چاپ صفحه

اعضاي باند نيويوركي ها از جاسوسس تا پناهندگی

به گزارش پایگاه  عدالت خواهان ایران" به نظر می رسد اصلی ترین چالش های آتی دولت روحانی، نحوه چینش و انتصابات در حوزه سیاست خارجی، وزارت امور خارجه و دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی باشد چرا که روحانی با شعار رفع مشکلات اقتصادی و وعده گره گشایی از تحریم با کمک تدبیر و حل و فصل سیاستهای خارجی آتی روی کار آمده است. ولی معرفی احتمالی محمدجواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه دولت آینده می تواند نشانه ها و سیگنالهای نامتوازن و نامتعادل در سیاست خارجی را به نمایش بگذارد. ظریف از عناصری است که بر خلاف شعار اعتدال روحانی، پیرامون او حرف و حدیث های بسیاری وجود دارد؛ از هماهنگی دیدار خاتمی با جورج سوروس تئوریسین کودتاهای مخملی تا ارتباطات پنهان و آشکار با عناصر مرتبط با بیگانگان و فراری نظیر سیروس ناصری و موسویان. استقبال گسترده رسانه های صهیونیست آمریکایی از طرح نام ظریف هم بر این ابهامات افزوده است.


در حالی که روسای فراکسیون های اصولگرایان و رهروان مجلس  توافق کردند اعضای این فراکسیون ها به وزرای حامی فتنه و حاشیه دار رای ندهند با این حال زمزمه هایی مبنی بر حضور برخی افراد مساله دار که اتفاقا به صورت مستقیم در فتنه هیچ نقشی نداشته اند ام پرونده آنها پرحاشیه است در لیست کابینه دولت یازدهم شنیده می شود که می تواند کار روحانی را در رأی اعتماد سخت کند.
هر چند به نظر می رسد با توجه به سوابق سوء برخی افراد اعلام شده و قطعیت درباره عدم اعتماد مجلس به این افراد ، تغییراتی در چینش نهایی کابینه صورت خواهد گرفت با این حال بنا بر اخبار دریافتی، برخی چهره های حامی فتنه تلاش دارند که محمد جواد ظریف را در لیست پیشنهادی به مجلس بگنجانند. البته وی با شخص روحانی نیز سوابق همکاری دارد؛ این رابطه زمانی که روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئول تیم مذاکره کننده ایران در موضوع هسته ای بوده است تعمیق یافته است ولی در عین حال برخی مسائل جدی که درباره این گزینه مطرح است گفته می شود روحانی در برابر معرفی این گزینه تا کنون مقاومت کرده است.


محمد جواد ظريف متولد تهران، پيش از دوران دانشگاهش به امريكا سفر كرده بود و در دانشگاه سانفرانسيسكو و دنور تا مدرك دكترا تحصيل كرده بود. او از 22 سالگي و در سال 1982 به نمايندگي ايران در سازمان ملل رفته بود و سربازي اش را به عنوان كارمند محلي دفتر نمايندگي ايران در سازمان ملل گذراند.


در سال 1988 همزمان با دريافت مدرك دكتراي حقوق بين الملل به تهران فراخوانده شد و با كناره گيري جواد لاريجاني از معاونت بين الملل وزارت امور خارجه، مشاور وزير در امور بين الملل شد و يك سال بعد به نيويورك بازگشت تا معاون نمايندگي ايران در سازمان ملل شود. او در آخرين دوره وزارت علي اكبر ولايتي به معاونت بين الملل وزارت امورخارجه رفت و 10 سال اين معاونت را برعهده داشت. او سپس دوباره به نيويورك بازگشت و اين بار ظريف نماينده و سفير ايران در سازمان ملل بود.
تا مدتی پس از انتخاب محمود احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور نیز در این سمت باقی بود. وی پس از عزل از این سمت به تهران بازگشت و تا کنون در دانشکده روابط بین الملل وزارت خارجه مشغول کار بوده است.


این در حالی است که بررسی کارنامه ظریف نشان می دهد که در زمان حضور وی در دستگاه دیپلماسی، "باند نیویورکی ها" در وزرات امور خارجه با نقش آفرینی او شکل می گیرد که منشأ صدمات قابل توجهی به کشور بوده است.


وجه تسمیه این باند به آنجا باز می گردد که اعضای اصلی آن در دفتر نمایندگی ایران در نیویورک فعال و یا آنکه با این دفتر مرتبط بودند. باند نیویورکی ها عنوان شناخته شده ای در وزارت خارجه و نهادهای تصمیم گیر سیاست خارجی ایران است که در بین جریانات ارزشمدار و انقلابی بسیار بدنام و مسئول اقداماتی در سالهای بعد از انقلاب بوده اند که عمدتاً منشأ خسارت به کشور بوده است اقداماتی که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود.

 1) فشار برای  امضای قرارداد 598

یکی پایه گذران اصلی حلقه نیویورکی ها ، محمد جعفر محلاتي است که چند سال پيش به امريكا پناهنده شد و هم اكنون جزو مشاوران دستگاه سياست خارجي اين كشور در خاورميانه و ايران به حساب مي آيد.


 او مدتی به عنوان نماينده ايران در سازمان ملل فعالیت و همچنین در مذاكرات حساس قطعنامه 598 به عنوان مدير وقت امور بين الملل وزارت خارجه حضور داشت. او پس از بازگشت به ايران در فرودگاه توسط دستگاه‌هاي امنيتي بازداشت شد و پس از آزادي مدتي به شيراز رفت و اكنون سال‌هاست كه مقيم امريكاست.


وي در سال 2000 به مؤسسه خاورميانه Middle East Institute رفت، محمد جعفر محلاتي همزمان بنياد فرهنگي ILEX را به همراه يك زن امريكايي ديگر تأسيس كرد تا بيشتر از بودجه هايي كه دولت امريكا براي سرنگوني جمهوری اسلامی مصوب مي کند، استفاده كند.


محمد جعفر محلاتي که ار اعضای موثر باند نیویورکی هاست به همراه تعدادي از هيأت ديپلماتيك كشور در نيويورك در سال 1366 در حين مذاكرات مربوط به قطعنامه 598 كوشيدند تا با از كار انداختن حسگرها و منابع ورودي وزارت امورخارجه اجماعي جهاني عليه ايران به وجود آورند. مقدمه تصويب قطعنامه 598 و تصويب آن هنگامي صورت گرفت كه احتمال پيروزي نهايي ايران در جبهه ها دور از ذهن نبود و اين قطعنامه با هدف حفظ صدام به تصويب رسيد.


دكتر ولايتي هم در گفت‌وگويي از فشارهاي داخلي براي پذيرش سريع‌تر قطعنامه در حين مذاكرات بعد از تصويب آن اشاره مي کند؛ به نحوي كه ولايتي در برابر فشارهاي داخلي صريحاً مي گويد: «من وثوق الدوله نيستم.» به كار بردن كلمه وثوق الدوله از سوي ولايتي معنادار است، چرا كه اين فرد طي قرارداد 1919 ايران را تحت الحمايه انگليس قرار داد، هرچند كه بعدها به واسطه ايستادگي علما اين قرارداد ملغي شد.

 2) تعیین  دیپلمات های مرتبط با آمریکا و علاقه مند به غرب

با روي كار آمدن دولت سازندگي و چرخش در سياست خارجي جمهوري اسلامي، بسياري از ديپلمات هاي انقلابی به حاشيه رفتند و فضا براي حضور افرادي همچون كاظم پور اردبيلي، كاظم سجادپور و ظريف فراهم شد. ظريف كه زمان انقلاب و جنگ را در ايران حاضر نبود، رابطه بسيار خوبي با محافل سياسي و رسانه اي امريكايي داشت، توانست با لابی گری موقعیت خود را در این کشور تحکیم بخشد.
به گونه‌اي كه روزنامه هرالد تريبيون در مقاله اي با خداحافظي محمدجواد ظريف از نيويورك نوشت: «جواد ظريف چنان زياد در دانشگاه‌ها، مجامع سياسي و اجتماعي و باشگاه‌هاي سياسي براي سخنراني حضور پيدا مي کند كه اندرسون رئيس مؤسسه امور عمومي و بين المللي دانشگاه كلمبيا اخيراً به‌طور كنايه آميزي از او پرسيد كه آيا قرار است در رقابت‌هاي انتخاباتي در امريكا شركت كند!»
اما عملكرد ظريف در معاونت بين الملل وزارت خارجه چگونه بود، براساس روايت هاي ديپلمات هاي وزارت امور خارجه معاونت بين الملل از ورود هر فرد غريبه اي به درون مجموعه خود جلوگيري مي كرد حتي يك بار كه ولايتي به پيشنهاد يكي از مشاوران خود قصد انتقال يك ديپلمات اصولگرا را به اين مجموعه داشت، با جواب عجيب ظريف مواجه شد؛ ظريف تأكيد مي کند: «ما در بخش بين الملل همه با هم رفيق هستيم و يكديگر را با اسم كوچك صدا ميكنيم و ورود فرد جديد گعده ما را به هم مي ريزد.»


این رویه  بعدها نیز در دستگاه دیپلماسی کشور ادامه داشت.


در همین ایام گاردین به نقل از خرازی که یکی از دیپلمات های نزدیک و هفکر با ظریف اعلام کرد: ظریف بهترین فرد برای عادی سازی روابط تهران و واشنگتن است.

 3) دائمی کردن قراردادnpt  

رژيم شاهنشاهي در سال 1968 معاهده NPT را 25 ساله به امضا رسانده بود؛ با پايان اين 25 سال با طرح دائمي كردن اين موضوع در آژانس به يكباره سيروس ناصري از اعضای باند نیویورکی ها با يك دست بلند كردن ساده تمامي منافع را به سخره مي گيرد. مهدي سلطاني از ديپلمات هاي باسابقه وزارت خارجه و معاون سابق نمايندگي ايران در سازمان‌هاي بين المللي در وين تأكيد مي کند: بعد از انقلاب و تا زماني كه امام خميني(ره) زنده بودند، هيچ كس جرأت كوتاه آمدن در مسائل بين المللي را نداشت. همين افراد در دولت هاشمي موجب تمديد NPT و امضاي CTBT شدند، آنها مي گفتند اگر CTBT را امضا نكنيم به دنيا اعلان جنگ داده ايم درحالي كه به هيچ وجه اين گونه نيست.

 4) امتیاز پشت امتیاز در ازای هیچ!

با پيروزي خاتمي در انتخابات دوم خرداد 76 باند نيويوركي ها قدرت را در وزارت خارجه قبضه مي کند؛ جالب آن است كه با روي كار آمدن خاتمي كه از ابتدا به علت انتقاد از دولت قبلي حائز رأي بالايي شده بود ظريف در جايگاه خود هيچ گونه لرزشي را حس نمي کند، در دولت خاتمي به واسطه برنامه ريزي باند نيويوركي ها استراتژي خلع سلاحي مطرح مي شود.


در اين دوره با شتاب عجيبي منع توليد و انبار بمب هاي خوشه‌اي، مين گذاري، شيميايي و ميكروبي به تصويب مي رسد و جالب آن است كه براي هريك از آنها امكان دريافت د‌هها امتياز از طرف غربي متصور بود اما تصويب يك طرفه اين قراردادها تنها باعث تحميل بيشتر نظارت جهاني بركشور شد. اما استراتژي ظريف هم چيزي نبود مگر اعتمادسازي یک جانبه. خلاصه اين استراتژي هم همراهي با غرب جهت كسب اعتماد جهاني بود.


ناصر نوبري رئيس وقت مركز بررسي راهبردي وزارت خارجه در رابطه با اين استراتژي در اين باره مي گويد: هنگامي كه استراتژي ضعيف ظريف كه نشان واضحي از وادادگي سياسي داشت به ما رسيد ما آن را رسماً رد كرديم. در آن ايام ما معتقد بوديم كه با انجام اين امر توسط ايران تمام امتيازها يا برگ‌هاي برنده از دست ايران خارج شده و باز هم غرب از ميزان كم امتيازات ناراضي و خواهان امتيازات بيشتري مي شود.
نوبری می گوید که خزاری تاکید داشت استراتژی ظریف پی گیری شود.

 5) سه گانه معروف عقب نشینی

اما يكي از اصلي ترين مراكزي كه تحت تأثير تحليلهاي باند نيويورك واقع شده بود جايي نبود مگر شوراي عالي امنيت ملي. روحاني در تمام طول دوران مديريت خود با استراتژي موسوم به اعتمادسازي به دنبال كسب اعتماد غرب بود، از همين رو توافقنامه سعدآباد با محوریت حلقه نیویورکی ها که به تیم حسن روحانی راه یافته بودند در اكتبر سال 2003 به امضاي طرفين رسيد.

چندي بعد اروپائيان چند قدمي پيش آمدند و اعلام كردند كه بيانيه سعدآباد و تعليق در نطنز تمامي خواسته هاي ما را تأمين نمي کند و نياز به اقدامات بيشتري هست لذا در نهايت ايران در فوريه 2004 طي توافقنامه بروكسل ساخت قطعات و مونتاژ ماشينهاي سانتريفيوژ را هم به تعليق درآورد، اصلاح طلبان البته از اينكه اروپاييه ا تعهد كرده بودند كه پرونده هسته اي ايران از دستور كار اجلاس ژوئن2004 (خرداد83) خارج مي شود، شادمان بودند. البته همانطور كه انتظار مي رفت غربي ها به اين تعهد ساده خود هم عمل نكردند.

در گام سوم عقب نشیتی نهايت طي توافقنامه پاريس در نوامبر 2004 (آبان83) ايران نه فقط قطعه سازي و مونتاژ ماشينها را بلكه كليه فعاليتهاي مربوط به ساخت سوخت هسته اي را به حالت تعليق درآورد. تنها امتيازي كه كشور عمداً در مقابل دادن اين امتيازها گرفت چيزي جز انجام مذاكره نبود.

 6) برنامه ریزی دیدار خاتمی با سوروس

برنامه ریزی سفر خاتمی به آمریکا یک سال پس از پایان ریاست جمهوری وی و همچنین حضور رئیس جمهور اسبق ایران در مهمانی جورج سوروس در جریان این سفر از دیگر اقداماتی بود که باند نیویورکی ها طراح اصلی آن به حساب می آید. زماني كه محمد خاتمي يك سال بعد از رياست جمهورياش قصد سفر به امريكا كرد، جرج بوش، رئيس جمهور امريكا كه گفته بود شخصاً رواديد خاتمي را صادر كرده و مايل است صدايي غير از صداي احمدي نژاد را از ايران بشنود. طراح سفر خاتمي به نيويورك صادق خرازي امين خاتمي در امور خارجي بود. خرازي نيز چند سال رياست نمايندگي ايران در سازمان ملل را برعهده داشت و از اين حيث او را از اعضاي باند نيويوركي ها مي دانند. اما جنجالي ترين اتفاق سفر خاتمي به نيويورك ديدار او با جرج سوروس بود. كيان تاجبخش از جمله افرادي است كه در اين ديدار حضور داشته است. برخي مقامات درباره آن دیدار گفته بودند که سوروس در همين هفته و در يك مراسم خصوصي صرف شام در بوستون، درباره معامله بزرگ (هسته ای) با محمد خاتمي رئيس جمهوري سابق ايران گفت وگو كرد. يك ايراني كه در آن مراسم شام حضور داشت، گفت: خاتمي به ما گفت كه امريكا بايد مذاكره با ايران را آغاز كند. او افزود كه ايران مسلماً خواهان تعليق غني سازي اورانيوم، اما نه به عنوان يك پيش شرط براي مذاكرات است.

 7) هم باندی های فراری!

علاوه بر محمد جعفر محلاتي از اعضای اصلی حلقه نیویورکی ها به آمریکا پناهنده شد برخی دیگر از اعضای این باند نیز یا از کشور متواری شدند یا اینکه در دادگاه به دلیل اتهامات امنیتی محاکمه شدند.

اوايل مردادماه سال 84 و در پي طرح مسائل پرونده فعاليت مديرعامل و مسئولان شركت نفتي كيش اورينتال در يك شبكه مافياي نفتي كشور كه سيروس ناصري نايب رئيس هيات مديره آن بود، ناصري در وين اقامت گزيد و از سفر به ايران خودداري کرد.

در اولين جلسه رسيدگي به پرونده متهمان شركت نفتي اورينتال كيش اويل که در آذر ماه سال 84 برگزار شد مسئله رشوه بيش از نيم ميليون دلاري از حساب سوئيس سيروس ناصري به مشاور عالي شركت نفت و گاز پارس براي موفقيت در قراردادهاي نفتي از سوي نماينده دادستان اعلام شد. ناصري از سالها قبل در كشورهاي مختلف اروپايي چون سوئيس و اتريش اقامت داشته كه با درخواست حسن روحاني مسئول وقت پرونده هسته‌اي كشور به عنوان عضو اصلي به فعاليت در تيم مذاكرات هسته‌اي پرداخت. ناصري، مذاكره كننده ارشد پرونده هسته اي ايران در دوره مسئوليت حسن روحاني و مشاور ويژه وي در دبيرخانه شورايعالي امنيت ملي بود. بسياري از دلسوزان در جريان مذاكرات هسته اي در فاصله سالهاي 82 تا 84، نسبت به استفاده از افرادي با منافع مشترك اقتصادي و تجاري با طرفهاي اروپايي و امريكايي هشدار دادند. اين هشدار كه نهايتاً نيز از سوي مسئولين وقت پرونده هسته اي با بي اعتنايي روبرو شد بر اين اساس استوار بود كه اين افراد به دليل پيوند خوردن تداوم منافع شخصي خود با رضايت طرفهاي مقابل، هرگز نمايندگان شايسته اي براي جمهوري اسلامي در جريان مذاكرات و چانه زنيهاي هسته اي نخواهند بود"

سال 85  نیز مشخص شد كه يكي ديگر از اعضاي باند نيويوركي ها و البته معاون آقاي روحاني با اتهامات امنیتی مبنی بر نشت اطلاعات روبه رو است. حسين موسويان معاون سابق مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت به در اختيار گذاشتن اطلاعات مهمي به غرب محكوم شد. البته اعتراضات دوستان نيويوركي وي موجب آن شد كه وزارت اطلاعات رسماً اقدامات موسويان را جزو مصاديق روشن جاسوسي بداند. وزارت اطلاعات صريحاً معتقد است كه موسويان در پوشش مسئولين نظام دست به جمع آوري اطلاعات زده است و آنان را در اختيار بيگانگان قرار داده است. با بررسي سوابق موسويان به نكته جالبي برخواهيم خورد؛ موسويان نيز تحصيلاتش را در امريكا سپري كرده است. موسويان كه در سال1355 براي ادامه تحصيل به امريكا راهي شده بود بعد از پيروزي انقلاب به كشور بازمي گردد. بعد از اتهام امنيتي وي و بازداشت هشت روزه، وي با وثيقه 200 ميليون توماني آزاد مي‌شود. موسويان اكنون در امريكا اقامت دارد و خبرها حاكي از اقامت دائم وي در امريكا دارد. موسویان هنوز هم هر از چند گاهی علیه سیاستهای نظام مصاحبه و اعلام موضع می کند.

 8) حضور در سفارتخانه برای گرین کارت!

9دی احتمال معرفی برخی عناصر پر مسأله  به عنوان گزینه وزارت خارجه در دولت حسن روحانی را بسیار بعید می داند و معتقد است روحانی چنین ریسکی را نخواهد کرد؛ به ویژه که یکی از چهره های مطرح اشغال این پست فردی است که عید نوروز امسال با حضور در سفارتخانه آمریکا در یکی از کشورهای منطقه جهت اخذ گرین کارت آمریکا  به همراه همسر خود مصاحبه کرده است."

هفته نامه 9 دی 1392