چاپ صفحه

دو خاطره جالب از آیت الله نورمفیدی ؛ سرباز امام زمان (عج) بودن و چهره نورانی !

ضرورت بازگویی و ثبت خاطرات شخصی فعالان اجتماعی و سیاسی کار بسیار ارزشمندی است. البته اگر هدف از این کار بیان حقایق و واقعیت‌ها باشد نه اینکه بخواهند به تعریف ، تمجید و تبرئه خود بپردازند .

از جمله روحانیونی که نقش مهمی در نیم قرن اخیر تاریخ گرگان داشت ، آیت الله سید کاظم نورمفیدی است.

جلد اول خاطرات وی در کتابی تحت عنوان " خاطرات آیت الله نورمفیدی " به همت غلامرضا خارکوهی در 424 صفحه برای نخستین بار در بهار 1386 از سوی انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسید که این خاطرات تا جریان پیروزی انقلاب اسلامی را دربر می‌گیرد.

جالب اینجاست که در دو قسمت از این خاطرات ، با استفاده از دین و مذهب به خودستایی و جانبداری پرداخته‌ شده که قابل تامل است .

در قسمت اول بنا بر خواب مادرش ، سرباز امام زمان (ع) و در قسمت دوم بنا بر گفته پدر زن برادرش ، یک شخصیت الهی است که از چهرهٔ نورانی برخوردار است .

به این دو خاطره مندرج در کتاب مذکور توجه کنید :

1- مادرم یک شب خوابی دید . بعد به نزد مادر بزرگ ما رفت وقتی خواب را برایش تعریف کرد یک دفعه به گریه افتاد پرسید قضیه چیست ؟ چرا گریه می‌کنی ؟ او گفت دخترم چیز بدی نیست بلکه بسیار هم خوب است . ان شاء الله این فرزندی که در رحم داری پسر است و از سربازان امام زمان (ع) خواهد شد . ( صفحه 35 )

2- برادرم سید تقی نورمفیدی بیش از 40 سال است که در اتریش زندگی می‌کند . او در همان جا با یک دختر مسیحی ازدواج کرد که البته این دختر قبل از ازدواج مسلمان شد . یک بار پدر این دختر ، عکس مرا دیده بود به برادرم گفته بود که این آقا ، آقاست ؛ به تعبیر خودشان این چهره نورانی است . خلاصه می‌خواست به برادرم بگوید که تو با این آقا قابل مقایسه نیستی ، با آن که پدر خانمش مسیحی بود گفته بود که این چهره ، چهره‌ای خدایی است . ( صفحه 36 ) گلستان ما