چاپ صفحه

هرکس غیر روحانی بود، شرایط بدتری داشتیم!

اقتصادی که شصت سال به مدد نفت و پول حاصل از آن متعادل شده است. صنعت نفتی، رفاه نفتی، یارانه نفتی و به تعبیر یکی از دوستانم مدیران نفتی در هر دوره‌ای با هر تنش سیاسی اقتصادی کوچکی چنین وضعیتی را پیش رو داشت (من معتقدم از میان کاندیداهای 92 و 96 هر کسی به جز روحانی سکاندار کشور بود ما امروز وضعیت بدتری را تجربه می‌کردیم). این نتیجه بیماری شصت ساله اقتصاد و تن ندادن به اصلاحات دردآور بوده‌است.

علی ربیعی، وزیر سابق تعاون، کار و رفاه اجتماعی نوشت: سال 97 درحالی به پایان می‌رسد که شاید کمتر کسی در ابتدای سال انتظار چنین پایانی را داشت، تحولات سریع در روابط بین‌الملل و قاعده‌های جهانی بی‌ثباتی اقتصادی و تغییر نگرش و ارزش‌های مردم. 97 را با تهدیدات ترامپ و تحریم‌های یک جانبه وی آغاز کردیم. فقدان آمادگی برای کنش متقابل و موثر داخلی و برخی تصمیمات غلط باعث شد تا سال را با وضعیت چندان مناسبی به پایان نرسانیم.

 به نظر من این شرایط نشان داد که خارج از ذهن و برداشت ما در دنیای واقعیت به چه اندازه مسائل اقتصادی و اجتماعی با سیاست خارجی درهم آمیخته است. شاید پدیده استعفای ظریف و واکنش اجتماعی گسترده به آن نمادی از همبستگی ادراک شده توسط جامعه بود.

هر چند در این بین برخی هنوز هیچ اعتقادی به واقعیت جهانی شدن و وابستگی متقابل اقتصادی روز افزون و غیر قابل بازگشت جهان ندارند و با دیدی محدود به رقابت سیاسی داخلی مسائل اقتصادی و اجتماعی را تبیین می‌کنند.

در این میان سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌ها نیز نشان داد که فاقد آمادگی ساختاری و دانش و تجربه کافی برای شرایط بحرانی می‌باشیم. به نظر می‌رسد معدود کسانی که از تصمیمات سخت و دردآور برای اصلاحات ساختاری سخن می‌گفتند، بیانگر الزامات واقعی اقتصاد ایران بوده است. اقتصادی که شصت سال به مدد نفت و پول حاصل از آن متعادل شده است.

صنعت نفتی، رفاه نفتی، یارانه نفتی و به تعبیر یکی از دوستانم مدیران نفتی در هر دوره‌ای با هر تنش سیاسی اقتصادی کوچکی چنین وضعیتی را پیش رو داشت (من معتقدم از میان کاندیداهای 92 و 96 هر کسی به جز روحانی سکاندار کشور بود ما امروز وضعیت بدتری را تجربه می‌کردیم). این نتیجه بیماری شصت ساله اقتصاد و تن ندادن به اصلاحات دردآور بوده‌است.

ما در اسفند 97 با تورم بالا، کوچک شدن کیک اقتصاد کشور به دلیل رشد منفی اقتصادی و کاهش قدرت خرید مردم در آستانه ورود به سال نو هستیم. دیدگاه و نگرش مردم و انگاره عمومی آنها حال خوشی ندارد. جامعه بی‌پناه امروزی ما با ذهنیت یاس، ناامیدی از فردای بهتر و حتی شاید ترس از سالی بدتر از امسال روبه‌روست. به نظر من سه عامل ترامپ، زیرساخت‌های اصلاح نشده اقتصادی و برخی تصمیمات نادرست سیاسی برای تضعیف دولت، تاثیر زیادی در امیدزدایی و پمپاژ ناامیدی در جامعه تاثیر زیادی داشته است.

ما در حالی وارد سال 98 می‌شویم که آثار باقی مانده از تمامی تحولات سال 97 به همراه شدت یافتن فشارهای خارجی و افزایش تنش‌های ساختاری داخلی و نزاع‌های ناشی از در پیش رو بودن انتخابات مجلس قابل پیش‌بینی است. متاسفانه در نیمه دوم سال 97 روندی در رسانه‌های منتقد دولت بخصوص صدا و سیما دیده می‌شد که به نظر من بازی با اعصاب مردم و امتداد دادن آن به سال 98 به صلاح هیچ یک از مردم کشور نیست.

فکر می‌کنم اگر بر همین سیاق سال 98 را ادامه دهیم چشم‌انداز روشنی در پیش نخواهیم داشت و برای جامعه امکان بروز تحرکات اجتماعی و انتقال ناآرامی‌های ذهنی به ناآرامی‌های فیزیکی را کاملاً متصورم. با این وصف امسال در کنار سفره هفت سین و در سال تحویل باید با استعانت از خدا به دگرگونی‌های رفتاری، تصمیم‌گیری و مدیریتی فکر کنیم.

اول، به این بیندیشیم و به این باور برسیم که تضعیف دولت روحانی بدون تضعیف سایر قوا و ارکان حکمرانی کشور امکان‌پذیر نیست. بنابراین مخالفان دولت باید به این نکته اساسی توجه کنند و بدانند که در شرایط کنونی هرگونه تلاش برای تضعیف دولت مغایر با مصالح ملی است. من فکر می‌کنم سال 98 تنها یک سال نیست و سال 98 در فردای چهل سالگی است و آثار آن بیش از همه سال‌های قبل در آینده ایران نقش خواهد داشت.

دوم این‌که، یکی از ضروری‌ترین نیازهای ما اجماع عمومی در مورد صورت‌بندی مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. باید بتوانیم در ساختار قدرت در خصوص چند مساله ملی به اجماع برسیم. به عنوان مثال با فاصله دیدگاهی و تنازعی که درباره FATF از خود نشان داده‌ایم چشم‌انداز خوبی نخواهیم داشت. معتقدم که ساختار حکمرانی کشور باید به عقلانیت و درک مشترکی برسد تا تنازعات ساختاری کاهش پیدا کند. اگر بتوانیم سال 98 را سال کاهش تنازعات قرار دهیم، قطعاً تا 1400 مسیری راحت‌تر داشته و فرصت‌های بیشتری کسب خواهیم کرد.

سوم این‌که، برای ایجاد امید و افزایش اعتماد عمومی نیاز به برنامه داریم، پیش شرط تحقق این مهم اصلاح فضای گفت‌و‌گو و در اولین گام گفت‌و‌گوی بین نخبگان است. باید گسترش گفت‌و‌گو در جامعه را تشویق کنیم. تا چهره‌ها، افراد و جریان‌های مختلف با گرایش‌های متفاوت فرهنگی سیاستی و عقیدتی قادر باشند آزادانه نظرات خود را در تمامی رسانه‌ها بخصوص صدا و سیما ابراز کنند. برنامه‌ریزی برای تنوع رسانه‌ای و شکستن حصارهای تنگ‌نظرانه راهکاری است که حداقل انرژی‌های متراکم اعتراضی را کاهش خواهد داد و در بهترین حالت راهکارهای برون رفت از مشکلات را تولید خواهد کرد.

چهارم، اصرار بر شفافیت برای مقابله با بروز فساد است. به نظر من ما بیش از اندازه درباره فساد حرف زدیم. طوری که احساس فساد در جامعه بیش از خود فساد شده است و اتفاقاً از میزان فساد هم کاسته نشده است. باید برنامه‌ریزی روشن و درونی داشته باشیم تا مردم احساس کنند گام‌هایی برای مقابله با این پدیده در تمامی قوا برداشته می‌شود.

پنجم، مراقبت از زندگی مردم است. طرح‌هایی با پشتوانه مطالعاتی و کارهای کارشناسانه باید تدوین و اجرا شود تا مردم دوباره احساس کنند در بحران‌های اقتصادی جایی وجود دارد که بتوان به آن تکیه کرد و لمس کنند که دولت به فکر آنهاست.

ششم، به نظر من شریک کردن نخبگان کشور در تصمیم‌سازی است. دانش در جامعه نهفته است باید بپذیریم که در بدنه فعلی نهادهای حکومتی با فقر دانش روبه‌رو هستیم. باید از دانش همه، از ایرانیان مقیم خارج از کشور گرفته تا نخبگان طرد شده، سازمان‌های مردم نهاد و تشکل‌های صنفی بهره گیریم و به اصطلاح میانجی‌ها را در جامعه افزایش دهیم. اعمال قدرت بر یک جامعه رها شده دیگر جواب نمی‌دهد. با اعتقاد و اعتماد به میانجی‌ها این وظیفه را به آنها بسپاریم. وقتی ساختارها دچار مشکل می‌شوند فشار بر آنها افزایش می‌یابد. به علت فقدان نظام حزبی در کشور نخبگان تربیت سیاسی نشده و شناخته نمی‌شوند. روند به‌کارگیری برخی مدیران در قوای مختلف نشان می‌دهد که اساساً از همین ظرفیت اندک موجود هم استفاده نمی‌کنیم. برای مملکت‌داری نیاز به افراد بیشتر و متنوع‌تری داریم تا با درک شرایط کشور بتوانند بحران‌های موجود کشور را بخوبی مدیریت کنند.

هفتم، ترامپ و افزایش فشارهای اقتصادی یک واقعیت است. ما ناچار به اجرای برنامه‌هایی هستیم که رشد از پایین و کمک به معیشت مردم را هدف بگیرد، توسعه اجتماعی و اقتصاد اجتماعی نیاز ماست. بدون نفت خروج از رکود باید از بطن جامعه شکل گیرد. باید ذهنیت‌های توسعه را اصلاح نماییم و الگوهایی مانند رشد فراگیر و توانمند‌سازی وارد محورهای برنامه‌ریزی و توسعه شود.

هشتم، در کنار سیاست خارجی فعال برای منزوی کردن استراتژی ترامپ و کم کردن اثر تحریم‌های یک‌جانبه نیاز به تفاهم و تنش‌زدایی بیشتر با همسایگان خود داریم، نداشتن اجماع و همراهی بازیگران عرصه حیات خارجی باعث شده است که با وجود گسترش ژئوپلیتیک امنیتی سیاسی ایران در منطقه، قادر به تبدیل این فرصت به مزیت‌های اقتصادی اجتماعی در داخل ایران و حتی تامین قدرت مذاکره در فضای بین‌المللی نشده‌ایم.

به عنوان نمونه، به تجربه‌ای در دوران دولت اصلاحات می‌توانم اشاره کنم. در زمان اشغال افغانستان توسط طالبان و القاعده (عرب – افغان‌ها) ضمن کمک مجاهدین افغان توانستیم از این امر برای چانه‌زنی‌های بین‌المللی به نفع کشورمان بهره بگیریم. این الگو باید در زمانی که با داعش در سوریه و عراق جنگیدیم ادامه می‌یافت. من برخلاف برخی دیدگاه‌ها که حمایت‌های ایران در عراق، سوریه، افغانستان و یمن را مورد نقد قرار می‌دهند به گسترش ژئوپلیتیک سیاسی و امنیتی ایران معتقدم و مشکل را در عدم یکپارچگی سیاست خارجی و فرماندهی واحد در آن می‌بینم. اگر این حضور ابزاری برای چانه‌زنی و مذاکره در اختیار مدیر سیاست خارجی ما قرار گیرد آن‌گاه می‌توانیم بهره‌مندی کافی از فرصت‌های آن داشته و برای منافع ملی خودمان از آن بهره بریم.

در پایان متاسفم متنی که قرار بود برای سال نو نوشته شود خالی از حلاوت و شیرینی است ولی به نظر من دلمشغولی‌های واقعی جامعه ایران اینهاست و در سال 98 باید به آنها بیندیشیم و با عملکرد خود کام جامعه را شیرین کنیم. بدانیم 98 فقط یک‌سال نیست، آینده یک جامعه است.

منبع:تابناک