چاپ صفحه

خدا بیامرزد پدر آقای جهانگیری را که یادمان آورد چقدر این جوان بودن مزایا دارد و ما نمی‌دانیم!!

به گزارش پایگاه عدالت خواهانآناج/فرناز پورعباس: چند روزی بود که ذهنم درگیر نوشتن گزارشی برای روز جوان بود و مدام در حال تلاش بودم تا خودم را به کوچه علی‌چپ بزنم و چیزی ننویسم؛ برای اینکه از طرح موضوعات تکراری و افاقه نکردن مطرح شدن چنین مسائلی خسته بودم.

با خود تصمیم گرفتم بین جوان‌ها بروم و به دردِ دلشان گوش دهم اما بازهم منصرف شدم و گفتم مگر خیل عظیم این جوان‌ها در اطرافم نیستند که هر روز مشکلات‌شان را مطرح نکنند؟ پس چرا باز دست به کار تکراری بزنم و سوژه‌های هر سال را از نو رقم بزنم.

هی دلم را راضی کردم سراغ مخترعی، دانشمند جوانی را بگیرم اما باز هم ندای درونی بدبینم نهیب زد که به کجا چنین شتابان؟ بازهم می‌خواهی قصه تلخ و البته تکراری استعدادهای برزمین مانده و حمایت نشده را بنویسی؟

القصه بی‌خیال نوشتن این گزارش شده بودم که به رسم عادت بد در گالری گوشی مشغول دیدن فیلم‌های تکراری تلگرام بودم که به صحبت‌های جناب جهانگیری برخوردم که می‌فرمودند:" این دهه شصتی‌ها همیشه مشکل ساز بودند و حالا هم شغل می‌خواهند." البته شاید این سخنان گوهربارشان اندکی این طرف آن طرف شده و اصلا قصدشان چنین چیزی نبوده اما با خودم فکر می‌کردم جناب جهانگیری کجای کاری که دهه شصتی‌ها دیگر از رده خارج شدند و این دهه هفتادی‌ها هستند که قدعلم کرده و جویای کارند.

البته باید هم ایشان از دست جوانان ناراحت باشند؛ اصلا چه معنی دارد که وقتی وزیر هفتاد ساله ما می‌تواند بر مسند مسئولیت بنشیند بیاییم به این جوان‌ها میدان بدهیم که بعدا برایمان شاخ شوند؟ اصلا چه معنی دارد که مدیران ما با شصت سال سن در چند جا مدیر نباشند و حقوق نگیرند آنوقت بیایم دست یک جوانِ سی ساله! را بند کنیم.

البته تعریف جوان در کشور ما و کشورهای اروپایی اندکی متفاوت است و در آن طرف مرزها و در کشورهای اجنبی جوان سی ساله حتی می‌تواند نخست وزیر و همه کاره مملکتش شود اما اینجا اگر جوانِ! سی ساله از ما طلب کار کند می‌گوییم برو کنار باد بیاد! مگر خودمان چلاقیم که تو بیایی و یکی از مسئولیت‌های خطیر ما را از دستمان در بیاوری؟

حالا اگر روزی هم دلمان هوای بازنشستگی و گذراندن آن دوران در جزایر هاوایی کرد آقازاده‌ای، پسرخاله‌ای، نوه عمه‌ای چیزی داریم که به جای خودمان بنشانیم و حالا حالاها نوبت به تو نمی‌رسد.

البته گاهی هم برخی مدیران از زیر ساطور مسئولین مربوطه در رفته و با شناسنامه‌ای مربوط به دهه شصت بر سر وزارت خانه ارتباطاتی و یا شهرداری می‌نشینند که قطعا آنها هم کِبَرِ سنی(متضاد همان صِغَرِ سن) خودمان دارند و اِلا آنها را چه بر صندلی وزارت و مدیریت نشستن!

البته جوان بودن خیلی هم بد نیست مثلا هنگام انتخابات تکریم می‌شوی و به تو وعده می‌دهند که دو میلیون شغل برایت ایجاد می‌کنند! یا مثلا برایت روز جوان را جشن می‌گیرند و باهاشان سلفی می‌اندازی بعد دوباره بر سر میزهای متعددشان حاضر می‌شوند که البته در خصوص این مدیران نقل است که طی الارض هم می‌کنند و به همین دلیل توانایی اداره شایسته! چندین سِمت را دارند.

جوان بودن خیلی هم خوب است مثلا شما می‌توانی قهرمان آسیایی المپیکی بشوی و به سبب افتخار آفرینیت رئیس فدراسیونت ارتقا پیدا کند و تو هم مشغول دستفروشی بشوی و چه کار نیکویی بهتر از جوان بودن که هم خودت صاحب شغل شدی! و هم مدیرت ارتقاء پیدا کرد.

جوان بودن مزایای دیگری هم دارد و می‌توانی مثل من بنشینی و جملاتت را ردیف کنی و الکی هِی غر بزنی اما خودت را تکان ندهی تا به دنبال شغلی هرچند با درآمد پایین اما آبرومند بروی زیرا قرار است که صندلی ریاست را برایت پشت در آماده کنند!

می‌توانی بنشینی خانه‌تان و اینکه تلگرام فیلتر شد واویلا! را و اینکه فیلتر نشد مرحبا! را لایک کنی و از پدرت بخواهی نانی که برایت می‌گیرد دو رو خاش خاشی باشد!

القصه خدا بیامرزد پدر آقای جهانگیری را که یادمان آورد چقدر این جوان بودن مزایا دارد و ما نمی‌دانیم! یکی‌اش همین روز جوان که از صبح که پایت را از خانه بیرون می‌گذاری برایت فرش قرمز پهن کرده و تکریمت می‌کنند و تا سرکوچه نرسیده لیموزینی برای تشرف‌فرماییت به اداره‌ای که همین امروز مدیرش شدی می‌فرستند.

خلاصه که جوانان وضع جوانان ما خیلی هم خوب است و اگر این دهه شصتی‌های دردسرساز اجازه دهند بهتر از این هم می‌شویم تا چشم اجانب از این همه تکریم و استفاده از نیروی جوان ما از حدقه در بیاید!

انتهای پیام/