به گزارش پایگاه عدالت خواهان"سرلشکر باقری به عنوان عالی ترین مقام نظامی جمهوری اسلام ایران در حالی که تیمی 10 نفره از فرماندهان و کارشناسان زبده نظامی او را همراهی میکردند برای نخستین بار از سال 57 به این سو راهی یک سفر خارجی شده و با عالی ترین مقامات نظامی و سیاسی کشور مقصد به مذاکره نشست.
در این میان دو نکته قابل توجه وجود دارد: نخست اینکه این سفر با دعوت طرف مقابل انجام شده است و در واقع طرف مقابل از مقام ایرانی درخواست همکاری داشته است. طبیعتا در عرف بین المللی سفری در این سطح و با همراهی تیمی که نشان از عملیاتی بودن اهداف سفر دارد، نمیتواند بدون انجام توافقات اولیه و پیش قدمیهای طرف میزبان انجام شده باشد. نکته دوم هم اینکه سرلشکر باقری علاوه بر همتای خود در فضایی فراتر از پروتکل های عادی دیپلماتیک، با نفر اول سیاسی و فرمانده کل قوای ترکیه دیدار کرد که این دیدرا و مذاکره نیز نشان از اهمیتی است که طرف ترک برای این سفر قایل بود.
در واقع میتوان چنین گفت که این سفر هم به جهت طریقی و هم به جهت موضوعی از اهمیتی تاریخی برخودار است. یعنی هم اصل سفر به ترکیه و نگاهی که ترکیه به ایران دارد و هم موضوعاتی که در این سفر مطرح شده است همگی موضوعاتی است که قابلیت توجه و مداقه دارد.
در ادامه ابتدا به بیان سیاست های ترکیه در قبال ایران و خصوصا نشانههایی که از تغییرات بنیادین در سیاست های ترکیه نسبت به ایران وجود دارد اشاره خواهیم کرد و پس از آن به دو موضوع اصلی این سفر یعنی سوریه و عراق خواهیم پرداخت.
سیاست خارجی ترکیه و عنصر ایران در آن
ایران بی شک یکی از مهمترین عناصری است که هیچ گاه سیاستگذارن ترک نتوانسته اند از آن چشم پوشی کنند. اساسا در چهار دهه اخیر میتوان دیدگاه های سیاستگذران ترک در قبال ایران را به 3 گروه اساسی تقسیم کرد: 1) جریان آتلانتیکگرا ؛ 2)جریان اوراسیاگرا ؛ 3)جریان اسلامگرا
1) جریان آتلانتیکگرا؛ جریان نخست دل در گرو ورود به اتحادیه اروپا دارد و البته همواره بین بروکسل و واشنگتن در حال تذبذب است که بی شک وزنه واشنگتن در این موازنه سنگین تر مینماید. این جریان که شاخه لائیک آن در عرصه بروکراتیک و نیز هسته مرکزی ارتش با تاکید بر نیروی زمینی از قدرت بالایی برخودار است، در همه سالها نسبت به ایران و البته همه جهان اسلام دیدگاهی منفی و یا منفعل و یا میتوان گفت درجه دومی داشته است. در منظر این گروه، اصلی ترین مولفه سیاست ورزی در جهان، ارتباط با غرب است و تا این مساله حل نشود هیچ اقدام دیگری امکان انجام نخواهد داشت.
جریان آتلانتیک گرا علاوه بر گرایش لائیک آن، دارای جناح اسلامی نیز هست که شناخته شده ترین گروه آن جریان گولن بود. شاید بتوان هسته اصلی جریان موسسان حزب عدالت و توسعه را هم که در داخل حزب فضیلت با نام نوگرایان مشخص شدند و به دلیل سیاست های ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی مرحوم اربکان از حزب انشعاب کردند را هم به عنوان بخشی از این دیدگاه دانست.
2) جریان اوراسیاگرا؛ با فروپاشی جماهیر شوروی، جناح چپ ترک که خود را با وجود فعالیتی چند دهه ای در وضعیت بی سرپناهی میدانست تلاش کرد تا با دست زدن به باز تعریف گفتمانی خود قرائتی نو از گرایشات سیاسی، فارغ از ایدئولوژی اش ارائه دهد. در چنین وضعیتی گرایشات اوراسیایی اوج گرفت و جریان چپ سابق اکنون با ارائه گفتمان ضدامپریالیستی و ملی گرایانه، خود را در صحنه سیاسی ترکیه بازتعریف کرده است.
این جریان اگرچه در دهه های 80 و 90 میلادی دارای گرایشات ضد ایرانی و نیز تا حد قابل توجهی حتی ضد اسلامی بود، اما با روی کار آمدن آک پارتی و وضعیت موجود منطقه، تغیر استراتژی قابل توجهی در سیاست های خود ایجاد کرد. این جریان که در میان ارتش و فرهنگیان چپ از نفوذ قابل توجهی برخوردار است، در شرایط کنونی ایران را یکی از مهمترین وزنه های استراتژیک ترکیه برای مقابله با فشارهای اروپا و آمریکا و جناح عربی بر ترکیه میداند و معتقد است که ایران دروازه حضور ایران در آسیا است.
کسانی همچون ژنرال سونر پولاد از تئوریسین های نظامی جریان اوراسیاگرا[1] و محمد بدری گولتکین از تئوریسین های غیرنظامی این جریان[2] با انتشار کتابهایی تلاش کردند تا دیدگاه جریان در مورد مسیر ژئوپلیتیک ترکیه و اهمیت ایران در این مسیر را بیان کنند.
سابقه روی آوردن این جریان به سوی ایران را میتوان در سال 2002 دید که ژنرال تونجر کیلینج دبیر کل وقت شورای امنیت ملی ترکیه در اجلاسی با شکستن تابوهای چند دهه ای ترکیه در مورد ایران، به صراحت از لزوم همراهی ترکیه با ایران سخن گفت. او در این سخنرانی از لزوم ایجاد اتحاد ترکیه با چین، روسیه و ایران سخن گفته بود. او نتیجه این اظهارات خود را 7 سال بعد در سال 2009 دید. زمانی که به جرم تلاش برای کودتا از سوی جریان گولن دستگیر و برای چند سال زندانی شد.
3) جریان اسلامگرا: جریان اسلامگرای ایران محور که در ادبیات سیاسی ترکیه از آنها به عنوان «ایرانجی» یاد میشد، پس از انقلاب اسلامی ایران را هموراه به عنوان یکی از بهترین متفقین ترکیه قلمداد کرده است. این جریان خصوصا در دوره هایی که مرحوم نجم الدین اربکان بر روی کار بود، اقدام به تعمیق و گسترش روابط با ایران کرد که در نتیجه آن همکاری های متقابل ایران و ترکیه از افزایش قابل توجهی برخوردار شد.
این جریان بعدها با انتشار کتاب عمق استراتژیک ترکیه به قلم احمد داوداوغلو نشان داد که ایران به جهت علمی و سیاسی نیز از اهمیتی قابل توجه برای ترکیه برخوردار است. داوداوغلو اگرچه در عرصه عمل به دلیل طوفان انقلابهای عربی نتوانست تئوری های سیاسی خود را پیاده کند اما در کتاب خود توانسته عقبه فکری برای روابط با ایران را فراتر از جنبه های ایدئولوژیک نشان دهد. داوداوغلو با ایجاد محور «ایران – آناتولی – بالکان» تمام تحولات تاریخ دو هزار ساله اخیر منطقه را در قاب تاثیر و تاثرات متقابل این محور تحلیل میکند.
داوداوغلو به درستی قایل به این است که «با نگاه به تمامی عوامل تاریخی و جغرافیایی روابط عثمانی/ترکیه – صفوی/ایران مشخص میشود که این روابط از یک جهت شبیه مناسبات آلمان – فرانسه می باشد. سرنوشت این کشورها که بر روی یک خط سیاست جغرافیایی و فرهنگ جغرافیایی قرار دارند چه جنگ بکنند و چه ائتلاف نمایند به طور کل از یکدیگر قابل تفکیک نیست. جهش فوق العاده عثمانی به سمت اروپا در حالی که تنه خود را بر آناتولی قرار داده بود، تا حدودی بر روی میراث سلجوقی قرار داشت که آناتولی و جغرافیای ایران را متحد ساخته بود. … ترکیه و ایران نیز همانند مناسبات آلمان و فرانسه اگر گاهگاهی گرفتار عدم تفاهم شوند به هیچ وجه نمی توانند از همدیگر چشم بپوشند.»[3]
موارد طرح شده در سفر سرلشکر باقری به ترکیه
سفر سرلشکر باقری در حالی به ترکیه انجام شد که هیچ کدام از طیف های پیش گفته تقریبا هیچ واکنش منفی قابل توجهی از خود بروز ندادند. برخی از رسانه ها با سکوت، برخی با استقال گرم و برخی صرفا با تحلیل هایی که نشان از جهت گیری های اقتدارگرایانه و یا مخالفانه آنها نسبت به اقتدار حاکم بود، تلاش کردند تا زوایای سفر را روشن کنند.
این سفر نشانگر یک نقطه عطف تاریخی در سیاست داخلی ترکیه و جایگاه منطقه ای ایران بود. در تحلیلهایی که ارائه شد، چند موضوع به عنوان موضوعات مورد مذاکره طرفین بیان شد: 1) روابط دو جانبه که بیشتر به جایگاه ایران در سیاستگذاری دیپلماتیک ترکیه میپرداخت. 2) سوریه که ذیل دو عنوان – الف)آینده بشار و نوع مواجه آنکارا با دمشق و ب)مساله ادلب و کریدور کردی شمال سوریه بحث شد. 3) عراق که آن هم تحت دو عنوان : الف) حاکمیت بغداد و مواجهه آنکارا با بغداد ب) مساله رفراندوم بارزانی ارائه گشت.
1) روابط دوجانبه؛ جریان اوراسیاگرا تلاش کرد تا سفر یک مقام ایرانی به ترکیه را بیش از آن که سفر یک ایرانی به ترکیه باشد، سفر یک آسیایی به ترکیه نشان دهد و این یعنی یک ضربه به جبهه آتلانتیک. بر این اساس تغییر رفتار ترکیه در قبال چین (که چندی پیش نیز ترکیه از تصمیم خود برای تروریست دانستن گروه معارض اویغور در چین خبر داد.) و روسیه (که با وجود سفرهای متمادی مقامات ترک به مسکو، وزیر خارجه ترکیه خبر از سفر قریب الوقوع والری گراسیموف، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح روسیه به آنکارا داد.) و نیز نوع رویکرد ترکیه به سیاست های ریاض، ابوظبی، بروکسل و واشنگتن همگی نشان از تغییر رویکرد در ترکیه است.
جریان اوراسیاگرا معتقد است که آنکارا و هسته مرکزی سیاستگذاری حزب عدالت و توسعه متوجه شده است که در مرحله کنونی جبهه آتلانتیک، به چیزی جز فرو افتادن حاکمیت آک پارتی رضایت نخواهد داد. فشارهای روانی و امنیتی عربستان در قبال بمب گذاری های سال گذشته، کودتای 15 جولای که نقش آمریکا و دلارهای اماراتی در آن غیر قابل انکار است، فشار به قطر و پس از آن تلاش برای زیر فشار قرار دادن آنکارا از سوی بلوک عربی، فشار به آنکارا از سوی برلین و بروکسل، همگی نشانه هایی است که حکایت از سرخوردگی در اردوغان و یارانش از جریان آتلانتیکگرا دارد. با توجه به این مساله حزب حاکم به سمت ارتباط اوراسیایی حرکت کرده است. این حرکت باعث شده که ایران، روسیه، چین و هندوستان از جایگاهی قابل توجه در سیاست خارجی ترکیه برخودار شوند. این طیف تلاش دارد تا در عدم حضور جریان آتلانتیک گرا در عرصه سیاستگذاری ترکیه و سرکوب آنها در داخل، از فضای موجود بیشترین استقاده را کرده و با نزدیک شدن به مرکز حاکمیت، ترکیه را به سمت اوراسیا حرکت دهد. این جریان تلا ش های میدانی ای را نیز برای ریشه گرفتن این اندیشه انجام داده است که در این میان میتوان به سفرهای متعدد گروه های منصوب به این جریان به تهران، مسکو و پکن اشاره کرد.
از منظر این جریان، اکنون منافع مشترک باعث نزدیک شدن این نیروها در منطقه به هم شده است. هم تهران، هم آنکارا و هم مسکو و پکن متوجه بسیج نیروهای آتلانتیک علیه خود هستند به طوری که اندک تعللی باعث زیانهای تاریخی خواهد شد.
در کنار این جریان، جریان اسلامگرای ایرانجی، سفر یک مقام ایرانی در این سطح و در این برهه تاریخی را نقطه عطفی برای جهان اسلام قلمداد کرد. از منظر این جریان، درگیری هایی که قرار بود به تولد «خاورمیانه بزرگ» ختم شود، دیگر به پایان خط رسیده است. سفر سرلشکر باقری سطح تحولات را به سمتی حرکت داده است که دیگر جنگ داخلی اسلامی در منطقه به معنای جنگ شیعی – سنی ممکن نخواهد بود. مسیر حرکت قدرت ها در منطقه از «در راستای خاورمیانه بزرگ» به «در راستای مبارزه مشترک با خاورمیانه بزرگ» تغییر کرده است.
در مقابل این دو جریان، جریانی بود که نگاهی محتاطانه تر به این سفر داشت. این جریان معتقد بود که همکاری موجود ایران و ترکیه بیش از آن که در راستای منافع مشترک باشد در سایه تهدیدات مشترکی است که این دو کشور با آن مواجه شده اند.
ترکیه امروز متوجه خطر گروه های تروریستی سوریه علیه خود شده است و ایران نیز به تهدیدی که از سوی پ.ی.د علیه او وجود دارد، توجهش جلب شده و این تهدیدات مشترک باعث نزدیکی ترکیه و ایران است. هر دو کشور متوجه این قضیه هستند که جنگ سوریه نتیجه ای جز تحلیل قوای تهران و آنکارا و نابودی سوریه و عراق نداشته است که در نتیجه آن نیروهای فرامنطقه ای از جمله آمریکا و روسیه به شدت ضریب نفوذ بالایی به دست آورده اند و این برای حیات سیاسی هر دو کشور خطرناک است.
2) سوریه؛ اگرچه رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران در نخستین صحبت های خود به مساله به رسمیت شناختن حاکمیت قانونی سوریه از طرف ترکیه پرداخت اما طرف ترک تلاش کرد تا با تمام قوا از همکاری ایران با ترکیه در موضوع پ.ی.د و تلاش برای از میان برداشتن این گروه تروریستی که آمریکا از آن به عنوان نیروی زمینی خود در شمال سوریه نام برده است، خبر دهد. به طوری که تنها چند روز پس از بازگشت سردار باقری، اردوغان در سخنانی از تفاهم ایران و ترکیه برای اقدام مشترک علیه پ.ک.ک خبر داد.
تحلیل گران ترک بر این عقیده بودند که ایران به دلیل دوری جغرافیایی از منطقه درگیری و نیز به دلیل درگیر بودن با گروه های تروریستی عربی – سلفی در مناطق مرکزی و جنوبی سوریه، نتوانسته است که متوجه خطر ژئوپلتیک ناشی از فعالیت های کردهای سوریه شود و اکنون آنکارا تلاش دارد تا عمق این خطر را به تهران گوشزد کند. البته طبیعتا این رسانه ها و تحلیلگران اشاره نکردند که تا دو سال قبل صالح مسلم در ارتباط مستقیم و تحت امر سازمان میت ترکیه عمل میکرد و اگر امروز توانسته است با سازمان بزرگ جاسوسی جهان مرتبط شده و به عنوان نیروی میدانی آنها اقدام کند، در سایه حمایت های امنیتی، اطلاعاتی و لجستیکی ترکیه بوده است. بر خی کارشناسان ترک نیز با در نظر داشتن فرآیند سیاست های ترکیه در قبال سوریه، سفر سرلشکر باقری به ترکیه را نشان دهنده قبول شکست در سوریه از سوی ترکیه دانستند.[4]
اظهارات سردار باقری پس از سفر به ایران که گفته بود: «درباره نقش ایران و ترکیه در برقراری آرامش و امنیت در سوریه و تقویت روند مذاکرات آستانه توسط نیروهای مسلح دو کشور موضوعاتی مطرح شد، خصوصاً درباره منطقه ادلب و همچنین استقرار کامل حاکمیت قانونی دولت سوریه در مناطق مختلف بهخصوص در شمال سوریه که متجاوزان آمریکایی بدون کسب مجوز از دولت قانونی سوریه در آنجا حضور دارند، توافقاتی صورت گرفت که انشاءالله عملی خواهد شد.»[5] نشان دهنده صحت اجمالی مطالب پیش گفته است به طوری که دولت ترکیه در عقب نشینیای مشهود تن به درخواست کمک از ایران داده و اکنون تلاش دارد تا با همراهی ایران خود را از ین وضعیت برهاند. طبیعتا منافع دراز مدت ایران در جلوگیری از حاکمیت یافتن آمریکا و نیروهای تحت امر او در شمال سوریه (که منطقه ای استراتژیک در آینده تحولات انرژی منطقه است) اقتضا دارد که ایران علیه نیروهای پ.ک.ک نیز وارد میدان شود.
3) عراق؛ اصلیترین مسالهای که در حوزه عراق مورد بحث بود، مساله رفراندوم استقلال کردستان بود. رسانه های ترکیه خصوصا رسانه های ملی گرا که واقف بر خطر مکتوم در مساله استقلال کردستان از عراق هستند در نخستین پیش بینی ها و واکنش های خود سفر سردار باقری را به منزله اتحاد علیه اربیل ارزیابی کردند؛ همچنان که برخی تحلیلگران ایرانی نیز بر این راه قدم گذاشتند. اما به نظر میرسد حقیقت ماجرا این باشد که سفر سردار باقری به آنکارا با هدف فهم دقیق مواضع ترکیه در مورد استقلال کردستان است. توضیح آنکه چندی پس از اعلام تصمیم اربیل مبنی بر برگزاری رفراندوم استقلال در 25 سپتامبر، ترکیه این اقدام اربیل را خطای بزرگ قلمداد کرده و مقامات رسمی آنکارا بر مخالفت ترکیه با این رفراندوم تاکید کردند. با وجود این مخالفت آنکارا، هر چه به زمان رفراندوم نزدیک تر میشویم جریان مخالف، دولت آنکارا را متهم به اهمال در مساله برگزاری رفراندوم میکند. مخالفان، اردوغان و تیم او را به عدم صمیمت و صداقت در این موضوع متهم میکنند. مخالفان معتقدند که اردوغان و تیم همراه او با ارسال سیگنال های دوگانه در انتظار واکنش های مختلف بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در مورد تجزیه عراق است. با توجه به همین نکته است که آنکارا هیچ اقدام موثری برای جلوگیری از رفراندوم نمیکند و منتظر روز رفراندوم نشسته است.
اگرچه اردوغان، بن علی ییلدیریم و چاووش اوغلو از عدم همراهی آنکارا با استقلال کردستان عراق سخن گفتهاند[6] اما افرادی چون اورهان آتالای (نماینده اردهان در مجلس ترکیه از حزب حاکم) و غالب انصاراوغلو (نماینده دیاربکر در مجلس ترکیه از حزب حاکم)[7]، با مساله رفراندوم همراهی کردند[8] و با وجود آنکه اظهارات آنها مخالف صریح نظرات رهبران حزبی بود، به رغم دیسیپلین حزبی سنگینی که در موارد مشابه اعمال میشود، مورد پیگیری قرار نگرفت. اما مهمتر از این دو نماینده مجلس، اظهارات دو تن از افراد بسیار تاثیرگذار و شناخته شده عراقی و ترک در این موضوع نیز مورد توجه مخالفان قرار گرفته است.
آیدین معروف (عضو شورای مرکزی جبهه ترکمان عراق و نمانده اربیل در مجلس عراق) که از عناصر تحت امر آنکارا در عراق به شمار میرود، در جلسه اعلام برگزاری رفراندوم حاضر شده و پس از آن نیز در حمایت از رفراندوم بیانیه داده است. مهمتر از او ایلنور چئویک است که از فعال همسو با اردوغان در کردستان عراق به شمار میرود. او که به عنوان مشاور ارشد ریاست جمهوری سخن میگوید، پیش از این اصلی ترین پل ارتباطی بین آنکارا و اربیل بوده است. چئویک که عامل ارتباط ارتش ترکیه با پیشمرگان و تعلیم آنها و نیز ارتباط سازمان امنیت ترکیه با تشکیلات امنیتی بارزانی بوده و خود دارای پروژه های عظیم اقتصادی در اربیل است و از او به عنوان کسی که حقوق کارمندان بارزانی را از آنکارا میگیرد یاد میشود، در اظهاراتی قابل توجه، تشکیل دولت را حق هر کس دانسته بود. او در سخنرانی خود در مرکز پژوهش های استراتژیک ترکیه اذعان کرد که اگر دولتی کردی تشکیل شود، ترکیه آن را بایکوت نخواهد کرد و در ادامه این مساله را مرتبط با افکار عمومی 20 میلیون کردی دانست که در داخل مرزهای ترکیه در حال زندگی هستند. چئویک تصرح کرده بود که در حالی که عربها و ترکها دارای دولت هستند، چرا باید کردها دولت نداشته باشند؟[9]
وضعیت فعلی نشانگر تعدد نظرات و تفاوتهای رویکردی به مساله استقلال کردستان در ترکیه است. به نظر میرسد بخش قابل توجهی از متفکرین حزبی معتقدند که در صورت اجرایی شدن استقلال کردستان، اربیل چاره ای جز همراه شدن با آنکارا و در واقع وابسته شدن به آنکارا ندارد و این مساله میتواند به عنوان اهرمی جدید در میان ابزارهای قدرت منطقه ای آنکارا محسوب شود. مدلی که پیش از این در مورد قبرس و نخجوان انجام شده است و این دو منطقه با وجود استقلال ظاهری، در عمل تحت سیطره ترکیه هستند. در این صورت ترکیه از اهرم فشار قابل توجهی علیه ایران و عراق برخوردار شده و حوزه تحت نفوذ جغرافیایی قابل توجهی پیدا خواهد کرد.
اما مشکل اصلی در تبعات این استقلال برای خود ترکیه است که آیا بارزانی با تاثیرگذاری در میان کردهای ترکیه خواهد توانست که اهرم فشار علیه آنکارا ایجاد کند و سیاست داخلی ترکیه را تحت تاثیر قرار دهد؟ با در نظر داشتن تاثیر آمریکا، رژیم صهیونیستی و کشورهای اروپایی از جمله آلمان بر روی بارزانی، این احتمال نیز وجود دارد که با همراه شدن این عناصر با یکدیگر میتوان تصور کرد که بارزانی، رویکردی ضد ترکی در آینده سیاسی خود داشته باشد. در مقابل همراهان رفراندوم با یادآوری اختلافات بارزانی با پ.ک.ک این مساله را به نفع مساله کردی عنوان میکنند و میانجیگری های بارزانی در طول سالهای فرآیند صلح کردی را یادآوری مینمایند.
در هر حال اگر ترکیه به راستی مخالف استقلال کردستان باشد و به فکر حمایت از تمامیت ارضی عراق باشد تنها راه تحقق این مساله همراهی آنکارا با تهران است.
نتیجه
سفر سردار باقری به ترکیه و سفر متقابل همتای ترک او به تهران که احتمالا در هفته های پیش رو انجام خواهد شد، نشان دهنده مرحله نوینی از روابط ترکیه و ایران است که دو نگرش اصلی در مورد وضعیت کنونی و چشمانداز آینده آن وجود دارد. نگرش نخست قائل به یک اتحاد استراتژیک و همکاری بلند مدت و تمدنی بین دو کشور است که این سفر را نقطه عطف آن میداند و مسیر حرکت ترکیه را به سمتی که منتج به منافع استراتژیک میان ایران و ترکیه باشد میداند. اما نگرش دوم معتقد به تاکتیکی بودن این وضعیت است و اصلی ترین محرک شرایط جدید را تهدیدات مشترک و مقطعی موجود در منطقه علیه دو کشور قلمداد میکند. بر اساس این نظریه سفر سردار باقری صرفا یک حرکت هماهنگی صرف است. به نظر میرسد با سرانجام یافتن بحران های عراق و سوریه میزان صحت هر کدام از دو نظریه معلوم خواهد شد./فارس
انتهای پیام/