چاپ صفحه

شهید بهشتی و شعبده‌بازی های یک مدعی تاریخ

به گزارش پایگاه عدالت خواهان"امین فرج الهی- خود را در مثلا هشتادسال پیش تصور کنید. شعبده باز ابتدا دستهای خالی‌اش را نشان می‌دهد و پس از دقایقی به لطایف‌الحیلی، پارچه‌ای یا گُلی از مشتش بیرون می‌آورد و مردم، متعجب از آنچه او کرده تشویقش می‌کنند.

مدتها پیش آقای شیرعلی‌نیا خبرداده بود که کتاب جدید گردآوری شده‌اش، «زندگی و زمانه شهیدبهشتی» خواهد بود. طبیعتا به خاطر مشغول بودن ایشان و تیمش با زندگی و زمانه‌ی این شهید، ارجاعات مطالب تاریخی ایشان به شهیدبهشتی هم بیشتر شد. اما متاسفانه آقای شیرعلی‌نیا با شهیدبهشتی هم همان برخوردی را داشت که پیش از این با امام و رهبری کرده بود: «استفاده ابزاری از تاریخ برای توجیه موضع سیاسی امروز»

سی و چندسال از تصویب قانون اساسی می‌گذرد. در این سالها هم امام و هم آیت‌الله خامنه‌ای بر لزوم رعایت قانون تاکید کرده‌ و هیچگاه زیر بار بدعتهای غیرقانونی نرفته‌اند. اما افراد و گروههای سیاسی هرگاه نظری بر خلاف قانون داشته‌اند؛ نه مستقیم، بلکه غیرمستقیم به جنگش رفته و تضعیفش کرده‌اند. یکی از مهمترین روشها هم، استناد به سخنان مخالفین آن اصل قانونی در مجلس خبرگان قانون اساسی است. یعنی دعوا را از سال 78، 88 یا 96 به 58 برده‌اند.

متاسفانه مشی آقای شیرعلی‌نیا در روایتِ شهید بهشتی هم همین بوده است. به مثال زیر توجه کنید:

پس از تصویب قانون اساسی، لازمه برگزاری تجمعات و راهپیمایی‌ها اخذ مجوز از وزارت کشور است. این اصل هم مثل سایر اصول قانون اساسی، مخالفین و موافقینی داشته که در باب آن سخن گفته و استدلال کرده‌اند.

شهیدبهشتی در مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی، با این مساله مخالف بوده و نظر دیگری داشته است. اما آقای شیرعلی‌نیا در حالی که سی و چندسال از تصویب قانون اساسی می‌گذرد و وزارت کشور درهمه دولتها این مسئولیت را بر عهده داشته است؛  برای توجیه قانون‌شکنی فتنه 88 دست به دامان شهیدبهشتی شد و به بازخوانی سخنان شهیدبهشتی در مخالفت با آن پرداخت.

البته که ایشان هیچگاه ننوشت شهید بهشتی پس از تصویب این اصل و تبدیلش به قانون، کلمه‌ای بر خلاف آن نگفت و ننوشت و اقدامی علیهش نکرد.

شهیدبهشتی را باید درست شناخت و درست معرفی کرد. شهید بهشتی هم مثل هر فرد دیگری از آنچه به نظرش درست می‌آمد دفاع می‌کرد. اما هرگاه مرجع بالاتری-مثل سخن امام یا قانون مصوب- بر خلاف حرف و نظرش بود؛ متواضعانه و فروتنانه آن را می‌پذیرفت و مخالف‌خوانی نمی‌کرد.

اما متاسفانه آقای شیرعلی‌نیا که بی‌شک از این سیره شهیدبهشتی آگاه است، این بار برای زیرسوال بردن غیر مستقیم رهبری به بازخوانی سخنان شهیدبهشتی درباره «گسترده بودن تشکیلات رهبری و شورای رهبری» و «مخالفت با انتصاب مستقیم افراد توسط رهبری» پرداخته است. از «در» سخن گفته تا دیگران آن را بر«دیوار» تطبیق دهند و  تناقضی جعلی بین بهشتی58 با خامنه‌ایِ 96 در ذهنها بسازد. به همین صراحت، اما در زَرورقی تاریخی.

 شعبده‌بازها کار خارق‌العاده‌ای نمی‌کنند، هنرشان این است که «همه‌»ی واقعیت را به مخاطب نشان نمی‌دهند و از «خطای دید»ش سوء استفاده می‌کنند. کاش کتاب آقای شیرعلی‌نیا درباره شهیدبهشتی، از جنس شعبده‌بازیهای اخیرش نباشد.