به گزارش پایگاه عدالت خواهان" در طول سالهای پس از انقلاب، شاهد نفوذ موردی و جریانی زیادی بودهایم.
از مصادیق نفوذ موردی ترور فیزیکی و ترور جریانی شخصیتهاست.
نفوذ جریانی در قالب تأثیر در تصمیمسازی هاست .
استکبار با سرمایهگذاری حجیم متأسفانه تا حدودی موفق به ترور شخصیت های مطرح کشور شده است.
که این بر اثر نفوذ افرادی در دفتر شخصیت ها و سران کشور بوده است و این کار کاملاً در جهت ترور شخصیت افراد بوده است.
در ترور شخصیتی برخی اوقات روی نظام فکری فرد کار میکنند تا نظام فکری او را به هم بریزند؛ از این رو افرادی که روزی جزئی از نظام بودند، امروز بر ضد ولایتفقیه مینویسند و حرف میزنند.
در ترور شخصیتی ، شخصیت را از حیز انتفاع خارج میسازند. مثلا منتظری که کسی مثل او قبل از انقلاب سابقه مبارزاتی نداشت، دشمن کنار او جاسوسی به نام مهدی هاشمی گذاشت و منتظری را در مقابل انقلاب و رهبری قرار داد.
در ترور شخصیت یا خود شخصیت را ترور میکنند یا کنارش افرادی را میگمارند.
اکنون نفوذ به حدی رسیده است که در حوزه علمیه قم هم میگویند ما نمیخواهیم حرکت سیاسی داشته باشیم اما حرکتهایی میکنند که کاملا سیاسی است و در موضوعات مختلف اظهار نظر میکنند.
امروز دشمن و سرویس اطلاعاتی انگلیس در حوزه علمیه قم و نجف و... سرمایهگذاری سنگینی انجام میدهد تا افراد خاص روحانیون و علما را از حیض انتفاع بیندازد.
اقدام بعدی در ترور شخصیت، خود شخصیت را از نظر فکری از حیض انتفاع میاندازد، سروش که بود؟ اکنون این فرد با سرمایهگذاری سنگین دشمن، به ابزار سرویسهای اطلاعاتی دشمن تبدیل شده است، از طرف دیگر به عنوان نمونه حوزوی، کدیور هم نخبه حوزه بود که امروز کدیورِ انقلابیِ سابق، به وسیله سرویس اطلاعاتی دشمن، علیه ولایت فقیه در خارج از کشور کتاب مینویسد.
دشمن سرمایهگذاری را روی مباحث فکری گذاشته و تأثیرگذاری بر روی شخصیت انجام میدهد چرا که در مبحث فکری با بگیر و ببند نمیتوان مباحث فکری را محدود کرد.
دشمن سالهاست فهمیده که ترور فیزیکی افراد خاص دیگر جواب نمیدهد.
بطور مثال بعد از شهادت شهید احمدی روشن، صهیونیستها از این ترورهای فیزیکی با گلوله پشیمان شدند. چرا که بعد از ترور شهید احمدی روشن جمعیت زیادی از دانشجویان کشور به سمت رشتههای هستهای رفتند و این برخلاف خواسته آنها مبنی بر رعب و وحشت نخبگان کشور از حضور در عرصه فناوری هستهای بود.
در ترور شخصییت دشمن آنقدر تبلیغات سو و تخریبی روی یک چهره انجام میدهد تا آنفرد را نسبت به تصمیم گیری و تصمیم سازی بی تفاوت کند.
امروز شاهد هستیم وضعیت کشور در شرایط جنگ اقتصادی است اما بسیاری از مسئولین و مراجع سکوت کرده اند. و بعضا نسبت به این مسائل بی تفاوت شده اند.
و این متاسفانه نشان دهنده موفقیت دشمن در زمینه ترور شخصیت هاست.
امروز وظیفه قشر مومن و حزب اللهی این است که مسئولین و مراجع را از این بی تفاوتی و سکوت در اثر تخریب های شخصیتی نجات بدهیم.
امروز وقتی به مسئولی و یا مرجعی میگویم در فلان نقطه کشور فلان تخلفی صورت گرفته نهایتا سری تکان میدهد و از کنارش عبور میکند، در صورتی که در گذشته این افراد سینه چاک نظام بودند.
و در این بین شخصیت هایی را میبینیم که خودش جزو مبارزین اول انقلاب بوده اند اما اکنون در ترور شخصیت دشمن قرار گرفته اند و کنج نشین شده اند.
یکی از حربه های دشمن در ترور شخصیت ها ساختن جک های مختلف است.
حربه بعدی آنها حمله چند عنصر نفوذی و یا رسانه های لیبرال به صورت همزمان بر روی یک شخصیت میباشد. چیزی که در سالهای گذشته بسیار شاهد آن بوده و هستیم.
ترور شخصیت صرفا فقط برای شخصیت های مهم نظام و انقلاب اتفاق نمی افتد.
بعضا دشمن با حمله به یک قشر خاص و یا یک تفکر خاص سعی بر این دارد تا آنها را نسبت به یک مسئله سرد و بی تفاوت کند. مثلا بر روی کارگران زحمت کش یک تخریب صورت میگیرد و یا هیاتی های یک هیئتی مورد حمله تخریبی قرار میگیرد. و این حمله ها باعث میشود تا آن قشر نسبت به مسائلی که قبلا برایشان مهم بوده بی تفاوت بشوند. و به نوعی استحاله شوند.
این کار یک نوع ترور شخصیت است.
حالا ممکن است در هر رده و عنوانی صورت بگیرد.
پس این روزها بسیار باید مراقب باشیم زیرا دشمن به دنبال ترور شخصیتی ماست.
هدف از ترور شخصیت چیست؟
هدف اساسی در ترور شخصیت، تسخیر افکار عمومی و تغییر نگرش و رفتار مخاطبان است. چنانچه تخریب شخصیت و منزلت فرد و تحریف آراء و افکار وی با موفقیت صورت بگیرد و افکار عمومی تبلیغات منفی علیه او را باور کنند، نسبت به وی بی اعتماد شده حتی ممکن است علیه او تحریک شوند.از آن گذشته دیگر به سرنوشت وی اهمیت چندانی نمیدهند.برای همین میتوان گفت ترور شخصیت پیش نیاز ترور فیزیکی است.ترور شخصیت، همواره در طول تاریخ به شکل های مختلف علیه نخبگان، شخصیت های برجسته و محبوب، بزرگان و حتی پیامبران و ائمه نیز وجود داشته است و هیچ یک از آنها از چنین اقداماتی در امان نبوده اند. در تاریخ صدر اسلام، ترور شخصیت پیامبر اکرم (ص) یکی از مهمترین تاکتیک های عملیات روانی کفار و مشرکان برای جلوگیری از دعوت پیامبر به اسلام بود. آنها با طرح انواع اتهامات گوناگون به ساحت مقدس پیامبر و به تعبیر قرآن با استفاده از شیوه های استهزاء و تمسخر و با هدف کوچک نشان دادن پیامبر(ص) در جهت ناچیز نمایاندن دعوت و پیام او اقدام می کردند. تا در نتیجه به پایین آوردن ارزش و جایگاه اجتماعی او و سرانجام سست کردن پایههای دعوت او، بیانجامد. از ویژگیهای این روش این بود که دعوت و صاحب دعوت هر دو در انظار عمومی کوچک و خوار به حساب آمده و بنابراین تأثیر مهمی در رسیدن مشرکان به اهداف خود داشت.
در واقع در این روش آلوده کردن اطلاعات طرف مقابل و تخریب شخصیتی و روانی او صورت میگیرد. این تخریب میتواند علاوه بر تأثیر مثبت در روحیه افراد خودی و نیروهای بیطرف، در جهت ایجاد تزلزل در پیروان طرف مقابل نیز مؤثر واقع شود. یعنی نه تنها مشرکان از گرویدن افراد به پیامبر جلوگیری میکردند بلکه قصد داشتند موجب تقویت نیروهای خودشان و دلسردی، ناامیدی و گاه ضعف در میان یاران پیامبر(ص) شوند.حضرت علی(ع) آنچنان با موجی از ترور شخصیت مواجه بود که تا سالها بعد از شهادتش بر منابر و در خطبه ها او و فرزندانش را لعن و نفرین میکردند. حتی به قولی، وقتی خبر شهادتش در حالت سجده پخش شد عده ای گفتند مگر علی نماز هم می خواند؟!
فرمول ترور شخصیت
عاملان ترور شخصیت، برای تخریب و تضعیف شخصیت های پر نفوذ و تاثیرگذار، از فرمولی معین و شناخته شده تبعیت می کنند. اگرچه درصد استفاده از این فرمول برای همگان یکسان نیست، اما روال کلی آن به شرح زیر است. در فرآیند ترور شخصیت که در ادامه می خوانیم، ممکن است، الزاماً همه آن برای همگان استفاده نشود اما هر چه فرد مورد نظر موجه تر و دروغ آنها بزرگتر باشد، ضریب استفاده از این فرمول افزایش می یابد و حمله به هدف از زوایای زیادی صورت می گیرد. گاهی ممکن است، روند استفاده از این فرمول به همین ترتیب و در طول هم صورت نگیرد. بلکه در مواردی دیده شده است که به موازات یکدیگر فعال می شوند. توضیح دیگر آنکه، پسوند «ساز» که در میان اکثر آنها دیده می شود، به این دلیل است که عاملان ترور همه چیز را می سازند در حالی که در اصل، هیچیک از ادعاها، به شکلی که آنها می گویند، واقعیت ندارد و تنها ساخته ذهنیات آنهاست.
۱- زمینه سازی (تخریب نرم و غیر مستقیم)
به طور کلی دو نوع استراتژی برای تخریب وجود دارد. اولی آن است که سوژه ای را به عنوان شخصی منحرف معرفی کنی و شخصیت آن را مورد ترور و تخریب قرار دهی و سپس برای اثبات گفته های خویش، مصداق هایی برای این ادعا بیاوری. اما در پیش گرفتن این استراتژی به سادگی جوابگو نیست. خصوصاً زمانی که نسبت به عاملان ترور نگاه تردید آمیز وجود داشته باشد و فرد مورد تخریب از اعتبار و اعتماد عمومی سرشار باشد.استراتژی دوم بر این اساس است که مقدمه چینی های زیادی انجام دهی، و به قول معروف صغرا کبرا بچینی، عوامل و نشانه های متعددی از انحراف را بازگو کنی، سپس سوژه مورد نظر را به عنوان یکی از مصادیق گفته های پیشین خود معرفی کنی.در این حالت چون از قبل آمادگی های ذهنی لازم، به مخاطب داده شده است، موجب می شود که نگاه تردید آمیز از روی عاملان ترور برداشته شود. در واقع این استراتژی یک نوع تخریب نرم و غیر مستقیم به حساب می آید.از طریق بستر سازی و مقدمه چینی، دروغ هایی که در حالت عادی گوش شنوایی ندارند، ضریب باور پذیری خود را افزایش می دهند.زمانی که ماشین ترور کلید می خورد بستری سازی و زمینه سازی و آماده سازی اذهان عمومی حکم استارت ماشین را دارد. در حالت عادی یک شخصیت محبوب و یک چهره شناخته شده، که تا دیروز مورد قبول طیف مشخصی از جامعه بوده است، به راحتی تخریب نمی شود و از همان ابتدا قصد عاملان ترور بر ملا می شود.در واقع پیش از آنکه فرد، مورد تخریب و تضعیف عاملان ترور قرار گیرد، لازم است آمادگی های ذهنی برای مخاطب ایجاد شود تا ضریب باور پذیری آنها افزایش یابد.از همین رو اقداماتی در جهت مقدمه چینی صورت می گیرد. مثلاً فلان شخص قرار است ترور شخصیت شود. قبل از آنکه خود شخص به میدان بیاید، ویژگی ها، نشانه ها، خصلت ها، رفتارها و خصوصاً ویژگی های بارزش و هر آنچه که فرد با آنها در میان افکار عمومی شناخته شده است، مورد هدف قرار می گیرد. سپس خودش.مثلاً ویژگی او این است که دوستان زیادی دارد. پس، دوستان زیاد داشتن به عنوان یک عامل انحراف معرفی می شود.در واقع نه تنها خود فرد بلکه دیدگاه ها، تمایلات، نگرش ها، عقاید، و … و تمام حواشی زندگی فرد مورد سوال قرار می گیرد. بی آنکه به طور مستقیم از او نامی برده شود، غیر مستقیم مورد تخریب قرار می گیرد.یعنی در ابتدا گفته نمی شود، فلانی بد است، بلکه می گویند، فلان کار بد است. که بعد از مدتی بگویند فلانی فلان کار را می کرد پس او نیز بد است. تا از این رابطه بتوانند به اثبات گفته های خویش برسند.
۲- شک سازی
همواره مخاطبان، اطرافیان و خصوصاً گروه اجتماعی فرد، تا پیش از این، نسبت به شخص مورد تخریب واقع شده، دارای برداشت ها و ذهنیت های خاصی هستند. به همین خاطر عاملان ترور تمام تلاش خود را در راستای در هم شکستن همین ذهنیت های قبلی مخاطبان انجام می دهند. ایجاد بدبینی، شک و شبهه در مفروضات و برهم ریختن معادلات ذهنی مخاطبان از اصلی ترین کارهای آنها می باشد. به طوری نوع نگاه و نگرش افراد به کلی دچار تغییر شود. حتی کاری می کنند که ویژگی های مثبت فرد که اصلاً جایی برای تخریب ندارد، با دیده تردید نگریسته شود.
۳-دشمن سازی (فرضی)
این یکی از شیوههای قدیمی سیاسیون کهنهکار است که برای بقا و ماندگاری در قدرت از آن استفاده میکردند . در این شیوه سعی میشود تا از طریق رسانهها و مطبوعات، سوژه مورد نظر را در چشم مخاطبان خود ، به شکل یک دشمن نشان دهند . همیشه داشتن یک دشمن فرضی میتواند اقدامات عاملان ترور را محق و معتبر جلوه دهد و زمینه را برای هر نوع اقدامی فراهم آورد. در چنین مواقعی، وجود یک دشمن فرضی میتواند سرپوش مناسبی برای اقدامات غیر اخلاقی و ناعادلانه باشد. استفاده از این شیوه خود میتواند به تحریک افراد جامعه و تقویت انگیزهای آنها برای اقدام علیه سوژه مورد نظر کمک کند.
۴- خطر سازی
وقتی بگوییم دشمن داریم، پس یعنی خطر هم داریم. این طور القا می شود که با حضور چنین فردی در جامعه، خطرات زیادی افراد را تهدید می کند. بارها و بارها و به شکل های مختلف انواع خطرات جانی، مالی، اعتقادی، ناموسی، امنیتی، حیثیتی و … گوشزد می شود. وجود خطر از جانب سوژه مورد تخریب، ذهنیتی است که باید به مخاطبان القا شود تا از این طریق احساس خطر و تهدید و ترس در آن ها شکل گیرد. به طوری که جامعه مخاطب از امنیت خود، یا خانواده، دوستان و همکاران و … احساس نگرانی پیدا کنند.
۵- تصمیم سازی
حال بعد از خطرسازی، خطر زدایی به میان می آید. در واقع با ایجاد این حس خطر، یک نوع خلا امنیتی ایجاد می شود که در مقابل آن، عاملان ترور برای پر کردن این خلا، راهکارهایی را بر ضد سوژه مورد نظر ارائه می دهند.همه این اقدامات یعنی همان ایجاد ترس و احساس خطر، به منظور بهره برداری برای کسب حمایت صورت می گیرد. با ایجاد چنین احساساتی، مخاطب تحریک می شود. و انگیزه آنها برای هر نوع اقدامی در جهت تضعیف و تخریب سوژه موردنظر قوی می شود. و آنها به خوبی می دانند که چگونه باید رفتار مخاطبان را تحت کنترل خود در آورند و به سوی اهداف و قصدهای مورد نظر خود راهبرد کنند. از آن پس، سیلی از درخواستهای ویژه از عموم و مسئولین به منظور اقدام علیه فرد به راه می افتد.
۶- هویت سوزی و هویت سازی
عاملان ترور با این دغدغه جدی روبه رو هستند که چگونه می توان گذشته و سابقه حقیقی فرد را از درون هویت او بیرون کشید. تمام تلاش ها و اقدماتی که صورت می گیرد در همین راستا است. زمانی که فرد دارای وجهه و سابقه مثبت و سازنده ای باشد، کار عاملان ترور را با دشواری روبه رو می کند.تحریف ماهیت فرد، از اصلی ترین اقدامات آنهاست، به طوری که هویت آن در اذهان عمومی تغییر کند. در واقع آنها دست به یک جعل هویت می زنند و تمام تلاش خود را می کنند تا این سابقه را از هویت او پاک کنند. هویت واقعی فرد از بین می رود، و با تصویر سازی هایی که انجام می دهند، هویت جدیدی برای او می سازند. که این هویت تخریب چهره و تضعیف فرد را به همراه دارد.
۷-تصویر سازی
در سطح جامعه و افکار عمومی، تصویری از فرد مورد حمله واقع شده، ایجاد می کنند. تصویری خوفناک و منفی، به طوری که مورد انزجار و تنفر جامعه قرار گیرد. تصویری وارونه و ساختگی که با واقعیت هیچ ارتباطی ندارد. تصویری که تنها به میل عاملان ترور می باشد.
۸-پنهان سازی
پنهان سازی حقایق زندگی فرد، اعمال، رفتارها، دیدگاه ها، غباری تاریک آن را می پوشاند و از دیده عموم دور می گردد. کسی نباید بفهمد که واقعیت چیست؟ فردی که تخریب می شود، حقیقتاً کیست؟ برای چه مورد هدف قرار گرفته است؟تخریب و ترور شخصیت در قالب افشاگری و روشنگری مردم جامعه و مسئولین و از سر دلسوزی صورت می گیرد! در حالی که چنین واقعیت مهمی پنهان می شود که تخریب فرد به نفع چه کسانی تمام می شود.
۹- بهانه سازی (برجسته سازی نقاط ضعف)
در این شیوه، دشمنان در کمین نشسته اند تا نقاط ضعفی را بیابند، و از آن به عنوان حربه تخریب، علیه فرد استفاده کنند و مورد سرکوب روحی و روانی قرار می دهند. اگرچه از آن به عنوان نقاط ضعف یاد می شود، اما حقیقتاً نقطه ضعف به شمار نمی آیند بلکه تنها ساخته توهمات ذهنی دشمنان می باشد و عاملی برای بهانه جویی دشمنان به شمار می آید. و آن را دستمایه قرار داده و به برجسته نمایی آنها می پردازند. در واقع آنها دست به یک معادله ناعادلانه می زنند و عمداً تمام نقاط مثبت و حقایق شخصیت فرد را نادیده می گیرند.اغراق یکی از تکنیک های آنهاست. عوامل تبلیغاتی با بهرهگیری از این شیوه دست به پخش مطالب مبالغهآمیز میزنند . آنها سعی میکنند مطالب کوچک را بسیار بزرگتر از آنچه وجود دارد جلوه دهند و همچنین قادرند از مطالب بزرگ به شکلی ضعیف و در زمان ، مکان و جایگاهی که به چشم نمیآید ، بهرهبرداری کند .
۱۰- متهم سازی
در مدت زمان اندکی انواع و اقسام اتهامات بیپایه و اساس و برچسبهای دروغین به فرد زده میشود. شخصیت فرد را با برچسب های مختلفی اعم از جاسوس، عامل بیگانه، شورشی، خودفروخته، مدعی دروغین، شیاد، کلاهبردار، داشتن فساد اخلاقی، مالی مورد تخریب قرار می دهند. در حالی که تنها با به کارگیری شگرد کلی گویی و استفاده از بارمعنایی کلمات، ذهنیتی منفی به مخاطبان القا می کنند و افکار و قضاوت های آنان را تحت الشعاع دروغ های خود قرار می دهند.عاملان ترور شخصیت از این باور شرطی شده در میان مردم «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها» سواستفاده می کنند و آن ها را به سمت اهداف خود سوق می دهند.مجریان تبلیغات سیاه، به شدت از نقاط حساس روانی مخاطبان خود سود می جویند. با دست گذاشت روی نقاط ضعف مخاطب، اتهاماتی متناسب با آن را به سوژه مورد نظر وارد می کنند و از این طریق ضربه مهلک خود را وارد می کنند. زیرا می دانند که از این راه ماشین ترور، قربانیان بیشتری خواهد داشت.همانطور که قبلاً هم اشاره شد، از این تکنیک به عنوان بهره گیری از عاطفه گیرندگان پیام یاد می شود. تکنیکی که از سایر روش ها قدرتمندتر و کارسازتر است به طوری که حتی بدون داشتن استدلال منطقی، به سرعت می تواند تحت باور مخاطبان خود در آید.
۱۱-پرونده سازی
با کشاندن فرد به زندان، تشکلیل پرونده، دادگاهی کردن او، وجهه و اعتبار او را زیر سوال برند. در حالی که بسیاری از پرونده های روشنفکران و متفکران، اهل قلم، شخصیت های فرهنگی، جنبه سیاسی و امنیتی نداشته است. با چنین پرونده سازی هایی قصد بر این است که طیفی از جامعه وابسته به فرد مورد نظر، مورد تضعیف قرار گیرد.
۱۲- پاپوش سازی (جرم سازی، مدرک سازی، جعل اسناد)
زمانی که نتوان نقاط ضعف برجسته ای را پیدا کرد، در تایید اتهامات ساختگی شروع به مدرک سازی، جعل اسناد، ساختن شاکیان خصوصی، شهادت های دروغین علیه فرد می شود. تا از این طریق دروغپردازی ها، وجه قانونی پیدا کند.یکی از توطئه هایی که در سازمانهای جاسوسی دنیا مانند سیا و موساد کاربرد فراوان دارد پاپوش درست کردن است.یعنی به شکلی ساختگی شرایطی فراهم آورند که فرد یا کشوری را متهم جلوه بدهند. از شیوه های مورد استفاده:
· جعل اسناد
جعل و تقلب در اسناد و مدارک و تصویر به منظور مدرک سازی و وارد کردن اتهام یا تخریب کردن وجهه. چنین توطئه هایی، از ترفندهای سازمان های اطلاعاتی در سراسر دنیاست.
· شاکی خصوصی
تحریک فرد یا کسانی برای اقامه دعوا از شخص یا کشوری آن هم بر اساس دلیلی واهی و بی اساس یا بر پایه مدارک جعلی.
· شهادت دروغ
به دروغ علیه فردی در مجامع رسمی شهادت دادن و یا قسم دروغ خوردن
. اتهام فساد اخلاقی
از انحرافات اخلاقی او سخن به میان می آید و زندگی خصوصی فرد وارد می شوند. به دروغ و کذب به فرد نسبت های ناروا میدهند. و حتی برای اثبات گفته های خویش افرادی دست نشانده را علم می کنند تا از فرد به دلیل فساد اخلاقی شکایت کنند و شهادت دهند. نمونه چنین شیوه ترور شخصیت را می توان در سیره بزرگان یافت.
کنیز زیبا رو و طرح ترور شخصیت امام موسی کاظم (ع)هارون در پی ناموفق ماندن در نقشه های بی شمار خود علیه موسی بن جعفر علیه السلام دست به یک ترفند جدید زد: کنیزی زیبا روی به زندان حضرت فرستاد تا خدمتکار ایشان باشد تا از آن به بعد هر اتهامی که را که خواست، به حضرت وارد سازد. حضرت آن کنیز را بازگرداند و با قاطعیت تمام فرمود: ” شما هستید که با این چیزها خوشحال می شوید! من به این امور احتیاجی ندارم“. هارون لبریز از خشم و غضب گفت:کنیز را به زندان برگردانید و به حضرت بگوئید: ما شما را با رضای خاطر خودتان دستگیر و زندانی نکرده ایم تا در برنامه ریزی، ملاحظه خواست شما را بکنیم. دستور اجرا شد و پس از مدتی هارون گفت:آهسته از روزنه نگاه کنید که حضرت با کنیز زیباروی چه می کند! مأمور لحظه ای رفت و برگشت و گفت: قربان کنیز، روی زمین به سجده افتاده و گریه می کند و فریاد می زند: “قدوس، سبحانک، سبحانک!”
هارون گفت: به خدا قسم، کنیز را سحر کرده است. او را حاضر سازید. وقتی کنیز را آوردند، حالتی عجیب داشت. سخت می لرزید و نگاه خود را به آسمان دوخته بود.
هارون پرسید:چه شده است؟ کنیز گفت: امام نماز می خواند و پس از نماز به ذکر خدا مشغول بود که به حضرت گفتم: آیا کاری ندارید که برایتان انجام دهم!؟حضرت فرمود:خواسته ای از تو نداریم. گفتم:من را برای خدمتگزاری به شما به زندان فرستاده اند.
حضرت با اشاره فرمودند: “ فما بال هولاء؟ ” (پس اینها چکاره اند؟) وقتی نگاه کردم باغی سرسبز و بی انتها بود و خدمتکارانی مؤدب و با وقار به صف ایستاده و آماده خدمت با لباسهایی پرجلال و جبروت که نمونه هایش را ندیده بودم.
از این صحنه به سجده افتادم و در برابر خالق یکتا که این همه بندگان خوب خود را به مِهر می نوازد، تقدیس نمودم و بر حال زار خود گریستم. هارون برای جوسازی گفت:ای خبیث! شاید در سجده خوابت برده و مناظری دیده ای؟!کنیز گفت: نه والله. آنچه دیدم قبل از حالت سجده بود.
هارون گفت:او را ببرید و سخت مراقبت کنید تا این راز را با کسی در میان نگذارد.به آن کنیز گفتند چرا به سجده افتادی؟ گفت: آنها را که دیدم، به من نهیب زدند:ای جاریه، از عبد صالح خدا فاصله بگیر. بدینسان این کنیز که حالت روحی عجیبی پیدا کرده بود و عشق الهی به برکت حضرت در وجودش شعله کشیده بود.
۱۳- بدل سازی
آمران و عاملان ترور افرادی مشابه با فرد مورد نظر از جهت نوع رفتارها، دیدگاه ها، حتی تشابهات ظاهری، اما با اعمال انحرافی رشد می دهند. در این زمان شخص یا اشخاصی دیگر، با همان نام و نشان مدعی می شوند. شخص بدل، با سواستفاده از اعتبار و نام فرد اصلی، انواع انحرافات اخلاقی، مالی، عقیدتی و … را ایجاد می کند. به طوری که به پای سوژه اصلی تمام می شود. بدل سازی و تشابه سازی یکی از روشهای توطئه استکباری، ایجاد مشابهت سازی بویژه در حوزه های مذهبی و اعتقادی و معنوی به قصد تحریف و انحراف از اصل است. فرقه بهائیت یکی از این ترفندها بود که توسط انگلیس به اجرا درآمد که با سوء استفاده از غیبت امام زمان (عج) عده ای از مسلمانان را فریفت و به پیروی از یک مدعی دروغین واداشت. با ایجاد تشابه سازی از فرد و رفتارهای او، نوعی پس ماندهای ذهنی منفی در مخاطبان شکل می گیرد. با این شیوه، چنین شکی ایجاد می شود که اگر چیزهایی شبیه به این دچار انحراف هستند پس بعید نیست این یکی هم همین طور باشد.
۱۴- بدنام سازی
نام شخص را خراب کردن و بدی یاد کردن، سر زبان ها انداختن، توهین و بی حرمتی کردن، تهمت زدن،به طوری نام فرد به همراه انسان های پلید، کثیف، شیطان صفت و … تداعی شود.
۱۵- تواب سازی
در دهه پنجاه در حکومت محمد رضا شاه و بعد از انقلاب خصوصا در دهه ۶۰ در نظام جمهوری اسلامی، یکی از مهمترین اهداف سیاسی اعترافات عمومی و مطبوعاتی که توسط بازجویان دنبال می شد، تبدیل “قهرمان” به “ضد قهرمان” بود.رژیم شاه، از سوی دیگر تمام هدف خود را بر”قهرمان شکنی” قرار داده بود. در این مصاحبه ها فهرست انحرافات بلند بود و موضوعات اعتقادی، اخلاقی (اعم از جنسی، اعتیاد، رشوه خواری و غیره)، وابستگی مستقیم به دولتهای خارجی و غیره را در بر می گرفت. با این وجود، اعتراف کنندگان همیشه تنها یک دلیل برای توجیه انحراف خود ارائه می کردند: انحراف ایدئولوژیک. انحرافی که برای متفکران و مبلغان پرشور تمامی ایدئولوژی ها، امری درونی و پایدار قلمداد شده و مستقیما به هویت فرد ارتباط پیدا می کند. نظام شاهنشاهی که هدف اصلی اش از اعتراف گیری، بی اعتبار کردن گروه اجتماعی فرد بود، بدین ترتیب در نظام جمهوری اسلامی، ، تنها قبول و بیان اشتباهات گذشته کفایت نمی کرد و شخصمی بایست از نو نشان داده شود. در قالب سیاست تواب سازی، بازجویان زندانیان را نه تنها مجبور به نفی گذشته شان می کردند، بلکه گاهی حتی از ایشان می خواستند تا علیه همرزمانشان به اقداماتی عملی دست زنند.
چنین امری تنها با قطع پیوند میان فرد و گروه اجتماعی اش در زمان حال، میسر می شود. در نتیجه اولین و مهمترین تاکتیک برای تواب سازی قطع هرگونه پیوند با گروه هایی است که در گذشته فرد به آنها تعلق داشته است. هدف اصلی از اعتراف گیری، علاوه بر بی اعتبار کردن گروه اجتماعی فرد، تحریف ماهیت فرد است، به طوری که هویت آن در اذهان عمومی تغییر کند.
۱۶- بی اعتبار سازی
همه این اقدامات طی می شود، تا در نهایت به بی اعتبار شدن سوژه مورد نظر بیانجامد. به طوری که دیگر آن وجهه و شان و منزلتی فرد از میان برود و شخص دیگر نفوذ و قدرت و مقبولیت خود را از دست بدهد.
۱۷- منزوی سازی
بعد از فرآیند بی اعتبار سازی، قصد بر این است که شخص از صحنه کنار رود و در اذهان عمومی به فراموشی سپرده شود.
۱۸- ترور شخصیت پیش نیاز ترور فیزیکی!
هدف اساسی در ترور شخصیت، تسخیر افکار عمومی و تغییر نگرش و رفتار مخاطبان است. چنانچه تخریب شخصیت و منزلت فرد و تحریف آراء و افکار وی با موفقیت صورت بگیرد و افکار عمومی تبلیغات منفی علیه او را باور کنند، نسبت به وی بی اعتماد شده حتی ممکن است علیه او تحریک شوند.از آن گذشته دیگر به سرنوشت وی اهمیت چندانی نمیدهند.برای همین میتوان گفت ترور شخصیت پیش نیاز ترور فیزیکی است. تبلیغات سیاه و سیاه نمایی رسانه ایمجریان ترور شخصیت با استفاده از تبلیغات سیاه و بهره گرفتن از رسانهها توانایی سیاهنمایی یا بزرگنمایی کاری را دارند که در اصل اتفاق دلیلی برای اثبات آن و یا روشن کردن مصادیق زشت یک عمل به دست نمیآید. با حاشیهسازی و پرداخت غلوآمیز رسانهها می توان از یک اتفاق کوچک فاجعهای بزرگ ساخت که جبران کردن خسارت آن از عهده هیچکس بر نمیآید. به همین علت ترور شخصیت، یکی از روشهای نهادهای قدرت برای بهانه جویی و حذف دیگران از عرصه جامعه است. به طوری که تمام تلاش خود را می کنند تا در برابر اذهان عمومی، شخصیت مورد هدف را، درهم بشکنند.
· نشان دادن تصویر وارونه و مخوف از فرد و ساختن معرفی نامه های غیر واقعی از او
· ساخت فیلم های مونتاژ مستهجن، غیر اخلاقی زندگی فرد
· ساخت فیلم های اعتراف، پخش تصاویر شاکیان خصوصی و شهادت های دروغ علیه سوژه مورد هدف
· بدل سازی از دیدگاه ها و نظریات فرد و تحریف آنها
· تقلید صدا
· بدل سازی از سوژه مورد نظر
· عکس های جعلی
· پخش تصاویر مستهجن
· ترویج فرهنگ بذلهگویی، تمسخر و تحقیر، جوک سازی درباره سوژه مورد تخریب
· چاپ مطالب سراسر تهمت و افترا
جرم بی مجرم
شاید آنقدر این جرم وحشتناک، بیرحمانه و بازخوردش وسیع است که نمیتوان برای وقوع آن مجازاتی تعیین کرد. اما با این وجود ترور شخصیت، جرمی است بیمجرم.ترور شخصیت با اندیشه تروریستی صورت میگیرد و اگرچه خونی بر زمین ریخته نمیشود اما ارزشمند تر از خون یعنی روح و روان و حرمت فرد مورد تعرض و حمله قرار میگیرد. نکته مذموم دیگر این است که در این جنگ نابرابر فرد مورد ترور واقع شده توان دفاع از خود ندارد زیرا وقتی موج شایعات و تبلیغات منفی علیه او به راه میافتد، جبهه ای مشخص و دشمنی آشکار وجود ندارد که بتواند از آن شکایت یا افشاگری کند. در دنیای سیاست، ترور شخصیت یک تاکتیک شناخته شده است که البته به شدت مورد انزجار افکار عمومی است. با این حال در طول تاریخ، این حربه بارها مورد استفاده قرار گرفته است. ازآنجا که هزینه آن برای استفادهکنندگانش از دیگر رفتارها برای سرکوب مخالفان کمتر است، شیوع بیشتری دارد. این شیوه در دوره تسلط فاشیست هادر اروپا رواج بسیاری داشت. نمونه این دست ترورهای افراطی در تاریخ معاصر آمریکا هم یافت می شود. در زمان ریاست جمهوری جوزف مک کارتی و در دوران جنگ سرد بسیاری از کارمندان دستگاههای دولتی، روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان برچسب کمونیست بودن خوردند و بسیاری به اتهام فعالیتهای ضد آمریکایی در کمیته «HUAC» بازجویی و محکوم به توقیف اموال و عدم فعالیت شغلی شدند. در آن دوران، اتهامهایی بدون سند و دلیل علیه شخصیتهای مختلف مطرح میشد تا با ایجاد فضای تبلیغاتی منفی، آنان را بیاعتبار سازند. اکنون نیز در سطح بین المللی رسانه های جمعی وابسته به کانونهای قدرت با زیرکی بیشتر و غیر محسوس به ترور شخصیت مصلحان و متفکران مستقل می پردازند.
اسلام چه میگوید؟
از نظر احکام اسلامی چنین اقداماتی کاملاً مردود است. در قانون اسلامی نیز نمیتوان بر حسب گمان های شخصی، به استناد شایعات و حتی اظهارات بیپشتوانه اعلام جرم یا انتصاب اتهام کرد و حقوق و شخصیت انسانی و اسلامی بنده مومن را مورد سوال قرار داد و بلکه زیر سوال برد چنانکه در همین رابطه قوانین محکم و مستدلی در ارتباط با تهمت و افترا خصوصا به فرد مومن در اسلام موجود است.رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت ا… خامنه ای به کرات در دیدار با مسئولین به این موضوع اشاره کرده اند. چنانچه در بیانات ایشان می خوانیم که:«اتهام، آبرو ریزی و ایجاد شایعه برای افراد، برخلاف احکام اسلامی است…در جامعه اسلامی، حیثیت افراد نباید مورد تلاعب دست افرادی قرار بگیرد که هیچ احساس مسئولیتی نمیکنند… آبروی افراد را بردن، اتهام به افراد وارد کردن، اشخاص را بدون دلیل – از مسئول و غیرمسئول – زیر سئوال بردن، درباره آنها شایعه ایجاد کردن، چیزی است بر خلاف احکام اسلامی؛ بر خلاف شرع اسلامی است؛ بر خلاف رویهی اسلامی است»در قرآن کریم نیز می خوانیم:وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلوا بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِیناً<و کسانی که مردان و زنان مومن را بی آنکه مرتکب [عمل زشتی] شده باشند آزار میرسانند، قطعا تهمت و گناهی آشکار به گردن گرفته اند>. ﴿احزاب- ۵۸﴾
نمونه هایی از این تخریب ها و علت انها
میشه یه رنگ دیگه باشی؟ همسر خواجه نصیرالدین طوسی، میشه آنقدر نخندی؟ میشه این دفعه از باند چپ حرکت کنی؟ … همسر آنتونیو باندراس! همسر سیدخندان و… . حالا وایبر پر شده از جوکهایی که بعضیهایشان بیاغراق خندهآورند و معلوم است ذهنهای خلاقی پشتشان است.
این تصویر برای همه ما عادی شده که آدمها را در کنج خانه، اتوبوس، تاکسی، در سالنهای انتظار، محل کار، حتی پشت فرمان و… ببینیم که به صفحه کوچک موبایل زل زدهاند و لبخندی گوشه لبشان نقش بسته است. گویی همه این آدمهای بهظاهر بیگانه از هم، با بندی نامرئی به هم وصل میشوند. آنها ادبیات هم را میدانند و درباره چیزهای مشترکی هر روز جوکهای تازهای میخوانند و میخندند. این جوکها گاهی عرصههای عجیب و غریبی پیدا میکند و به سرعت به ادبیات شفاهی نیز راه مییابند، درست مثل تکیهکلامهایِ میانپردههای سریالهای طنز تلویزیونی. چندی است که جملاتی هجوگونه درباره افراد مشهور و بزرگان عرصههای مختلف به سرعت در فضای مجازی بهویژه وایبر منتشر میشود. جوکهایی که از پتانسیلهای طنزی که ممکن است در نام خانوادگی و اسامی این افراد وجود داشته باشد، وام میگیرند. در حالی که عدهای این کار را توهین به بزرگان و افراد نامدار کشور میدانند و آن را تقبیح میکنند، گروه دیگری هم به این ماجرا تا این میزان جدی نگاه نمیکنند و صرفا آن را نقل میکنند تا شاد باشند.
سبک متفاوت زندگی
افرادی که درباره آنها در فضاهای مجازی اظهارنظر میشود، اغلب، آدمهای جدی بودهاند که در دورههای مختلف بهعنوان افراد مهم در عرصههای فکری، سیاسی، فرهنگی، هنری و… حضور داشتهاند.
سعید معیدفر، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، به تحلیل این جوکها میپردازد و به فرهیختگان میگوید: «روزی، خیلیها همه چیز را جدی میگرفتند و تعاریف خاصی برای خودشان داشتند، اما امروز فرصتی پیش آمده است برای به چالش کشیدن آن جدی گرفتنها. به نظر من این شوخی کردن به معنای زیر سوال بردن ارزشها نیست، بلکه نشان دادن سبک جدیدی از زندگی است.»
کاهش فشارهای اجتماعی در عرصه مجازی
مبادله اخبار و اطلاعاتی که در فضاهای مجازی اتفاق میافتد سویههای مختلفی دارد. اما تمرکز اغلب آنها روی جوک است. معیدفر فضای مجازی را راهی برای تلطیف فشارهای ناشی از بیکاری، تورم و آسیبهای دیگر در جامعه میداند و میگوید: «فضای مجازی، امروز با این نوع شوخی کردنها و این نوع پیامها و گاهی تصاویر در پی کاهش باری است که به دوش میکشد. این فضاها، بحثها و شوخی با آدمها از فشار زیاد اجتماعی میکاهد و بهانههایی است برای یک نوع خوشیهای ولو لحظهای.»
نبود عرصه عمومی
اما از سوی دیگر برخی معتقدند شبکههای اجتماعی میتوانند بسترهای مناسبی برای ارتقای آگاهی در جامعه باشند؛ بسترهایی که تا امروز از آنها چندان استفاده مناسبی نشده و فضایی برای تعاملات فکری و بین نسلی شکل نگرفته است. معیدفر اما با این نظر مخالف است و معتقد است که تعاملات بین نسلی و فکری همواره در عرصههای عمومی شکل میگیرد. این استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران میگوید: «اگر عرصههای واقعی برای تعامل و حضور افراد در جامعه کم شود، باید بدانیم که فضای مجازی رشد میکند و این فضا قابل کنترل و هدایت نیست.» او ادامه میدهد: «اگر در عرصههای واقعی و… فرصتهایی برای تعامل بیشتر آدمها فراهم شود و امکان تحرک جوانها در عرصههای عمومی افزایش یابد، آنگاه شاید بتوان انتظار داشت که دیالوگ بیننسلی شکل گیرد و برخی از تندرویها در فضای مجازی کنترل شود و فضای مجازی هم تحت تاثیر آن قرار بگیرد.» او این موضوع را دلیل اصلی رشد فضاهایی مثل وایبر در جامعه میداند و میگوید: «روشنفکری نمیتواند در این فضا کاری کند و دیالوگی جدی در این فضا شکل نمیگیرد.» معیدفر معتقد است سوژههایی که در فضاهای مجازی مطرح میشود سوژههای دقیقی نیستند و به همین دلیل این بحث امکان جهتگیریهای پیشبینی نشدهای دارد.
تخطئه شخصیتی
اما در این میان چیزی که ممکن است بیشتر از همه سبب موضعگیری عدهای در قبال محتویات چنین فضاهایی شود، تخریب شخصیتی افراد است. اتفاقی که با آموزش مناسب میتوان تا حدود زیادی جلوی آن را گرفت