به گزارش پایگاه عدالت خواهان ایران" کقارِبٍ وَرَدَ وَ طالِبٍ وَجَدَ. مَثَلی میآورد که عرب با این مثل خیلی آشنا بود. عرب در بیابانها و بهطور فصلی زندگی میکرد و وقتی در یک جا آب و علف برای حیوانات و حشمش پیدا میشد، تا وقتی که آب و علف بود در آنجا میماند، بعد در جای دیگری آب و علف پیدا میکرد و میرفت.
ون روزها خیلی گرم بود، گاهی شبها برای پیدا کردن نقطهای که آب داشته باشد میرفتند، یعنی شبها دنبال آبگردی بودند (قارب به چنین کسی میگویند).
- حضرت به مردم میگوید: ای مردم! برای کسی که در شب تاریک دنبال آب بگردد و ناگهان آب را پیدا کند، چه سرور و شعفی دست میدهد؟ مَثَل من مَثَل عاشقی است که به معشوق خود رسیده و مثل کسی است که در یک شب ظلمانی آب پیدا کرده باشد.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
- این بیت همان فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة را میگوید. «از غصه نجاتم دادند» یعنی فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة. پر حرارت ترین سخنان علی علیه السلام آنهایی است که در همین چهل و پنج ساعت (تقریباً) از ایشان صادر شده است. علی علیه السلام اندکی بعد از طلوع فجر روز نوزدهم ضربت خورد و در نیمههای شب بیست و یکم روح مقدسش به عالم بالا پرواز کرد.
- در لحظات آخر، همه دور بستر علی علیه السلام جمع بودند. زهر به بدن مبارکش خیلی اثر کرده بود و گاهی وجود مقدسش از حال میرفت و به حال اغما در میآمد. ولی همینکه به هوش میآمد باز از زبانش دُر میریخت، حکمت و نصیحت و پند و موعظه میریخت. آخرین موعظه علی علیه السلام همان موعظه بسیار بسیار پرحرارت و پرجوشی است که در بیست ماده بیان کرده است.
- اول حسن و حسین و بعد بقیه اهل بیتش را مخاطب قرار میدهد: حسنم! حسینم! همه فرزندانم و همه مردمی که تا دامنه قیامت سخن من به آنها میرسد، با شما هستم. (یعنی ما و شما هم مخاطب علی علیه السلام هستیم). در این کلمات، جامعیت اسلام را بیان میکند: اللَّهَ اللَّهَ فِی الْایْتامِ، اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ، اللَّهَ اللَّهَ فی جیرانِکُمْ، اللَّهَ اللَّهَ فی بَیْتِ رَبِّکُمْ، اللَّهَ اللَّهَ فِی الصَّلوةِ، اللَّهَ اللَّهَ فِی الزَّکوةِ ... یک یک بیان میکند: خدا را، خدا را درباره یتیمان؛ خدا را، خدا را درباره قرآن؛ خدا را، خدا را درباره همسایه هاتان؛..
- وقتی آن مطالبی را که در نظر داشت بگوید گفت، آنها که چشمشان به لبهای علی بود دیدند که حال مولی بیشتر منقلب شد و عرقی به پیشانی مقدسش آمد و دیگر توجهش را از مخاطبین سلب کرد.
- چشمها و گوشها متوجه لبهای علی بود تا ببینند علی دیگر چه میخواهد بگوید. یک وقت دیدند صدای علی علیه السلام بلند شد: اشْهَدُ انْ لا الهَ الّا اللَّهُ وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ. و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلیّ العظیم
مجموعهآثاراستادشهیدمطهری، ج۲۳، ص: ۱۶۳