چاپ صفحه

ناگفته‌های رفیق دوست از نقش میرحسین و هاشمی در نوشاندن جام زهر

به گزارش پایگاه عدالت خواهانجهان نيوز: برای مصاحبه با عنوان وزیر سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس به طبقه پنجم ساختمان بنیاد نور رفتیم. محسن رفیق‌دوست شخصیتی است که هنوز هم می‌توان برای دریافت برخی ناگفته‌ها از دوران دفاع مقدس به سراغش رفت. مشروح گفت‌وگوی آنا با وی را در ذیل بخوانید.

قطعنامه 598 را در موضع ضعف و ترس نپذیرفتیم
از او سوال کردیم اینکه می‌گویند پذیرش قطعنامه 598 از روی ضعف و ترس بوده درست است یا خیر؟ و او پاسخ داد: بعد از پذیرش قطعنامه ثابت شد که ما در موضع ضعف و ترس آن را نپذیرفتیم. وقتی قعطنامه توسط ایران پذیرفته شد به فاصله کوتاهی ارتش عراق و گروه تروریستی منافقین در قالب عملیات فروغ جاویدان در غرب و با 15 لشکر ارتش عراق در جنوب به ایران حمله کردند که با واکنش ایران در غرب تحت عنوان عملیات مرصاد مواجه شد و در این عملیات منافقین ضربه سنگینی خوردند و ارتش و سپاه با همکاری یکدیگر 15 لشکر عراق در جنوب را تار و مار کردند که همین مورد نشان می‌دهد ما ضعف نداشتیم.

دولتی‌ها بر خلاف نظامی‌ها اصرار به اتمام جنگ داشتند
وی قطعنامه 598 را موضوعی سیاسی می‌داند نه نظامی و می‌گوید: در آن زمان دولتی‌ها به طور مرتب اصرار می‌کردند که جنگ چه زمانی تمام می‌شود؟ و نظامی‌ها هم می‌گفتند اگر امکانات بیشتری به ما بدهید جنگ تمام می‌شود. اراده دولتی‌ها به تمام کردن جنگ بود ولی اراده نظامی‌ها و سپاه پاسداران به خاتمه جنگ نبود بلکه معتقد بود تمام کردن جنگ به زمان معین دو سه ساله نیاز دارد ولی چون سیاسیون به دنبال اتمام جنگ بودند از سپاه پاسداران که محور جنگ بود خواستند احتیاجات را بنویسند و سپاه هم لیستی در اختیار دولتی‌ها قرار داد و آنها هم لیست را خدمت امام خمینی(ره) بردند و گفتند که به این امکانات نیاز داریم ولی نمی‌توانیم آنها را تهیه کنیم! و در آن مقطع، امام هم قطعنامه 598 را قبول کردند.

اگر بعد از آزادی خرمشهر آتش‌بس را قبول می‌کردیم، عراق تا تهران می‌آمد
رفیق‌دوست، زمان پذیرش قطعنامه 598 را زمان مناسبی دانست و گفت: جنگ زمانی خوبی تمام شد. بعد از آزادی خرمشهر بخشی از خاک کشورمان را از عراق گرفتیم ولی بخش زیادتری همچنان در تصرف نیروهای عراقی بود و از نظر نظامی هم تفاوتی نکرده بودیم. ضمن اینکه از اول جنگ تا زمان فتح خرمشهر، دو طرف همدیگر را شناخته بودند و ما نقاط قوت عراق را می‌دانستیم و عراق هم به نقاط ضعف ما پی برده بود و به همین خاطر اگر بعد از آزادی خرمشهر آتش‌بس را قبول می‌کردیم، شش ماه بعد عراق به ایران حمله می‌کرد و تا تهران می‌آمد. اما وقتی اجازه گرفتیم که جنگ را به داخل خاک عراق بکشانیم، هم می‌خواستیم بجنگیم و بر عراق پیروی شویم و هم می‌خواستیم ایران را قدرتمند کنیم.

در قطعنامه اسمی از متجاوز نیامده بود
وی درباره فاصله یک ساله بین تصویب قطعنامه 598 در شورای امنیت سازمان ملل تا پذیرش آن توسط جمهوری اسلامی ایران گفت: در این فاصله یک ساله مذاکرات متعددی میان مسئولان جمهوری اسلامی با مقامات سازمان ملل در جریان بود و نتیجه این بود که بلافاصله بعد از پذیرش قطعنامه «خاویر پرز دکوئیار» دبیرکل وقت سازمان ملل متحد اعلام کرد که صدام متجاوز است و این در حالی بود که در قطعنامه فقط آمده بود که متجاوز باید تنبیه شود و اسمی از متجاوز نیامده بود که بعد از مذاکرات رسما صدام به عنوان متجاوز شناخته شد.

حضرت امام(ره) بعد از شنیدن استدلال مقامات، قطعنامه را قبول کردند
وزیر سپاه در دوران جنگ این موضوع که امام خمینی(ره) به زور و اجبار مجبور به پذیرش قطعنامه 598 شده‌اند را رد کرد و گفت: هیچکسی در هیچکدام از تصمیم‌های حضرت امام(ره) تاثیرگذار نبود و ایشان بعد از شنیدن استدلال‌های مقامات سیاسی و نظامی، قطعنامه را قبول کردند و حتی هاشمی رفسنجانی اصرار داشتند که مسئولیت قطعنامه را قبول کنند که امام خمینی(ره) نپذیرفتند. بعد از پذیرش قطعنامه حضرت امام(ره) نامه و پیامی صادر کردند و در آن بسیار زمان را خوب تشخیص دادند و از نیروهای نظامی هم تشکر کردند و همین نامه امام خمینی (ره) برای ما مهم بود. در زمان پذیرش قطعنامه حتی ذره‌ای از خاک کشورمان در تصرف نیروهای عراق نبود بلکه بخشی از خاک عراق در دست ما بود که طبق قطعنامه 598 باید آن را به خود عراق واگذار می‌کردیم.

هیچ قدرتی حتی جرات فکر حمله به ایران را نمی‌کند
وی افزود: حضرت امام زمانی فرمودند ‌«جنگ جنگ تا پیروزی» و از زمانی دیگر گفتند «جنگ جنگ تا رفع فتنه» که برداشت بنده این است که «جنگ جنگ تا رفع فتنه» یعنی طوری پیشرفت کنیم و قوی شویم که هیچ دولت و قدرتی حتی فکر حمله به ایران را نکند که الحمدالله امروزه در جایگاه نظامی قرار داریم که هیچ قدرتی حتی جرات فکر حمله به ما را نمی‌کند. در طول جنگ هم از نظر دفاعی تا مرحله 70 درصد خودکفایی دفاعی رسیده بودیم و الان صد در صد خودکفا شده‌ایم و دنیا از قدرت موشکی ما می‌ترسد. نیروی نظامی یک عِده میخواهد و یک عُده، یعنی یک نیروی انسانی نظامی و یک سری امکانات برای جنگیدن که از هر دو نظر ما خودکفا هستیم. در جنگ‌های نظامی نیروی زمینی است که کار را تمام می‌کند نه نیروی هوایی و دریایی، یعنی برای تصرف یک کشور نیروی زمینی باید وارد شود تا کشور را اشغال کند و با بمباران نمی‌شود کشوری را تصرف کرد.

با تکیه بر نیروهای داخلی خود را مجهز کنیم
رفیق دوست تصریح کرد: تا زمانی که جمهوری اسلامی ایران ادامه انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) هست و آمریکا هم همچنان خوی استکباری و سلطه‌طلبی خود را دارد، ما از نظر نظامی هیچوقت مورد عنایت دنیا قرار نخواهیم گرفت، لذا باید برای دفاع از خودمان، با تکیه بر نیروهای داخلی خود را مجهز کنیم.

وی درباره غرامت جنگ ایران و عراق گفت: بر اساس برآوردهای صورت گرفته، در جنگ عراق بر علیه ایران بیش از هزار میلیارد دلار خسارات به کشور ما وارد شد ولی هنوز دریافت نکرده‌ایم. هنوز هم مذاکرات برای دریافت غرامت میان مسئولان ایران و عراق وجود دارد اما اگر تاخیری در آن هست به همین خاطر است که دستاوردهای بزرگتری را به دست آورده‌ایم. ما چیزی بیشتر و بهتر از خود غرامت از عراق گرفتیم و آن رابطه بسیار خوب عراق با جمهوری اسلامی ایران است. معاون وزیر امور خارجه آمریکا چندی پیش گفت که هدف ما از تشکیل داعش، کشورهای سوریه و عراق نبود و هدف اصلی ایران بود. حال اگر حکومت قبلی و بعثی همچنان در عراق بود،‌‌ آیا باز هم این مقاومت علیه داعش در عراق ایجاد می‌شد که ما به جای جنگیدن در خیابان‌های تهران در عراق بجنگیم و داعش را از بین ببریم؟. الان در مقابل غرامت نگرفته، یک حکومت را در کنار خود داریم و همین سیاست را هم در افغانستان داریم و زمانی که طالبان تمام دیپلمات‌های ایرانی را در ساختمان کنسولگری ایران کشتند، با طالبان برخوردی نکردیم ولی با مدیریت و درایت جمهوری اسلامی، طالبان از افغانستان اخراج شدند و امروز افغانستان یک میدان باز برای ایران هست و اینها دستاورد بزرگی در برابر دریافت غرامت است. حتی خود دونالدترامپ در مبارزات انتخاباتی خود گفت که آمریکا 11 سال در منطقه بوده و شش هزار میلیارد دلار هزینه کردیم و چند ده هزارکشته دادیم و افغانستان و عراق را گرفتیم و تحویل ایران دادیم.

دولت میرحسین موسوی قادر نبود کامل در اختیار جنگ قرار بگیرد
رفیق‌دوست با تاکید بر اینکه دولت زمان جنگ اصرار به اتمام جنگ داشت گفت: در دولت زمان جنگ و نخست‌وزیری میرحسین موسوی سه دسته وجود داشت. یک دسته طرفدار جنگ، یک دسته مخالف جنگ و یک دسته بی‌طرف بودند. کسانی که مخالف جنگ بودند فقط دائم می‌گفتند که جنگ چه زمانی تمام می‌شود؟ حتی وقتی بنده در دولت حاضر می‌شدم و گزارش عملیاتی را در جنگ به مسئولان دولتی می‌دادم، باز هم حرف اینها فقط این بود که جنگ کی تمام می‌شود؟ یعنی اکثر اوقات در دولت با پیشنهادهایی که برای جنگ می‌شد مخالفت می‌کردند و دائم می‌گفتند شما که می‌دانید نمی‌توانید بغداد را بگیرید پس چرا جنگ را تمام نمی‌کنید؟ آن مجموعه دولت نمی‌توانست و قادر نبود کامل در اختیار جنگ قرار بگیرد و اهل بوجود آوردن امکانات نبودند. در زمان جنگ یا نتوانستیم یا همت نکردیم که تولید ثروت برای جنگ کنیم.

هاشمی می‌گفت دولت شعار جنگ می‌دهد اما در خدمت جنگ نیست
وی افزود: مرحوم هاشمی طرفدار این بود که زودتر آتش‌بس شود و زمانی مرا صدا کرد و به من گفت که جنگ‌افروز اصلی تو هستی و اگر تو نباشی جنگ تمام می‌شود. تو در وزارتخانه سپاه باش و به جنگ کاری نداشته باش. ایشان حتی به بنده گفت که دولت شعار جنگ می‌دهد اما در خدمت جنگ دخالت نیست و به همین خاطر می‌خواهم توپ را در زمین دولت بیندازم. به همین خاطر ستادی تشکیل داد که میرحسین موسوی رئیس ستاد، آقای بهزاد نبوی معاونت لجستیک و آقای خاتمی معاونت تبلیغات جنگ شوند. در اصل ستادی از اعضای دولت برای جنگ تشکیل داد که بعد از مدتی هم آتش‌بس صورت گرفت.

با افزایش توان موشکی توانستیم معادلات جنگ را عوض کنیم
رفیق‌دوست درباره سفرش به سوریه و لیبی جهت تامین موشک در دوران جنگ گفت: یکی از هنرهای بنده این بود که وقتی از جنگ کنار رفتم، به چهار کشو سوریه، آلمان‌شرقی، لیبی و کره‌شمالی بدهی ارزی داشتیم، یعنی از این چهار کشور اسلحه و مهمات وارد کشور کردم ولی پولی به آنها ندادیم که البته بعدها تسویه حساب کردیم. بنده سال 1364 خدمت مرحوم هاشمی رفسنجانی رفتم و گفتم می‌خواهم به سوریه و لیبی بروم. ایشان گفت مشکلی که ما الان داریم این است که تهران زیر موشک‌ها و هواپیماهای عراقی است و ما بی‌دفاع هستیم، برو و ببین می‌توانی از آنها موشک بگیری و من هم گفتم سعی می‌کنم. بعد خدمت مقام معظم رهبری رسیدم که آن موقع رئیس‌جمهور بودند و جریان را به ایشان گفتیم و به عنوان رئیس‌جمهور دو نامه برای حافظ اسد و معمر قذافی به عنوان رئیس‌جمهور نوشتند. آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند البته من بعید می‌دانم آنها این چیزها را به ما بدهند اما تو برو با آن شیوه‌ای که خودت بلد هستی شاید بتوانی این کار را انجام دهی. وقتی با حافظ اسد ملاقات کردم، او دلایلی آورد که ما نمی‌توانیم به شما موشک بدهیم ولی گفت می‌توانیم تیم شما را آموزش بدهیم و گفتند عده‌ای بیایند و آموزش ببیند. بلافاصله هم این ماموریت به شهید تهرانی‌مقدم داده شد و افراد به سوریه رفتند و آنجا آموزش‌های کامل را دیدند. بعد هم که رفتیم به لیبی و آنجا با همان روش توانستیم موشک بگیریم و با افزایش توان موشکی خود توانستیم معادلات جنگ را عوض کنیم. و الان در موقعیتی هستیم که موشک‌های ما از عوامل بازدارنده اصلی کشور شده‌اند.