چاپ صفحه

جان فدای امام و انقلاب چگونه در مقابل نظام اسلامی ایستاد؟

 

به گزارش عدالت خواهان گلستان"عبدالله نوری حسین‌آبادی در بهمن‌ماه سال ۱۳۲۸ در خانواده‌ای مذهبی در شهر اصفهان متولد شد. با پیروزی انقلاب عبدالله نوری نیز در جرگه مدیران ساختار سیاسی جدید درآمد. او در این دوران تلاش کرد تا به رهبر کبیر انقلاب نزدیک شود و در حلقه یاران نزدیک به بنیان‌گذار جمهوری اسلامی قرار گیرد ولی باوجودآن نوری همواره فاصله خود را با حزب جمهوری اسلامی حفظ می‌کرد؛ حزبی که کانون قدرت سیاسی پس از انقلاب بود.

 

 

 

دخالت در انتخاب بنی‌صدر برای کاندیداتوری ریاست جمهوری

 

سید مهدی هاشمی در اعترافات خود چنین می‌گوید که در جریان انتخابات اولین رئیس‌جمهور با این تحلیل که حزب جمهوری اسلامی به‌صورت حزب حاکم درآمده و قدرت را قبضه کرده است، به بنی‌صدر گرایش یافته و نطفه انتخاب بنی‌صدر به‌عنوان نامزد ریاست جمهوری در جلسه‌ای در قم با حضور وی، هادی هاشمی (برادرش و داماد آقای منتظری)، سید حسین خمینی، عبدالله نوری، شریعتی اردستانی، شهید محمد منتظری و شخص بنی‌صدر منعقدشده است و این دقیقاً مربوط به زمانی است که موضوع شهادت مهندس بحرینیان از سوی آیت‌الله خادمی، کمیته انقلاب اسلامی اصفهان و حزب جمهوری اسلامی این استان به‌شدت پیگیری می‌شد. (۱)

 

 

 

 

 

سید مهدی هاشمی درباره سوءاستفاده عبدالله نوری و باند مهدی هاشمی از پایگاه آیت‌الله منتظری می‌گوید: «جمع مشورتی آن زمان ما عبارت بودند از من، اخوی، آقای شریعتی اردستانی، آقای سعیدی، سعیدیان فر و احیاناً آقای عبدالله نوری …تلاشمان بر این بود که از پایگاه بیت آقا منتظری و از شخص معظم له به نفع تفکرات سیاسی و خطی خود که آن را حق مطلق می‌دانستیم، سوءاستفاده نماییم.(۲)

 

 

 

نقش نوری در مأموریت تضعیف فرماندهی دفاع مقدس

 

بخشی از مأموریت باند مهدی هاشمی تضعیف فرماندهی دفاع مقدس به هادی هاشمی سپرده‌شده بود. این اعتراف مهدی هاشمی روشن‌کننده زاویه‌ای از این واقعیت است: «می‌توان گفت آقا هادی دردادن و ندادن وقت ملاقات یا حداقل دردادن تسهیلات لازم و ندادن آن ملاحظات خطی را شدیداً مدنظر داشته است. بسیاری از افراد بارها مراجعه می‌کردند و تحت این عنوان که وقت آقا پر است یا حال آقا سازگار نیست، از ملاقات محروم می‌شدند درحالی‌که (از باب نمونه) عبدالله نوری و… هر هفته یک ملاقات تفصیلی با آقا داشت.»(۳)

 

 

 

 

 

 

 

او در بخش دیگری از اعتراف‌های خود درباره محاصره ذهن آقای منتظری درباره سپاه چنین نوشته است: «در یک مقطعی جمع ما که مرکب از من و آقا هادی (هاشمی) شریعتی و (عبدالله) نوری بود که اکثر انرژی خودمان را روی تضعیف فرماندهی سپاه متمرکز کرده بودیم.»(۴)

 

 

 

اظهارات بی‌سابقه سال ۶۸ نوری در حمایت از امام و آیت‌الله خامنه‌ای

 

وی در سال ۱۳۶۸ با خطابه‌های آتشین علیه منتظری و اتخاذ تاکتیک فرار به جلو تا حدودی در افکار عمومی خود را بازسازی کرد. بد نیست به یکی از سخنرانی‌های آتشین وی اشاره‌کنیم. وی طی این سخنان که متن کامل آن برای اولین بار در نیمه دوم آذر ۱۳۷۶ در شماره ۲۱ هفته‌نامه شلمچه منتشر شد، با جملاتی دوپهلو در قالب دفاع از حضرت امام خمینی (ره)، ولایت‌فقیه و حضرت امام خامنه‌ای، شبهات و شایعات ناجوانمردانه‌ای را در جمع برادران پاسدار انقلاب اسلامی تکرار می‌کند: «امام می‌توانست این چند ماهی که به آخر عمرش باقی‌مانده، زیر بار این قطعنامه نرود و تاآخرین‌نفسش شعار خودش را هم بدهد، اما بعدش بزرگ‌ترین گرفتاری؟! را برای ما بگذارد و برود، بزرگ‌ترین بدبختی [دفاع مقدس یا بدبختی؟!] را برای ما بگذارد و برود… حالا اگر مسئولین ما می‌خواستند صلح بکنند، خود ماها چشم هاشون رو درمی‌آوردیم [!]…بزرگ‌ترین آزمایش و امتحان امام این بود که گفتند: آقا، پرچم ولایت‌فقیه را بینداز توی خاک؟! و قائم‌مقامت را هم قربانی کن! دیگر ولایت‌فقیه در زمان خودت بی ولایت‌فقیه؟! به آن معنا! نه این‌که بخواهم بگویم نیست، الحمدالله وجود مبارک حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (صلوات حضار) را ما داریم!… امام [به فرزندش] گفت که؛ احمد! به خدا دیگر کمرم شکست. به خدا دیگر اصلاً دلم نمی‌خواهد زنده بمانم … یک‌عمر فریاد زدم ولایت‌فقیه، حالا خودم با دست خودم، باید قسمت اعظم این ولایت‌فقیه را ذبح کنم، قربانی کنم!…»

 

 

 

 

 

وی در ادامه همین سخنرانی آتشین می‌گوید: «از کجا ما عزت پیدا کردیم؟ ازآنجایی‌که پشت سر امام عزیز حرکت کردیم و هر کس خواست راجع به امام جسارت بکند، کج دهنی بکند از اول انقلاب، با مشت توی دهانش زدیم [!] مردم! عزت ما، در سایه ولایت‌فقیه است. …خامنه‌ای کیست؟! مردم! به فاطمه زهرا مادرش قسم، اگر مظلوم‌تر از امام این سید [امام خامنه‌ای] نباشد، کمتر نیست! چهار سال به دست ما انقلابی‌ها چقدر تهمت به این سید زده‌شده؟! طرفدار سرمایه‌داری و بازار! لا اله الا الله! مردم! به خدا این لباس عزت ما درگرو حمایت از رهبری است… اگر اجازه دادیم خناس ها – آقا از کجا شد این مجتهد و آیت‌الله؟ تا دیروز حجت‌الاسلام بود. امروز شد آیت‌الله؟! از کجا آن اختیارات ولایت‌فقیه منتقل به این آقا شد؟! مگر مجتهد است؟! – اگر دندان‌های این خناس ها را در دهانشان نریزید، به خدا یک‌شب… یک ژنرال با یک کودتا ریاست جمهوری را می‌گیرد، کذا را هم می‌گیرد. بعد به خدا قسم… اگر خدای‌ناکرده چنان بشود، آن موقع دیگر به کسی رحم نمی‌کنند. پس عزت ما درگرو حمایت از این سید مظلوم است. این پیام منبر من بود. والسلام! …» (۶)

 

 

 

 

 

 

تکیه‌بر مسند وزارت در دولت هاشمی و خاتمی

عبدالله نوری از چهره‌هایی بود که هاشمی رفسنجانی دیدگاه وی را می‌پسندید. پس از رحلت امام خمینی (ره) و تشکیل نخستین دولت در جمهوری اسلامی بدون پست نخست‌وزیری، به دلیل همین گرایش، هاشمی، عبدالله نوری را به وزارت کشور خود فرستاد.

نوری نخستین تمرکز خود را بر ادغام نهادهایی چون شهربانی، ژاندارمری و کمیته‌های انقلاب را در یکدیگر قرار داده و نیروی انتظامی را تشکیل داد. هدف نوری از این اقدام، حذف موازی کاری و به چارچوب درآوردن کار انتظامی و امنیت در شهر بود.

حضور او در وزارت کشور دولت هاشمی اما از همان ابتدا نیز با مخالفت جریان راست روبه‌رو بود. یکی از ریشه‌های این مخالفت شدید نیز به دوری نوری از رهبری جمهوری اسلامی بازمی‌گشت. بعدها ناطق نوری که از مهم‌ترین مخالفان عبدالله نوری در ادوار مختلف بوده است، در کتاب خاطرات خود نوشت: «ما نمی‌پذیریم که آقای عبدالله نوری ولایی فکر کند».

 

 

نوری و دوستانش، آن‌قدر جامعه را به تقسیم‌بندی‌های ذهنی خود دچار تفرقه دیدند که در میانه دولت خاتمی، فاتحانه فریاد می‌زدند: «کشور، دچار فروپاشی اجتماعی شده است!»(۶) آن‌ها حتی جناح خود را نیز به اصلاح‌طلبان پیشرو – سازش‌کار تقسیم کردند. بررسی اجمالی پرونده‌ها و اسناد مربوط به عبدالله نوری نشان می‌دهد، وی همواره رویکرد ایجاد تفرقه در جامعه و حرکت معکوس در برابر تحکیم وحدت در امت اسلامی را در پیش‌گرفته است. رویکردی که با توجه به موقعیت‌های ممتاز سیاسی او، به بازتولید فتنه و بسط ناامنی در جامعه اسلامی می‌انجامید.

 

در آغاز کار دولت خاتمی، قوه قضائیه تحت ریاست آیت‌الله محمد یزدی، رسیدگی به مفاسد شهرداری تهران را آغاز کرد. عبدالله نوری بازداشت کرباسچی را برنتافت و با قلدری در برابر قانون به اردوکشی خیابانی پرداخت. شاهدان جلسات مخفی ستاد آزادسازی کرباسچی از اظهارات عجیب عبدالله نوری چنین می‌گویند: «بعد از دستگیری کرباسچی، جلسه‌ای در وزارت کشور تشکیل شد که در آن برخی از اعضای شورای امنیت کشور ازجمله عبدالله نوری، مصطفی تاج‌زاده و نیز تعدادی از اعضای ستادهای انتخاباتی خاتمی و… حضور داشتند. عبدالله نوری گفت: …جناح راست می‌خواست شکست ناطق نوری را جبران کند. حالا کرباسچی را به این دلیل گرفته‌اند که برای خاتمی تبلیغات کرد و باعث پیروزی او شد. اگر لازم باشد مملکت را آتش می‌زنیم تا کرباسچی را آزاد کنند!

من هم‌فکر می‌کردم، مسئله اصلی حمایت کرباسچی از خاتمی است نه مفاسد شهرداری؛ اما تا عبدالله نوری این جمله آخر را گفت به رگ غیرتم برخورد و گفتم: یعنی چه! چرا باید به خاطر یک دستمال قیصریه را آتش بزنیم. نوری با عصبانیت گفت: اما آقای کرباسچی دستمال نیست… نوری گفت: مملکت را باید به آتش بکشیم تا نظام بفهمد ما چقدر قدرت داریم! بعد هم بحث ما بالا گرفت و او با تشر به من گفت: اصلاً من مسئول امنیت کشورم و دلم می‌خواهد مملکت را آتش بزنم. اصلاً کی تو را به این جلسه راه داده است…»(۷)

 

 

 

استیضاح/ خاتمی فقط گفت: در وزارت کشور به او نیاز دارم

عبدالله نوری، نخستین وزیر کشور دولت سید محمد خاتمی و دومین وزیری است که با استیضاح مجلس پنجم، آن وزارتخانه را ترک کرد. درحالی‌که حدود ۹ ماه از زمان وزارت عبدالله نوری می‌گذشت، مجلس پنجم او را در آخرین روز بهار سال ۱۳۷۷ استیضاح کرد.

محمدرضا باهنر به همراه مرضیه وحید دستجردی، عباسعلی نورا، حسن کامران، درویش و سیدحاجی موحد، ازجمله نمایندگانی بودند که از طرح استیضاح عبدالله نوری را به دلیل بی‌اعتنایی وی به تذکرات نمایندگان، ایجاد جو التهاب و هیجان‌زدگی و بحران سازی و تنش‌زایی در جامعه حمایت کرده و از عملکرد وزیر در ماجرای شهرداری تهران، ارائه مجوز به دگراندیشان و گروه‌هایی مثل نهضت آزادی، حوادث نجف‌آباد و اصفهان و ماجرای تجمع معروف دوم خرداد پارک لاله انتقاد کردند.

عبدالله نوری در جلسه استیضاح از برنامه خود و مدیرانش دفاع کرد ولی این در حالی بود که سید محمد خاتمی در دفاع از وزیر کشور خود، تنها به این جمله اکتفا نمود که: «در وزارت کشور به او نیاز دارم» و دفاع سرسختانه‌ای در روزهای پیش از استیضاح از نوری نکرد. فراکسیون اقلیت مجلس پنجم نیز تلاش بسیاری را انجام داد تا رییس پیشین همین فراکسیون در وزارت کشور باقی بماند اما این تلاش ره به‌جایی نبرد.

 

 

 

سرانجام در ۳۱ خرداد ۱۳۷۷، عبدالله نوری ۱۳۷ رأی موافق استیضاح، ۱۱۷ رأی مخالف و ۱۱ رأی ممتنع ناچار به ترک وزارت کشور شد و گرچه محمد خاتمی به‌تلافی این استیضاح در حکمی عبدالله نوری را به سمت معاونت سیاسی خود برگزید اما در حقیقت این آخرین سمت دولتی عبدالله نوری در جمهوری اسلامی بود. (۸)

 

انتشار روزنامه خرداد با محوریت ملی-مذهبی‌ها

عبدالله نوری پس از استیضاح نیز هم چنان یکی از مهم‌ترین چهره‌های جریان اصلاح‌طلب باقی ماند و با انتشار نخستین شماره روزنامه خرداد در دی‌ماه سال ۱۳۷۷، به سردبیری علی حکمت به فعالیت سیاسی خود ادامه داد.

در ابتدای کار روزنامه، علی‌رضا رجایی از چهره‌های شناخته‌شده جریان ملی-مذهبی دبیر سرویس سیاسی خرداد بود. این انتخاب نشان از عدم مرزبندی نوری با نیروهایی بود که از خطوط قرمز جمهوری اسلامی بوده‌اند. این سمت بعدها به مرتضی مردی‌ها رسید و خرداد در دوران انتشار خود به پایگاه رسانه‌ای چهره‌های اصلاح‌طلبی چون اکبر گنجی و عمادالدین باقی تبدیل شد.(۹)

 

 

نوری به ظن خویش و در تلافی مأموریتش در جریان عزل آیت‌الله منتظری، خرداد را به تریبون وی بدل کرد، این روزنامه در کنار این، به نوگرایی در حوزه دینی پرداخت و قرائت رسمی دین در جمهوری اسلامی را به سخره گرفت. به نظر می‌رسید که پرداختن به مسائلی چون نقد دین در کنار «صلح با اسراییل» برای نخستین بار از تریبون روزنامه خرداد به‌عنوان پیش‌قراول اصلاح‌طلبان در ایجاد تنش‌های سیاسی و اجتماعی، مطرح می‌شود.

وقتى روزنامه خرداد متعلق به عبدالله نورى به قلم یک مقاله‌نویس افراطى جریان دوم خرداد با حمله به آرمانهاى بلند امام راحل(ره) در موضوع فلسطین نوشت: «برخى محافل در گذشته و اکنون براى کسب وجهه انقلابى، مخالفت با روند صلح [بخوانید سازش] را با عنوان اساس سیاست خارجى معرفى کرده‌اند و مى‌کنند…»(۱۰)

کمتر کسى باور مى‌کرد که این مقاله مطابق خواست قلبى نماینده سابق حضرت امام در سپاه و جهاد سازندگى منتشر شده باشد، ولى دفاعیات عبدالله نورى در دادگاه مُهر بطلانى بر این باور زد. او در دادگاه ویژه روحانیت نه تنها مقاله فوق را تأیید کرد، بلکه نطق بلند و بالایى در حمایت از پایان دادن به دشمنى با اسرائیل غاصب نیز ایراد کرد. وى بارها در دادگاه مواضع نظام و انقلاب اسلامى در مسأله فلسطین و عدم رسمیت بخشى به اشغالگرى صهیونیستها را زیر سؤال برده و گفت :«اگر فلسطینیها خواستار صلح با اسرائیل هستند، ما کى هستیم که به دنبال جنگ باشیم!».(۱۱)

 

 

 

به دنبال فاجعه ۱۸ تیر ۱۳۷۸، روزنامه‌هاى زنجیره‌اى جریان دوم خرداد به آشوبهاى رخ داده دامن زدند. در این میان روزنامه خرداد با مدیرمسؤولى عبدالله نورى با درج تیترهاى جهت‌دار و محرک سعى در تهییج افکار عمومى جامعه داشت. به عنوان نمونه: روزنامه خرداد در تاریخ ۱۹ تیر ۱۳۷۸ با انتخاب تیتر «کوى دانشگاه تهران به خون کشیده شد.» خبر از کشته شدن تعدادى از دانشجویان داد، در حالى که این خبر صحت نداشت و بنا به گفته کمیته تحقیق و تفحص خاتمى حتى یک نفر هم در این حادثه کشته نشده بود. این‌گونه بود که حفاظت اطلاعات نیروى انتظامى، ستاد احیاى امر به معروف و نهى از منکر صدا و سیما و گروهى از اقشار مختلف مردم با تنظیم شکایت‌نامه‌اى و تسلیم آن به دادگاه ویژه روحانیت، خواستار محاکمه عبدالله نورى شدند. این در حالى بود که عبدالله نورى با به‌کارگیرى عناصر مشکوک و بعضآ ضد انقلاب و لائیک، تهاجم بى‌وقفه‌اى به احکام دینى و شرعى، نهادهاى قانونى آغاز کرده بود.(۱۲)

 

 

 

 

بلوای نوری در روزنامه خرداد

با وقوع قتل چند تن از نویسندگان در پاییز سال ۱۳۷۷، روزنامه خرداد همراه با روزنامه‌هایی نظیر صبح امروز، عصر آزادگان، نشاط، بیان، فتح، سلام و … تمام تلاش خویش را برای متهم کردن نظام و تهیه خوراک رسانه‌ای برای ضدانقلاب انجام داد.

فعالان دوم خردادی همچنین با عطش خاصی به «مقتول‌سازی» پرداختند. طبق سناریو، هر فعال سیاسی که در سال های گذشته سکته کرده بود و یا در اثر تصادف جان باخته بود، باید به فهرست قتل‌های زنجیره‌ای افزوده می‌شد. عمادالدین باقی در مورخه‌ ۳۰/۱۰/۱۳۷۷ در مقاله‌ای که روزنامه‌ خرداد متعلق به عبد الله نوری به چاپ رسانید از ۱۸ نفر به عنوان مقتولین نام برد و آنان را در کنار فروهر و همسرش، مختاری و پوینده ردیف کرد.(۱۳)

بعد از آن بود که عبدالله نوری به‌عنوان مدیرمسئول روزنامه خرداد به جرم اهانت به احکام اسلام، اهانت به بنیان‌گذار جمهوری اسلامی و افترا و نشر اکاذیب به دادگاه ویژه روحانیت فراخوانده شد؛ اما وی جلسه دادگاه را نیز بدل به صحنه کارزار علیه نظام اسلامی و متهم کردن آن به دست داشتن در قتل‌های زنجیره‌ای کرد.

 

 

 

 

 

دادگاه نوری/سندی محکم و گویا بر انحراف نوری

 

دادگاه عبدالله نوری در روز شنبه ۸ آبان ماه سال ۱۳۷۸، به ریاست قاضی محمد سلیمی و به صورت علنی و در حضور هیئت‌منصفه با قرائت کیفرخواست ۴۴ صفحه‌ای توسط دادستان دادگاه ویژه روحانیت، محمدابراهیم نکونام آغاز شد. رفعت بیات و محمدرضا نقدی شاکیان حقیقی خرداد بودند و شاکیان حقوقی این روزنامه را مدعی‌العموم، ستاد احیای امربه‌معروف و نهی از منکر، حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی، بسیج دانشجویی و طلاب مدرسه علمیه ایروانی تشکیل می‌دادند.

 

ایزدپناه، صدیقی، پورمحمدی، دعاگو، ‌ مهاجری، دعایی، طه هاشمی و نظام زاده هم کسانی بودند که دادگاه ویژه روحانیت با حضور آن‌ها تشکیل هیئت‌منصفه ‌را داده بود. در این دادگاه حجت‌الاسلام محسن رهامی کار دفاع از عبدالله نوری را بر عهده داشت.(۱۴)

 

جلسات دادگاه نوری شش جلسه ادامه داشت و نوری با آزادی تمام در آن‌ها به دفاعیات خودپرداخت، سندی محکم و گویا بر انحراف نوری از مسیر انقلاب و افکار و ایده‌های ناب امام خمینی (ره) در موضوعات مختلف بود. وی در این دادگاه با دفاع از مواضع سابق خود که در روزنامه خرداد منعکس می‌گردید، به دفاع جانانه از نهضت غیرقانونی آزادی، تشکیک در نامه امام خمینی (ره) در خصوص عدم مشروعیت این نهضت، حمایت سیاسی قاطع از آیت‌الله منتظری و تشکیک در نامه معروف ۶ فروردین سال ۱۳۶۸ امام مبنی بر عزل آیت‌الله منتظری پرداخت.

 

 

 

 

 

اظهار تأسف نوری در عدم شناسایی رژیم اشغالگر قدس از سوی جمهوری اسلامی و ترغیب به شناسایی و نیز موضوع رابطه با آمریکا و نکوهش مسئولین سیاست خارجی به خاطر امتناع از مذاکره با آمریکا، از دیگر موضوعاتی بود که حیرت همگان را برانگیخت. نوری با غیرقانونی خواندن دادگاه ویژه روحانیت (که با حکم بنیان‌گذار جمهوری اسلامی فعالیت می‌کرد) و نیز در پیش گرفتن مشی گستاخانه و هتاکانه نسبت به اصل این دادگاه و تصمیمات آن پرده‌ای دیگر از تقابل با اندیشه‌های فقهی و حکومتی امام را به نمایش گذاشت.

 

 

 

رأی نهایی دادگاه و تلاش هاشمی برای رهاندن نوری

 

 دادگاه ویژه روحانیت، بالاخره پس از شش جلسه و استماع آخرین دفاعیات متهم که با حضور هیئت‌منصفه تشکیل‌شده بود، با ذکر مستندات قانونی بر موارد اتهامی ذیل در خصوص متهم صحه گذاشت:

 

۱٫       اهانت به احکام نورانی اسلام و مقدسات مذهبی.

 

۲٫       اهانت به بنیان‌گذار جمهوری اسلامی حضرت امام از طریق بدعت‌گذار معرفی کردن معظم له و استعمال کلمات و عبارات موهن و مقابله با برخی از نظرات و دیدگاه‌های اصولی حضرت امام.

 

۳٫       افترا و نشر اکاذیب به‌منظور اضرار به غیر یا تشویش اذهان عمومی.

 

۴٫       فعالیت تبلیغی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی.

 

و سرانجام دادگاه او را به «پنج سال زندان، پنج سال انفصال از مدیرمسئولی روزنامه و پانزده میلیون ریال جزای نقدی» محکوم کرد. نوری در حالی پنج سال به زندان اوین رفت که گروه هاشمی، خاتمی، کروبی موسوی خوئینی برای زندانی نشدن نوری و یا تخفیف در حکم وی تلاش می‌کردند.

 

 هاشمی رفسنجانی در سال ۸۴ به دانشجویان گفت: «وقتی می‌خواستند ایشان را محاکمه کند به رییس دادگاه گفتم که باید ملاحظه شود و سخت‌گیری نشود. من خیلی تلاش کردم، نوری از دوستان قدیمی و وزرای خوب من بود.»(۱۵)

 

 

 

امام: نشود که رادیوهای بیگانه را ما تغذیه کنیم

 

عبدالله نوری که روزگاری به دلیل پیروی از امام خمینی (ره) و رهبری انقلاب، از نگاه رسانه‌های بیگانه مستحق هرگونه توهین و دشنام بود، به‌یک‌باره به یک قهرمان درخور تجلیل و ستایش تبدیل شد. او خود یک‌زمانی در جمع همکاران خویش از این‌که روزی خدایی ناخواسته به عامل رسانه‌های بیگانه بدل شود به‌شدت بیمناک بود: «یک‌وقت جوری نشود که ببینیم که حرف‌های رادیوهای بیگانه با حرف‌های ما جور دربیاید من بالاتر از این بیان می‌کنم که نکند رادیوهای بیگانه را ما تغذیه کنیم و آن‌ها نطق ما را بگذارند، نوشته‌ها و مصاحبه‌های ما را بگذارند و بخوانند…»(۱۶)

 

 

 


 

روزنامه «نیویورک‌تایمز» از نوری به‌عنوان «مارتین لوتر انقلاب ایران» و اصلاح‌گر دینی یاد می‌کرد. «نیویورک‌تایمز» نوشت: «زندانی شدن عبدالله نوری می‌تواند به شورش‌هایی نظیر شورش‌های دوران انقلاب منجر شود. شورش‌هایی که سقوط حکومت سلطنتی را به دنبال داشت.»

 

روزنامه الشرق الاوسط از نوری به‌عنوان شخصیتی که راه را برای پایان دادن «خمینیسم» هموار کرده است نام می‌برد؛ و همین روزنامه (چاپ بیروت) چند روز بعد، عبدالله نوری را «بوریس یلت سین» ایران خواند که می‌تواند سوت پایان حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را به صدا درآورد. همچنان که یلت سین فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را اعلام کرد.

 

روزنامه گلوب اندمیل (کانادا) در تجلیل از نوری نوشت: «نوری اولین روحانی ایرانی بود که گفت: اگر فلسطینی‌ها خواستار صلح با اسرائیل هستند ما که هستیم که به دنبال جنگ باشیم»

 

 

 

روزنامه «سالزبورگ ناخریشتن» اتریش با اشاره به دفاعیات نوری در دادگاه نوشت: «نوری بر مقدس‌ترین تابوهای جمهوری اسلامی انگشت نهاد. او مشروعیت دادگاه روحانیت را انکار کرد و بدین ترتیب جسارتی کرد که تا پیش از آن، شجاع‌ترین اصلاح‌طلبان هم نکرده بودند. او میراث خمینی را که این دادگاه را خارج از قانون اساسی تأسیس کرده بود، زیر سؤال برد.»

 

سازمان عفو بین‌الملل نیز با انتشار بیانیه‌ای، ضمن غیرقانونی خواندن دادگاه ویژه روحانیت، محاکمه عبدالله نوری و رأی صادره از سوی این دادگاه را به‌شدت محکوم کرده و خواستار آزادی فوری و بی‌قیدوشرط نوری شد.(۱۷)

 

 

 

 

 

 

 

رهبر معظم انقلاب: برای خاطر دستمالی، قیصریه را آتش می‌زنند؟!

 

در روزهایی که جلسات رسیدگی به اتهامات عبدالله نوری در دادگاه ویژه روحانیت در حال برگزاری بود و وی با دفاعیات جنجال‌برانگیز خود سعی در منحرف نمودن افکار و تشویش اذهان عمومی داشت؛ مقام معظم رهبری در خطبه‌های نماز جمعه روز ۲۶ آذرماه سال ۱۳۷۸، با اشاره به موضوعات مهم و جاری کشور در آن مقطع زمانی، در تبیین ماهیت دشمن اصلی ملت ایران فرمودند: «…جبهه دشمن، غیرازآن آدم غافلی است که خودی هم هست، منتها بیچاره دچار غفلت و اشتباه و فریب می‌شود. براثر حادثه‌ای عقده و کینه‌ای پیدا می‌کند و در مقابل نظام می‌ایستد؛ در مقابل سخن حق می‌ایستد؛ در مقابل امام و راه امام می‌ایستد. این، آن دشمن اصلی نیست؛ این‌یک آدم فریب‌خورده است؛ این‌یک آدم قابل ترحّم است! دشمن اصلی کسی است که پشت سر این قرار می‌گیرد، اما خودش را نشان نمی‌دهد؛ در داخل کشور خودش را نشان نمی‌دهد… البته اشخاص مختلف‌اند. بعضی‌ها عقده‌ای دارند؛ بعضی‌ها کینه‌ای دارند؛ بعضی‌ها گله‌ای از کسی دارند؛ برای خاطر دستمالی، قیصریه را آتش می‌زنند؟! …هر آدم عاقلی تا دید دشمن دارد برایش کف می‌زند، باید به فکر فرو برود و بگوید من چه غلطی کردم.»(۱۸)

 

 

 

 

 

مشمول عفو مقام معظم رهبری

 

روز ۱۳ آبان ماه سال ۱۳۸۱ حادثه‌ای اسباب آزادی نوری را فراهم آورد. برادر وی، دکتر علی‌رضا نوری در جاده تهران-شمال دچار سانحه رانندگی شد و جان سپرد. نوری برای مراسم ختم برادر به خانه آمد و نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس ششم در نامه‌ای به رهبری معظم انقلاب خواستار آزادی وی شدند که مورد موافقت قرار گرفت.

 

 

 

 

 

شیخ خاموش!

 

عدم سخنرانی و انجام گفت‌وگو با خبرنگاران به سکوت مدنی و اعتراضی نوری تفسیر شد و از او بانام «شیخ خاموش» یاد شد. نوری در دوران زندان با عدم پشتیبانی از کاندیداتوری سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۰، کوشید مرز خود را با اصلاح‌طلبان میانه‌رو روشن سازد. در سال ۸۴ نیز عبدالله نوری در جرگه تحریم قرار داشت و باوجود تمایل شدید اصلاح‌طلبان برای پشتیبانی وی از مصطفی معین در دور نخست انتخابات و هاشمی رفسنجانی در مرحله دوم، وی تن به این کار نداد.

 

 

 

مهدی هاشمی مظلوم بود!

 

نوری مهدی هاشمی را در خصوص پرونده قتل مرحوم شمس‌آبادی فردی مظلوم می‌داند. وی در مصاحبه با نشریه شهروند امروز می‌گوید: «من حتی آقای شمس‌آبادی را وابسته به ساواک هم نمی‌دانستم و این نکات را به خود آقای منتظری هم گفته‌ام. ولی در آن موقعیت ما پرونده ساواک برای مهدی هاشمی و گروهش را هم یک پرونده ساختگی می‌دانستیم و آن‌ها را مظلوم می‌دانستیم و بنابراین مدافع آن‌ها بودیم. بعد از انقلاب هم با آن‌ها رابطه‌مان قطع شد چون معتقد بودیم که باید مسئله آن‌ها در یک دادگاه آزاد روشن شود.»(۱۹)

 

 ادعای نوری در بی‌گناهی و تبرئه مهدی هاشمی در خصوص قتل مرحوم شمس‌آبادی در حالی مطرح می‌شود که هاشمی خود در اعترافاتش می‌گوید: «رابطه و همکاری با ساواک به تصور خام خودم. فکر می‌کردم نشان دادن نرمش می‌تواند حساسیت‌ها را کم کند ولی این رابطه ضعیف با ساواک تبدیل شد به رابطه شخصی بنام میر لوحی که بعداً فهمیدم ساواک او را برای ارتباط با من تعیین کرده بود. در اثر ارتباط با میر لوحی با رضوی بازپرس معدوم ساواک رابطه پیدا کردم و چندین جلسه در منزلش و یا در منزل میر لوحی نشسته و راجع به مسائل کشور صحبت می‌کردیم، قبل از بازداشتم در سال ۵۳ به همراه میر لوحی با رضوی و نادری نشستم و سعی داشتم جریان قتل آقای شمس‌آبادی را در ذهن آنان منحرف ساخته و خودم را نجات دهم. پس از بازداشت توسط دادسرا از زندان مکاتبه کردم با رئیس ساواک و به آنان قول همکاری دادم و نادری به زندان آمد مرا بازجویی کرد اسامی جعفر زاده، شفیع‌زاده، ابراهیمی، حسین مرادی و رحیمی را به او دادم و آن‌ها دستگیر شدند… در محور قتل‌ها باید عرض کنم …یک فقره هم در مورد قتل مرحوم شمس‌آبادی بوده. در محور قتل آقای شمس‌آبادی هم من در اثر همان برداشت‌های عجولانه‌ای که از اسلام داشتم این را مجوز قتل یک عالم دینی دانستم و این قتل را مجاز دانستم که من حس می‌کنم یک اشتباه بسیار بزرگی بوده…»(۲۰)

 

 

 

 

 

  پی‌نوشت:

 

۱٫ منادیان وحشت، روزنامه ایران، شماره ۴۵۹۵، ایران سیاسی، صفحه ۱۱٫ ۲٫منادیان وحشت، همان، صفحه ۱۱٫ ۳٫ منادیان وحشت، همان، صفحه ۱۱ . ۴٫ منادیان وحشت، همان، صفحه ۱۱ . ۵٫ هفته‌نامه شلمچه شماره ۲۱، نیمه دوم آذر ۱۳۷۶. ۶٫ تبارشناسی قبائل فتنه (۲۰)، عبدالله نوری سقوط در عطش قدرت، عبدالعزیز رضوانی؛ بیست و هشتم آبان ۱۳۹۰٫  ۷٫ تبارشناسی قبائل فتنه، همان، بیست و هشتم آبان ۱۳۹۰٫ ۸٫ مجلس پنجم از استیضاح وزیران حاشیه‌ساز تا اصلاح قانون مطبوعات؛ سایت نماینده؛ دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳٫ ۹٫ مروری برزندگی سیاسی و دیدگاه‌های عبدالله نوری، مرید خمینی، شاگرد منتظری، روزنامه اعتماد، شماره ۲۹۲۲، ۲۴ اسفند ۱۳۹۲٫ ۱۰٫ روزنامه خرداد، مورخ ۲۹/۱۰/۱۳۷۷. ۱۱٫ شوکران اصلاح (دفاعیات عبدالله نوری به پیوست رای دادگاه ویژه روحانیت…)، عبدالله نوری، طرح نو، ۱۳۷۹، ص ۱۵۰. ۱۲٫ دفاع جانانه عبدالله نوری از رژیم صهیونیستی، روزنامه کیهان شماره ۲۰۶۵۸، مورخ ۱۶/۹/۱۳۹۲٫ ۱۳٫بازخوانی ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای در پی اظهار علاقه تاج‌زاده، سایت رجانیوز، ۲۲ آذر ۱۳۹۰٫ ۱۴٫همان، مرید خمینی، شاگرد منتظری، روزنامه اعتماد، شماره ۲۹۲۲، ۲۴ اسفند ۱۳۹۲٫ ۱۵٫همان، مرید خمینی، شاگرد منتظری، روزنامه اعتماد، شماره ۲۹۲۲، ۲۴ اسفند ۱۳۹۲٫ ۱۶٫ رقصنده در باد (۲)، علی فائز، سایت عماریون، ۳۱ تیر ۱۳۹۱. ۱۷٫ شوکران اصلاح، همان، ۱۳۷۹، ص ۱۵۱٫  ۱۸٫ متن کامل خطبه‌های نماز جمعه تهران به امامت حضرت آیةاللَّه خامنه‌ای ۲۶/۰۹/ ۱۳۷۸. ۱۹٫ عبدالله نوری خاطره می‌گوید، محمد قوچانی، رضا خجسته رحیمی، شهروند امروز، بیستم مهر ۱۳۸۶٫ ۲۰٫ مجموعه بن‌بست، کتاب سوم، مهدی هاشمی مظهر خشونت، انتشارات اداره کل اطلاعات استان اصفهان، زمستان ۱۳۷۹، ص ۱۱۷٫