قدرت، يا موقعيت برتر و مانند آنها مي رساند.
    رانت خوارها با استفاده از نفوذ سياسي و اقتصادي يا از طريق آشناياني که صاحب اين نفوذ هستند به صورت غيرقانوني به امکانات، اطلاعات محرمانه و يا منابع مالي دست پيدا مي کنند و از اين راه به کسب ثروت مي پردازند. پس رانت خواري در حوزه اقتصادي درآمدي است که از فرصت ها و موقعيت هاي برتر به دست آمده باشد، يعني همان ثروت حاصل از کار غيرتوليدي و بادآورده.
    البته برخي ها رانت خواري را معطوف به واگذاري انحصاري امکانات، فرصت ها و موقعيت ها به اشخاص حقيقي و حقوقي دانسته اند. اين افراد براساس داشتن رابطه فاميلي- حزبي- شخصي از موقعيت خود يا ديگران سوء استفاده مي کنند.
    به هر حال، فزون خواهي نوعي سوء استفاده از موقعيت خود و ديگران براي رسيدن به امتياز انحصاري در چيزي است که سايرين را از شرايط بهره بري آن محروم مي سازد.
    در دوران معاصر که عصر اطلاعات است، داشتن اطلاعات، قدرت است. از همين رو، گاه دادن اطلاعات از سوي مسئولان چون نمايندگان مجلس درباره طرحي، به عنوان رانت تلقي مي شود؛ زيرا به دارنده اطلاعات، قدرت و امتيازي مي بخشد که ديگران از آن محروم هستند.
    در جوامعي که آلوده به انواع آسيب هاي اجتماعي است هر کسي به طريقي در جست وجوي ويژه خواهي است. اين گونه است که احزاب و جناح ها و گروه هايي شکل مي گيرد که به دنبال زياده خواهي و رانت خواري هستند تا از امتيازات و انحصار در اموري برخوردار شوند. چنين رويه اي همه ابعاد جامعه از فرهنگي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و علمي و مانند آن را آلوده مي کند و يک بحران اجتماعي فراگير را بوجود مي آورد.
    
    ديدگاه قرآن درباره فزون خواهي
    اسلام با رانت خواري و سوء استفاده از موقعيت به شدت برخورد مي کند؛ چرا که رانت خواري و ويژه طلبي خلاف فطرت و طبيعت انساني و عدالت است. براساس آموزه هاي قرآني، عدالت به معناي قرار گرفتن هر چيزي در جاي مناسب خود و اعطاي حق به هر صاحب حقي است. بنابراين، اگر کسي بخواهد از طريق موقعيت خويش يا ديگران، امتياز انحصاري کسب کند تا بر موقعيت و ثروت و قدرت خود بيفزايد، ظلم روا داشته است؛ چرا که اجازه نداده و نمي دهد تا هر چيزي يا هر کسي در جاي مناسب و حق خود قرار گيرد.
    انسان ها به طور فطري خواهان عدالت هستند؛ زيرا عقل و فطرت به آنان مي گويد قرار گرفتن هر چيزي در جاي مناسب خود، به معناي رسيدن به موقعيتي است که خداوند براي کمال هر کس و هر چيزي قرار داده است؛ يعني اگر هر چيزي در موقعيت مناسب و حق خود قرار گيرد، به مقصد و مقصود کمالي خود رسيده است؛ اما جابجائي موقعيت ها از طريق ظلم و بي عدالتي، دور شدن از جايگاه مناسب است که مي تواند به موقعيت خود فرد نيز آسيب برساند؛ چرا که جهان هستي از نظمي مبتني بر عدالت برخوردار است که هر جابجائي، مي تواند اثرات مخرب و زيانباري را در موقعيت چيز يا کس ديگر ايجاد کرده و در نهايت همانند سقوط يک سبب از سببهاي بازي دومينو مي تواند يک مجموعه منظم و کامل را تخريب کند.
    پيامبر گرامي(ص) نيز به شدت با هرگونه سوءاستفاده از موقعيت مبارزه و مخالفت مي کند؛ زيرا اين گونه رفتار بيرون از طبيعت فطري بشر و مخالف عدالت و عدالت خواهي است. پيامبر(ص) گاه به اين نکته توجه مي دهد که حاضر نيست از موقعيت خود سوءاستفاده کند و از علم غيبي که خداوند در اختيارش گذاشته بهره برداري شخصي کند و خود را به ثروت و قدرت برساند؛ چرا که علم غيب ايشان استقلالي نيست، بلکه تابع علم غيب الهي و در محدوده رضايت خداوند است. (انبياء، آيه 28؛ جن، آيه 27) پس اولااطلاعات و علم غيب ايشان، تابع علم الهي و محدود به رضايت خداوند و در چارچوب مسئوليت هاي اوست که اگر برخلاف آن عمل کند اول خودش آسيب مي بيند. از همين رو، نمي تواند از آن سوء استفاده کند و به ثروت اندوزي و تکاثر و استکثار بپردازد. از همين رو از سوي خداوند مامور مي شود تا به طور رسمي و آشکار و شفاف اعلام کند که علم غيب او استقلالي نيست و اگر اين چنين بود احتمال اين داشت که تکاثري داشته باشد، اما چون علم غيب ايشان علم غيب تبعي و در محدوده رضايت و مسئوليت الهي اوست، نمي تواند استکثار و تکاثري داشته باشد و بر ثروت و قدرت خود بيفزايد. در آيه 188 سوره اعراف آمده است: قل لااملک لنفسي نفعا و لاضرا الاماشاءالله ولو کنت اعلم الغيب لاستکثرت من الخير و ما مسني السوء، ان انا الانذير و بشير لقوم يومنون؛ بگو: «جز آنچه خدا بخواهد، براي خودم اختيار سود و زياني ندارم و اگر غيب (استقلالي نه تبعي) مي دانستم قطعا خير بيشتري براي خود مي اندوختم و هرگز به من آسيبي نمي رسيد؛ اما من جز بيم دهنده و بشارتگر براي گروهي که ايمان مي آورند، نيستم.»
    بنابراين، پيامبر گرامي(ص) هرگز از موقعيت خود سوءاستفاده نخواهد کرد و بر قدرت و ثروت خود نمي افزايد و گرايش به تکاثر و کثرت مال و ثروت نخواهد داشت.
    البته مردم و اعراب حجاز و نجد دوست مي داشتند که پيامبر(ص) به عنوان يک انسان همانند آنان از اين موقعيت سوءاستفاده کند؛ چرا که مردم جاهلي آن زمان، از عقل دورافتاده و گرايش به جهالت و سفاهت داشتند؛ به همين جهت آسيب هاي اجتماعي چون فزون خواهي و سوءاستفاده از موقعيت براي انحصارگرايي در ميان آنان رشد و تقويت شده بود.
    آنان از پيامبر(ص) انتظار داشتند به اعتبار موقعيت خود با خدا، از آن براي نفع شخصي بهره گيرد و ويژه خواهي کند. لذا به آن حضرت مي گفتند که اگر ارتباطي با آسمان و خداوند دارد، بايد داراي خانه اي از طلاو بوستاني از درختان خرما و انگور و مانند آنها داشته باشد:
     تکون لک جنهًْ من نخيل و عنب فتفجر الانهار خلالها تفجيرا... او يکون لک بيت من زخرف؛ اينکه باغي از نخل و انگور در اختيار تو باشد که نهرها در لابه لاي آن به جريان اندازي... يا خانه اي پر از طلاداشته باشي. (اسراء، آيات 90 تا 93)
    خداوند بارها در آيات قرآني بيان کرده که هدف پيامبران از دعوت مردم تنها دعوت به سوي خداست نه به سوي خود (مائده، آيه 116) در حالي که مردم برخلاف آن رفته اند. (توبه، آيه 31) آنان همچنين مامور بودند که از موقعيت خود سوءاستفاده نکنند و چيزي از مردم نخواهند و خود را بر مردم تحميل نکنند. (انعام، آيه 90؛ هود، آيات 29 و 51؛ شعراء، آيات 109 و 127 و 145)
    پيامبران گاه متهم مي شدند که مي خواهند از موقعيت خود سوءاستفاده کنند و خود را به عنوان رهبر مردم جا بزنند و موقعيت سياسي و اجتماعي ديگران را در خطر اندازند. منافقان در دوره پيامبر(ص) چنين تصوري داشتند و براي همين توطئه کردند تا جلوي ايشان را بگيرند.
    
    ضرورت هوشياري حاکمان و مسئولان نسبت به اطرافيان خود
    البته برخي از افراد هميشه از موقعيت خود سوءاستفاده مي کنند و از موقعيت خويشي و فاميلي براي برتري در امور سياسي، اجتماعي و اقتصادي بهره مي گيرند. از جمله کساني که معروف به سوء استفاده از موقعيت خود بود مي توان به قارون اشاره کرد.
    معروف است که قارون از بستگان نزديک حضرت موسي(ع) بود و از نظر اطلاعات و آگاهي، معلومات قابل ملاحظه اي از تورات داشت و نخست در صف مومنان بود. ولي غرور ثروت او را به آغوش کفر کشيد و بالاخره با پيامبر خدا به مبارزه برخاست و سرانجام هلاک شد.
    گرچه قارون از نزديکان حضرت موسي(ع) بود، ولي آن حضرت او را به خاطر رفتار ناپسند و قدرت طلبي و ثروت اندوزي زياد و طغيان، از خود طرد کرد و او به دربار فرعون پناه برد.
    پيامبران الهي و پيشوايان معصوم- عليهم السلام- در طول حيات خويش بسيار مراقب نزديکان و خويشان خود بودند و اجازه رانت خواري و سوء استفاده از قدرت را به آنان نمي دادند و در زمان غيبت امام زمان(عج) نيز که رهبري و حاکميت به عهده فقيه عادل و جامع الشرايط گذاشته شده، آنان تاکنون اجازه هيچ سوءاستفاده به نزديکان خود نداده اند و اگر موردي نيز مشاهده کرده اند، به شدت با آن برخورد کرده اند.
    زمامداران و صاحبان قدرت و مسئولان حکومت اسلامي نيز بايد در مقابل افراد فرصت طلب و نان به نرخ روزخور هوشيار باشند و اجازه ندهند که اقوام و خويشاوندان آنها در پناه مقام و جايگاه آنان به منافع نامشروع مادي برسند. (مکارم شيرازي، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، تهران، دارلکتب الاسلاميهًْ، چاپ چهارم، 1367 ش، ج 16، ص 152، 161.)
    به خاطر احتمال و امکان سوءاستفاده از موقعيت، خداوند، زنان پيامبر(ص) را به عنوان مادران امت معرفي مي کند تا کسي پس از پيامبر(ص) با آنان ازدواج نکند و اين گونه شرايط براي سوءاستفاده از اين زنان براي برتري جويي هاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي فراهم نشود. (احزاب، آيه 6)
    همچنين به زنان پيامبر(ص) به شکل خاص فرمان مي دهد تا در امور اجتماعي و سياسي جامعه وارد نشوند و در خانه هاي خودشان آرام و قرار بگيرند؛ زيرا احتمال سوءاستفاده جريان هاي سياسي و اجتماعي از موقعيت آنان براي پيشبرد اهداف حزبي و گروهي وجود دارد. از همين رو به صراحت فرمان مي دهد: و قرن في بيوتکن؛ و در خانه هايتان قرار گيريد. (احزاب، آيه 33)
    سوءاستفاده از موقعيت و رانت خواري و ويژه طلبي مسئله اي است که در فرمان اميرمومنان حضرت علي(ع) به مالک اشتر به هنگام فرمانداري مصر نيز مورد توجه بوده است. ايشان در آن فرمان مي نويسد: «همانا زمامداران را خواص و نزديکاني است که خودخواه و چپاولگرند و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمکاري شان را با بريدن اسباب آن بخشکان و به هيچ کدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مکن و به گونه اي با آنان رفتار کن که قرار دادي به سودشان منعقد نگردد که به مردم زيان رساند، مانند آبياري مزارع، يا زراعت مشترک، که هزينه هاي آن را بر ديگران تحميل کنند، در آن صورت سودش براي آنان و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براي تو خواهد ماند... حق را به صاحب حق، هر کس که باشد، نزديک يا دور، بپرداز و در اين کار شکيبا باش و اين شکيبايي را به حساب خدا بگذار، گرچه اجراي حق مشکلاتي براي نزديکانت فراهم آورد، تحمل سنگيني آن را به ياد قيامت بر خود هموار ساز...» (نهج البلاغه، نامه شماره 53، ص 587)