به گزارش پایگاه عدالت خواهان" محمدطه عبد خدایی از همراهان سید محمدخاتمی در معاونت وزارت ارشاد و دولت اصلاحات در گفتگوی خود با تسنیم به بیان ناگفته های شنیدنی از دوران همکاری اش با وی و همچنین اصلاح طلبان شاخصی همچون تاج زاده و خصوصا تغییر نحوه نگرش 180 درجه ای انها از گذشته تاکنون پرداخته است.
اهم محورهای مطرح شده توسط عبدخدایی در این گفتگو را در ادامه خواهید خواند:
* 4 چیز برایم مهم بود و ارزش داشت از اول انقلاب هم این را دنبال کردم. اول، اسلام، اسلام محوریتِ ذهنی من بود اسلامی هم که عرض میکنم اسلامی که به آن رسیدم یعنی من 5 الی 7 سال در کلیسای مسیحیت درس خواندم و مدتی چپ بودم به معنای اینکه فکر میکردم این ایده یک ایدئولوژی است لذا اسلامی را که خودم پیدا کردم پذیرفتم. مدتها هند رفتم در بین آنها تحقیق کردم، امروز اگر اسلام مدنظر من است و محورِ اصلی من است. دومین مساله مسالۀ ایران است، ایران برای من اصل است. این کشور کشوری شیعی است، کشوری ارزشمند است و باید از تمام مرز و بومش حفاظت شود و برای آن ارزش قائل شویم. سومین قضیه انقلاب است که اصلاً ذهن و محور فکری من انقلاب است و چهارمین قضیه رهبری است چه زمان امام خمینی و چه زمان آیتالله خامنهای. امروز هم احساس میکنم رهبری به شدت مظلوم است و باید یکسری حرفها را بگویم در عین حال که همۀ اتهامات را مخالفین به ایشان وارد میکنند، در صورتی که ایشان مظلومترین شخص هستند و بنده تا الان سکوت کردم و لازم میدانم صحبت کنم.
*حدود 150 هنرپیشه جزو اخراجیهای وزارت فرهنگ بودند. من آمدم خدمت آقا و گفتم اینها لیست را به من دادند که اخراج کنم ولی وجداناً نمیتوانم چنین کاری بکنم. آقا گفتند "هرگز این کار را نکن، اینها بندگان خدا هستند بالاخره فضا آن زمان اینگونه بوده و این شغلشان بوده" یعنی از سال 61 تا 66 یک نفر اخراج نشد و اینها آمدند پست گرفتند و الان جزء هنرپیشههای مملکت هستند. اخراج نشدن اینها با حمایت آقا بود و جایی هم نگفتم و این اولین بار است که میگویم.
*در این کشور دستگاه فیلم ویدیو ممنوع شد، چه کسی ممنوع کرد؟ آقا ممنوع کرد؟ امام ممنوع کرد؟ حوزه علمیه ممنوع کرد؟ چرا ممنوع شد؟ دادستانی موظف بود برود داخل خانهها آن را به عنوان اشیاء ممنوعه بگیرد و بیاورد و بعد میداد ارشاد و دوباره با برگ سبز وارد میشد.
*یادم هست رفته بودم اجلاس توریسم در پاریس، داشتم برمیگشتم در هواپیما برگههایی میدادند که چه چیزهایی در ایران ممنوع است. مثلاً مواد مخدر، ورود اسلحه، ورود مشروبات الکی و دستگاه و فیلم ویدئو و.. یک آقایی به مهماندار میگوید من دوربین ویدیو دارم با آن چه کنم؟ مهماندار میدانست من معاون گردشگری هستم گفت از آن آقا بپرس، آن آقا با لهجه صحبت میکرد و گفت با این چه کنم؟ من هم نمیدانستم چه بگویم! گفتم بیایید فرودگاه راهنمایی میکنند که چه کنید. من آمدم در جلسۀ معاونین این را مطرح کردم که چرا ما این کار را میکنیم؟ آقای تاجزاده روبروی من بود گفت "آقا رفته فرنگ متجدد شده"! و یکسری آقایان ما را هو کردند که چنین سخنی را گفتیم. بعد آقای خاتمی گفت "پس مواد مخدر را هم آزاد کنیم!" من گفتم مواد مخدر ماهیتش مشکل دارد. پس شما دوربین عکاسی را هم ممنوع کنید چون ممکن است با دوربین عکاسی عکسهای مستهجن گرفته شود.
*آقای انوار، آقای امینزاده، آقای تاجزاده، آقای ابطحی، آقای بهشتی و... شورای معاونین خاتمی بودند. یکسری مخالف بودند و یکسری هم با من موافق بودند چون جوِ قالب بر مخالفت بود طبیعتاً مخالف بودند.
بعد آقای لاریجانی وزیر ارشاد شد و ویدئو هم آزاد شد.
*زمان آقای میرسلیم یک پروندهای به وجود آمد که مشخص شد در بردن و آوردن این ویدیوها کلی در آن پول جابجا شد که نه آقای خاتمی خبر داشت، نه آقای لاریجانی، چون بعضی از آنها با امضای آقای خاتمی بود، بعضی با امضای آقای لاریجانی بود و بعضی با امضای آقای کرباسچی هم بود ولی اینها خودشان نمیدانستند در ماجرای بده بستانها چه خبر است. سانسور مطبوعات از کجا شروع شد؟ کجا ممیزی کتاب شروع شد؟ چه کسی این کارها را کرد؟ همین آقایان که الان روشنفکر شدند.
*نام این افراد در پرونده ویدئوها بود، آقای انوار بود، آقای هاشمی، خانم حجت کاشانی که دختر برادر بهمن حجت کاشانی بود.
* از آثار سینمایی خیلی سانسور کردند اما مصداق یادم نیست ولی فراوان بود. آقایان در این زمینه تندروی داشتند نمونهاش اکبر گنجی که امروز منکر میشود قرآن وحی است و میگوید قرآن وحی نیست. یا مثلاًفرستادن رایزنهای فرهنگی به خارج کشور. آقای عربسرخی را فرستادند ترکیه. عربسرخی را رایزن فرهنگی ما در ترکیه قرار دادند و ایشان حتی مولانا و مولوی را تشخیص نمیداد. به من گفتند تایلند اگر تایلند نشد برو آرژانتین. وقتی هم رفتم آرژانتین به من پول نمیدادند.
*کجا آدم باصلاحیت و ممتاز انتخاب کردند؟ همه جا باندی عمل کردند، الان هم همین است، کجا آقایان گشتند آدم مخصوص آن کار را پیدا کنند؟ واقعاً در ایران طردالرجال است. احمدینژاد هم همین بود، اینها هم مانند احمدینژاد هستند. او هم دوستانش را آورد و هزار خطا کرد.
*به این مردم نه مرجعیت ضربه زده است نه رهبری بلکه همین آقایان از جمله تاجزاده در وزارت ارشاد، سراج موسوی در کمیته، ابطحی، امین زاده، مجید انصاری در سازمان زندانها و... محدودیتهای بی دلیلی برای مردم ایجاد کردند و امروز مسئولیت اقدامات خود را به گردن مراجع و رهبر انقلاب میاندازند. کسانی که امروز ادعا میکنند جمهوری اسلامی دیکتاتوری ایجاد کرده خودشان در زمان مسئولیت عامل به وجود آمدن خفقان بودند.
*همین آقای میرلوحی (عضو فعلی شورای شهر تهران و فعال سیاسی اصلاحطلب) که دانشجوی هند بود، بعد میآید رئیس کمیتۀ تهران میشود و میرود پیست اسکی دیزین و شمشک دستور میدهد تمام عینکهای دودی را جمع کنند! چون این مظهر غرب است! همین آقا امروز روشنفکر میشود! اگر یادتان نرفته بیایید از مردم عذرخواهی کنید.
*مگر نه این بود که شماها در بین دانشجویان چادر و حصار کشیدید و امام خمینی به محض اینکه فهمید که این اتفاق افتاده است دستور داد که سریعا به موضوع رسیدگی شود. چرا امروز آقایان به دنبال گم کردن آثار اقدامات افراطی خود هستند؟
*در آن زمان آقایان آنچنان جوی درست کرده بودند که هیچکس حق اظهار نظر آزاد نداشت. امروز نیز این رفتارهای به اشکال دیگر در حال پیاده شدن از سوی این طیف است. شما نحوه عملکرد شورای شهر را ببینید. واقعا آیا این شورای شهر آزاد منشانه رفتار میکند؟ در حالی که بسیاری از چهرههای سیاسی اصلاح طلب اذعان کرده بودند که آقای هاشمی برای شهردار شدن مناسب است ولی شورای شهر تنها به این دلیل که با شهردار شدن هاشمی، آقای چمران به شورا راه پیدا میکند با شهردار شدن هاشمی مخالفت کردند.
* در دوم خرداد در عین حال که به آقای خاتمی ارادت داشتم چراکه وی را آدم سالمی میدانم ولی به دلیل حواشی که در وزارت ارشاد در اطراف خاتمی دیده بودم در آن برهه آقای ناطق را مناسب تر میدانستم. معتقدم دوم خرداد جریانی بود که خروجی عملکرد راستها بود. همان طور که روی کار آمدن اقای احمدی نژاد خروجی عملکرد چپ ها بود.
*در سال 88 بنده عضو هیچ یک از ستادها نبودم ولی بعد از آشوبهای پس از انتخابات با خیلی از آقایان صحبت کردم که دست از اقدامات خود بردارند. با آقای خاتمی نیز صحبت کردم و امید داشتم که بتوانم او را از اقدامات منصرف کنم ولی با توجه به اینکه اطرافیان او بسیار بر روی او تاثیرگذارند انتظاری که داشتم محقق نشد. ولی آن چیز که به صراحت به خود بنده گفته بود، این بود که انتخابات 88 احمدی نژاد رای آورده و باور داشت که تقلب درست نبود.