به گزارش پایگاه عدالت خواهان" چندی قبل نیروهای گشت بسیج در حوالی کن متوجه صدای کمکخواهی مردی از داخل باغی متروکه شدند. در چنین شرایطی نیروهای بسیجی برای کمک به مرد جوان وارد باغ شدند و دیدند که سه مرد جوان، پسر عریانی را دست و پا بسته و شکنجه میکنند. سه مرد جوان وقتی نیروهای بسیجی را دیدند از محل گریختند. نیروهای بسیج همزمان با رهایی مرد جوان یکی از فراریان را بازداشت کردند. پسر آزاد شده گفت: دو متهم فراری، برادران دوست صمیمیام فرشاد هستند که الان دستگیر شده است. چندین سال است با پسر جوانی به نام فرشاد دوست هستم. او دو برادر به نامهای بهمن و پرویز دارد که هر دو قهوهخانهای در یکی از خیابانهای شمالی تهران دارند. فرشاد، مرا چند باری به قهوهخانه برادرانش برده بود و به همین دلیل آنها را میشناختم. امروز برای قلیان کشیدن به قهوهخانه آنها رفتم که بهمن و پرویز به من پیشنهاد دادند برای تفریح به باغشان در حوالی کن برویم. آنها گفتند که فرشاد هم در باغ منتظر ما است. ما سه نفری به باغ رفتیم که داخل باغ فرشاد هم بود.
ابتدا کمی با هم حرف زدیم که ناگهان بهمن و پرویز به من حمله کردند و مرا به شدت کتک زدند و بعد هم لباسهایم را بیرون آوردند و دست و پایم را با طناب بستند. در حالی که به شدت شوکه شده بودم با گریه و التماس درخواست کردم مرا رها کنند، اما آنها مرا شکنجه دادند و از من فیلمبرداری کردند. فرشاد در این مدت شاهد ماجرا بود و خیلی تلاش کرد مرا نجات دهد، اما موفق نشد تا اینکه صدای داد و فریاد مرا نیروهای بسیجی شنیدند و به داخل باغ آمدند و مرا نجات دادند. متهم دستگیر شده هم گفت: من درجریان آدمربایی نبودم. برادرانم از من خواستند به باغ بروم و من هم رفتم که ساعتی بعد آنها همراه دوستم وارد باغ شدند. ساعتی بعد آنها ناگهان او را مورد کتککاری قرار دادند که نیروهای بسیجی رسیدند و فرار Escape کردند.
پس از طرح این شکایت تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی به دستور بازپرس دادسرای امور جنایی تهران برای دستگیری متهمان آدمربا وارد عمل شده و در نهایت دو برادر آدمربا را دستگیر کردند. بهمن در بازجوییها با اعتراف به جرم Crime خود گفت: شاکی مدتی است با برادرم رابطه دوستی دارد. از آنجایی که احتمال میدادیم او معتاد Addicted به مواد مخدر Drugs است به او گفته بودیم ارتباطش را با برادرم قطع کند، اما فایدهای نداشت و ارتباط آنها هر روز نزدیکتر و صمیمیتر میشد تا اینکه فهمیدیم او برادرمان را معتاد کرده است. ما از شاکی کینه به دل گرفتیم و تصمیم گرفتیم انتقام بگیریم. روز حادثه Incident او را به بهانه تفریح به باغ بردیم و از او فیلم تهیه کردیم. او را تهدید کردیم که فیلمش را بین دوستان و بستگانش پخش میکنیم. قصد داشتیم او را بترسانیم تا ارتباطش را با برادرم قطع کند که صدای داد و فریادش را نیروهای بسیجی شنیدند و به کمکش آمدند.
متهم دیگر هم حرفهای برادرش را تأیید کرد.
متهمان برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفتند